دوشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۴ - - ۳۸۱۵
به سوي الهه خورشيد
اين حكايت سه ايراني است كه با دوچرخه راهي ارمنستان شدند تا بناهاي تاريخي اين كشور را از نزديك ببينند
002547.jpg
فاطمه علي اصغر
پيش به سوي ناشناخته ها؛ اين تنها شعار واحدي است كه براي گردشگراني كه با دوچرخه، جاده ها را ركاب مي  زنند، مي  توان به كار برد. حالا شعار هر كدام چه باشد فرقي نمي  كند. آنقدر در راه هاي پرخطر و صعب العبور با مسائل جديد و پيش بيني ناپذير روبه رو مي  شوند كه گاهي شعار اصلي شان كنار اين اتفاقات فراموش مي  شود.
اين بار سه ايراني با دوچرخه، راهي ارمنستان شدند تا بناهاي تاريخي اين سرزمين كهن را از نزديك ببينند.
سيامك اسكندري فوق ليسانس معماري، عليرضا كنكاش مرمت كار و استاد تزئينات وابسته مرمتي و مهرداد جوادي فوق ليسانس مرمت بنا، ترس هايشان را در گوشه اي از زواياي ذهن خود دفن كردند و بي باكانه كوه هاي صعب العبور مرز ايران و ارمنستان را پيمودند تا بگويند مي  توانند با كمترين امكانات براي معنادادن به اهدافشان تلاش كنند.
جوادي از خاطرات سفر خود شروع مي كند: من هرگز اين لحظه هاي پرفراز و نشيب را از ياد نخواهم برد و اسكندري مي  گويد: اين سفر براي من آغاز سفر در مسيرهاي طولاني تر است تا تجربه اي كه هرگز نمي  توان با سفرهاي هوايي به دست آورد، در ارتباط نزديك با مردم و فرهنگشان دريافت .
كنكاش هم كه به گفته خود پيرترين عضو اين گروه كوچك سه نفري است، از آن سو مي  افزايد: عمر سفر، كوتاه بود و ما نياز به فرصت بيشتري براي بررسي و جست و جو در شهرها و روستاهاي ارمنستان داشتيم .
ولي همه آنها در توافقي جمعي اين سفر را در طول زندگي خود بي نظير مي دانند. مي  گويند:  همه چيز به طور كاملا اتفاقي و با يك جرقه كوچك ذهني شروع شد، اما به دنبال اين جرقه روشن بود كه نقشه راه آماده شد و ما سوار بر دوچرخه هايمان راهي ارمنستان شديم .
سفر 14 روزه از جلفا آغاز شد و تا نور دوز ادامه يافت و بعد آنها مقري و كاجاران را با دوچرخه پيمودند.
اين سه همسفر سرانجام به كاپان رسيدند و
در حالي كه هوا رو به تاريكي مي رفت، به سوي گوريس و آشتاراك ركاب زدند. در اين مسير كه خستگي بر آنها چيره شده بود، خواستند در كنار جاده چادر بزنند و دمي بياسايند، اما نمي  دانستند خطرناك ترين حادثه سفر در كمين  آنها نشسته و منتظر كوچك ترين حركت از آنهاست تا تكه تكه شان كند.
كنكاش مي  گويد: هنوز وحشت آن شب سياه و وهم آلود از بدنم بيرون نرفته. ما يك قدم تا مرگ فاصله داشتيم. اگر پليس راهنما نمي  آمد، اكنون مرده بوديم .
اسكندري ادامه مي  دهد: پيش از حضور ما در آن مكان، يك دستگاه اتوبوس به كام مرگ رفته بود. اگر چراغ قوه را روشن كرده و به اطراف خود نگاه مي  كرديم، آثار اين واقعه تلخ، را بر جاي مي  ديديم. اما تاريكي شب بر اين خطر، پوششي سياه و تيره كشيده بود . جوادي هم سرش را تكان داده و زمزمه مي  كند: مرگ آنقدر نزديك بود كه من نفس هاي آن را بخوبي حس مي  كردم، آنجا منطقه اي مين گذاري شده بود. منطقه جنگي بين راه كاپان تا گوريس كه ما اطلاعي از آن نداشتيم و مي  خواستيم تا صبح را آنجا سر كنيم .
اينگونه بود كه شب لبريز از وحشت كاپان به گوريس ختم شد و همسفران راهي آن گه خاكورت شدند... در طول مسير خود در كوه هاي صعب العبور، بنا به گفته جوادي هر چند كيلومتر در دل كوه لوله هايي از آب تعبيه شده بود و در كنار آن آبخوري و صندلي و جاي شمعي براي استراحت قرار داشت؛ اقدامي كه از سوي دولت ارمنستان براي رفاه حال مسافران كوهنورد انجام شده بود.
اقامت در قلب ارمنستان
اكنون هر سه به ايروان قلب ارمنستان رسيده اند و از نزديك با معماري دوره كمونيستي آشنا مي شوند و در ميداني با نام   هانراپتوتيون ساختمان هاي نخست وزيري، وزارت امور خارجه، پست و مخابرات را با هارموني و معماري خاص دوران شوروي درك مي كنند.
اسكندري يكي ديگر از جاذبه هاي ايروان را
شنبه بازار و يكشنبه بازار آنجا دانسته و مي گويد: در اين بازار قديمي مي توان هرگونه شيء عتيقه و صنايع دستي متعلق به اين كشور را يافت .
جوادي ادامه مي دهد : بعد از گذر از ايروان بود كه كوه هاي آرارات با دوقله ما با ارتفاع 5 هزار و 165 متر و سيس به ارتفاع 3 هزار و 914 متر در دشت آرارات نمايان شد .
اسكندري هم مي گويد: ارمنيان ارمنستان هميشه در حسرت كوه هاي مقدس آرارات هستند، چرا كه اين كوه ها از ديرباز به عنوان نمادي از مسيحيت و دين براي آنها شناخته شده است .
گارني و گقارت دو ميراث جهاني
پس از عبور از كوه هاي آرارات ،اين سه همسفر راهي گارني و گقارت اين دو ميراث جهاني، مي شوند. اسكندري مي گويد: گارني معبدي است كه در آن الهه خورشيد نگهداري شده و در دهه 95 پيش از ميلاد ساخته و در دوره كمونيستي مرمت و ساماندهي مجدد شده است.
كليساي گقارت نيز متعلق به دوران بت پرستي تا مسيحيت است. بناي اين كليسا در قرن 11 ميلادي بنيانگذاري شد، ولي كار تكميل آن تا سال 1288 ميلادي ادامه يافت .
اسكندري اعتقاد دارد در اينجاست كه آئين  مهرپرستي و مسيحيت به يكديگر نزديك شده و حتي دست كنده هاي اطراف گقارت حالت استودان به خود مي گيرند. تزئينات كليساها با گره هاي هندسي و نقاشي ايلخاني و طاق نماهاي ضربي به معماري ايراني نزديك مي شود.
در كنار اچميادزين مقدس
در اين هنگام است كه بار ديگر خاطرات اچميادزين در ذهن اين سه دوست زنده مي شود؛ خاطرات كليساي معروف اين شهر؛ همان كليسايي كه وقتي بنا شد، گرگور مقدس در خواب ديد صليبي روي كوه هاي آرارات كشيده شده كه چهار نقطه را مشخص مي كند. پس از اين خواب، چهار كليساي بزرگ برپا مي شود و در راس اين صليب، كليساي اچميادزين شكل مي گيرد.
جوادي در ادامه مي گويد: اين كليسا در زمان شاه عباس صفوي به فرمان وي مرمت شده و نقش برجسته كوچكي از چهره شاه عباسي نيز در يكي از برج هاي آن ديده مي شود .
كنكاش نيز با يادآوري موزه كوچك اچميادزين مي گويد: موزه اي در اين مكان است كه اشيا و شمايل مسيح و صليب هاي زيبايي در آن نگهداري مي شود ، اما در عين حال معتقد است كه موزه اصفهان بسيار غني تر از اين موزه بوده و آثار بسياري از دوران مسيحيت را مي توان در آن يافت.
بر فراز درياچه سوان
سرانجام مسافران به درياچه فيروزه اي سوان، يكي از مرتفع ترين درياچه هاي بزرگ آب شيرين دنيا رسيدند؛ درياچه اي كه ارتفاع آن از سطح دريا 1897 متر و عميق ترين نقطه آن 99 متر است، با آب زلال و سردي كه به دليل وجود مواد معدني در آن، در هر ساعتي رنگي تازه به خود مي گيرد؛ فيروزه اي، سبز، آبي . پس از آنجا راهي شبه جزيره اي شدند با 3 كليساي متعلق به قرن 4 تا 14 ميلادي.اسكندري در حالي كه قدم مي زند، مي گويد: اينجا با يك تشابه فرهنگي ميان ارمنيان و مسلمانان مواجه شديم و آن بستن دخيل به درختان اطراف كليسا بود؛ همانند مسلمانان كه به ضريح امامان معصوم(ع) پارچه اي مي بندند .
كنكاش نيز با بيان اينكه مردم ارمنستان پس از استقلال، سطح زندگي خود را بالا برده و با فراموشي ضعف اقتصادي، تلاش مي كنند به بهترين نحو زندگي كنند و شاد باشند، مي گويد: مردم ارمنستان مردمي هنرمند هستند كه در سنگ تراشي و منبت كاري و بافت عروسك هاي گليمي نظير ندارند .
جوادي هم مي گويد: واحد پول ارمنستان كه درام يا درم است، طي سال گذشته از يك دلار معادل 540 درم به يك دلار معادل 430 درم رسيده كه نشان دهنده رشد اقتصادي اين كشور پس از استقلال است .
اسكندري هم يكي از جاذبه هاي اين سرزمين را شيشه هاي رنگي طبيعي آن مي داندو مي گويد: مردم ارمنستان در موسيقي هم بسيار برجسته هستند و ساز ددوك آنها شبيه فلوت و ني است و صداي خوشي دارد كه تاثيري قوي بر روح و جان آدمي مي گذارد . وي خاچاتوريان و لوئيس چكناواريان را از جمله موسيقي دانان مطرح در سطح جهاني مي داند.
حالا زماني است كه پس از يادآوري خاطره ظلوم هر سه با هم مي خندند.
جوادي مي گويد: وقتي كه مي خواستيم از كوه هايي با سراشيبي بسيار زياد عبور كنيم، يكي از اهالي روستايي كه در آن اقامت داشتيم با زباني كه ملغمه اي بود از انگليسي و فارسي و ارمني، گفت: ظلوم، ظلوم يعني به خودتان ظلم مي كنيد كه با دوچرخه از اين سراشيبي بالا مي رويد.
او پيشنهاد كرد ما را با خودرو شخصي اش به بالاي سراشيبي برساند كه قبول نكرديم، اما در ميان راه كه سختي اين سراشيبي هاي تند بر ما چيره شد، در حالي كه ياد آن پيرمرد روستايي بوديم، مي گفتيم ظلوم، ظلوم . يادآوري اين خاطره  اندكي از سختي سفر مي كاست. ظلوم اصطلاحي بين ما شده بود كه فقط خودمان معنايش را مي فهميديم .
جوادي در حالي كه مرمت آثار تاريخي اين كشور را با مشكلات بسيار روبه رو مي داند، مي گويد: تنها عمارت ها و ساختمان هايي كه در دوره كمونيست مرمت و بازسازي شده، داراي عمليات بسيار مناسب مرمت و استحكام بخشي هستند و بقيه آثار ارمنستان وضعيت مطلوبي ندارد .او در مورد مسجد جامع ايروان مي گويد: اكنون اين مسجد صفوي توسط كارشناسان ميراث فرهنگي ايران مرمت و ساماندهي مي شود .
پايان سفر
حالا مسافران در حال برگشت به ايران هستند؛در حالي كه هر يك دوش هايشان از بار تجربه ها و خاطرات سفر سنگين شده است.
يكي به نمايشگاه عكس هاي خود از سرزمين ارمنستان مي انديشد و ديگري در جست و جوي راهي به سوي سفرهاي دوباره است و آن نفر سوم مي خواهد معناي ديگري به سفرهايش داده و بتواند آن را به تحقيقات ميداني غني تبديل كند. سفر 14 روزه به اتمام مي رسد تا بار ديگر به شروعي دوباره بينجامد.

اولين كشور مسيحي
ارمنستان نخستين كشوري است كه در سال 301 پس از ميلاد، در آن مسيحيت دين رسمي اعلام شد. اين كشور هم اكنون نزديك به سه ميليون نفر جمعيت را در خود جاي داده است. ارمنستان به پايتختي ايروان به هيچ دريايي راه ندارد و قسمت اعظم مساحتش را كوهستان تشكيل داده است.
روسيه، ارمنستان شرقي را بين 1813 و 1828 به دست آورد. ارمنستان غربي تحت حكومت عثماني ها مورد آزار قرار گرفت و در سال 1896 و دوباره در سال 1915 دستخوش قتل عام در مقياسي بزرگ شد.
طي جنگ جهاني اول، تركيه نزديك به 2 ميليون ارمني را كه مظنون به طرفداري از روسيه بودند به سوريه و بين النهرين تبعيد كرد. بازماندگان اين واقعه در اروپا و ايالات متحده آمريكا پراكنده شدند. به دنبال از هم پاشي روسيه تزاري، ارمنستاني مستقل به مدت كوتاهي (1918 تا۱۹۲۲) ظهور كرد، ولي بر سر مالكيت زمين با تمامي همسايگانش با جنگ روبه رو شد.
در سال 1922 ارمنستان به بخشي از جمهوري ماوراي قفقاز شوروي و در سال 1936 به صورت جمهوري مجزايي در اتحاد جماهير شوروي تبديل شد. پس از كودتاي ناموفق كمونيست ها در مسكو(سپتامبر 1991) ارمنستان اعلام استقلال كرد و در زمان انحلال شوروي (دسامبر 1991) از سوي جامعه بين المللي به رسميت شناخته شد.
از سال 1990 نيروهاي آذري و ارمني بر سر حاكميت قره باغ عليا درگير كشمكش خشونت باري بوده اند. اين سرزمين كه اكثريت جمعيت آن را ارمنيان مسيحي ارتودوكس تشكيل مي دهند، در محاصره آذري هاي شيعه قرار دارد.

ايران كشور محبوب هيلير
002514.jpg
حسين سلطان زاده - سارا هيلير ، تنها مربي ورزشكار زن آمريكايي كه تاكنون 6 مرتبه به ايران سفر كرده، كشورمان را محبوب ترين كشورش مي داند.هيلير مي گويد: ايراني ها مهربان و ميهمان نوازند و مشتاق برقراري دوستي. آنها مايلند سوءتفاهم هاي ميان كشورهايمان را برطرف كنند .
او در پاسخ به سئوالي درمورد مسئله حجاب و اينكه آيا اين امر مانع جذب گردشگران خارجي مي شود يا نه، مي گويد: فكر نمي كنم چنين باشد. من معتقدم با ورود به هر فرهنگي بايد به آن احترام گذاشت و من تاكنون هيچ مشكلي در اين مورد نداشته ام .او به عنوان عضوي فعال از شركت گلوبال اسپرتز پارتنرز به كشورهايي همچون عمان، مراكش، امارات متحده و تونس سفر كرده و معتقد است كه جهان اسلام را مي توان در دو بخش عرب و فرهنگ غني ايراني لحاظ كرد كه به رغم شباهت هايشان حاوي تفاوت هاي اساسي هستند. به باور او، مسابقات اسلامي زنان در نيل به اهدافش بسيار موفق بوده و مسيري براي زنان فراهم آورده تا به بيان خود بپردازند. او در مورد فضاي توريستي تهران و فرهنگ ايراني مي گويد: تهران شهر شلوغ و مدرني است و موزه هاي متعدد آن بسيار جالبند. من عاشق غذاهاي ايراني هستم و هر بار به اين كشور مي آيم،
اضافه وزن پيدا مي كنم. در تمام سفرهايم به ايران، صنايع دستي و پسته از جمله چيزهايي بوده اند كه خريده و با خود به كشورم برده ام .

زيارت قاليشويان در كنار تربت
002550.jpg
ساراي قشقايي - روايت است كه امامزاده سلطانعلي، فرزندمحمد باقر (ع) روي قاليچه اي غرقه  به خون شد كه حالا براي قاليشويان اردهال مشهد به يادگار مانده است؛ يادگاري كه هرساله قاليشويان سراسر كشور را گرد هم مي آورد تا در جوار مزار پاك آن شهيد فرياد يا حسين سردهند.
اين مراسم مذهبي، هر ساله همزمان با سالروز شهادت امامزاده سلطانعلي در اردهال مشهد برگزار مي شود و قاليشويان سراسر كشور با حضور در مزار امامزاده، خود را با يادگار آن شهيد متبرك مي كنند.
در اين مراسم، پس از نوحه خواني و سينه زني، مردم فين كاشان در حالي كه چوبدستي هايي به نشانه مقاومت و ايستادگي در دست داشتند، با فريادهاي يا حسين  قالي منتسب به حضرت سلطانعلي  بن  امام  
محمدباقر (ع) را از مردم خاوه تحويل گرفتند و در چشمه امامزاده حسين (ع) با احترام خاصي شست وشو دادند.
امامزاده سلطانعلي  بن  امام  محمدباقر (ع) پس از سه سال رهبري مردم فين  و كاشان، در منطقه اردهال گرفتار حكام جور شد و به شهادت رسيد.
از آن زمان به بعد همه ساله در دومين جمعه از مهر كه مصادف با سالروز شهادت آن بزرگوار است، مراسم قاليشويان به نشانه زنده نگه داشتن ياد آن حضرت در جوار مرقد مطهرش برگزار مي شود.
انگار، مشهد شهر شهيدان است و شاهد مظلوميت مردان نيك روزگار. شهادت آن بزرگوار بر تمامي دوستداران اهل بيت تسليت باد.

پروانگان بي پروا دور ديوار هسته اي
بحث مسائل هسته اي كه اين روزها در ميان مردم شهر و روستا جريان دارد، كم كم به مدارس و دانش آموزان نيز كشيده شده است. پرداختن دانشجويان به اينگونه مسائل، اتفاق جديدي نيست. دانشجويان سراسر دنيا به مسائل سياسي و بين المللي روز دنيا حساسيت نشان مي دهند، اما هنگامي كه دانش آموزان وارد مسئله اي مي شوند، از يك سو اهميت موضوع، دو چندان خودنمايي مي كند و از سوي ديگر مي توان انتظار تغيير و تحول چشمگيرتري داشت. به عنوان مثال در جريان راهپيمايي ها و اعتراضات گسترده زمان شاه، هنگامي كه مدارس تعطيل شدند و دانش آموزان به انقلاب پيوستند، همه چيز رنگ ديگري به خود گرفت.
اين بار دانش آموزان به حمايت از حق دستيابي ايران به فن آوري صلح آميز هسته اي به ميدان آمده اند. هفته پيش، بيش از 200 دانش آموز تهراني در پارك انديشه فرهنگسراي مدرسه زنجيره انساني تشكيل دادند و با پوشيدن لباس هايي كه شعارهاي صلح طلبانه روي آن نوشته شده بود، از حق ايران دفاع كردند. اين اقدام دانش آموزان در قالب طرح پروانگان بي پروا به اجرا درآمد.
دومين حلقه انساني توسط دانش آموزان دبيرستان هاجر در اين فرهنگسرا بسته شد. بچه ها شعار دادند: انرژي هسته اي حق مسلم ماست . آنها پلاكاردهايشان را بالا گرفتند تا همه ببينند كه انقلاب جهاني با دانش ايراني يا وظيفه ما دفاع از حقوقمان .
دكتر داوود خالقي، رئيس فرهنگسراي مدرسه در مورد اجراي اين طرح ها گفت: براي يك شيعه، دفاع، منحصر به يك زمان يا مكان خاص نيست و ممكن است در هر برهه از زمان، تغييرشكل بدهد . در مقطعي، دفاع از سرزمين مطرح بود و اكنون نيز دفاع از حق استفاده از فن آوري هسته اي براي رفاه و آسايش شهروندان مطرح است. فرهنگسراي مدرسه بر خود فرض مي داند تا با زمينه سازي در جهت حمايت از تلاش هاي دولت، طرحي را با عنوان پروانگان بي پروا اجرا كند .
خالقي زمينه سازي براي دفاع از حق مسلم ملت ايران در استفاده صلح آميز از فن آوري هسته اي، جلب توجه افكار عمومي به اهميت استفاده از انرژي هسته اي و كمك به حضور و مشاركت بيشتر قشر دانش آموز در عرصه هاي سياسي و اجتماعي را از اهداف و ضرورت هاي اين طرح عنوان كرد.

يادداشت
ازتهران تا قفقاز
ميثم قاسمي
سالها پيش، آن هنگام كه ارتباط ميان كشورها تنها در حد لشكركشي و جنگ هاي ويرانگر بود، قسمت اعظم آسياي ميانه جزو قلمرو ايرانيان به شمار مي رفت. آنچه باعث شد شهرهاي آسياي ميانه با آن همه سابقه تاريخي و فرهنگي كه از فرهنگ پارسي داشتند، از ايران جدا شوند، خود موضوعي جداگانه است كه پرداختن به آن، مجال ديگري مي طلبد. اما در هر صورت، چه خوب و چه بد، اكنون شهرهاي اين منطقه كه روزي ولايات ايران بودند، هر كدام به پايتخت هاي كشوري بدل شده اند.
۱ - سالها تسلط ظالمانه حكومت كمونيسم بر اين كشورها نتوانست داشته هاي مادي و معنوي مردمان با فرهنگ آن ديار را از بين ببرد.
مساجد و كليساها گرچه به زور سربازان شوروي سابق، سالها به دور از نداي خداپرستي ماندند، اما مردم هيچ گاه خدا را فراموش نكردند و سينه به سينه، نور حق پرستي را به هم منتقل كردند تا سرانجام استيلاي كمونيسم از بين رفت و فضاي باز بازگشت. مردم آسياي ميانه پس از سقوط شوروي، گرچه تصميم گرفتند استقلال خود را حفظ كنند؛ اما با نگاهي مشتاقانه به ايران نگريستند. ايراني كه آنها در ذهن خود داشتند، سرزمين مولوي و نظامي گنجوي و فردوسي بود. مردم كشورهاي تازه استقلال يافته در اولين فرصت، راهي ايران شدند تا با معشوق خود كه سالها در حسرت دوري اش مانده بودند، ديداري تازه كنند، اما افسوس و صدافسوس، آنچه بر آنها در اين كشور رفت، آنقدر غم انگيز بود كه بسياري را سرخورده كرد؛ به اميد وفا، ترك شهر و ديار كرده بودند و پشيمان بازگشتند.
ما ايرانيان با استفاده از مشتركات فرهنگي زيادي كه با مردم آسياي ميانه داريم، مي توانستيم نزديك ترين كشور به آنها باشيم، ولي مانند هميشه نتوانستيم از اين امتياز سودي ببريم. فرصت ها در اندك زماني از دست رفت و پيوندهاي تاريخي و فرهنگي ناچارا به دست فراموشي سپرده شد.
وقتي نتوانستيم ارتباط درست و منطقي برقرار كنيم، آن وقت آنها هم به فكر جمع آوري سابقه فرهنگي خود افتادند و در اين راه بسياري از مفاخر فرهنگي ما نيز مورد ادعا قرار گرفتند. كشورهاي تازه استقلال يافته، يكي پس از ديگري شروع كردند به برگزاري كنگره و همايش و بزرگداشت براي بزرگان ايراني و كوشيدند آنها را به نام خود به دنيا معرفي كنند.
۲ - يكي از پردرآمدترين انواع توريسم، گردشگري مذهبي است. در سالروز تولد حضرت مسيح(ع)، بسياري از مسيحيان دنيا در محل تولد او در سرزمين هاي اشغالي فلسطين جمع شده و عبادت مي كنند. از آن بزرگتر و عظيم تر، اجتماع بزرگ مسلمانان در شهرهاي مقدس مكه و مدينه است. اين اجتماع تنها به ايام حج ختم نمي شود و مسلمانان، سراسر سال براي گذاردن عمره به عربستان سفر مي كنند. توريست هاي مذهبي از آنجا كه براي عبادت و زيارت سفر مي كنند، كمترين مشكلات فرهنگي، سياسي و امنيتي را براي كشورها به دنبال دارند و بسياري از دولت ها از گردشگران مذهبي، بهتر از ديگر گردشگران استقبال مي كنند.
ما نيز پس از سقوط حكومت صدام در عراق با خيل عظيمي از شيعيان اين كشور كه براي زيارت به قم و مشهد سفر مي كردند، روبه رو شديم كه البته شيوع وبا در تابستان امسال، اندكي از اين حجم مسافر كاست.
وجود چندين كليساي قديمي و جمعيت ارامنه مقيم ايران مي تواند مردم ارمنستان را براي سفر به ايران ترغيب كند، همان طور كه شيعيان آسياي ميانه نيز مي توانند بسادگي و با كمترين بودجه به مشهد و قم سفر كنند.
۳ - درآمد توريستي ايران با توجه به غناي تاريخي و فرهنگي اش مي تواند از درآمد نفت نيز بيشتر باشد و ما را از دردسرهاي قيمت شناور نفت آسوده سازد. در اين راه قطعا توريسم مذهبي كه از كشورهاي هم مرز راهي ايران مي شوند، مشكلات كمتري خواهد داشت. البته همه اينها به شرطي است كه شرايط لازم فراهم شود و كساني كه به ايران مي آيند، بتوانند به سلامت بيايند و بروند، از سوي سودجويان سركيسه نشوند و حداقلي از امكانات رفاهي و خدماتي در اختيارشان قرار گيرد. جذب توريست از كشورهاي همجوار نياز به تبليغات گسترده نيز ندارد، چون آنها خود با جاذبه هاي گردشگري و ديني و مذهبي ايران آشنايي دارند، فقط اندكي برنامه ريزي و هماهنگي لازم است.
۴ نقاطي از اين كشور محل دفن مردان و زناني است كه براي هموطنان اقليت ما يك قديس يا قديسه هستند. ميل آنان به ستايش نيكان خود، همواره جايگاه اين بزرگان را در ديدگاه عمومي، بسيار عزيز قرار داده است. آنچه كه از دست متصديان فرهنگي و گردشگري كشور براي بها دادن به اين ديدگاه عمومي برمي آيد، اين است كه گروه كارشناسي و اكتشافي را براي شناسايي اين زيارتگاه ها مجهز كرده و سپس آن را براي بازديد عمومي آماده سازي كنند.

خبرسازان
عصر بخير آقاي روزنامه چي
سعيده امين- اين همه روز خدا، 365 روز در سال و 30 روز در ماه، همه را مي شود سند زد به نام يك چيز. متصديان فرهنگي مملكت هم تصميم گرفتند 9 مهرماه را سند بزنند به نام روز سالمند. همان متصديان فرهنگي هم قرار گذاشتند تا لااقل همين يك روز را در سال، در مورد سالمندان حرف بزنند. از همه كس البته از نوع سالمندش تقدير كنند و جايزه بدهند تا خداي ناكرده، سالمندان عزيز ما فكر نكنند كه جوان ترها آنها را فراموش كرده اند.
از سالمندان، آن هم از همه مدلش قرار بود تقدير شود؛ از جمله خبرنگاران سالمند. با يك حساب سرانگشتي از زمان انتشار روزنامه وقايع الاتفاقيه مرحوم اميركبير تا كنون، مي توان به اين نتيجه رسيد كه روزنامه نگاري در كشور ما قدمتي طولاني دارد و جا دارد كه در اين روز بخصوص، از روزنامه نگاران سالمند نيز قدرداني شود. فرهنگسراي سالمند به اتفاق سازمان بهزيستي، مراسمي را براي سالمندان برگزار كرد كه در آن از 5 خبرنگار سالمند كه در روزنامه هاي مختلف كشور قلم مي زدند، قدرداني كند.
بقيه هم روز 23 آبان ماه، مصادف با روز خردمندان و بازنشستگان، مورد تقدير و قدرداني قرار خواهند گرفت.
اگرچه هنوز بر سر مرز سالمندي و ميانسالي ميان علما و فضلا اختلاف نظر وجود دارد، اما با توجه به آمار ارائه شده از سوي سازمان ملي جوانان مبني بر اينكه سن اميد به زندگي در ميان ايرانيان به 75 سال رسيده است، بنابراين ما با 15 سال كمتر، مرز سالمندي را 60 سال در نظر مي گيريم. با اين حساب، بر تعداد آمار سالمندان ما افزوده مي شود.
در واقع تعداد خبرنگاران و روزنامه نگاران بالاي 60 سال كشور، چندان قابل توجه نيست، به همين دليل فرهنگسراي سالمند در يك بررسي كلي، 12 نفر را انتخاب كرد تا فعلا به 60 نفر از آنها نيم سكه بهار آزادي و لوح تقدير اعطا شود.
روزنامه هاي جمهوري اسلامي، اطلاعات، همشهري و اعتماد از جمله روزنامه هايي بودند كه خبرنگار سالمند در آنها يافت شد؛ نوبت به بقيه روزنامه ها هم خواهد رسيد.
دكتر عباس لقماني، درست در مرز سالمندي است و از سال 63، به عنوان معاون سياسي روزنامه
جمهوري اسلامي مشغول به كار شده است.
او بعد از مدتي دبير سرويس سياسي روزنامه اطلاعات شد و به اتفاق برخي از همكارانش، موسسه مطالعات تاريخ خاورميانه را بنيانگذاري كرد.
لقماني، دكتراي روزنامه نگاري و علوم سياسي دارد و از ابتداي تاسيس روزنامه همشهري، به عنوان دبيرسرويس سياسي مشغول به كار شد.
محمدصالح ياران هم با 45 سال سابقه فعاليت روزنامه نگاري، در مرز 70 سالگي قرار دارد. او از طنزنويسان خبره روزنامه اطلاعات است و آثارش در نشرياتي چون گل آقا و توحيد، مدام به چاپ رسيده است.
از ياران، دو كتاب شعر طنز با عنوان هاي شكل ديگر خنديدن و همچون شرر خنديدن به چاپ رسيده است.
مرتضي قديري با 30 سال سابقه مطبوعاتي، اوايل دهه 60 عمر خود را سپري مي كند. او در دوه اول و دوم مجلس شوراي اسلامي، دبير سرويس پارلماني روزنامه اطلاعات بوده و در حال حاضر نيز سرويس گزارش اين روزنامه را اداره مي كند. البته فعاليت قديري تنها به روزنامه ها ختم نمي شود؛ وي با برنامه كتاب شب راديو، سالها همكاري كرده كه در اين برنامه به معرفي ده ها جلد رمان پرداخته و خلاصه آنها را از راديو نقل كرده است. وي ويراستار كتاب نيز هست و به ويرايش ده ها كتاب سياسي نيز پرداخته است. محمد اسماعيل پور هم براي بسياري از روزنامه نگاران كشور نام آشناست. اسماعيل پور 63 ساله است و 44 سال است كه در روزنامه اطلاعات قلم مي زند. او در سرويس گزارش روز اطلاعات مشغول به كار است و در كنار آن با روزنامه هايي مثل همشهري، ايران و اعتماد نيز همكاري مي كند. او چندين سال، دبير گروه اقتصادي روزنامه اعتماد بوده است.
پرويز پازوكي هم كه همكار خودمان است؛ البته استاد بسياري از روزنامه نگاراني كه در همشهري قلم زده اند. او كه هنوز مرز 60 را رد نكرده، از سال 54 كارش را در روزنامه خورشيد شروع كرد. او خبرنگار روزنامه اطلاعات و هنري نويس مجله خوش بوده است. پازوكي زماني را هم در مجله اميد ايران و
تهران مصور سپري كرده است. او در روزنامه قديمي تري مثل رستاخيز، ايران نوين و ستاره تهران به عنوان خبرنگار فعاليت كرده؛ البته سالهايي كه بسيار جوان تر بوده است. در حال حاضر نيز از 13 سال قبل به عنوان معاون سياسي سرويس شهري روزنامه همشهري
قلم زده است.
البته از مثل معروف دود از كنده برمي خيزد كه بگذريم، اغلب روزنامه نگاران، دوران جواني را خبرنگاري كرده اند و دوران سالمندي را به پاي روزنامه نگاري گذرانده اند. هر كدام در كار نگارش، صاحب سبكي شده و براي خود در عالم مطبوعات نام آور مي شوند.
براي يك روزنامه نگار آنقدر كه بالا رفتن تيراژ نشريه و افزايش تاثيرگذاري آن اهميت دارد، تقدير در يك مراسم سالمندي حائز اهميت نيست. به هر حال، اين دليل نمي شود كه جوان ترها از آنها يادي نكنند و اداي دين.
اين 5 نفر به عنوان روزنامه نگاران سالمند از سوي سازمان بهزيستي و فرهنگسراي سالمند تقدير شدند. البته اگر ساير روزنامه نگاران سالمند شاكي نشوند و كمي دندان روي جگر بگذارند، در روز 23 آبان ماه از آنها نيز قدرداني خواهد شد. هر چند كه اين يادآوري هاي كوچك نه براي روزنامه نگاران افتخار است و نه آب و نان، اما مي تواند آنها را دلشاد كند به اينكه گوشه اي از دستگاه فرهنگي كشور به ياد آنهاست.
روزشان گرامي باد.

در شهر
ايرانشهر
خبرسازان
علمي
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  خبرسازان   |  در شهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |