يكشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۶۶
سلوك
تبريزي در يك تكه نان از معجزه ديني حرف مي زند و از سينمايي كه در دو، سه سال اخير نام سينماي معناگرا به خود گرفته؛ اين حرف را هم طوري مي زند كه خواص ببينند و بپسندند
005115.jpg
عكس: غوغا بيات
احسان ميلاني
در طول فيلم تقريباً همه كاراكترها در پي رفتن به برزكوه هستند؛ جايي كه در آن گويا معجزه اي رخ داده است. زني كه حتي سواد خواندن و نوشتن هم ندارد حالا در اثر معجزه حافظ قرآن شده است. مردم همه روانه برزكوه شده اند تا از اين معجزه الهي حاجت بگيرند. گروهباني مأموريت دارد به همراه كربلايي كه معتمد محل است به برزكوه برود و صحت و سقم اين مسئله (معجزه الهي) را بررسي كند. همراه آنها سرباز كم حرف و درون گرا به نام قيس هم حضور دارد. فردي كه در طول فيلم از سوي همه جز سه پيرمردي كه نقش تمامشان را رضا كيانيان بازي مي كند، مورد نكوهش قرار مي گيرد.
در ميان انبوه قصه هاي فرعي و آدم هاي پرتعدادي كه به صورت گذري در فيلم حضور دارند، سفر به برزكوه و تصميم قيس بر رفتن به آنجا، جلوه اي از عوالم لاهوتي را به جان اثر مي بخشد كه در سكانس غافلگيركننده پاياني به اوج مي رسد. جايي كه تماشاگر متوجه مي شود كه آن بنده نظركرده در واقع همين قيس است كه طي طريق مي كند و تصادفي نيست كه سه مرشد پير براي هدايت و راهنمايي او بر سر راهش قرار گرفته اند. همان قيسي كه كربلايي وقتي امضايش را پاي كفني كه او قصد داشت از برخي افراد خاص به رويش امضا بگيرد، ديد برآشفت و گفت: مگه تو كي هستي كه روي اين كفن را امضا كردي؟! همان قيسي كه گروهبان او را سربازي كم عقل مي ناميد.
آرامشي كه چهره هومن سيدي به تماشاگر مي دهد تا اندازه اي در ترسيم كاراكتر قيس كه كاراكتري محوري اثر است مؤثر واقع شده است. هرچند به نظر مي رسد كه تعدد ماجراهاي فيلم و آدم هايي كه بعضاً دست و پاگير و مزاحم هستند،  در قسمت هايي مانع از تمركز فيلم بر كاراكترهاي محوري، به خصوص كاراكتر قيس شده است. نكته ديگر به انفعال بيش از حد قيس بازمي گردد. انفعالي كه تعمداً در قسمت هايي از فيلم رنگي از بلاهت هم به خود مي گيرد؛ به طوري كه تماشاگر با گروهبان يا كربلايي كه شخصيت قيس را دست كم مي گيرند همراهي مي كند. تبريزي كوشيده تا به صورت تدريجي، اين تصور را با كنش هاي متفاوت قيس تغيير دهد.
مي شود گفت كه بخش عمده انرژي او در مقام كارگردان معطوف به يافتن لحني مناسب براي روايت داستاني شده كه بيشتر با مفاهيم ذهني سروكار دارد تا عيني؛ مفاهيمي چون طي طريق و معجزه كه تبريزي كوشيده آنها را به زبان تصوير ترجمه كند.
مثل استفاده اي كه از فضاهاي باز و طبيعت سرسبز محيط انجام گرفته است. همچنين فيلم به سياق ديگر محصولات سينماي معناگرا، از ريتمي آرام برخوردار است. ريتمي آرام، همراه با حركت هاي اغلب نرم دوربين و نماهايي كه هركدامشان قدري بيشتر از معمول به طول مي انجامند. شيوه اي كه مي توان خاستگاه اصلي اش را فيلم هاي تاركوفسكي دانست. تاركوفسكي در فيلم هايي چون ايثار و آينه براي انتقال مفهوم، از چنين ابزارهايي بهره گرفته بود.
وقتي در دهه شصت سينماي تاركوفسكي به مثابه الگويي براي سينماي مطلوب از سوي سياستگذاران سينمايي تبليغ شد، جرياني به نام سينماي عرفاني از دلش متولد شد؛ سينمايي كه چه در فرم و چه در مضمون از فيلم هاي تاركوفسكي و پارجانف تبعيت مي كرد و در شيوه پرداخت سينمايي آثار فوق الذكر را در ذهن بيننده تداعي مي كرد. سينماي معناگرا كه در واقع تكلمه اي به سينماي عرفاني دهه شصت است؛ با تغييراتي كه از چنين خاستگاهي ريشه گرفته است. با چنين مقدمه اي حالا راحت تر مي توان درك كرد چرا تبريزي در يك تكه نان سياق فيلمسازي اش را تغيير داده است. او كوشيده است در مقام كارگردان، قصه اي معناگرا را با سبك و سياق مالوف چنين سينمايي روايت كند.
به همين خاطر از فضاي ساده و ملموس آثار گذشته اش فاصله گرفته و همچنين دكوپاژ ساده و بيان گرش جاي خود را به نوعي ابهام و ايهام در ساخت و پرداخت تصاوير داده است؛ ايهامي كه اتفاقاً از جنس قصه يك تكه نان است.
چنين است كه تبريزي حتي روحيه طنز و شوخ طبعش را نيز در يك تكه نان به همراه ندارد. هرچند مي توان گفت كه لايه اي از طنز خاص تبريزي مي توانست فيلم را به مراتب ملموس تر از چيزي كند كه در حال حاضر هست؛ طنزي كه البته در فيلمنامه هم مي توانست لحاظ شود. محمدرضا گوهري در يك تكه نان كوشيده ماجرايي را كه ريشه در عالم لاهوت دارد با روايتي غيرخطي و به دور از درام پردازي هاي رايج بيان كند. هرچند و با وجود تمام تلاش فيلمنامه نويس، تعداد ماجراها و كاراكترها باعث شده كه مقصود اصلي نويسنده در قسمت هايي از دست برود و يا تحت الشعاع قصه هاي فرعي قرار گيرد.
همچنين بنا كردن فيلم بر شخصيتي منفعل و آرام ريسكي بوده كه بيشتر كارگرداني تبريزي باعث نجاتش شده. يعني كار اصلي با انتخاب و هدايت درست بازيگر نقش قيس صورت گرفته و كلاً در اجرا و كارگرداني كوشيده شده تا ضعف هاي فيلمنامه پوشانده شود. به همين خاطر است كه به نظر مي رسد يك تكه نان دشوارترين فيلم كارنامه تبريزي است؛ فيلمي كه انرژي زيادي صرفش شده. اين انرژي اگر در مرحله نگارش فيلمنامه صرف مي شد، كاري كه گوهري آن را در خيلي دور، خيلي نزديك به انجام رساند، حالا با فيلمي به مراتب قابل توجه تر مواجه بوديم.
يك تكه نان بيش از هر چيز از روحيه تجربه گراي سازنده اش خبر مي دهد؛ روحيه اي كه حاصلش كارنامه اي متنوع است. كارنامه اي كه گويا در آن تنها جاي فيلمي معناگرا خالي بود!
نكته اي كه در بيشتر اظهارنظرها درباره يك تكه نان مطرح شده، اين است كه تبريزي پس از جار و جنجال هاي فيلم قبلي اش كوشيده تا اثري سنگين و مقبول بسازد. اين حرف و حديث ها چه ريشه در واقعيت داشته باشد و چه نه، نبايد در قضاوت درباره يك تكه نان مبنا قرار داده شود. در داوري اثر هنري اين متن است كه بايد حرف اول و آخر را بزند نه فرامتن ولي گاهي اوقات حاشيه چنان فراتر از متن مي شود كه نمي شود ناديده اش گرفت.
اتفاقي كه درباره فيلم قبلي تبريزي هم افتاد حالا به شكلي ديگر در مورد يك تكه نان تكرار مي شود. اين كه همه چيز تحت الشعاع علت ساختن چنين فيلمي از سوي تبريزي قرار گيرد. پاسخ اصلي را هم البته مي شود از متن فيلم سراغ گرفت. از آرامشي كه سراسر يك تكه نان موج مي زند. فيلمساز خسته از دايره جنجال ها و سوءتفاهم ها، در دل طبيعت زيبا و فرح بخش به روايت داستاني پرداخته كه حرف از تعالي معنوي مي زند. حرفش را هم طوري مي زند كه خواص ببينند و بپسندند. اين هم يك اتفاق تازه در كارنامه تبريزي است؛ اين كه با صراحت عنوان كند فيلمش را براي مخاطب خاص ساخته است. او حتي وقتي كه گاهي به آسمان نگاه كن را كارگرداني كرده بود،  با چنين صراحتي از مخاطب قرار دادن تماشاگر فرهيخته خبر نداده بود.
هرچند يك تكه نان آن قدر پيچيده نيست كه تماشاگر عادي از آن سر در نياورد. فيلم دست كم به خاطر نقش آفريني متفاوت رضا كيانيان در سه نقش و رويا نونهالي در دو نقش مي تواند براي تماشاگر جذاب باشد.
كمي تمركز بر قصه اصلي و پرهيز از حاشيه روي مي توانست به ارتباطي منجر شود كه مخاطب با فيلمي چون قدمگاه برقرار كرد.
در شكل فعلي يك تكه نان فيلمي است كاملاً متفاوت از كمال تبريزي بدون لحن آشناي فيلم هاي قبلي اش و همان طور كه گفتم بدون شگردهاي كارگرداني تبريزي. اينكه تبريزي در يك تكه نان حرفش را ساده و سرراست نمي زند، بخشي  از آن به دشواري ها و پيچيدگي هاي ذاتي مضمون اثر بازمي گردد. شايد نمي شد چنين فيلمي را خيلي ساده و روان ساخت و اين ايهام و عدم قطعيت تا حد زيادي گريزناپذير بوده است. هرچه هست، بعيد به نظر مي رسد كه تبريزي تجربه اي چون يك تكه نان را در كارنامه اش تكرار كند. اگر قرار بوده چيزي اثبات شود، حالا شده است.
بله او هم مي تواند فيلم معناگرا بسازد ولي بهتر است فيلمسازي كه در كمدي اجتماعي ساختن توانايي هاي كم نظيري دارد،  فيلم خودش را بسازد. اصلاً اگر هر كس فيلم خودش را بسازد، آن وقت سينمايي خواهيم داشت خيلي بهتر از چيزي كه الآن داريم!

از نگاه عوامل
005118.jpg
ناصر عنصري (تهيه كننده)
كمال تبريزي در تابستان 1383 فيلمنامه يك تكه نان را كه محمدرضا گوهري آن را نوشته بود، به من ارائه كرد و بعد از خواندن فيلمنامه متوجه شدم فيلمنامه اثر بسيار جذاب، متفاوت و تأثير گذاري است و من را مجاب كرد كه حتماً آن راً تهيه كنم. فيلمنامه را براي پيدا كردن سرمايه گذار به شبكه دو سيما ارائه كرديم و دكتر رضا پورحسين مدير شبكه دوم سيما نيز بعد از خواندن فيلمنامه اصرار داشت هر چه سريع تر كارهاي پيش توليد فيلم آغاز شود تا فيلم در جشنواره فيلم فجر امكان نمايش پيدا كند و به همين دليل كارهاي پيش توليد فيلم سريعاً آغاز شد و فيلم در نهم مهر ماه، در جنگل هاي اطراف چالوس كليد خورد. كار توليد فيلم با توجه به تغيير شرايط آب و هوايي در فصل پاييز و لوكيشن هاي متعدد تا اول بهمن به طول انجاميد كه اين امر فقط با همراهي يك گروه حرفه اي و با برنامه ريزي دقيق حاصل شد. به لحاظ توليد، همه چيز در حد ايده آل بود و اگر فرصت بيشتري قبل از شروع فيلمبرداري براي كار و بازنويسي فيلمنامه داشتيم، قطعاً كار به كيفيت بالاتري دست پيدا مي كرد.
اعتقاد دارم فيلم تا حدود 80 درصد در ارائه مفاهيم معنوي موردنظر به توفيق رسيده است هرچند به طور كلي بيان اين مفاهيم در سينما كار سخت و دشواري است و با توجه به سابقه كم اين ژانر در سينماي ايران، يك تكه نان در اين خصوص موفق عمل كرده است. تا اينجا هم يك تكه نان فروش خوبي داشته، ولي متاسفانه عليرغم اينكه فيلم محصول صدا و سيما است، فقط تيزرهاي تبليغاتي آن از شبكه دوم سيما پخش شده و ديگر شبكه هاي تلويزيوني، اقدامي در جهت پخش تيزرهاي تبليغاتي اين فيلم نكرده اند.
005124.jpg
كمال تبريزي (كارگردان)
تمام فيلم هايي كه ساخته ام را دوست دارم و نمي توانم فرقي بين آنها بگذارم. در مسير ساخت فيلم ها از عبور تا يك تكه نان در عين حال كه معتقدم اين فيلم ها از لحاظ مضمون هيچ شباهتي به هم ندارند، اما پختگي در فيلمسازي كه طي اين مسير پديد آمد، باعث شده آخرين فيلمم از نظر ساختار نسبت به بقيه فيلم ها كامل تر باشد، بنابراين مي توانم بگويم يك تكه نان كامل ترين و بي اشتباه ترين فيلم من به لحاظ اجرا و كارگرداني است. در فيلمنامه يك تكه نان سعي براين بود كه پديده معجزه را در عصر حاضر به تصوير درآوريم، بنابراين موضوع حافظان قرآن مبناي حركت قرار گرفت تا به موضوع اصلي كه معجزه بود بپردازيم و سعي كرديم از پيچيدگي ها كم كنيم و به سمت سادگي آن را پيش ببريم و نشان بدهيم اين پديده از فرط ساده بودن است كه براي ذهن بشر قابل فهم نيست. زماني كه طرح اين فيلمنامه مطرح شد در بحث هاي مفصلي كه با آقاي گوهري نويسنده فيلمنامه داشتم به دو راه حل رسيديم، در ابتدا اين سئوال مطرح شد كه طرح موضوع معجزه در زندگي بشري در كدام بستر جواب مي دهد؛ در شهر پيشرفته امروزي يا در دامن طبيعت و استفاده از يك جور بدويت و سادگي؟!
معتقد بودم به تصوير كشيدن اين موضوع در دل طبيعت نسبت به شهر، باعث مي شود يكسري از مخاطبين را از دست بدهيم اما به يك سري مفاهيم مي توانستيم دست پيدا كنيم كه امكانش در تصاوير شهري نبود، بنابراين محيط روستايي را براي روايت انتخاب كرديم اما هميشه اين موضوع دغدغه من بوده است كه چطور يك چنين موضوع معنوي را در دل شهر و زندگي امروزي به تصوير بكشم.
يك تكه نان يك فيلم خاص است كه براساس تفكر خاصي و براي مخاطبين خاصي ساخته شد. بارها گفته ام در مورد اكران و نحوه تبليغات به اين موضع فكر بكنيم كه فيلم براي كدام دسته از مخاطبين ساخته شده است و براساس آن تبليغ شود يعني به گونه اي كه مخاطبين فيلم از اكران آن مطلع شوند، اما متاسفانه در مجموعه سازمان هاي پخش در ايران هيچ كدام به اين موضوع فكر نمي كنند. تقريباً تمام پخش ها بصورت كلاسيك كارشان را انجام مي دهند و خيلي هم نمي توان اعتراض كرد، مگر اينكه يك سازمان پخش مجزا تشكيل شود. براي همين فيلم اگر مردمي باشد، دچار مشكل نمي شويم ولي به محض اينكه يك مقدار خاص مي شود آن موقع است كه مشكل بوجود مي آيد و هيچ جور نوآوري در تبليغات آن صورت نمي گيرد.
005127.jpg
پيمان يزدانيان (آهنگساز)
سعي كردم موسيقي فيلم يك تكه نان را در خدمت مضمون فيلم بسازم. در وهله اول كار كردن با كمال تبريزي براي من مهم بود و البته پيش از اين با او در فيلم هاي فرش باد و گاهي به آسمان نگاه كن همكاري كرده بودم و از اين همكاري نكات زيادي هم آموخته بودم و اميدوارم اين همكاري تداوم داشته باشد.
در كنار اين، فيلم مضمون حائز اهميتي داشت و نوع نگاه ديني و معنوي حاكم بر فيلم برايم ارزشمند و جالب بود و سعي كردم موسيقي را با نوع نگاه كارگردان همخوان كنم.هر موسيقيداني كه براي فيلمي موسيقي متن مي نويسد، سعي مي كند موسيقي در خدمت موضوع فيلم باشد و حضورش را بر فيلم تحميل نكند. در ساخت موسيقي هر فيلمي از ژانربندي و تفكيك ژانرهاي سينمايي پرهيز مي كنم و معتقدم رعايت اين اصل يك پايبندي شديد ايجاد مي كند و باعث محدوديت در كار آهنگساز مي شود، موسيقي بايد با داستان و فضاي فيلم در يك راستا گام بردارد تا بتوانيم شاهد اثري خوب در حيطه موسيقي باشيم. وقتي ساخت موسيقي يك فيلم را به اتمام مي رسانم، ديگر در مقام شنونده قرار مي گيرم و قضاوت در مورد آن را به مخاطبان واگذار مي كنم.در سازبندي عمدتاً از سازهايي نظير سه تار كه در موسيقي مقامي قرار دارد و مربوط به موسيقي دراويش است و آقاي كيا طبسيان نوازنده آن بودند، استفاده كردم و چون يك سري از كاراكترهايي كه رضا كيانيان آنها را بازي مي كند، به نوعي حضور متافيزيكي دارند، موسيقي در اين قسمت ها، به يك سري از اصوات تمايل پيدا مي كند كه در واقع وجود ندارند و تغيير يافته صداي سه تار هستند؛ از صداي تغيير يافته زنگ نيز در اين قسمت ها بهره برده ايم.

پرسوناژ
كمال تبريزي
طي طريق يك حرفه اي سينما
005121.jpg
شهاب مهدوي
در ميان همسالانش كه اغلبشان هم از دل جبهه و جنگ به سينما آمده اند، ويژگي متمايز كننده او يكي روحيه طنزش است و ديگري سادگي و بي پيرايگي اغلب فيلم هايش. كمال تبريزي به عنوان عضو گروه فيلمبرداري روايت فتح ، اولين تجربه هاي تصويري جدي اش رقم خورد. درست مثل دوستانش ابراهيم حاتمي كيا و سعيد حاجي ميري او هم شاگرد مرتضي آويني بود. در اولين تجربه هاي دوستانش با آنها همراهي كرد. از دستياري كارگردان گرفته تا حتي فيلمبرداري و تدوين. در مسلخ عشق به عنوان اولين تجربه قابل تأمل تبريزي؛ پس از نمايش در جشنواره فيلم فجر، به خاطر مضمون تلخش به مشكل برخورد و هرگز به اكران عمومي در نيامد.
پايان كودكي ، نشان داد كه تبريزي به تبحر قابل توجهي در زمينه دكوپاژ دست يافته و مي تواند با چند كاراكتر محدود، فيلمي جذاب و ديدني بسازد. اين آشنايي با زبان سينما در پايان كودكي نشان از افق روشن پيش رو داشت.
با ليلي با من است نام تبريزي به فهرست فيلمسازان قابل تأمل نسل انقلاب افزوده شد. در واقع با اين فيلم كمدي بود كه حضور تبريزي در سينما جدي گرفته شد. اولين كمدي جنگي سينماي ايران، كه هم قريحه طنز برجسته سازنده اش را نشان مي داد و هم جسارت قابل تحسينش را. فيلم از الگوي آشنايي و موفق (راه جبهه از كدوم طرفه؟ با بازي جري لوئيس) تبعيت مي كرد. با رعايت تمام قواعد بازي و قصه گويي روان و بي لكنت و با فراهم كردن زمينه شكوفايي استعدادهاي پرويز پرستويي. تبريزي ابايي ندارد كه كليت فيلم را چه در صحنه پردازي و چه در دكوپاژ به خدمت پرستويي در آورد. حضور مغتنم محمود عزيزي را هم البته نبايد فراموش كرد.
تبريزي با ليلي با من است نشان داد كه مي توان عرصه هاي تازه اي را در سينماي جنگ تجربه كرد و از چارچوب كليشه ها بيرون آمد. هر چند اين مسير نه از سوي خود تبريزي دنبال شد و نه فيلمنامه ديگري توانست فيلمي در اندازه هاي ليلي با من است بسازد. تبريزي با شيدا در گونه ملودرام تجربه اندوزي كرد. هرچند شيدا در بخش هايي لحن شوخ تبريزي در ليلي.. را به همراه داشت؛ اما در مجموع از الگوي ملودرام هاي عاشقانه جنگي تبعيت مي كرد. نكته مهم در شيدا متبلور شدن حس و حال و گرمايي بود كه مي توانست ضعف هاي بسيار فيلمنامه را تا حد زيادي بپوشاند. ويژگي ديگرش درست مثل ليلي با من است كيفيت قابل توجه بازي ها بود. ليلا حاتمي و پارسا پيروزفر، كاملاً متناسب و پذيرفتني بودند و جالب اين كه به هيچ وجه نقش هاي قبلي شان را تداعي نمي كردند. در شيدا هم پرداخت ساده و روان تبريزي حرف اول و آخر را مي زد.
نمونه اي از اين پرداخت سينمايي را مي شد در فصل بدون ديالوگ پذيرش قطعنامه 598 شيدا مشاهده كرد كه از توانايي هاي تازه تبريزي در عرصه كارگرداني خبر مي داد.در سال هايي كه سينماگران دفاع مقدس، قصد داشتند حرفه اي بودن خود را به اثبات برسانند و الزاماً فيلمي مرتبط با جنگ نسازند، تبريزي هم فرش باد را مقابل دوربين برد.
فيلمي كه البته ويژگي هاي آشناي تبريزي را به همراه داشت. چه در لحن و چه در پرداخت. لحن كميك و پرداختي كه در آن سادگي و بي پيرايه بودن حرف اول و آخر را مي زد. فيلمي نزديك به شعار گفت وگوي تمدن ها، كه گرچه عده اي آن را سفارش ناميدند ولي اين نكته نه از دل فيلم كه از اطلاعات فرامتني ناشي شده بود. لحن مهربان و مهرورزانه تبريزي كه فصل مشترك اغلب كارهاي اوست؛ در فرش باد نيز قابل مشاهده بود. گاهي به آسمان نگاه كن بازگشتي به سينماي جنگ بود. سنگي بزرگ كه نشان مي داد تبريزي قصد دارد اين بار فراتر از فيلم هاي ساده و روانش حركت كند.
اقتباسي جاه طلبانه از رمان مرشد و مارگريتا كه اساساً سينمايي كردنش كاري بسيار دشوار اگر نخواهيم بگوييم غيرممكن محسوب مي شود. حاصل كار تبريزي اثر آشفته و پريشان گو بود. همپاي مضمون، در پرداخت هم تبريزي تفاوت هاي عمده اي كرده بود و تكلف در بيان با حركت هاي متظاهرانه دوربين همراه شده بود.
تبريزي در ميانه كارهاي سينمايي اش چند سريال تلويزيوني هم كارگرداني كرد، كه يكي هرگز به نمايش در نيامد و ديگري به شدت گل كرد. سريال دوران سركشي بار ديگر تبحر تبريزي را در روايت و قصه گويي نشان مي داد. اثري با بار روانشناسانه و البته همراه با پس زمينه اي كاملاً اجتماعي كه در تمام طول پخشش، بينندگان زيادي را با خود همراه و درگير كرده بود.
كار بعدي تبريزي پس از دوران سركشي فيلمي بود كه در همان روزهاي اول نمايشش به واكنش هاي گسترده اي در سطح جامعه انجاميد. تبريزي يك بار در ليلي با من است باب شوخي در زمينه اي كه خط قرمز به شمار مي رفت را باز كرده و به سلامت هم از آن گذر كرده بود ولي در مارمولك در نهايت شرايط اين گونه رقم نخورد. فيلم در همان روزهاي نه چندان زياد نمايشش؛ مبدل به پرفروش ترين فيلم تاريخ سينماي ايران شد و برآيند واكنش ها در نهايت به پايين آمدن فيلم از پرده منجر شد.
حواشي پردامنه اين فيلم باعث شد كه تبريزي در گام بعدي، مسيري آسوده تر و بي دردسرتر را بجويد. يك تكه نان به عنوان اثري معنا گرا احتمالاً با چنين نيتي مقابل دوربين رفت. تم اثر ريشه مشتركي با ديگر ساخته هاي تبريزي دارد. اين كه به تعداد آدم ها راه براي رسيدن به خدا وجود دارد. ولي يك تكه نان در پرداخت و اصلاً تلقي از سينما، تفاوت هاي زيادي با فيلم هاي ديگر سازنده اش دارد. اين ريتم كند و آرام و اين شاعرانگي از اتفاقي تازه در سينماي تبريزي خبر مي دهد.
البته به شرطي كه او علاقه مند به ادامه اين مسير باشد. او كه اين روزها در حال ساخت سريال شهريار است، نشان داده از تجربه در عرصه هاي مختلف هراسي ندارد ولي كارنامه اش نشان دهنده اين نكته است كه هرگاه با قصه هايي جمع و جور و با پرداخت ساده و بي تكلف كار كرده، به توفيق رسيده و هر وقت كوشيده تا سيمايي روشنفكرانه به خود بگيرد، به توفيق نرسيده است.
تبريزي به عنوان يكي از بهترين فيلمسازان نسل انقلاب و جنگ، در عرصه سينماي اجتماعي مي تواند حرف هاي زيادي را براي گفتن داشته باشد. خيلي ها هنوز هم فيلم مهر مادري را با آن نگاه شفقتورزانه اش به طبقه فرو دست؛ به عنوان يكي از آثار اجتماعي سينماي ايران به ياد دارند. فيلمي كه در آن تبريزي موفق شده بود لحن بينابين طنز و جديت را به خوبي حفظ كند و فيلمي بسازد كه هم مردم، دوستش داشته باشند هم منتقدان. در شرايط فعلي بازگشت به فيلم هاي شهري و پرهيز از پيچيده گويي مي تواند حاصلي پربارتر براي سازنده يك تكه نان داشته باشد.

شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
شهر آرا
يك شهروند
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |