يكشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۸۴
به هيچ جا مربوط نمي شود
هجوم كلاغ هاي دردسر ساز
006723.jpg
آزاده بهشتي
به ما حمله شده است . خبر نگران كننده بود، اما صداي گوينده خبر هيچ نگراني نداشت. جمله بي هيچ احساس خاصي منتقل شد، اما به ما كه رسيد، جلدي پشت ماشين پريديم و به محلي كه مورد هجوم قرار گرفته بود رفتيم، در تمام اين مسير اين جمله مثل زنگ خطر در گوشمان صدا مي كرد: به ما حمله شده است. ماشين ها با خيال راحت در خيابان حركت مي كردند و عابران بي خبر از هجوم نابهنگام خطر كه به ناگاه رسيده بود، در محل خطر عبور مي كردند. به محل كه رسيديم انتظار داشتيم آتش نشاني، نيروي پليس يا نماينده اي از مسئولان شهري در محل حاضر باشند، اما كوچه ناامن، در سكوتي فرو رفته بود كه شكل و شمايل كوچه مورد هجوم قرار گرفته نبود. پيش خودمان فكر كرديم شايد آتش بس قطعي، اين سكوت را به دنبال داشته است. اواسط كوچه كه رسيديم حمله آغاز شد قار قار قار قار.
آغاز ماجرا
صداي زنگ تلفن بلند مي شود و مردي مي گويد: شما بيستمين نفري هستيد كه ماجرا را برايش تعريف مي كنم و ماجرا شروع مي شود. قصه كلاغ هايي كه مرد با جسارت تمام آنها را وحشي مي خواند و ما در ذهنمان كلاغ ها را به دو گونه شهري و غيرشهري تقسيم مي كنيم. خلاصه ماجرا اينكه ما كه بيستمين نفريم بايد كاري براي آنها بكنيم، براي كلاغ هايي كه آسايش مردم محل را گرفته اند يا مردمي كه آرامش لانه كوچك كلاغ ها را به هم زده اند.
كلاغ ها كه به گفته مرد، هر رهگذري را مي بينند به سمتش هجوم مي برند، كمي اغراق كرده چون ما كه از كوچه مي گذريم، اتفاقي برايمان نمي افتد. چند مرد ايستاده اند و يكي از آنها تفنگ ساچمه اي را مقابلش نگه داشته. به آنها كه نزديك مي شويم، ماجرا كمي تغيير مي كند.
هجوم 2 كلاغ كه روي يكي از كاج هاي كوچه لانه كرده اند، به خاطر حمايت از جوجه كلاغي است كه به كمك سرايدار يكي از ساختمان ها حالا روي پشت بام پناه گرفته است. اين را يكي از سه مردي كه جلوي كوچه بن بستي ايستاده اند، مي گويد؛ جوجه كلاغي كه خواهر يا برادرش روز قبل به خاطر همين سقوط مرده اند و حالا او با پاي شكسته و لنگان لنگان، تنها نيست.
كلاغ حيوان اجتماعي است كه همين صفت باعث شده تا جوجه صدمه ديده را رها نكند. به سمت جوجه كه مي رويم، سياهي در روي پشت بام بلند مي شود و به سمتمان مي آيد و مي شود همان چيزي كه اهالي محل اسم آن را هجوم كلاغ ها گذاشته اند. كلاغ ها كه روي آسمان اوج مي گيرند و در لنز عكاسي فرود مي آيند و اين حمايت بين زمين و آسمان ثبت مي شود.اهالي محل مي گويند به 110، 137، آتش نشاني و حتي سازمان دامپزشكي زنگ زده اند و هيچ كدام زير بار نرفته اند تا فكري به حال جوجه صدمه ديده و والدين بي قرار آن بكنند.
آتش نشاني
الو، ببخشيد آقا، دو تا كلاغ روي درخت هاي كوچه ها كمين كرده اند و هر رهگذري كه از كوچه عبور مي كند، به سويش هجوم مي برند .
جمله كه تمام مي شود، صدايي از آن سو مي گويد: متأسفم خانم، ما در قوانين خود تنها مي توانيم به سراغ حيواناتي مثل عقاب، مار يا روباه برويم، اين موضوع يك مشكل شهري است، بهتر است با 137 تماس بگيريد. برايش توضيح مي دهم كه ديروز يكي از همسايه هاي ميانسال به خاطر هجوم اين كلاغ ها آسيب ديده، پاي جوجه كلاغ شكسته و نياز به پانسمان دارد و او باز هم قانوني را تكرار مي كند و دردي از جوجه كلاغ گرسنه را دوا نمي كند.
۱۳۷
اپراتور،۲۰۰ بفرماييد: من يكي از ساكنان خيابان ابن يمين، كوچه چهارم هست، 3، 4 روز است 2كلاغ بالاي سر ما قار قار مي كنند، جوجه كلاغ صدمه ديده و نمي توانيم كاري بكنيم، آسايش... اپراتور 200 هم مي گويد كه موضوع به آنها مربوط نمي شود و بايد به دامپزشكي يا آتش نشاني خبر بدهيم. مي گويم: آتش نشاني گفته شما واحد سگ  كشي داريد و اپراتور۲۰۰ مي گويد: ما بياييم چه كار كنيم؟! و من به جوابي كه براي سؤالش ندارم، فكر مي كنم.
۱۱۰
ماجرا تكرار مي شود، صداي زن آن طرف گوشي مي خواهد تا كمي صبر كنيم و ما به نقطه كمرنگ اميد فكر مي كنيم، مردي گوشي را برمي دارد. با شنيدن ماجرا عصباني مي گويد: چي كار كنيم، بياييم كلاغ ها را دستگير كنيم. به 137 يا آتش نشاني... جمله ام نيمه كاره مي ماند و گوشي بدون خداحافظي در جايش كوبيده مي شود.
سازمان حمايت از حيوانات
دستمان از همه جا كوتاه است و صداي نازك جوجه كلاغ و نگاه هراسان اهالي در ذهنمان رژه مي رود، گاهي چيزي سپيد از روي اين همه تيرگي فرود مي آيد و به فرق سرمان مي خورد و درد را در روحمان مي چرخاند. خودكار روي كاغذ مي چرخد و سازمان و مركز پشت هم رديف مي شوند؛ سازمان حمايت از حيوانات، تنها جايي كه شايد دلش بسوزد و به سراغ كوچه چهارم برود.
مدير روابط عمومي اين سازمان  ماجرا را كه مي شنود مي گويد: آخي، خب يك نفر يك چادر مشكي بگيرد روي سرش و مراقب باشد چيزي معلوم نباشد، بچه كلاغ را بگيرد و بگذارد روي پشت بام، خود كلاغ ها او را به لانه مي برند . در مورد جثه و هيكل جوجه كلاغ مي گويم كه كمي از دوران كودكي اش فاصله گرفته و او مي گويد همان جا آنقدر او را تغذيه مي كنند تا بزرگ شود، بپرد و برود.
وقتي هم مي گويم: جوجه كلاغ پايش شكسته و نياز به پانسمان دارد با خونسردي باز هم آخي مي گويد و ادامه مي دهد كه كاري نمي توانيم بكنيم.
بهتر مي بينم در مورد وظايف او و سازمانش چيزي نگويم چون قبل از هر چيز آقاي دكتر توضيح مي دهد: اين سازمان يك NGO است، امكاناتش محدود است و با اين جملات من به اين فكر مي كنم كه يعني يك نردبان و يك پانسمان هم جزو امكانات اين سازمان نيست؟!
لابي كلاغ ها
سر خانه اول ايستاده ايم، هيچ سازمان، ارگان يا فوريتي مسئوليت سقوط يك جوجه كلاغ و آسيب ديدنش را بر عهده نمي گيرند و هيچ كدام نيز ضامن آسايش بر هم خورده ساكنان نيستند. دست را به سمت گوشي مي برم و تصميم مي گيرم براي يك بار هم كه شده به خاطر كلاغ ها، با يكي از آنها لابي بكنم.
شايد اگر الف شروع دفترچه تلفن نبود، قرعه به نام آتش نشاني نمي افتاد. زارع، مدير روابط عمومي، با شنيدن موضوع مي خندد و وقتي مي گوييم مسئولان سازمان مربوطه از قوانين صحبت كرده اند، حرف آنها را تأييد مي كند اما وقتي از او چاره كار را مي پرسيم، مي گويد: محل بين ايستگاه 29 و 79 است، تماس مي گيرم تا يك اكيپ به اين محل بروند . مي خواهم تشكر كنم كه مي خندد و مي گويد: مشكل اينجاست كه كلاغ ها را گرفتيم، چه كار كنيم؟ براي سؤالش پاسخي ندارم، چون سازماني ضامن نگهداري از حيوانات خياباني نيست.

نقطه، سر خط
اكيپ آتش نشاني به سمت خيابان ابن يمين، كوچه چهارم اعزام شد، اما از آنجا كه طبق قانون، دستوري براي اقدام در مورد كلاغ ها وجود ندارد، آتش نشان ها تنها كلاغ ها را از محل دور كرده اند، از سرنوشت جوجه كلاغ مصدوم خبري نيست، شايد يكي، دو روز ديگر آسمان كوچه از هجوم بال هاي كلاغ هاي ديگر پر شود و قيد همزيستي مسالمت آميز زده شود و فيلم پرنده ها ي آلفرد هيچكاك به واقعيت نزديك شود

زاويه ديد
قيمت گذاري صحيح، نيازمند آمار و اطلاعات است
006729.jpg
يكي از مهم ترين حلقه هاي مهم و اصلي در كيفيت و كميت اقلام ارائه شده در سازمان ميادين ميوه و تره بار، قيمت گذاري صحيح مي باشد. در واقع قيمت گذاري واقعي مبتني بر داشتن سود مناسب براي غرفه دار، از يك طرف مي تواند موجب افزايش تعداد اقلام ارائه شده باشد و از طرف ديگر سبب خواهد شد كيفيت محصولات موجود بر روي پالت ها افزوده شود.
روزانه نزديك به 430هزار نوبت خريد در ميادين و بازارهاي ميوه و تره بار شهر تهران صورت مي پذيرد كه همين مطلب نقش و اهميت سيستم قيمت گذاري در اين سازمان را كاملاً مشهود و قابل توجه مي كند. قيمت ها  بايد متناسب با ميدان مركزي و بازارهاي عمده خريد باشد؛ نه آنقدر كم كه موجب شود محصولات درجه دو و سه به بازارها راه يابد و نه آنقدر زياد كه خود، موجب افزايش قيمت محصولات شود.
در واقع قيمت گذاري مانند سيستم انتقال قدرت در خودروها و ماشين ها عمل مي كند و اگر قدرت خريد مردم را به قدرت ماشين تشبيه كنيم، به همان گونه كه با دادن دنده هاي مختلف سرعت ماشين افزوده مي شود، با اعمال قيمت هاي صحيح مي توان بازار را كنترل و ميزان خريد مردم را افزون تر كرد. علاوه بر آن، سيستم قيمت گذاري با عنايت به آمار خريد مردم از بازارهاي سازمان ميادين و ميوه و تره بار شهرداري تهران كه به طور متوسط روزانه حتي به دو ميليارد تومان نيز مي رسد و با توجه به ميزان محدود توليد محصولات در ابتداي فصل، مي تواند با محدودكردن مصرف شهروندان و جلوگيري از ارائه آن در بازارها و ميادين با متعادل كردن عرضه و تقاضا، از رشد بي رويه قيمت ها ممانعت به عمل آورد.
از ابزارهاي مهم كه در نظام قيمت گذاري مؤثر و قابل استفاده مي باشد، اطلاع از وزن گونه هاي ميوه هايي است كه وارد ميدان مركزي مي شود. بدين نحو كه اين محصولات پس از ورود به ميدان مي بايست همان روز در بازارهاي تهران اعم از ميوه فروشي ها يا غرفه هاي ميادين ميوه و تره بار توزيع شوند. پس با عنايت به اينكه بيش از شصت درصد از خريد شهروندان تهراني از ميادين و بازارهاي ميوه و تره بار صورت مي پذيرد، مي توان با مقايسه ميزان مصرف روزانه شهروندان (آمار و اطلاعات آن در سازمان ميادين به طور متوسط وجود دارد) با وضعيت توزيع، شكست يا صعود قيمت محصولات را در آن روز پيش بيني و در جهت منفعت شهروندان، برنامه ريزي كرد.
در خاتمه، ايجاد بانك هاي اطلاعاتي در ميدان مركزي كه شامل وزن محصولات واردشده به اين ميدان در روزهاي مختلف باشد و همچنين لزوم تنظيم و طراحي نرم افزارهاي مديريتي كه بتواند تغييرات قيمت ها را با توجه به مصرف شهروندان ثبت و مورد ارزيابي و تحليل قرار دهد، كمك بسزايي به كارشناسان فعال و فهيم اين سازمان در راستاي نظام صحيح نرخ گذاري خواهد بود.
گرچه بسياري از مردم از نحوه قيمت گذاري ميادين ميوه و تره بار هنوز رضايت كاملي به دست نياورده اند، اما با اقدامات قابل توجه و رفع بحران هاي مديريتي مي توان آينده اي بسامان را براي آن متصور بود.اين واقعيت كه ميادين ميوه و تره بار به عنوان يكي از عمده ترين مراكز تهيه مايحتاج ميوه خانوار هستند، مي تواند زمينه را براي قيمت گذاري متناسب در نزد مسئولان فراهم آورند.

از شهر
مبلمان شهري؛ بودن يا نبودن
006726.jpg
شهره مهرنامي- در سال جديد چندين آب نما به شهر اضافه مي شود تا فضاي شهر زيباتر شود. احتمالاً در كنار آن تهران ميزبان مجسمه هاي زيبا و جديد با نقاشي هاي ديواري زيبايي خواهد بود كه حال و هواي تازه  اي را به شهر ببخشند. اينها همه قسمتي از مبلمان شهري يك شهر كامل است تا شهروندان آن با آرامش بيشتري در شهر سكونت خود، زندگي كنند.
به تازگي نيز خبر بازسازي پياده روهاي تهران به گوش رسيده كه قرار است با دوباره سازي اين پياده راه ها و تعويض و تكميل مبلمان آنها توسط سازمان زيباسازي شهر تهران، فرهنگ پياده روي را در بين شهروندان رواج دهد.
البته اين بازسازي و از نوسازي و تكميل مبلمان شهري پايتخت از سال ها پيش آغاز شده و نمونه بارز آنها همين تلويزيون هاي شهري و يا پل هاي برقي عابر پياده است، اما هنوز اين برنامه ها به انتهاي راه نرسيده شاهد تخريب يا متوقف شدن اقدامات گذشته هستيم كه مي توان در اين راستا به كنده شدن عقربه هاي ساعت ميدان ها، بولوارها و حتي در برخي موارد كنده شدن خود ساعت ها از زمين اشاره كرد. در ديگر نقاطي هم كه اين ساعت ها هنوز پابرجا هستند، صامت و ساكت از كار بازايستاده اند و به رويت لبخند مي زنند. همين ساعت هايي كه به عنوان نماد وقت شناسي تهراني ها نصب شدند، ديگر وقت را در هيچ كجاي شهر به آنها يادآوري نمي كنند.
نمونه ديگر افزايش بي سابقه تبليغات شهري به خصوص در ميادين بزرگ شهر است كه نماي شهر را از بين برده و شهروندان را در معرض هجوم پيام هاي بازرگاني مختلف قرار داده است.
از همه بدتر تعطيلي سرويس هاي بهداشتي مكانيزه شهر است كه پيش از اين براي ساخت آنها جنجال بزرگي ميان كارشناسان و مسئولان شهري به پا شد و اما مردم از حضور آنها استقبال كردند. سرويس هاي بهداشتي كه جزو لاينفك مبلمان يك شهر است و يكي از نيازهاي اساسي شهر محسوب مي شود، مدتي است كه درهاي خود را روي شهروندان بسته است. به نظر مي رسد هيچ دليل موجهي براي تعطيلي آنها وجود نداشته باشد.
درهاي سرويس هاي بهداشتي مكانيزه كه هزينه زيادي براي ساخت آنها صرف شد، در حالي به روي مردم تهراني بسته شده كه حتي در ديگر كشورهاي در حال توسعه براي مسافران و توريست ها حمام هايي در سطح شهر و حتي در راهروهاي مترو تعبيه كرده اند تا نياز نباشد مسافر گذري كه وارد شهر مي شود براي گرفتن يك دوش مجبور شود به هتل برود.
سرويس هاي بهداشتي مكانيزه كه هزينه زيادي براي ساخت آن صرف شد، در حالي به روي مردم تهراني بسته شده كه در ديگر كشورهاي در حال توسعه براي مسافران و توريست ها رختشورخانه هايي در فروشگاه هاي بزرگ تعبيه شده تا مسافران با كمترين هزينه بتوانند لباس هاي خود را شسته و خشك شده تحويل بگيرند و به سفر خود ادامه دهند. شايد وجود چنين تجهيزاتي در ديگر كشورها همچون تركيه يكي از دلايلي است كه باعث شده تا گردشگران بيشتري را به خود ببيند.
البته اين روزها با ديدن اقدامات جديد شهرداري در بازسازي و نوسازي؛ سيماي پياده روها گوياي اتخاذ روشي مناسب است .

شهرقصه
هراس هاي تازه نيويورك
رسول آباديان
آبي ماوراي بحار نام مجموعه داستاني از شهريار مندني پور است كه به طور تمام و كمال به مسائل شهرنشيني و عواقب و خطرات آن پرداخته است.
مندني پور در اين داستان رنج انسان معاصر را در قالب نگاه انفرادي به شهرنشين ها شرح و تفصيل داده است. تمامي داستان هاي اين مجموعه به گونه هاي مختلف به عنصر شهرنشيني مربوط اند؛ مسائلي كه بيشتر در دوران ما اتفاق مي افتند.
ماجرايي مثل واقعه يازده سپتامبر، شرح گورهاي دسته جمعي در اقصي نقاط جهان و نابرابري و بي عدالتي، يكي از دغدغه هايي است كه مندني پور از لابه لاي گفتار و كنش شخصيت هايش كه همگي ساكن در برج هاي مخوف كلانشهرها هستند روايت مي كند.
شهري چون نيويورك كه محل بسياري از نابساماني هاي دوران مدرن است، در اين مجموعه داستان نمود بارزي دارد. نويسنده با نگاهي كنجكاوانه به عمق وجودي شخصيت هاي گرفتار در اين شهر، به مشكلات آنها در برخورد با واقعه اي هولناك چون برخورد هواپيما به برج هاي دوقلو پرداخته است.
آنچه براي مندني پور دغدغه اصلي محسوب مي شود، پرداختن به روانشناسي مردم نيويورك به عنوان مردمي بي گناه و اهل زندگي است؛ مردمي كه مجبورند بار حماقت هاي سردمداران سياسي را به دوش بكشند.
او در موخره كتابش چنين نوشته: نيويورك را براي همين دانايي ها كه به من داد دوست مي داشتم... تا آن روز كه دود سياه در آسمان، بر ابرهاي متقاطع عبور هواپيماهاي جهان دميده شد و ديدم كه گلداني چيني كه با خود سالم به اين بندرگاه رسانده بودم و همه اين زمان ها سالم نگهش داشته بودم، ترك برداشت... .
مندني پور تمام يازده داستان اين مجموعه را تحت تاثير واقعه يازده سپتامبر نوشته است؛ واقعه اي كه مندني پور در خلال آن بر افراد عادي نيويورك تمركز كرده است.
دلواپسي هاي خانواده ها از وضعيت فرزندانشان و گم شدن بسياري از افراد در دل روز، همه و همه ساختارهاي كلي اين داستان ها را تشكيل داده اند.
نويسنده در اين مجموعه داستان با نگاهي منحصر به فرد، به حواشي اين واقعه وحشتناك پرداخته و به دور از هرگونه موضع گيري سياسي، به كندوكاو در اين ماجرا انديشيده.
خودش مي گويد: آن برج ها براي من و براي اين داستان ها، فقط آن دو برج خاص نبودند. براي تمركز كه پلك مي بستم، پشت پلك هايم شكل وهم آلود تل ويرانه شان هم، شكلي بود كه در كابوس هاي گذشته تا حال تناسخ داشته است... وقتي كه از آن ديار، كتابي مصور از واقعه به دستم رسيد و ديدم كه نديده، صحنه هايي را ديده و نوشته ام... .
اين داستان ها كه خود مندني پور از آنها به عنوان كابوس نام مي برد، در واقع كابوس هايي هستند كه هر آدم ساكن در شهرهاي بزرگ با خود يدك مي كشد.
ساكنان شهري سترگ چون نيويورك، برخلاف جلال و جبروت اين شهر، حسي از نااميدي و ترس را همواره با خود يدك مي كشند؛ ترسي كه خواهي نخواهي با آنها همراه است.
يكي از داستان هاي زيباي اين مجموعه داستاني است تحت عنوان چكاوك آسمان خراش ؛ داستاني كه حكايت يك پيرمرد و يك پيرزن فرزند از دست داده را روايت مي كند.
خواننده در لابه لاي خواندن اين اثر به شدت با اين دو شخصيت ابراز همدردي مي كند.
تمام دغدغه بزرگ اين دو شخصيت آن است كه نمي خواهند بپذيرند فرزندشان در يكي از برج هاي دوقلو نابود شده است. آنگونه كه پيداست، آنها بعد از واقعه يازده سپتامبر ديگر روي فرزندشان را نديده اند و مدام فيلم هاي مربوط به آن را تماشا مي كنند و در خيالشان فرزند را مي بينند كه از طبقات بالايي برج به پايين سقوط مي كند.رنجي كه اين دو شخصيت متحمل مي شوند، رنجي است كه عنصر زندگي در شهري چون نيويورك بر آنها تحميل كرده است. آنها بر اين باورند كه اگر در جايي ديگر زندگي مي كردند، مجبور نمي شدند داغ فرزند جوانشان را بر دل داشته  باشند.در ماجراي يازده سپتامبر، خشك و تر با هم سوخته اند و تنها كساني كه از اين ماجرا آسيب نديده اند، دست اندركاران تهيه اين سناريو هستند. فرزند ناپديدشده، نمادي از معصوميت و پاكي مردم به خصوص نيويوركي هاست و اين ادعا با اين گفته پيرمرد اثبات مي شود: ياد ندارم كسي گفته باشد او پسر خوبي نيست. همه مي گويند برخلاف جوان هاي امروزي با والدينش مودب است. چرا فكر نكردند او كه اين قدر خوب بود كه ديگر دفترداري مثل او كه متقلب نباشد پيدا نمي شود، چرا پس استثنائاً بهش رحم نكردند؟... .
دنياي معاصر، پيچيده در سياست است و رنجي كه مردمان عادي از اين مسئله مي برند به شدت بزرگ تر از خود اهالي سياست است. پيرمرد و پيرزن كه فرزندي دفتردار دارند بدون آنكه سر از سياست دربياورند در دام او گرفتار شده و حتي فرزندشان هم قرباني شده است.
ميراث شوم سياست، كينه توزي و وحشي گري است و اين دو مسئله، خواهي نخواهي گريبانگير بعضي از افراد بي گناه هم مي شود.
آنچه در نيويورك بعد از يازده سپتامبر مي گذرد، روزگاري است كه دست كمي از جهنم ندارد. ترس، وحشت و تعليق هاي ريز و درشت آزاردهنده، روزبه روز به جان ساكنان اين شهر هجوم مي آورد و آنها را به عذابي كشنده دچار مي كند.
شهر نيويورك با آن سرعت ديوانه وارش، حالا ديگر به يك ديوانگي جديد مبتلا شده و آن هم واهمه و هراس است. آنچه كه از اين پس در اين شهر مي گذرد، ديگر رنگ و بويي از زندگي ندارد و نفس مرگ هر لحظه تا پشت گردن ها سرك مي كشد.

ديده بان
تكميل حلقه هاي حمايتي
دكتر فرشاد فخيمي
صرف نظر از دلايل و چرايي بروز ناهنجاري هاي اجتماعي چون طلاق يا ضايعات حاصل بر خانواده ها كه به هر شكل منجر به صعوبت تأمين منابع مالي لازم براي افرادي با اين ويژگي مي شود و به سبب ناگزيربودن از پديدارشدن اينگونه اقشار در جامعه صنعتي امروز، ضرورت رسيدگي و تولي اجتماعي و تأمين و ترتيب تكيه گاهي نسبتاً مطمئن، پويا و مانا براي اين افراد ، بر دوش متوليان امر سنگيني مي كند.
محدوديت هاي موجود در ايجاد فرصت هاي شغلي نيز شرايطي را مهيا كرده كه اين موضوع را شكننده تر و حساس تر مي كند و لزوم رسيدگي به آن را عاجل تر.
كشف و شناسايي اين معضل ديرين و تأمين راهكاري مناسب به منظور حمايت از افرادي كه به نحوي مبتلا به شده اند پس از سال ها بي خبري و كتمان، اين بار از حوزه اجتماعي شهرداري تهران سر برآورد تا با درك حساسيت و فوريت امر، رسيدگي به خيل قابل توجه افراد داراي شرايط مشابه پيش گفته، با فراسازماني نگريستن به اين موضوع اجتماعي (چرا كه اساسا در موضوعات اجتماعي مي بايستي جهاني نگريست و منطقه اي عمل كرد) با همكاري بخش هاي مختلف و ملحق كردن حلقه هاي جداافتاده از هم، توان هاي بالقوه آنها را به اجرا نزديك كند.
تسري تفكر ماهيگيري آموختن به عوض ماهي دادن به نيازمندان، سرلوحه اين حركت به نظر مؤثر است.
تعميم و اتفاق سه مقوله مهارت آموزي، كارآفريني و تدارك محل هاي عرضه كالا و ايجاد و توسعه اين اماكن توسط شهرداري تهران و همكاري كميته امداد، سبب شده تا با حركتي منطقي و به دور از نگرش جزيره اي، همكاري هاي همه جانبه متوليان امر كه ضمن تقسيم وظايف اوليه هماهنگي هاي لازم را دارند گام هاي نخستين را به خوبي طي كند.
پرداختن شهرداري ها به وظايف اجتماعي خود- كه اين نمونه يكي از مصداق هاي بارز آن است و مدت هاست به رغم اهميت خاصي كه در شهر دارد به فراموشي و كم توجهي مبتلا شده- اين بار با سياست هاي جديد شهردار تهران قوام و جلوه اي ديگر يابد كه اين حركت حمايتي، به نظر تجلي بخش كوچكي از آن ايده ال است.
راه اندازي مراكز مهارت آموزي و كارآفريني با هدف توانمند كردن افراد ناتوان و كم توان در عرصه اقتصادي- بويژه زنان سرپرست خانوار- مي تواند ضمن آموزش علايق، فنون و هنرهاي كاربردي به واجدين شرايط، اين امكان را فراهم سازد تا ايشان مهارتي را كه آموخته اند با توليد عجين سازند تا ضمن كسب سود و درآمد و رهايي از معضلات اقتصادي، در مقوله توليد هم گامي برداشته باشند.
در كنار اين مهم، برنامه ريزان توجه خود را به مجموعه فرآيند حمايتي تدوين شده از مهارت آموزي تا عرضه، بار ديگر از نظر گذراندند و جاي خالي مقوله مهم عرضه را با ايجاد و راه اندازي بازارچه هاي موقت با عناوين مختلف را مد نظر قرار داده تا اجناس توليدي اين افراد و ديگر افرادي از اين دست كه حتي در اماكني به غير از مكان هاي مشخص شده اين طرح به توليد اشتغال دارند، در اين بازارها به عرضه محصولات خود بپردازند. برنامه ريزي دوره اي تخصيص فضاي اين بازارها به توليدكنندگاني از اين قشر اين امكان را فراهم مي سازد تا چتر حمايتي اين طرح بر سر خيل عظيمي از مشمولان طرح هاي مهارت آموزي سايه افكند. چنانچه اجراي اين طرح در ادامه روند فعاليتي خود بتواند مبتني بر اصول و ضوابط تعيين شده حركت كند، بي ترديد مي تواند يكي از الگوهاي حركت هاي مفيد اجتماعي بين سازماني باشد تا پس از سال ها شهر تهران شاهد پرداختن اصولي و عملياتي به مباحث مبتلابه اجتماعي باشد. نهايت اينكه اين حركت گرچه اندك اما نقطه آغازيني است براي شيوع حركت ها، ديدگاه ها و نگرش هاي عام المنفعه اي كه مي تواند با مشاركت هاي مردمي سمت وسو و شتاب بيشتري به  خود گيرد.

شهر آرا
شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
زيبـاشـهر
نمايشگاه
سلامت
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |