شنبه ۷ آذر ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۶۷
دانشجويان پزشكي بيشتر سيگار مي كشند !
ژست خطرناك فمينيستي!؟
عجيب آنكه دانشجويان رشته هاي پزشكي كه بيشتر از خطرات و مضرات سيگار آگاه هستند، بيشتر به سمت سيگار روي مي   آورند!
024261.jpg
عكس : گلناز بهشتي 
سعيده عليپور
اينكه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي اعلام مي كند شمار دانشجويان دختر سيگاري تا حدودي افزايش يافته، همان زنگ خطري است كه نمي شود شنيد و نشنيده گرفت. اينكه بايد منتظر باشيم شمار دختران سيگاري از مردان پيشي بگيرد، شايد بدين معنا باشد كه آينده چندان از آن سلامت جامعه نيست.
بررسي هاي انجام شده در سال 80 نشان مي دهد كه مصرف سيگار در دوران تحصيل در مراكز دانشگاهي در ميان پسران سال اول 8/21 درصد است كه در سال آخر به 4/28 درصد افزايش مي يابد، اين در حالي است كه طبق آمار كلينيك ترك دخانيات تهران، مصرف سيگار در ميان دختران دانشجوي سال اول 7/2 درصد است كه تا سال آخر دانشگاه به 8/7 درصد افزايش پيدا مي كند كه تفاوت معناداري، بيش از 3 برابر وجود دارد.
عده اي گرايش رو به رشد دختران به سيگار را به دليل گسترش جريانات فمينيستي مي دانند. دكتر غلامرضا حيدري، عضو كميته كشوري كنترل دخانيات وزارت بهداشت در اين رابطه مي گويد: گسترش جريانات فمينيستي مهمترين علت گسترش مصرف سيگار در ميان دختران به ويژه دانشجويان است.
به اعتقاد عده اي مصرف سيگار نوعي حق برابري با مردان تلقي مي شود، به همين دليل نمايش استعمال آن به رغم برخي موانع فرهنگي و اجتماعي جامعه براي زنان، نوعي ساختارشكني تلقي مي شود، چراكه اغلب دختران به طور متوسط در سن 5/19 سالگي به سيگار روي مي آورند.
حتي اگر قبول كنيم گسترش سيگار در ميان دختران دانشجو به نگرش هاي جديدي برمي گردد كه بيشتر در دانشگاه ها جريان دارد، نمي توانيم گسترش سيگار در ميان دختران دانش آموز را به اين پديده نسبت دهيم، اينكه حدود 5 درصد از دانش آموزان دختر تهراني سيگاري هستند. اين در حالي است كه طبق همين آمار از سوي آموزش و پرورش اعلام شده است، 16 درصد از پسران دانش آموز سيگاري هستند. جالب اينجاست كه شمار دختران سيگاري در مناطق 11 و 12 تهران بيشتر از ساير مناطق است. دكتر غلامرضا حيدري، عضو كميته كنترل دخانيات وزارت بهداشت، بسترهاي رواني را نيز از علل گرايش دختران به سيگار ارزيابي مي كند .
***
آنچه هر روز در مضرات سيگار مي خوانيم و مي شنويم، حالا تبديل شده به دستاويز اين دختر كه گوشه كافي شاپ پردود و دمي ميان دوستان يله داده و ته مانده سيگارش را داخل زيرسيگاري خفه مي كند. آخرين دود بر جاي مانده توي حلقش را مي فرستد بيرون. او هم لابد يكي از همان خيل آمار افزايشي دختران سيگاري است. چشم هايش پشت دودي كه از جلوي صورتش به آرامي بالا مي رود، برقي ندارد و مي گويد: راستش از اين همه تبليغات عليه سيگار خسته شدم، خواستم امتحان كنم. ثانيا مگر نمي گويند سيگار مرگ تدريجي است، خب ما هم همين را مي خواهيم تا سريع تر از حضور دنيا مرخص شويم. آدم هاي دور و بر زير سقف كوتاه كافي شاپ پشت هاله اي از دود سيگار، مبهم به نظر مي رسند. هر كدام شايد براي سيگار كشيدن انگيزه اي داشته باشند.
زهره شاه قاسمي، مشاور روانكاو مي گويد: نمي شود همه چيز را بر سر جريانات حق برابري با مردها شكست. چه بسا خيلي از دختراني كه چنين ادعايي دارند از مخالفان سرسخت سيگار هستند.
دوري از خانواده در خوابگاه هاي دانشجويي نكته مهمي است و بچه ها به دليل نداشتن سرگرمي به سمت سيگار مي روند.
شاه قاسمي البته معتقد است، سيگار كشيدن دخترهاي دانشجو و دانش آموز را نبايد جدي گرفت و مي گويد: اكثر اينها شايد ماهي يك بار هم سيگار نكشند، ولي دوست دارند كه چنين ادعايي كنند، ولي خب، اگر از همين ميزان هم جلوگيري نشود به مرور تبديل به مصرف كنندگان دايم سيگار مي شوند.
آنها چه كردند
البته ارگان هاي مختلف هم در اينباره بيكار ننشسته اند، طرح هاي مختلف و قوانين مختلف تصويب شد تا مصرف سيگار به حداقل برسد، حتي قليان  از تمامي قهوه خانه هاي سنتي و غيرسنتي جمع آوري شد، اما هيچ كدام از اين قوانين نتوانسته است مصرف دخانيات را در كشور پايين بياورد. اين جمله عباد فتاحي است.
عباد فتاحي، عضو كميسيون بهداشت ودرمان معتقد است كه ممنوعيت در كشور ما از آن دسته از قوانيني است كه اصولا ضمانت اجرايي ندارد مي گويد:استفاده از دخانيات از عادات زمانه اي است كه در آن زندگي مي كنيم و ما بايد براي جلوگيري از روي آوردن جوانان به سيگار به فكر تصويب طرح هاي فرهنگي باشيم نه تصويب قانون جبر و زور.
شما چرا!؟
مريم دانشجو است. مي  گويد: از اين جو فراگيري كه بين برخي دخترها براي سيگار كشيدن ايجاد شده اصلا خوشم نمي  آيد. بيشتر از اينكه از سيگار كشيدن لذت ببرند از دور هم بودن و ژستش لذت مي    برند، وگرنه مطمئنم بر خلاف شعاري كه خيلي هاشان مي    دهند، سيگار  هيچ آرامشي ندارد. حالا اگر حداقل دانشگاه فضايي را در اختيار بچه ها براي ورزش يا فعاليت فرهنگي قرار مي    داد اين موضوع به حداقل مي    رسيد.
اما به گفته عضو كميته كشوري كنترل دخانيات وزارت بهداشت، امروزه آمارها حاكي از آن است كه در كشور انگلستان مصرف سيگار زنان 23 درصد و مردان 21 درصد است. اين در حالي است كه در بسياري از كشورهاي پيشرفته نيز همين روند در چند سال آينده قابل پيش بيني است به طوري كه مصرف سيگار در زنان به مراتب بيشتر از مردان خواهد بود.گرچه هنوز چنين آماري را نمي  توان به جامعه ايراني نسبت داد اما پيش بيني مي  شود در آينده اي نه چندان دور مصرف سيگار در مردان حدود 30 درصد متوقف شود، در حالي كه مصرف سيگار در زنان به روند افزايشي خود ادامه مي  دهد.
دكتر حيدري مي  گويد: مصرف سيگار در ميان مادران دو برابر تاثيرگذارتر از مصرف سيگار در ميان پدران است.
اما با اين حال هستند افرادي كه مادران آنها به طور سنتي سيگار مصرف مي  كردند اما خود آنها از مصرف سيگار پرهيز مي  كنند!سحر كه مادرش سيگاري است، مي  گويد: هميشه نسبت به سيگار كشيدن مادرم حس خوبي نداشتم، به همين دليل اصلا دوست ندارم فرزند من هم همين حس را نسبت به سيگار كشيدن من داشته باشد. دكتر نرجس جلالي كه فرزندش چندماه ديگر به دنيا مي  آيد در مورد مصرف سيگار در مادران مي  گويد: هزاران ماده سمي موجود در سيگار تمام ارگان هاي بدن را تحت تاثير قرار مي  دهد و توليد مثل را هم دچار اختلال مي  كند.
دكتر حيدري نيز مي  گويد: موادي همچون نيكوتين، منواكسيدكربن و سيليوتركسين هايي كه در دود سيگار وجود دارد سبب مي  شود لانه گزيني تخم در رحم مادر ديرتر و ناقص تر صورت بگيرد، همچنين تشكيل جفت براي جنين در رحم مادر سيگاري كاملا ضعيف و مختل است و به همين دليل علاوه بر اينكه بچه به رشد كافي نمي  رسد، زايمان اين افراد پرخطر و ناقص خواهد بود.

تشعشعات زلزله
چارچوب امن خانه كه فرو بريزد شايد هيچ چيز نتواند جايگزين آن شود. قريب يك سال است كه از حادثه زلزله بم مي گذرد، اما هنوز با وجود همه تلاش هاي صورت گرفته، غم و درد اين مردم تمامي نيافته است.اكثر شهروندان بمي از زندگي در چادر ناراضي هستند. بيش از 93 درصد از شهروندان بمي زندگي در چادر را مهمترين عامل نگراني و اضطراب خود مي دانند.به گزارش واحد مركزي خبر، نتايج تحقيقات جمعيت هلال احمر ايران با همكاري جمعيت هاي صليب سرخ دانمارك، ايسلند و جامعه اقتصادي اروپا روي 400 نفر از افراد بالاي 18 سال و 400 نفر از كودكان زير 18 سال از بازماندگان زلزله بم نشان مي دهد كه از دست دادن عزيزان، وجود افكار مزاحم و خاطرات ناراحت كننده، كمبود امكانات بهداشتي و نگراني از وقوع دوباره زلزله مهمترين عوامل بروز اضطراب و نگراني در اين افراد است.همچنين كودكان بمي نگراني از وقوع دوباره زلزله و تكرار صحنه زلزله در ذهن خود را به عنوان عوامل ناراحتي بيان كرده اند.نتايج تحقيقات نشان مي دهد كه توجه به بهداشت رواني آسيب ديدگان زلزله جزو موارد ضروري و با اهميت است كه متاسفانه از آن غفلت شده است.

هشدار نماينده مجلس
پس از بم، گويا امسال نوبت شهر تاريخي جيرفت است. علي زادسر نماينده جيرفت نسبت به احتمال وقوع زلزله بسيار بزرگ و به شدت مخرب در منطقه جيرفت هشدار داد. وي كه مي گويد براساس نقطه نظرات پژوهشگاه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله اين احتمال را داده است، اضافه كرده: گسل هاي بنيادي سبزوران جيرفت شامل دو بخش شرقي و غربي است كه هر دو از گسل هاي جوان و بالقوه كشور به شمار مي آيند و از مجاورت شهر فعلي جيرفت نيز عبور مي كنند.
بنابر اعلام رسمي پژوهشكده زلزله شناسي در روزهاي 15/7/83 و 16/7/83 و همچنين در روزهاي 21/8/83 و 22/8/83 جمعا بيش از 12 زلزله با ريشترهاي مختلف در اين منطقه به وقوع پيوسته كه فقط چهار زلزله كه بالاتر از 4 ريشتر قدرت داشته براي مردم مشخص شده اند كه پرقدرت ترين آنها 1/5 ريشتر بوده است. لذا اين منطقه در شرايط كنوني در معرض زلزله شديد و مخرب قرار دارد.در همين باره دكتر زارع، استاديار پژوهشكده زلزله شناسي در همايشي در مركز استان كرمان به رغم اينكه گوش شنوايي از مسوولان استان پيدا نكرده بود، با قاطعيت خبر از وقوع زلزله اي در منطقه بم را همانند زلزله 1357 طبس مي دهد و همان وقت خطر لرزيدن شديد زمين در منطقه جيرفت را نيز گوشزد كرده و دليل خود را وضعيت گسل هاي سبزوران طي 150 سال گذشته ذكر مي كند.
گويا براساس بررسي هاي انجام شده توسط كارشناسان پژوهشگاه بين المللي زلزله شناسي و مهندسي زلزله و تعداد و نوع پس لرزه ها به نظر مي رسد منطقه از جهت لرزيدن زمين و فعاليت خطرناك گسل ها، از حالت عادي خارج شده است لذا بايد منطقه جيرفت را نسبت به وقوع زلزله اي بزرگ و مخرب، منطقه فوق العاده و بحراني اعلام كرد.شهرستان جيرفت در جنوب شرقي ايران با جمعيت 208 هزار نفر و خود شهر جيرفت با جمعيت حدود 60 هزار نفر از قطب هاي مهم كشاورزي ايران است.جيرفت از لحاظ آثار باستاني متعلق به هزاره چهارم پيش از ميلاد است.

نقدي بر يك گزارش درباره نشر كتاب
دروغ بزرگ: دوره كتاب گذشته 
ويدئو، ماهواره و نرم افزارهاي كامپيوتري جاي كتاب را تنگ كرده و تعداد كتابخوان ها را كاهش داده اند. آنچه امروزه از طرف كارشناسان مطرح مي شود اين است كه هر رسانه و همينطور كتاب، ويژگي هايي دارند كه باعث مي شود مردم به سوي آنها جذب شوند
024282.jpg
عكس :ساتيار
در ضميمه ايرانشهر روزنامه همشهري در تاريخ پنج شنبه پنجم آذرماه مطلبي آمده بود با عنوان دوره كتاب گذشته كه با توجه به حوزه كاري اينجانب كه نشر و انتشارات است، مواردي را قابل ذكر مي دانم:
۱-قبل از همه عنوان گزارش است كه دوره كتاب گذشته نام دارد. نويسنده محترم، مشخص نيست اين عنوان را از ميان كدام بخش از صحبت هاي ناشران مورد گفت وگو گرفته است؟ فقط در بخشي از سخنان يكي از ناشران آمده است كه ما نتوانستيم علاقه مندي به كتاب ايجاد كنيم، نتوانستيم مطالعه كنندگان موجود را افزايش دهيم. دليل آن هم شايد يك مقدار به خاطر سختگيري هاي بي جا و يك مقدار عدم دسترسي به اثر خوب، ناشر، طراح و توزيع درست آن است. دليل ديگر هم اين است كه رسانه هاي جذاب و سرگرم كننده در طول اين دو دهه افزايش چشمگيري يافته و كتاب توان رقابت با ويدئو، ماهواره و نرم افزارهاي كامپيوتري را ندارد.
حال بايد پرسيد از كجاي اين سخنان برمي آيد كه نويسنده گزارش، حكم قطعي صادر كند كه دوره كتاب گذشته ؟
آيا صرف بيان اين جمله كه كتاب توان رقابت با ويدئو، ماهواره و نرم افزارهاي كامپيوتري را ندارد به اين معناست كه دوره كتاب گذشته؟ نكته گفتني اين كه آيا درست است در اين گزارش كه فقط با چند ناشر صحبت شده و ناشري هم كه به عدم توان رقابتي كتاب اشاره كرده، به موضوعات بسيار ديگري هم پرداخته، صرفا به همين يك جمله اكتفا و حكم صادر كنيم كه دوره كتاب گذشته؟
۲-حتي اگر اين جمله ناشر محترم مبني بر ضعف كتاب در رقابت با ويدئو و ... را مهمترين نكته اين گزارش بدانيم، بايد گفت چنين سخني به هيچ روي مبناي پژوهشي و واقعي ندارد. اثبات اين ادعا هم كار سختي نيست، كافي است به كشورهايي كه بسيار بيشتر از مردم ما داراي كامپيوتر، ويدئو و شبكه هاي ماهواره اي هستند نگاهي بيندازيم و بعد تيراژ كتاب در همين كشورها را هم مدنظر قرار دهيم. آيا واقعا با وجود اين همه پيشرفت در عرصه رسانه هاي گروهي و ابزار رايانه اي، اين كشورها با كاهش كتابخوان مواجه شده اند؟ آخر اين چه ادعايي است كه برخي آن را مطرح مي كنند؟ ويدئو، ماهواره و نرم افزارهاي كامپيوتري جاي كتاب را تنگ كرده و تعداد كتابخوان ها را كاهش داده اند. آنچه امروزه از طرف كارشناسان مطرح مي شود اين است كه هر رسانه و همينطور كتاب، ويژگي هايي دارند كه باعث مي شود مردم به سوي آنها جذب شوند.
۳-در صحبت هاي ناشران به موارد قابل تاييد و تاكيد فراواني چون بحران كاغذ و قابل حل بودن آن، سختگيري ها و ... اشاره شده است، اما نكات قابل تاملي هم در آنها هست كه مي توان به ديده ترديد و پرسش به آنها نگريست. يكي از آنها كه باز هم متاسفانه بايد گفت سال هاست از سوي برخي و بدون هيچ پايه و اساسي مطرح مي شود، اين است كه ما ملت كتابخواني نيستيم. معلوم نيست چنين سخناني را بايد تا كجا تكرار كرد و به پيشينه آن بي توجه بود؟ چند روز پيش از طرف كتابخانه ملي ايران عنوان شد كه اين كتابخانه و در مجموع مراكز مربوط به نسخ خطي در ايران از جمله نهادهايي هستند كه نسبت به كشورهاي ديگر از بيشترين نسخه هاي خطي برخوردارند. حتما مي دانيد كه اين نسخه هاي خطي هم شامل كتاب هاي حافظ، مولوي، سعدي، نظامي و ... و حتي كتاب هاي علمي، فقهي، فلسفي، ستاره شناسي، رياضيات و ... هم هستند. با اين حال چرا بايد گفت ملت ما كتابخوان نيست؟ آيا اگر از طرف مردم نيازي به خواندن و مطالعه نبود، اين تعداد نسخه هاي خطي آن هم با همه سختي ها ومشكلاتي كه در تقرير آن وجود داشت، توليد و نوشته مي شد؟ جالب تر آنكه اينها نسخه هايي است كه تنها در ايران وجود دارد. كتابخانه و مراكز اسناد تاريخي در كشورهايي چون تاجيكستان نيز مملو از نسخه هاي خطي ايرانيان است كه همگي دلالت بر كتابخوان بودن ملت ما دارد. براي نمونه بايد به غزليات حافظ  استاد برگ نيسي اشاره كرد كه در مقدمه كتاب آمده است: اين كتاب حافظ از روي نسخه اي پس از گذشت 11 سال از درگذشت حافظ، نوشته شده است. به عبارت ديگر تنها پس از گذشت 11 سال از درگذشت حافظ، همين مردم دوست داشته اند غزليات حافظ را بخوانند. راه دوري نرويم، هنوز پدربزرگ ها و مادربزرگ ها از شاهنامه خواني پدرانشان در شب ها و زير كرسي ها مي گويند. بعد چگونه مي شود گفت كه ما ملت كتابخواني نيستيم؟
۴-ناشر محترم ديگري در لابه لاي سخنان خود گفته اند كه صنعت نشر جمعيت خواننده ندارد، مشكلي كه در اين سال  ها تشديد شده است. ما احتياج به كمك داريم. متاسفانه بايد گفت حكومت مداري و متوسل شدن به حكومت براي حل مشكل صنعت نشر، از اشتباهات بزرگ ناشران است. زماني كه نشر كشور، خود را مديون حكومت بداند و رگ حياتي خود را كه همان اقتصاد است به حكومت بسپارد، مشكل همين مي شود كه شاهد آن هستيم. به جاي آنكه بخواهيم به نشر كمك شود - كه طبيعتا فقط حكومت مي تواند كمك كند - و به جاي آن كه ناشر به حكومت فشار بياورد كه به او ياري برساند، بهتر است ناشران به حكومت بگويند و از او بخواهند كه شرايط توليد كتاب را آسان كند. همين كه امروز با يك تصميم در مورد كاغذ و يارانه اي كه براي آن پرداخت مي شود همه چيز به بحران تبديل مي شود، دليلي است بر اين ادعا كه حضور حكومت ها در چرخه كتاب، بسيار زيان رساننده است و متاسفانه معلوم نيست چرا برخي ناشران همچنان بر آن پاي مي فشارند. وقتي با جابه جايي يك وزير و حتي يك مدير چرخه نشر در كشور با بحران مواجه مي شود، بايد به اين نتيجه رسيد كه اين بحران ها نتيجه وابستگي اقتصادي نشر به حكومت هاست.
۵-ايشان [جعفري] از تيراژ هاي 25 هزار، 20 هزار و 15 هزار سخن مي گفتند. اما الان تيراژ بيش از 3 هزار هم نيست. به نظر من اينها هيچ كدام عجيب و شگفت انگيز نيست، چون اولويت هاي زندگي اجتماعي در ايران سال هاست كه تغيير كرده و مردم علاقه اي به كتاب نشان نمي دهند . اين هم يكي ديگر از جملاتي است كه توسط يكي از ناشران مطرح شده بود. واقعا بياييد از خودمان بپرسيم چرا بايد ملت و مردم را زير سوال ببريم و تيغ تيز حمله خود را متوجه آنها كنيم؟ آخر چرا بايد گفت: مردم به كتاب علاقه اي نشان نمي دهند ؟آقاي جعفري از تيراژ هاي 25 هزاري گفته اند كه كاملا هم درست است، ولي ايشان به كتاب هاي كم تيراژ هم اشاره كرده اند كه به دليل تخصصي و علمي بودنشان انتظاري هم نبود كه تيراژ بالا داشته باشند. از ناشر بزرگواري كه گفته اند اولويت هاي زندگي اجتماعي در ايران سال هاست كه تغيير كرده و مردم علاقه اي به كتاب نشان نمي دهند بايد پرسيد پس كتاب هايي كه با تيراژ هاي بالا در همين چند ساله منتشر شده اند، چه؟ از كتاب هاي سياسي كه در دوره اي پرتيراژ بود بگذريم، به رمان هايي چون بامداد خمار، نيمه غايب، من او، سلوك و ده ها نمونه ديگر مي رسيم كه گاه تيراژشان به 50 هزار هم رسيده است. اينها علاوه بر كتاب  هايي چون هري پاتر است كه با وجود ترجمه  هاي متعدد، تيراژهاي بالايي داشته اند. حال چگونه مي شود گفت: مردم علاقه اي به كتاب ندارند؟
به هر جهت، لازم است در بررسي وضعيت نشر و بحراني كه هم اكنون با آن مواجهيم، دقيق تر و كارشناسانه تر بحث كنيم. اگر صحبت از توزيع نامناسب، فقدان پايه و اساس مصوب، سختگيري، طراحي غير هنري و ... به ميان مي آيد به موضوعات ديگري هم كه نگاه كارشناسانه به نشر دارند، توجه شود.
انتشارات آميتيس 
هفته كتاب؛ گسترده اما كم بازتاب 
رضا موفق-هفته كتاب به اتمام رسيد. هفته كتاب را مقايسه كنيد با نمايشگاه بين المللي كتاب تهران. وقتي به رسانه ها و جامعه كتابخوان مراجعه مي كنيم بازتاب هفته كتاب به مراتب كمتر از نمايشگاه بين المللي كتاب تهران است. به نظر مي آيد عاملي كه منجر به اين پديده مي شود، نشان از وجود ضعفي در برنامه هاي هفته كتاب است. هفته كتاب بسيار گسترده است و اين همان نقطه اي است كه هفته كتاب از آن  ضربه مي خورد. برخلاف آن نمايشگاه بين المللي كتاب بسيار متمركز است و اين از نقاط سودمند اين برنامه است. هفته كتاب به عر صه هاي گوناگون، پراكنده و متعددي وارد مي شود. مدارس، ادارات، كارخانه ها، زندان ها، روستاها، پارك ها و ... مناطق و مكان هايي است كه برنامه ريزان هفته كتاب براي آنها برنامه دارند. اما آيا هيچ از خود پرسيده اند حتي براي يك هفته، پاسخ گفتن به انتظارات اين مناطق، مراكز و مكان ها و برآوردن نياز جمعيت آنها چه امكانات و به دنبال آن هزينه هاي گزافي را مي طلبد؟ درست به همين دليل است كه مسوولان هفته كتاب، به دليل نداشتن امكانات و بودجه لازم به هيچ روي قادر نيستند حتي به بخش كوچكي از نيازهاي گروه هاي مختلف جواب بدهند. كافي است به مدارس يك منطقه از شهر تهران يا مدارس يكي از شهرهاي دور و نزديك مراجعه كنيم تا متوجه شويم هيچ خبري از نمايشگاه موقت كتاب به مناسبت هفته كتاب نيست. در يك منطقه از تهران، فقط تعداد بسيار اندكي از مدارس شاهد نمايشگاه موقت كتاب در اين هفته هستند. همين طور است ادارات، كارخانه ها، زندان ها و ... همان گونه كه ذكر شد گستردگي اين حوزه ها از يك طرف و نياز به برنامه ريزي كلان و جامع، بودجه، نيروهاي انساني و ... از طرف ديگر باعث مي شود هفته كتاب نتواند آنچنان كه بايد موفق باشد. فراواني مخاطباني كه هفته كتاب براي خود برگزيده است، به اندازه اي است كه مسوولان حتي به طور نمادين و سمبليك هم قادر نيستند خواسته ها را جواب دهند. همه اينها را مقايسه كنيد با نمايشگاه بين المللي كتاب. در اين نمايشگاه اولا مخاطبان كاملا تعريف شده هستند، يعني كتابخوان ها. ثانيا يك محل است كه انواع و اقسام كتاب ها را عرضه مي كند كه همين امر امكان حضور در آن را آسان مي سازد. ثالثا همه توليدكنندگان كتاب در يك جا جمع هستند كه اين امر امكان دسترسي به ناشران و حتي تبادل نظر با آنها را ميسر مي سازد و ... درست به همين دليل است كه مي بينيم نمايشگاه بين المللي كتاب بازتاب و ماندگاري بيشتري در ذهن جمعي جامعه خصوصا جامعه كتابخوان دارد تا هفته كتاب.

در شهر
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |