پنجشنبه ۲۲ تير ۱۳۸۵
ديدگاه هاي شهردار درباره طرح هاي جامع و تفصيلي تهران
گريز از الگوهاي اقتباسي نامناسب
001365.jpg
001368.jpg
طرح جامع و تفصيلي تهران، پس از چند سال مطالعه و پژوهش بالاخره تنظيم و براي تصويب در اختيار شوراي شهر قرار گرفت. اين طرح بي ترديد از اهميت ويژه اي برخوردار است و مي تواند سيماي تهران را از يك شهر در هم پيچيده و پر معضل، به شهري كه امكان زندگي بهتر در آن وجود دارد، تبديل كند.
سخن گفتن پيرامون طرح جامع و تفصيلي كه اتفاقي مهم در ساماندهي پايتخت محسوب مي شود، اين روزها، بسيار مورد نظر كارشناسان گوناگون بوده است.
شهردار تهران، به عنوان عالي ترين مقام تصميم گيرنده در پايتخت نيز، به طرح مباحث و مسائلي پيرامون اين اتفاق پرداخته است. مشروح گفته هاي دكتر قاليباف در اين باره در پي مي آيد.
درباره طرح هاي جامع و تفصيلي شهر تهران توجه به انگاره هاي ذيل مي تواند راهگشا باشد:
- شهرها، به ويژه كلان شهرها و به خصوص كلان شهر- پايتخت هايي مانند تهران، موجوديتي پيچيده و پويا دارند كه تحت عوامل و شرايط محيط رقابتي شكل مي گيرند و از درون و برون (عوامل محيط ملي و فراملي) متأثر مي شوند. اينگونه شهرها به دليل آنكه مركز تجمع قدرت، ثروت، جمعيت و ارگان هاي متنوع با عملكردهاي مختلف هستند بيش از پيش مورد توجه واقع شده اند و برنامه هاي ۲۰۲۰ و قرن ۲۱ در مورد كلان شهرهاي جهان گوياي آن است كه كلان شهرها به واحدهايي تعيين كننده در نظام ژئوپولتيك و ژئواكونوميك تبديل شده اند و واحدهاي ملي به جد اين ضرورت را دريافته اند كه بايد اين شهرها را براي رقابت در پارادايم جهاني شدن، به طور گسترده تجهيز، صيانت و تدارك كرد. پس تداوم حيات و عملكرد كلان شهرهاي ملي به تبديل شدن آنها به شهرهاي جهاني و توانمندي  آنها در ايفاي نقش موثر در محيط  رقابتي جهاني است.
- كاربران شهرها (اعم از شهروندان و كليه ذي نفعان شهر) بيش از پيش به حقوق، منافع و مسئوليت هاي خود پي برده اند و با مشاركت جويي و تصريح انتظارات خويش، نقش تعيين كننده اي در هدايت و توسعه شهرها يافته اند.
- به تدريج اين مطلب مهم درك و دريافت شده است كه معضلات كنوني شهرها، ميراث الگوهاي اقتباسي نامتناسب و روندهاي هدايت نشده و نظامات جزيره اي و غيريكپارچه و فقدان آينده پژوهي و فقدان آرمان(چشم انداز قوي و دروني شده) و اسطوره  است.
- تدبيركنندگان امر هدايت و توسعه شهرها به اين نتيجه رسيده اند كه شهرسازي موضوعي چند ديسيپلينه و فرارشته اي است و نبايد در انحصار مهندسان عمران و حتي شهرسازي و طراحي شهري قرار گيرد؛ چرا كه توسعه پايدار شهري به همه وجوه حيات جمعي شهروندان و شهر ارتباط وثيق و عميق دارد.
- امروزه توسعه پايدار شهري كه متأخرترين نظريه در باب توسعه شهري است بر اركان زير استوار شده است:
۱- برنامه ريزي و مديريت يكپارچه و پايدار شهري
۲- پايداري و بالندگي اقتصاد شهري
۳- كارآمدي و بهره وري كليه ظرفيت هاي شهري
۴- پايداري هويت و انسجام فرهنگي- اجتماعي جامعه شهروندي
۵- پايداري محيط و منابع زيستي و ارزش هاي طبيعي شهر و پيرامون
۶- پايداري كالبدي و كاركردي شهر(اعتلاي كيفيت محيط، عملكرد سيستم ها، رفاه، عدالت، عملكرد رواني شهر)
۷- پايداري حقوق و مسئوليت هاي شهروندي
كه در نتيجه اركان مذكور مي توان «پايداري و بهبود مستمر كيفيت زندگي شهروندان و بقا و بالندگي شهر» را انتظار داشت.
- امروزه درك و دريافت شده است كه ادعاي جامعيت (كه مدعاي طرح هاي جامع است!) و خلاصه كردن هدايت شهر در الگوهاي منطقه بندي و تعيين كاربري اراضي و اتكا به ضابطه گذاري و بخشنامه نويسي براي كنترل تحولات شهر(ولو تحولات كالبدي)، انديشه اي خام و منسوخ است كه ناكامي و ناكارآمدي آن در دنيا به اثبات رسيده است.
- مگر مي توان به اتكاي برداشت اطلاعات از شهر و يك سري دقت هاي هندسي و ويرايش هاي زيبايي شناسانه و جداول سهم بندي و تعيين سرانه و در نهايت توليد نقشه و ضوابط، حال و آينده يك شهر بزرگ را بسته بندي و تعيين تكليف كرد؟
- مگر مي توان بدون تعبيه پاسخ در خور و منعطف به تغييرات و تحولات فرادستي، بدون لحاظ كردن مديريت شهري به عنوان ارگان پياده كننده طرح و بدون ملاحظات و تنگناهاي اجرا و بدون ملاحظه تراز مالي و درآمدهاي لازم براي نگهداري و خدمات شهر و ... براي يك دوره ۲۰ يا ۲۵ ساله(آن هم بدون آينده پژوهي متقن و بدون در نظر گرفتن ميدان وسيع رقابت هاي دروني و بيروني) وضعيت و موقعيت شهر و شهروندان و سيستم هاي شهري را تعيين كرد.
- چه كسي مي تواند ادعا كند كه براي برنامه ريزي اين شهر، رفتارهاي آينده آن را به صورت يك سيستم پويا، مدل كرده است؟ و راهبردهايش را كشف كرده است نه وضع؟
- چه كسي مي تواند ادعا كند كه تاثيرات شگرف پارادايم فناوري اطلاعات و ارتباطات را بر شهر و سيستم هاي شهر و شهروندان احصاء و استنباط كرده است و سپس توانسته آن را در چارچوب شرح خدمات طرح جامع و تحت ضوابط مرسوم درآورد.
- چه كسي از شما ادعا دارد كه علل و عوامل ناكامي طرح هاي جامع پيشين را به درستي استخراج كرده است و اين طرح را از آن آسيب ها و علت ها مصون نموده است؟
- در كدام سند از طرح هاي جامع به صورتي آينده پژوهانه به شناسايي دقيق چالش ها و مسائل حال و آينده تهران و وزن دهي مقايسه اي و اولويت بندي آنها پرداخته شده است؟
- در كجا ديده شده است كه چشم انداز شهر و طرح هاي تفصيلي، همزمان با طرح جامع اصلي تهيه شود؟
- با چه تمهيداتي مي توان اغتشاش در ماهيت، روش ها، اهداف، مفاهيم، محتوا و حتي عنوان گذاري ها را برطرف ساخت؟
بنده تاكنون همكاري و مدارا كرده ام چون چنين انديشه ها و الگوها و قراردادهايي پيش از مسئوليت اينجانب شكل گرفته و نهايي شده بود و هر گونه مداخله معترضانه اي شايد به حساب كارشكني و تلقي هاي سياسي گذاشته مي شد. اما اكنون كه خود طراحان و متوليان و حاميان محترم طرح، آن را در معرض نقد و داوري عمومي قرار داده اند حداقل به عنوان يك شهروند به خود حق مي دهم كه نظراتم را عرض كنم چون موضوع بسيار بسيار مهمي است كه در آينده نيز نمي توان از پيامدها و آثار آن خود را مبرا دانست.
و پيشنهادم اين است كه:
۱- حداقل از ناكامي هاي گذشته و تجارب و عبرت هاي دنيا درس بگيريم و بپذيريم كه دوران برنامه ريزي متمركز، آمرانه و خطي، كه الگويش شهرسازي ضابطه اي است و محصولش يك طرح جامع، سپري شده است و نيازهاي شهر و شهروندان را پاسخگو نيست. اگر اذعان كنيم كه برنامه ريزي كالبدي بخشي از كل فرآيند برنامه ريزي و توسعه شهري به حساب مي آيد، نبايد بيش از اين از تحولات نظريه هاي شهرسازي و تغييرات عمده در مفاهيم، اهداف، روش ها و ابزارهاي دانش شهرسازي محروم بمانيم.
۲- مي توان آن بخش از دستاوردهاي مطالعات مربوط به تهيه طرح جامع كه قابل دفاع و اطمينان بخش هستند در مدل برنامه ريزي و مديريت راهبردي وارد نموده و با توانمندي هاي اين مدل و با پايه قراردادن الگوي توسعه پايدار شهري، برنامه اي منعطف، رقابت كننده و مديريت كننده تغيير و متمركز بر مسائل و انتظارات راهبردي تهيه كرده و براي هدايت و توسعه اين شهر آن را به اجماع و توافق رسانيد.

پرسه
لحظه هاي ماندگار در تهران
علي اكبر قاضي زاده
انصاف اينكه در فاصله خيابان سي تير تا بهارستان هيچ منظره خيره كننده، هيچ اثر تاريخي مهم يا هيچ چشم انداز چشمگيري نيست كه تو را غافلگير كند. سهل است، مي شود يقين كرد كه تو اگر آن طرف ها زماني كاري داشته اي، خاطره ناخوشي از راه  بندان خيابان هاي فردوسي يا جمهوري را در ياد حفظ كرده باشي. با اين همه اين بخش از تهران براي تو خيلي هم از خاطره خالي نيست. چرا؟
در همه شهرهاي بزرگ دنيا مي تواني منطقه ها و خيابان هايي را سراغ كني كه كاركرد تخصصي يافته اند. در تهران امروز هم مثلاً وسايل خانگي برقي را از سه راه امين حضور، وسايل صوتي و تصويري را از خيابان جمهوري، وسايل ورزشي را ازمنيريه، كاشي و مصالح بهداشتي را از خيابان شيراز، ميوه اعلا را از بازار بهجت آباد، رايانه را از يكي از دوبازار رضا يا پايتخت (ميرداماد) و...كتاب را از خيابان انقلاب (روبه روي دانشگاه) بخري. وقتي پسند كردن سخت و قيمت دغدغه ذهني تو باشد، اين كانون ها كار تو را ساده تر مي كنند.خيابان جمهوري هنوز هم قطعه جالب در مركز تهران است؛ گواينكه حالا در هياهوي كلافه كننده مركز شهر مجال راه دادن به حس نباشد تا غير از شلوغي و درهم و برهمي چيزي را درك كني. از اينها كه مي نويسم بعضي هنوز همان ها هستند كه بودند؛ گيرم كمي رنگ باخته تر يا باسمه اي تر. براي كسي چون من كه لااقل نيم قرن از حال و هواي تهران را به ياد مي آورد اينها بيشتر جلوه هايي از خاطره هستند تا عناصر قابل مطالعه شهري.
مركز فكري و فرهنگي تهران در دهه سي حوالي لاله زار، فردوسي و جمهوري بود و دهه هاي بعد هم به همين وضع ماند. مثلاً بيشتر روزنامه ها در همين حوالي دفتر داشتند. به علاوه غير از چند مورد پراكنده، سينماها و تئاترهاي مهم تهران در همين منطقه بودند. هنوز سينماهاي حوالي خيابان ولي عصر و تئاتر شهر فعال نبود و تئاتر سنگلج اندكي دورتر قرار داشت. سينماهاي ايران، كريستال، حافظ، سعدي، هماي و مجموعه سينماهاي خيابان لاله زار جماعت سينمارو را به اين بخش تهران مي كشاند. مي توانستي با دو تومان كرايه تاكسي خود را به چهارراه اسلامبول برساني و هنرنمايي هاي جان وين يا گاري كوپر را در سينماهاي آن حوالي تماشا كني.
در همان راسته خيابان جمهوري، از نادري تا بهارستان، چند قنادي معروف هم بود؛ قنادي نادري كنار كافه نادري، معيلي در چهارراه لاله زار، گل سرخ در حوالي مخبرالدوله، گل و بلبل نزديك ملت يا قنادي ياس در بهارستان. اين قنادي ياس كافه اي نقلي و تميز هم داشت. گويا از روي نسخه فرانسوي كافه ياس را ساخته بودند: صندلي هاي كوچك لهستاني، ميزهاي چوبي جمع و جور، روميزي سفيد و... يك گلدان ظريف بلوري وسط هر ميز. پيشخدمت  هاي با ادب و تميز، پيش از اينكه سفارش بگيرند، مي پرسيدند كه مشتري ميل دارد كدام روزنامه را بخواند تا سر ميز بياورند.
در آن دهه ها سينما تفريح اول مردم بود. مي شد فيلم دليجان محكومين را در يك بعدازظهر تابستان در سينما سعدي ببيني و بعد در فضاي خنك كافه قنادي گل و بلبل و در كنار گچ كاري ها و آب نما بنشيني و از ظرف بلور پايه دار بستني بخوري. يا سري به آن طرف چهارراه اسلامبول بزني و يك پيراشكي داغ و تازه از خسروي بخري. يا اگر اهلش بودي سري به كافه نادري بزني تا هم يك كافه گلاسه خنك را مزمزه كني، هم درباره فيلمي كه ديده اي حرف بزني و هم زير چشمي مشتريان هميشگي و نامدار كافه را ديد بزني. كافه نادري بماند براي بعد.

شهرآرا
انديشه
فرهنگ
كتاب
ورزش
|  انديشه  |  فرهنگ   |  كتاب  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |