شنبه ۲۶ فروردين ۱۳۸۵ - - ۳۹۶۰
باد سرد شمالي
ژوليت بينوش يك هفته در ايران بود، به چند شهر كشورمان رفت و وقتي از مهرآباد به پاريس بازگشت، مشخص شد حضورش در فيلم عباس كيارستمي
يك شايعه ژورناليستي جذاب بوده است
004557.jpg
حميدرضا پورنصيري
در گذشته هاي دور اهالي يك دهكده فرانسوي زندگي آرامي داشتند اما هنگامي كه باد سرد شمالي در آن دهكده وزيدن گرفت، زني تنها همراه با دخترش پاي به آنجا گذاشتند...
(نريشن آغازين فيلم شكلات )
***
ژوليت بينوش در سال 1964 از پدري كه كارگردان تئاتر بود و مادري كه بازيگري را پيشه كرده بود، متولد شد و مانند تمام بازيگران عالم از همان كودكي سراغ رشته محبوبش رفت. هنگامي كه چهار سال بيشتر نداشت مادر و پدرش از هم جدا شدند و او بيشتر دوران كودكي و نوجواني را در مدرسه كاتوليك ها گذراند تا اين كه در سن 15 سالگي همراه با خواهرش، راهي پاريس شد. ابتدا به تحصيل در دبيرستان هنرهاي ويژه پرداخت و سپس راهي هنرستان ملي هنرهاي دراماتيك پاريس شد. او بيشتر اين دوران را بر روي صحنه گذراند و تا توانست در نمايش هاي مختلف تجربه كسب كرد. اما اولين حضورش در سينما به سال 1983 بازمي گردد؛ زماني كه ژوليت جوان تنها 18 سال سن داشت و توانست نقش كوتاهي را در فيلم زن آزاد به كارگرداني پاسكال كانه به دست آورد. اما اين حضور كوتاه هم باعث نشد تا جاي پاي بينوش در سينما محكم شود و پيش از اين كه 24 ساله شود مدتي را به عنوان صندوق دار روزگار گذراند و زماني را هم به مدل نقاشي بودن. او البته در اين دوران چندان هم از سينما دور نشد و توانست در فيلم هاي متعددي بازي كند، به عنوان مثال در سال 1985 در فيلم سلام ماري به كارگرداني ژان لوك گدار حضور يافت و با اين كه نتوانست كارگردان را براي بازي در نقش اصلي متقاعد كند، اما آن قدر بر او تاثير گذاشت كه گدار نقش جديدي بر اساس شخصيت بينوش به فيلم نامه اضافه كند و او را هم در فيلمش به بازي بگيرد. او در همين سال در سه فيلم مهم ديگر هم حضور داشت، يكي زنان به كارگرداني لانو، ديگري زندگي خانوادگي ساخته دوييون و آخري ميعادگاه / قرار ملاقات به كارگرداني آندره تشينه كه اولين حضور او در يك نقش اصلي هم بود.
با اين حال هنوز هم بينوش چندان شناخته شده نبود و زمان لازم بود تا در قامت يك ستاره درآيد. اين اتفاق سه سال بعد رخ داد زماني كه براي اولين بار در يك فيلم انگليسي زبان بازي كرد و توانست هنرش را به غربي ها ـ آمريكايي ها ـ هم نشان دهد. سبكي تحمل ناپذير هستي (بار هستي) كه بر اساس رمان مشهوري به همين نام نوشته ميلان كوندرا و توسط فيليپ كافمن ساخته شده بود، ستايش منتقدان را برانگيخت و چيزي كه بيش از هرچيز ديگر در آن به چشم  آمد حضور درخشان بينوش 24 ساله بود.
با اين حال او در سال 1991 به سينماي فرانسه بازگشت و براي بار دوم جلوي دوربين لئو كاراكس رفت. اولين همكاري اين دو در سال 1986 و در فيلم نژاد بد شكل گرفته بود، اما پروژه تازه شان، عشاق پون نوف چندان تجربه دل چسبي از كار درنيامد زيرا به دليل مشكلات مالي فيلم برداري آن سه سالي طول كشيد و تا سال 99 هم نتوانستند فيلم را در آمريكا نمايش دهند. بينوش در اين فيلم نقش نقاشي را بازي مي كرد كه آرام آرام در حال نابينا شدن بود. او براي بازي كردن در اين فيلم، نقاشي كردن آموخت و چند تابلوي حاضر در فيلم را با قلم خودش تصوير كرد. سال بعد را او به بازي در يك مجموعه تلويزيوني آمريكايي گذراند و هنگامي كه از آن پروژه فارغ شد، براي اولين بار در كنار رالف فاينس در بازسازي بلندي هاي بادگير جلوي دوربين رفت. فيلم چندان در مواجهه با منتقدان موفق نبود و با برخورد سرد آنها روي پرده رفت و نتوانست در گيشه موفقيتي به دست آورد. بينوش در انتهاي همين سال در فيلم خسارت نيز بازي كرد، در نقش دختري كه بدون  اطلاع نامزدش با يك سياستمدار آشنا مي شود و در نهايت مي فهمد كه آن سياستمدار، پدر نامزدش بوده است. بينوش البته در زندگي شخصي اش هم چندان از سياستمداران جدا نبوده است. يك بار به هنگام فيلم برداري عشاق پون نوف به فرانسوا ميتران ـ رييس جمهور آن سال هاي فرانسه ـ نامه نوشت و از او خواست تا براي اتمام اين پروژه به آنها كمك كند، اما با پاسخ سرد رييس جمهور مواجه شد و به همين خاطر وقتي دو سال بعد ـ 1993 ـ ميتران از او براي يك مهماني شام دعوت كرد، بينوش پيشنهاد او را نپذيرفت. دومين مواجهه بينوش با مردان سياست هم به سال 2000 بازمي گردد، زماني كه او در نيويورك مشغول بازي در فيلم شكلات و تئاتر خيانت بود، بيل كلينتون ـ رييس جمهور وقت ايالات متحده ـ از او براي حضور در كاخ سفيد دعوت كرد اما بينوش نتوانست به علت گرفتاري در دو پروژه هم زمان، اين دعوت را اجابت كند. به همين دليل آقاي رييس جمهور براي ديدار با بازيگر فرانسوي راهي نيويورك شد.
اما يكي از مهم ترين سال هاي زندگي بينوش به لحاظ حرفه اي سال 1993 بود. زماني كه پيشنهاد استيون اسپيلبرگ شهير را براي بازي در فيلم پارك ژوراسيك نپذيرفت و ترجيح داد در برابر دوربين كريستف كيشلوفسكي قرار گيرد. آبي كه اولين قسمت از تريلوژي رنگي كيشلوفسكي (دو قسمت بعدي: قرمز و سفيد ) بود ماجراي زني به نام ژولي را روايت مي كرد كه پس از يك فاجعه سعي مي كرد به زندگي بازگردد. حضور بينوش در نقش ژولي آن قدر درخشان بود كه توانست شير طلايي ونيز را براي اين نقش آفريني به خانه ببرد. او در 1995 مشغول بازي در يك فيلم به كارگرداني كلود بري شد اما در ميانه هاي فيلم برداري به خاطر اختلاف سليقه با كارگردان، از پروژه كنار گذاشته شد و كارول بوكت جايش را در فيلم گرفت. سال بعد اما يكي از شيرين ترين سال هاي زندگي بينوش بود. او در دومين همكاري اش با رالف فاينس، باز هم سراغ يك اقتباس ادبي رفت و در فيلم بيمار انگليسي به كارگرداني آنتوني مينگلا نقش يك پرستار كانادايي به نام هانا را ايفا كرد كه در طول جنگ جهاني دوم از يك سرباز زخمي و ناشناس پرستاري مي كرد. فيلم جدا از جوايزي كه در رشته هاي مختلف كسب كرد، يك اسكار بهترين بازيگر نقش مكمل هم براي بينوش به همراه داشت، آن هم در رقابت با لورن باكال افسانه اي. بينوش هنگامي كه براي گرفتن جايزه اش روي سن رفت، گفت كه هيچ چيزي براي گفتن آماده نكرده، چون فكر مي كرده جايزه بدون شك به لورن باكال خواهد رسيد.
بعد از اين جايزه او چند سالي از هاليوود كناره گرفت و به سراغ عشق كودكي اش ـ تئاتر ـ رفت. او در سال 1997 در لندن، در تئاتر عريان به كارگرداني لوئيجي پيراندلو روي صحنه رفت كه اولين حضورش در يك نمايش انگليسي زبان بود. در 1998، در دومين همكاري اش با اندره تشينه (بعد از ميعادگاه / قرار ملاقات ) در فيلم آليس و مارتين در نقش يك نوازنده ظاهر شد و حتي براي بازي در اين فيلم تصميم گرفت نواختن ويولن را فرا بگيرد. فيلم در سال 2000 در آمريكا به روي پرده رفت اما او يك سال بعد در فيلم كودكان قرن هم بازي كرد، در نقش يك نويسنده قرن نوزدهمي فرانسه كه براي فروختن داستان هايش لباس مردان را به تن مي كرد.
او در سال 2000 پيش از اين كه جلوي دوربين لاسه هالستروم در فيلم شكلات برود، چند روزي را با جوان هريس در يورك شاير گذراند تا بيشتر با حال و هواي نقش اول كتاب و فيلم آشنا شود. فيلم، داستان زن تنهايي بود كه با دخترش وارد يك دهكده دورافتاده فرانسوي مي شد و با پختن شكلات هايش زندگي مردم آن دهكده را تغيير مي داد. بينوش كه در اين فيلم براي اولين بار با جاني دپ و جودي دنچ هم بازي شده بود، براي بازي در اين نقش نامزد جايزه بهترين بازيگر نقش اول شد كه در نهايت نتوانست آن را در رقابت با جوليا رابرتز (ارين براكوويچ) به دست آورد. او در همين سال براي بازي در نمايش خيانت نوشته هارولد پينتر نامزد جايزه توني نيز شد. علاوه بر اين اولين همكاري اش با دنيل اتوي را هم تجربه كرد، در فيلم بيوه سنت پير به كارگرداني پاتريك لاكونته. دو سال بعد او در كنار ژان رنو در يك كمدي ـ رمانتيك تحسين شده به نام Jet Lag حضور يافت و پس از آن تا سال 2004 صبر كرد تا در فيلم در كشور من با سموئل ال. جكسون هم بازي شود. فيلم را جان بورمن ساخته بود و داستانش درباره يك شاعر اهل آفريقاي جنوبي بود كه با يك خبرنگار سياهپوست آمريكايي آشنا مي شد. منتقدان چندان فيلم را تحويل نگرفتند و يكي از بزرگ ترين ايراداتي كه به آن وارد مي كردند باورپذير نبودن بينوش در نقش يك زن آفريقايي با لهجه فرانسوي بود.
در سال 2005، بينوش دو فيلم روي پرده داشت؛ يكي فيلمي بود با عنوان فصل زنبور با حضور ريچارد گر در نقش مقابلش و ديگر فيلم ستايش شده پنهان كه دومين همكاري او و دنيل اتوي است. پنهان كه در جشنواره فجر سال گذشته به عنوان محبوب ترين فيلم تماشاگران در بخش بين الملل انتخاب شد، داستان زن و مردي  است كه يك سري نوار ويديويي دريافت مي كنند كه از زندگي گذشته شان گرفته شده است. فيلم را ميشائيل هانكه كارگرداني كرده و جزو موفق ترين آثار سينمايي سال گذشته اروپاست.
***
ژوليت بينوش 41 ساله در هفته دوم فروردين كه خبري از باد سرد شمالي نيست، به ايران آمده است تا در آخرين فيلم عباس كيارستمي بازي كند.بعد گفته شد كه بهانه، ديدار از ايران بوده و سرانجام او صبح چهارشنبه تهران را ترك كرد؛ در حالي كه براي امسال سه فيلم ديگر را در مرحله پس از توليد دارد و تابه حال حضورش در چهار فيلم ديگر براي اكران در سال 2007 قطعي شده است.

شهر تماشا
آرمانشهر
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |