شنبه ۷ آذر ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۶۷
بدون شرح
024294.jpg
كي فكرش را مي كرد؟ جناب آقاي دكتر غلامعلي حداد عادل با لباس سفيد و قرمز ورزشي در هيات يك فوتباليست خوش استيل. گرچه ما تا امروز تصور مي كرديم ارتباط رئيس مجلس و عضو فرهنگستان زبان فارسي با فوتسال يا فوتبال در حد تغيير اسم باشد، اما اين تصاوير نشان مي دهد كه خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم.
در حالي كه روزنامه هاي سياسي، معمولا نام حداد عادل را جز در واكنش به وقايع و اخبار سياسي تيتر نمي كنند، چند روزنامه ورزشي، هيجان زده از ديدن تصوير رئيس مجلس در حالت پا به توپ اين تصوير را در صفحه اول منتشر كردند و در شرايطي كه فضاي فوتبال در روزهاي اخير ملتهب تر از فضاي سياسي است، آرامشي عجيب در اين تصاوير به چشم مي خورد كه ممكن بود شما را به ياد نكته اي بيندازد؛ اينكه عرصه فوتبال محلي است براي تفريح و استراحت، نه آنچه كه امروز جدال دايي و پروين سمبول آن است.
دكتر حداد عادل، يكسال قبل از 60 سالگي در حالي به جواني تنه مي زند كه عادت از پيش ساخته ديگران در ارايه تصوير از دولتمردان و استادان دانشگاه قالبي خشك و رسمي است. بروز چنين رفتارهايي موجب قالب شكني در اذهان مردم و ايجاد نوعي هم ذات پنداري با مردم عادي است كه به آنها راي داده اند.

كاشف پسته هاي گريان
نيو ساينتيست -علم مدرن امروزي سر آن دارد كه همه مشكلات زندگي ما را از ميان بردارد، از جمله، مشكل بزرگي به نام پسته هاي سربسته؛ پسته هاي نه چندان خندان كه بايد با دندان به جانشان بيفتيد.
همه ما هنگام خوردن پسته احتمالا با اين مشكل كلافه كننده رو به رو شده ايم. مساله پسته هاي سربسته كه روند تناول پسته را دچار وقفه مي كنند! اما نگران نباشيد كه كمك در راه است.
مهندس تام پيرسن از مركز تحقيقات كشاورزي در ايالت كانزاس آمريكا، براي حل مشكل، فكر بكري كرده است. اين دانشمند كه ظاهرا علاقه زيادي هم به پسته دارد، كشف كرده كه وقتي پسته به يك سطح فلزي برخورد مي كند، از صداي آن مي توان حدس زد كه آيا پسته خندان است يا بسته.
آقاي پيرسن يك غربيل الكترونيك هم ساخته كه در آن پسته ها با تناوب 25 پسته در ثانيه، به يك سطح فولادي برخورد مي كنند، سپس يك نرم افزار كامپيوتري از طريق ميكروفون، صداي پسته را تجزيه و تحليل مي كند و اگر فركانس آن، بسته بودن پسته را نشان دهد، دهانه اي باز مي شود و پسته   را به طرف ديگري منتقل مي كند و بدين ترتيب پسته هايي كه در امتحان قبول مي شوند، به محفظه اي مجزا هدايت مي شوند! با اين فن آوري، آقاي پيرسن موفق شده كه ميزان پسته هاي خندان را تا 97 درصد در هر مخلوط افزايش دهد.
البته پيشتر هم تكنيك ديگري براي اين كار وجود داشته، بدين ترتيب كه پسته ها وارد محفظه اي پر از سوزن به دوران در مي آيند، پسته هاي خندان به سوزن ها مي چسبند و پسته هاي سربسته جدا مي شوند، اما اين فن آوري چندان موفق نبوده است.
البته اگر فكر مي كنيد كه اين اختراع دانشمندان هم از سر بي دردي است و اصلا كلافگي در كار نيست، سخت در اشتباه هستيد. شركت آمريكايي پسته ستن در كاليفرنيا كه در نظر دارد از اين فن آوري بديع استفاده كند، اعلام كرده: با استفاده از اين روش مي تواند سالانه 500 هزار دلار در هزينه هاي خود صرفه جويي كند.

منم محسن جهانگشا
فرانسوي  حرف زدن با لهجه محلي در افغانستان و هند
امير قادري- فيلمساز جهان وطن ما دست بردار نيست. حق زن ها و بچه هاي مظلوم افغان را از طالبان خونخوار گرفته و حال سراغ هندوستان رفته است، چون آنجا سرزمين  مهاتما گاندي  است و تئوري  هاي مهربانانه و مبارزه منفي گاندي با دنياي ذهني پر از مهر و محبت جناب مخملباف كاملا سازگار است.
اين اولين باري نيست كه محسن مخملباف، نابلدي و ايده هاي سطحي اش را در پناه باورهاي عامه پسندي در باب نسبي انگاري و انكار خشونت و جهان وطني پنهان مي كند. همان جور كه تمهيدهاي سينماي اش به شدت قابل پيش بيني و ناپخته به نظر مي رسند. وقتي دستفروش را ساخت، مي شد پرده را با انگشت نشان داد و گفت: اين جاي فيلم تحت تاثير فليني است و اينجا آنتونيوني و آنجا بونوئل. نويسنده هاي سينمايي وقت هم تحويلش گرفتند و به اين نكته هيچ توجهي نكردند كه اين تمهيدهاي قلابي، دردي از سينماي ما دوا نخواهد كرد. چند سال پيش از آن مخملباف درباره نقش ننوشتن براي زن ها در نمايشنامه هاي ايراني و قرار نگرفتن در يك نماي دور با يك فيلمساز ايراني سخن گفت. يك جور قشري نگري و خودبرحق  بيني شديد و يكي دو سال بعد از ساختن دستفروش، به نسبي گرايي رو آورد و به اين نتيجه رسيد كه همه آدم هاي دنيا حق دارند و شرايط اجتماعي است كه اعمال و افكارشان را مي سازد، اما كمتر كسي به اين نكته توجه كرد كه آن مطلق بيني كه به خشونت منجر مي شد و اين نسبي انگاري كه ثمره اش ظاهرا دوست  داشتن مردم دنيا بود، هر دو از يك سرچشمه آب مي خوردند: مطلق بيني همان قدر سطحي بود كه نسبي گرايي. اما حداقلش اين شد كه منتقدها و صاحب نظران سينمايي و اجتماعي، اين تغيير روش مخملباف را با روي باز استقبال كردند و حتي تمهيدهاي قلابي و فاقد پشتوانه او براي تصوير كردن ايده هايش را جدي گرفتند.
محسن مخملباف، نماد خلق مي كرد، بي اينكه بتواند كاركرد رويايي يا تصويري براي آن بيابد. فيلم ضد قصه مي ساخت اما هنوز نمي توانست يك قصه معمولي را ساده و سرراست بيان كند. مخملباف باهوش بود و مي توانست آنچه را كه ديده و آموخته، در آثارش به كار برد، اما فاصله ايده و اجراي خوب در هنر خيلي زياد است. فاصله اش درست به اندازه ايده هايي است كه در كتاب ها مي خواني و تجربه اي كه در زندگي كسب مي كني.
سال ها گذشت و بعداز منتقدهاي ايراني، جشنواره هاي خارجي هم شيفته مخملباف و كاراكترش شدند. مخملباف براي آنها، نمونه خوب روشنفكري بود كه از حصارهاي جهان سومي اش به تنگ آمده و پيش پاافتاده ترين وجه نظريه هاي فلسفي و اجتماعي را گرفته و بدون آنكه نياز تطبيق دادن اين نظريه ها را با تاريخ و فرهنگ مملكتش حس كند. حالا خانواده اش هم اضافه شده بودند و سميرا مخملباف، همان دختر دوست داشتني بود كه با هوش و لبخند نمكينش در برابر دوربين  خبرنگارهاي خارجي ژست مي گرفت و بندهاي فرهنگي سركوب كننده را پاره مي كرد. روزي كه زن شدم، در چنين شرايطي ساخته شد. داستان زن هايي كه بايد بر قواعد مردسالارانه دست و پاگير غلبه مي كردند و همين. اين جور اعتراض در آن سوي مرزها مشتري داشت، اما روي تابلوهاي تبليغاتي اش در خيابان هاي تهران نوشته شده بود: اگر براي سرگرمي به سينما مي رويد، روزي كه زن شدم را بي خيال شويد يا يك همچنين چيزي. مخملباف و خانواده اش، تلقي سطحي شان از پديده هاي دور و بر را در محدوده مفهوم سينما  و سرگرمي هم گسترش داده بودند. هنوز مانده است كه مخملباف به هند برود. بين ايران و هند، يك افغانستان فاصله بود. قوانين وحشتناك طالبان و مظلوميت مردم، فرصت خوبي بود تا تئوري هاي پيش پا افتاده خانواده در باب بدي زور گفتن و خوبي آزادي مطرح شود. چيزي كه همه قبولش داشتند و مهم شرايط بروز كردنش در شرايط سياسي - اجتماعي تازه بود و خانواده مخملباف از چنين تبيين و تحليل هايي عاجز بودند. درباره كيفيت فيلم ها هم كه حرفي نزنيم بهتر است. بهترين نمونه ها، تصاويري بودند كه در فيلم سفر قندهار، خود محسن مخملباف خلق كرده بود، از جمله پاهاي مصنوعي كه با چتر نجات روي زمين مي نشستند؛ تصاويري كه چندان ارتباطي با ساختار كلي فيلم نمي يافتند. اما به هر حال افغانستان موضوع روز بود وآدم هاي برابر دوربين، سوژه هايي بودند كه مخملباف ها را كه به عنوان قهرماناني نه در عرصه علوم اجتماعي يا هنر سينما كه در عرصه هاي تعريف نشده و كلي مثل راه آزادي گام برمي داشتند، معرفي مي كردند. او سوژ ه هايش را خواسته و ناخواسته در برابر دوربين استثمار كرده بود. همان اتفاقي كه چند وقت پيش درباره زن هاي ايراني و بچه هاي فقير در فيلم هاي مخملباف  افتاد. حالا افغان هاي بدبخت نه در هيات يك انسان كه به عنوان يك پديده و سوژه در برابر دوربينش قرار مي گرفتند.
افغانستان هم تمام شد و شوي بعدي مخملباف، اعتراضش به فيلمنامه اي بود كه پس از سال ها مي خواست در ايران بسازدش و به او اجازه ندادند. برخورد چندان درستي نبود و كاش اجازه مي دادند، اما وقتي فيلمنامه چاپ شده را خوانديم، باز با يك محصول خام و ناپخته ديگر روبه رو شديم كه براي بيان ايده هايش، سطحي ترين راه را انتخاب كرده بود. مخملباف كه اوضاع را اينطور ديد، به هند رفت و اعلام كرد مسحور دموكراسي رو به پيشرفت هند شده است، اما اين دموكراسي رو به پيشرفت كه نوش جان شهروندان هندي باشد، قطعا از طريق تسويه حساب هاي شخصي، ايده هاي سطحي و بدون پشتوانه و نابلدي ها و جنجال  هاي فيلمسازهايي مثل مخملباف شكل نگرفته است. مخملباف گفت: براي اكتشاف روح هند آمده است و اينكه مشكل سانسور دارد و اينكه يك شهروند جهاني به حساب مي آيد و به مهرباني گاندي اعتقاد دارد و از اين حرف ها... به هر حال يك چند سالي هم اين طوري خواهد گذشت.

زاويه روز
سيد حسن غضنفري 
جريمه پيش بيني غلط 
024276.jpg
 جيمز كاروايل كه موجبات پيروزي بيل كلينتون را در انتخابات رياست جمهوري آمريكا فراهم كرده بود، در يك گفت وگو رسانه اي با تخم مرغ به صورت خود زد. جيمز كاروايل به خاطر آنكه پيش بيني كرده بود جان كري برنده انتخابات رياست جمهوري آمريكا خواهد شد، خود را جريمه كرد و در ميان حضار تخم مرغي به صورت خود زد. البته اگر گوجه هم اضافه مي كرد، املت خوبي مي شد!
۷ سال زندان براي بي خيالي 
يك زوج انگليسي به خاطر بي خيالي نسبت به سلامتي فرزندانشان به 7 سال حبس محكوم شدند. اين زوج به دوقلوهاي 12 ماهه اصلا توجهي نداشتند. اين دوقلوها از ضعف شديد در آستانه مرگ بودند. اين زوج بي خيال از ترس مرگ كودكانشان با بيمارستان تماس گرفتند و درخواست آمبولانس كردند. اين زن و شوهر به بي خيالي نسبت به كودكانشان در اقوام خود معروف هستند. دوقلو هاي به جامانده اكنون نزد بهزيستي هستند و از وضعيت مناسبي برخوردار شده اند.
بر اثر اشتباه، 2 مامور پليس آتش زده شدند
اهالي يكي از مناطق دورافتاده مكزيكوسيتي 2 مامور پليس را كه از كودكان يك مدرسه عكس مي گرفتند، آتش زدند. اين 2 مامور كه براي بازسازي صحنه هاي يك جنايت به آن منطقه اعزام شده بودند، با لباس شخصي به آنجا رفته بودند. اهالي محل نيز به گمان اينكه اين 2 از ربايندگان كودكان هستند، آنها را به شدت چند ساعت كتك زدند و سپس روي آنها بنزين ريختند و آتش شان زدند و از اين صحنه فيلمبرداري كردند.
چاقوكشي در دادگاه 
مرد 34 ساله اي پس از چاقو زدن به مامور حفاظت دادگاه، دستگير شد.
وي كه در دادگاهي در ادينبورگ حاضر شده بود، پس از چاقو زدن به مامور دادگاه، وي را روانه بيمارستان كرد. اين مامور از كاركنان يكي از شركت هاي امنيتي بوده است كه مسووليت حفاظت از اين دادگاه را به عهده گرفته است.

خبرسازان
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |