يكشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۴ - - ۳۹۴۳
تو باور نكن
اسپيلبرگ روي صندلي اش مي نشيند و آنگ لي يك اسكار كارگرداني مي گيرد تا تصادف انتخاب اسكار امسال باشد كيفيت هنري مهم تر است يا مسائل جنبي؟
002856.jpg
جك نيكلسون پيش از اعلام نام برنده جايزه اسكار بهترين فيلم
خسرو نقيبي
هنوز جيمز كامرون تصميمش را نگرفته بود روي صحنه كداك تياتر فرياد بزند: من پادشاه جهانم... كه يكي از اعضاي آكادمي به صراحت از بازگشت دوران طلايي حرف زده بود. براي رأي دهندگان به بهترين فيلم سال 97، تايتانيك يادآور همه روزهاي طلايي سينماي شكوه و جلال بود؛ سينمايي كه به ذات روياپرداز هاليوود بيش از هر زمان ديگري نزديك بود و اين عظمت، هرچيزي را توجيه مي كرد؛ حتي اين را كه منتقدان سرسخت كامرون مي گفتند ارزش فيلم او ذره اي بيشتر از يك ملودرام سطحي نيست.
در اين چند ماه و البته، درست قبل از اينكه هفته قبل، جك نيكلسون بخواهد در حين اداي جمله و اسكار اهدا مي شود به... از پاكت در دستش نام برنده اسكار بهترين فيلم را بخواند، بحث هاي زيادي درباره بهترين فيلم امسال مطرح شد. وقتي در همان مرحله اول چند فيلم مهم از گردونه رقابت بهترين فيلم حذف شدند، مي شد حدس زد كه جايزه بهترين فيلم اسكار امسال يك چالش اساسي خواهد بود، اما به هرحال اعضاي آكادمي وادار شده بودند تا باز هم بهترين هايشان را از ميان فيلم هاي سالي برگزينند كه محور اصلي فيلم هايش يا سياست بود و يا تابوهاي اخلاقي اجتماع. اين چنين شد كه مونيخ و شب به خير و موفق باشي از دسته اول و كوهستان بروك بك ، تصادف و كاپوتي از گروه دوم نامزد جايزه بهترين فيلم شدند. همين انتخاب ها خود از زير پا گذاشتن سنت هاي هر ساله خبر مي داد، وقتي اين نكته در نظر گرفته مي شد كه در اين سال ها به تعداد كمتر از انگشتان دو دست فيلم هايي بوده اند كه برگزيده آكادمي شده بودند، در حالي كه يكي از دو جايزه بهترين فيلم درام يا موزيكال و كمدي مراسم گلدن گلاب را دريافت نكرده بودند. حال اينكه امسال گلدن گلاب دو فيلم كوهستان بروك بك (آنگ لي) و راهت رو برو (جيمز منگولد) را به عنوان فيلم هاي برگزيده اش معرفي كرده بود و آكادمي، فيلم دوم را حتي ميان پنج نامزد بهترين فيلم هم قرار نداد.
مسئله بر سر اين بود كه اگر قرار است اسكار به عنوان نشان دهنده خط فكري يك هاليوود محافظه كار، از اساس با فيلمي چون كوهستان بروك بك مخالف باشد، خب، چه فيلمي توانايي جايگزيني اثر آنگ لي را داشت؟ گزينه دوم در كنار فيلم استيون اسپيلبرگ، بي شك اثر بيوگرافيك جيمز منگولد بر اساس زندگي جاني كش بود، اما كنارگذاشتن راهت رو برو در همان ابتدا نشان داد كه آكادمي دنبال جواب قاطع تري مي گردد؛ جوابي كه به صراحت بگويد. آكادمي نه تنها در ذات، بيش از ارزش هنري به خط دادن جريان روشنفكري مي انديشد كه حتي از بيان اين مسئله هم هيچ ابايي ندارد.
حالا وقتي جك نيكلسون پشت ميكروفون نام تصادف را به عنوان برنده بهترين فيلم از پاكت بيرون مي كشد، نبايد خيلي تعجب كرد؛ هرچند در شب مراسم حتي خود پل هاگيس و گروهش هم كه فريادهاي ديوانه وار مي زدند، انتخاب فيلم شان به عنوان بهترين اثر سال را باور نداشتند. صبح روز بعد از مراسم، روزنامه هاي جريان اصلي هاليوود با تيتر اسكار براي يك اثر راديكال همه توقعات آكادمي را برآورده كردند. تصادف فيلمي است كه در ظاهر ناقد جريان نژادپرستي در آمريكاست، اما در پايان چنان زيركانه حق را به همه طرف هاي درگير مي دهد كه نه كسي برنجد و نه شخص خاصي زير سؤال برود؛ درست خاصيتي كه دو فيلم ديگر نداشتند. كوهستان بروك بك در طول سال جنجال ها به پا كرده بود و مونيخ هم، خشم محافل تندروي يهود را برانگيخته بود. وقتي آكادمي نشينان حتي در انتخابي ساده تر مثل بهترين فيلم غيرانگليسي زبان هم، از اينك بهشت اثر تحسين شده هاني ابواسد فلسطيني مي گذرند و نماينده آفريقاي جنوبي را كه در انتخاب، مختصاتي دقيقا مشابه تصادف را دارد، به عنوان بهترين فيلم اين رشته برمي گزينند، مسئله در مورد مهم ترين رشته اسكار كاملاً مشخص است. اسپيلبرگ روي صندلي اش مي نشيند، بي آنكه فيلم ضدتروريستي اش حتي در يك رشته برنده جايزه شود و به آنگ لي هم يك اسكار كارگرداني در كنار اسكار فيلمنامه نويسانش مي دهند تا مشخص شود بحث بر سر چيست؛ كيفيت هنري يا مسائل جنبي.
آثار مستقل، فيلم هاي محبوب آكادمي نيستند اما در غياب فيلم هاي عظيمي همچون تايتانيك و ارباب حلقه ها هم، آكادمي هرگز حاضر نشده از بندهاي محافظه كاري اش رها شود و فيلم هاي جنجالي را بيش از جايزه هايي كه كوئنتين تارانتينو به طور مشخص از آنها به عنوان اسكارهاي تسلي نام مي برد، مورد حمايت قرار دهد. به همين دليل سال هايي كه اسكار يك فاتح مطلق ندارد، سال هاي بدي هستند. سال هايي كه به همه چيز با يك خط كش رياضي نگريسته مي شود، حتي اگر به همه آن تدابير امنيتي بر سر حفاظت از نام  برندگان و دوري رأي دهندگان نهايي از آراي پاياني يكديگر هم، باور داشته باشيم.

يادداشت
چه فيلم آموزنده اي!
درباره تصادف؛ برنده اسكار مهم ترين فيلم 2006
سعيد مروتي
پس از انبوه ستايش نامه هايي كه براي تصادف نوشته شد، با گرفتن سه جايزه مهم اسكار امسال (بهترين فيلم، فيلمنامه و تدوين) گويا بايد متقاعد شد كه با فيلم فوق العاده اي مواجهيم. محصولي از سينماي مستقل آمريكا كه رويكردي انتقادي به جامعه اش دارد؛ شهرلس آنجلس كه در فيلم، هم به مثابه كليت جامعه آمريكا در نظر گرفته شده و هم به واسطه انبوه مهاجراني كه در آن زندگي مي كنند، بستر مناسبي براي طرح چالش هاي مورد نظر پل هاگيس فراهم مي كند.
هاگيس مي كوشد با جديت مسأله نژادپرستي را بررسي كند؛ جديتي كه در سراسر تصادف مشهود است و مشكل اساسي فيلم هم از همين جا آغاز مي شود؛ اين كه براي فيلمساز، زدن حرف هايش بيش از روايت داستان اهميت داشته. به همين خاطر است كه تصادف حتي اگر فيلم تأثيرگذاري باشد-كه با انبوه طرفداران سينه چاكش گويا هست- اين ويژگي را نه از دل ساختار كه به واسطه پيامش به دست آورده است.
تصادف يك فيلم آموزنده اخلاقي است، با انبوهي از پيام هاي مورد علاقه فيلمساز درباره سرگشتگي انسان معاصر و غم غربت و عدم تفاهم آدم ها و مهم تر از همه مسأله نژادپرستي كه هنوز هم مسأله روز جامعه آمريكاست.هاگيس كوشيده تا با نگاهي انساني با مهاجران و رنگين پوستان طرف شود. با مكزيكي ها، ايراني ها و سياه پوست ها. در عمل هم بيشتر با سياه پوست ها همدلي مي كند. چه در پرداخت شخصيت، پليس سياه پوشي كه با همكار اهل آمريكاي جنوبي اش ارتباط دارد و چه در به تصوير كشيدن مظلوميت زن سيا هپوستي كه با يك پليس سفيد پوست نژادپرست درگير شده است.فيلم مي كوشد انبوه شخصيت ها و ماجراهايشان را با نخ تسبيحي آشكارا تماتيك پيوند دهد؛ با رنگ و لعابي روشنفكرانه و كمي مخالف خواني و راديكال بودن. در ظاهر سمت هيچ كس را نمي گيرد و تقريباً به همه حق مي دهد ولي در نهايت باز هم اين پليس آمريكايي است كه قهرمان اثر مي شود. او كه با وجود نژادپرستي اش به موقع در قامت يك پليس وظيفه شناس ظاهر مي شود و شگفت آور آنكه از روي تصادف، همان زن را نجات مي دهد كه قبلاً آزارش داده. نوع پرداخت و اساساً سطح كارگرداني اين سكانس تفاوت چنداني با مثلاً سريال در هشدار براي كبرا يازده يا مجموعه هاي مشابه آلماني ندارد. فرمول نجات در آخرين لحظه با همه كليشه هاي فرسوده اش در اينجا هم بدون هيچ ظرافتي به چشم مي خورد.پز راديكال بودن فيلم هم در اينجا رنگ مي بازد كه در نهايت اين پليس آمريكاست كه بايد در قامت قهرمان ظاهر شود و خيلي زود مي شود گناه نژادپرستي اش را به واسطه شهامت و وظيفه شناسي اش بخشيد. در اين ميان بايد به هوشياري هاگيس در نزديك شدنش به كاراكترها اشاره كرد كه مي تواند حس همذات پنداري (ولو مقطعي و لحظه اي) تماشاگر را بيدار كند. آموزندگي اخلاقي - كه بايد آن را مهم ترين خصيصه فيلم دانست- در توانايي ايجاد اين حس و تلفيقش با پيام هاي مورد نظر فيلمساز، به دست مي آيد.اينكه اين پيام گاهي اوقات تا چه اندازه گل درشت مي شود و فقط در موارد معدودي (مثل رابطه پليس سياهپوست با همكارش) به تناسب و تعادل مي رسد، ظاهراً چندان اهميتي ندارد. چون تصادف به روايت دوستدارانش آنقدر شكوه انساني دارد كه اين چيزها در آن اهميتي نداشته باشد.حتي اينكه فيلم برخلاف آنچه نشان مي دهد، نه راديكال كه عميقاً محافظه كار است هم ظاهراً به چشم نمي آيد.
در بيشتر نوشته هايي كه درباره فيلم چاپ شده، اين آموزندگي اخلاقي و جلوه انساني بوده كه مورد توجه قرار گرفته است. يكي از منتقدان طرفدار فيلم درباره اش نوشته: بيننده تصادف وقتي از سالن سينما بيرون مي آيد براي آدم هايي كه شبيه خودش نيستند احترام و همدلي بيشتري قائل مي شود . اگر واقعاً اين طور باشد تصادف با آنكه در بهترين حالت، فيلمي است متوسط و معمولي، شايسته ستايش است؛ اما نكته اينجاست كه وقتي فيلم، پيامش را مستقيم و رو به دوربين مي گويد تاثيرش بر مخاطب تا چه اندازه عميق و ماندگار است؟
تصادف در انبوه تناقض ها و چالش هايي كه مطرح مي كند و با تمام كاستي ها و البته امتيازاتش (مثل بازي مت ديلن و فيلمبرداري جي. مايكل مورو) نشان مي دهد كه چگونه مي توان با يك درام متوسط، دل ها به دست آورد.هاگيس نشان مي دهد كه اگر فيلمساز چندان توانمندي نيست، حداقل بند باز ماهري است، چون اين ميزان متظاهرانه فيلم ساختن و حس و حساسيت مخاطب را به دست آوردن، كار هر كسي نيست.

از صبح تا شب
حميدرضا پورنصيري
اگر ديشب مجموعه هاي آواي وحش و و خداوند عشق را آفريد را از دست داده ايد امروز فرصت داريد كه تكرار آنها را تماشا كنيد. اولي را در ساعت 13 از شبكه دو ببينيد و دومي را حدود ساعت 13:40 از شبكه سوم. تكرار مجموعه خارجي شوگان را هم كه گويا جايگزين سريال مظنونين شده و پنج شنبه شب ها در ساعت 11 از شبكه تهران پخش مي شود، مي توانيد امروز در ساعت 19 تماشا كنيد. ساعت 20:40 هم مي توانيد قسمت ديگري از برنامه سينما و ماورا را ببينيد . اما ساعت 21:30 هم از شبكه تهران مي توانيد فيلم سينمايي نافرمان را ببينيد كه بدون شك با خواندن نام فيلم فهميده ايد كه محصول سينماي پربار هندوستان است. مجموعه حس سوم هم كه مي گويند مجموعه پرطرفداري ا ست هم زمان با اين فيلم سينمايي از شبكه دو پخش مي شود و اگر نظر مرا بخواهيد ترجيح مي دهم مهدي فخيم زاده را در يكي از همان قالب هاي تكراري اش تماشا كنم تا يك فيلم هندي. ساعت 22:10 هم مانند هفته هاي پيش مجموعه ماموران مخفي پليس از شبكه يك پخش خواهد شد.

شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
در شهر
نمايشگاه
سلامت
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  در شهر  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |