شنبه ۹ مهر ۱۳۸۴ - - ۳۸۱۳
مرگ زمان براي توفان زدگان كاترينا
تابلوي مرگ زمان قرار است با قيمت
پايه يك ميليون دلار در اينترنت به فروش برسد
002421.jpg
سعيده امين
آنچه براي ما مي ماند فقط مرگ نيست؛ وقتي هنرمنداني باشند كه در وادي سياست بازي سياستمداران، جنگ را به نقد بكشند و بشارت منجي را غايت سخن هنرشان باكنند؛ كساني كه خطر جنگ بزرگ را بيش از هر كسي بو مي كشند و دغدغه آنها مرگ زمان است؛ هنرمنداني كه با انگشتان نشان كه زبان دل آنهاست، تفالي به ديوان شمس مي زنند براي تفسير هنرشان.
اي عاشقان، اي عاشقان هنگام كوچ است از جهان
در گوش جانم مي رسد طبل رحيل از آسمان
صلح مي آيد
تابلوي نقاشي مرگ زمان توسط هنرمند و نقاش ايراني، سعيد معيري زاده ترسيم شد تا بشود خاري در چشم جنگ افروزان: جلوي جنگ را بگيريد، به كودكان رحم كنيد، مصلح در راه است .
نقاشي مرگ زمان با درونمايه اي شرقي قرار است با قيمت پايه يك ميليون دلار از طريق اينترنت در جهان به فروش برسد و بهاي آن به كودكان توفان زده كاترينا اهدا شود تا پيامي باشد براي آن دسته از آمريكايي هايي كه صلح را به سخره مي گيرند.
به گفته معيري زاده، تابلو توسط سفارت سوئيس به خريدار تحويل شده و بهاي آن به حساب صليب سرخ جهاني واريز مي شود. صليب سرخ جهاني هم با نظارت سفارت سوئيس، حافظ منافع كودكان توفان زده اي است كه هنوز پس از گذشت هفته ها از توفان، جايي براي زندگي كردن ندارند.
معيري زاده مي گويد: اصلي ترين هدف  من براي كشيدن اين تابلو تاثيرگذاري بر متفكران و هنرمندان جهان و ارائه نقش صلح آميز هنرمندان ايراني در دنيا بوده است .
نقش زمان
مرگ زمان براي آنهايي كه اهل انديشه هستند بسيار پرمعناست؛ صليب سفيدي در زمينه سياه  رنگ كه بيانگر ضمير روشن مصلح است. معيري زاده مي گويد: مسلمانان و مسيحيان دنيا به مصلح اعتقاد دارند. براي ما مسلمانان مصلح امام زمان (عج) و براي مسيحيان مصلح عيسي مسيح است؛ مصلحاني كه همه دنيا منتظر وجود آنهاست و صلح با آنها به دنيا باز مي گردد .
صليب روشن روي صفحه اول روزنامه تايمز طراحي شده است كه سمبلي از زمان است. ساعت بزرگ و دايره اي شكل درست در نقطه تلاقي صليب زمان 10:8 (ساعتي كه پايان جنگ دوم جهاني اعلام شد) كشيده شده است و كودكي شرقي كه در قسمت بالاي صليب دست ها را به موازات 10:8 از هم باز كرده و تقاضامندانه فرياد مي كشد. تاش سبز رنگي ميان دستان پسرك شرقي در بالاي سرش كشيده شده است كه به قول استاد معيري زاده، نشانه اي از صلح و آرامش است و اما تاش ها و حركت هاي رنگ قرمز در قسمت پايين و مياني صليب تداعي خون هايي است كه هرگز از دامان جنايتكاران دنيا پاك نخواهد شد.
از معيري زاده مي پرسيم چرا نام تابلو را مرگ زمان گذاشته است، مي گويد: زمان در اينجا يك مفهوم است، نابودي، نابودي انسان يعني نابودي زمان. اگر زمان نباشد انساني نيست تا جهان را تغيير دهد و به آن معنا بدهد . به اعتقاد وي المان هاي زيادي در اديان وجود دارد كه تاكيدي بر ارزش زمان و زندگي انسان است. وقتي انسان زمان را به پاي جنگ مي گذارد، زمان صلح پايان مي يابد. مامنتظريم تا مصلح مان بيايد و انسان ها را به درجه اي از بلوغ برساند كه ارزش و هنر زنده ماندن را بدانند.
نقش هنرمندان در صلح
وقتي دوبار جهان درگير جنگ بزرگ جهاني شد، چه دليلي وجود دارد كه بار ديگر نشود. وقتي يك روشنفكر يا هنرمند به اين درك از جهان نايل مي شود كه خطر كجا به كمين نشسته و صلح تا كجا ادامه مي يابد، كاري جز خلق هنرش نمي تواند انجام بدهد.
معيري ادامه مي دهد: نشستيم و تماشا كرديم كه بر سر افغانستان وعراق چه آمد. اگر دامن خودمان را بگيرد چه مي كنيم؟ جنگ در اينجا ديگر به يك منطقه ختم نمي شود، اين جنگ به جنگ جهاني ختم مي شود.
دنيا به جايي رسيده است كه با ايمان و باور يكديگر درگير شده است. كار حتي از حيطه سياستمداران هم خارج است. انديشمندان و هنرمندان تنها كساني هستند كه مي توانند زمينه هاي باور و اعتقاد مردم را با هم يكي كنند .
درس انديشمندان ما همان است كه بالاي سردر سازمان ملل نصب شده: بني آدم  اعضاي يك پيكرند / كه در آفرينش ز يك گوهرند
سعدي عليه الرحمه چيزي را درك كرد كه سياستمداران قرن 21 از ادراك  آن عاجزند.
شكوه نقاشي شرقي
نقاشي مرگ جهان روح كلي گفت وگوي تمدن هاست؛ نقاشي از هنر شرقي با تلفيقي از رئاليسم و اكسپرسيونيسم كه سبك ويژه استاد معيري زاده است. او مي گويد: نقاشي ايراني ظريف است، اما ضعيف نيست. نقاشي شرقي همان است كه كارشناسان موزه متروپوليتن آن را ستايش مي كنند. وقتي تابلو برتخت نشستن كيومرث اثر سلطان محمد به عنوان بهترين نقاشي دنيا اعلام مي شود، روشن است كه نقاشي شرقي بسيار قوي است . استاد مي گويد كه اثر سلطان محمد از لحاظ محتوا، شكل و تركيب رنگ بندي در كنار نقاشاني چون داوينچي و پيكاسو بهترين نقاش دنيا معرفي شده است . استاد باز هم مي گويد: هنر نقاشي ايراني هنر تصويرسازي است كه بر مبناي شعر، قصه يا يك تفكر بنا شده است. هنر شرقي به تصويرسازي به عنوان يك چيز مجهول و موهوم نگاه نمي كند. ادبيات ايران مملو از درك عارفانه و عاشقانه از جهان است و هرگز دنبال موهومات نيست؛ يعني همان چيزي كه مدرنيست ها روي آن در حال حاضر تاكيد دارند .
سوئيس، جايي كه قرار است تابلوي مرگ زمان به فروش برود، قلب اروپاست و البته وامدار صلح در دو جنگ جهاني گذشته. سوئيس طي دو جنگ گذشته، خود را كنار كشيده است، اما اين كناره گيري چقدر به طول مي انجامد. چطور سوئيس در قلب اروپا مي خواهد خود را از پيامدهاي جنگ و از بين رفتن صلح كنار بكشد .
معيري زاده مي گويد: هنر نقاشي در ايران با تحرك و كاركرد بالايي همراه بود. بعد از زمان صفويه، نقاشي كاركرد خود را از دست داد و نيازها و خاستگاهش تغيير كرد. هنر نقاشي ايران نتوانست خود را با نيازهاي زمان وفق بدهد و درك درستي از نقش خود داشته باشد. بايد به دنبال آن بود كه نقاشي و هنر امروز را در قالبي اجتماعي و سياسي به دنيا عرضه كرد.
انديشمندان و روشنفكران، بزرگترين رسالت را در اين خصوص عهده دار هستند.
او سالروز دفاع مقدس را براي ارائه كارش انتخاب كرده است. سه نامه بلندبالا براي سفارت سوئيس در تهران، صليب سرخ جهاني و وزارت امورخارجه در ايران فرستاده است تا حضور خود را در دنيا اعلام كند.
ستاره هاي ذهن
- مي گويد فقط علي عدالت را شناخت، خيلي زيبا آن را تعريف كرد. عدالت؛ يعني هرچيز در جايي كه بايد قرار بگيرد، اما در دنياي امروز هيچ كس در جاي خود نيست. جابران بر مصدر قدرتند و انديشمندان در كنج عزلت.
- استاد اهل دل است و شيفته هنر و ادبيات شرق. او سالها قبل مدرسه اي را در مرز ايران و آذربايجان احداث كرد و اسم آن را گذاشت مدرسه فردوسي، يك ساعت خيلي بزرگ هم گذاشت سر در مدرسه به عنوان نماد زمان.
- دلش براي توفان زدگان كاترينا به درد آمده، چون مظلو م ترين ساكنان آمريكا هستند. او با چشم خود ديده بود كه چگونه توفان زدگان كاترينا با پرتاب سنگ و تيراندازي به هلي كوپترهاي آمريكايي كمك ظاهرا انسان دوستانه اي آنان را رد مي كردند.
- مي گويد 11 سپتامبر و توفان كاترينا، زنگ خطري است براي دولتمردان آمريكايي تا مكافات عملشان را از نزديك ببينند.
- او تاريخ را خوب مي داند. اگر آمريكا آخرين امپراتوري دنياست، ايران اولين امپراتوري دنيا بود. امپراتوري ايران صلح را به جهانيان عرضه كرد و امپراتوري آمريكا جنگ را به ارمغان آورد .
- استاد نقش را زد و تاش ها را روي بوم كشيد، بعد نشست و نگاه كرد تا فلسفه آن را در يابد: معمولا وقتي نقاشي مي كنم براي اطمينان تفالي به حافظ يا مولانا مي زنم تا تفسير نقاشي ام را از زبان آنها بشنوم. براي اين نقاشي به ديوان شمس مولانا تفال زدم آمد: اي عاشقان، اي عاشقان هنگام كوچ است از جهان...
انگار به دلم برات شده بود كه خطر در كمين است. دلم مي خواست فرياد بزنم، اما مي دانم كه گوش سياست بازان غرب بدهكار نيست.

يادداشت
هنر زندگي كردن
سعيد معيري زاده
بار غمي كه خاطر ما خسته كرده بود
عيسي دمي خدا بفرستاد و برگرفت
جهان 8 سال فرصت صلح ،دوستي و گفت وگو را از دست داد. سلطه جويان جهان در جست وجوي استيلا بر يكديگرند. جنگ جهاني سوم مرگ زمان را در پي خواهد داشت.
آيا جهان تسليم آزموني بي بازگشت خواهد شد؟
امروز زمان خدايي كردن انسان ها فرا رسيده، ولي آيا ما فراموش كرده ايم يا اصلا باور نداريم كه خالق اين جهان نبوده و نيستيم.
تصميم به پيمودن كدام راه؟
سوئيس پيشرو در درك زمان و روح آن در قلب اروپا، در دو جنگ جهاني اول و دوم، صلح  را امانتداري كرده است. آيا صليب سرخ جهاني و مردم صلح دوست جهان مي توانند به اهميت زمان و درك درستي از آن نايل آيند و نقش موثرتري را ايفا كنند؟
كودكي، مسيح گونه با جان خود همه را به پرسش و واكنش فرا مي خواند. تابلو جنگ جهاني سوم يا مرگ زمان (The Death of Time) را براي اين توفان زده كاترينا اهدا مي كنيم و اميد است با اين عمل براي همنوعان خويش در زمان مناسب مفيد بوده باشيم. مرگ زمان در واقع اظهار نگراني بسيار صريح است. استمداد از دو مصلح و غايب از زمان، حضرت مسيح و امام زمان(عج) كه برخواسته از ايمان است و استمداد از انسان هاي صلح دوست كه نماد آن، مردم سوئيس و ايران هستند؛ يعني دو كشوري كه در جنگ جهاني اعلام بي طرفي كردند. ساعت در زمان پايان جنگ دوم جهاني يعني، 10:8 ايستاده است. كودك در همان وضعيت، دست خود را به نشانه اهداي زندگي و سرسبزي به ما نشان مي دهد. آيا ما او را و همه كودكان معصوم را به صليب خواهيم كشيد؟ آيا اجازه مي دهيم جهان وارد جنگ سوم جهاني شود؟
آيا قدرت تنها اهرم و نشانه تمدن امروزه است؟
هنر زيستن و انسان بودن در كجا به كار مي آيد؟
به نظرم هر كسي و هر تمدني از خرد شروع كند، بهتر است. نگاره هاي سنتي ايران مانند جهاني كوچك، بيننده را به تفرج و نشاط، همراه نسيمي فرح بخش در رنگ هاي درخشان دعوت مي كند. براي هر ايراني، حكايت تجسم يافته چنان آشنا و دوست داشتني به نظر مي آيد كه روايت آن همانند در آغوش گرفتن دوست و همدمي قديمي است. نقاشي و هنر با تحولات پياپي به جايگاه هاي متفاوتي دست يافته و هم اكنون نيز كه در شروع هزاره سوم به سر مي بريم، بي هيچ ترديدي تسلط يك سبك هنري در برابر انواع گوناگون، رنگ باخته است و شايد بتوان گفت كه در يكديگر ادغام شده اند. به كارگيري تكنيك هاي كلاسيك و مدرن در كنار يكديگر و تداخل واقعيت و تخيل در يك اثر، بيان سبك و شيوه اي است كه شايد بتوان آن را انعكاس واقعيتي نه چندان اغراق آميز دانست.

در شهر
تهرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
زيبـاشـهر
علمي
شهر آرا
|  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |