موتوژن
ايزو9002 دارنده - (عام سهامي شركت)
الكتريكي موتورهاي انواع توليدكننده
|
نداريم؟ شادي مديريت چرا
كجاست؟ ايرانيان ما زندگي در شادي و لذت جايگاه
ميشود؟ برگزار اختصار به و بيروح سرد ، ديني و ملي جشنهاي چرا
لذتميبريد؟ اندازه چه روز طول در كه پرسيدهايد خود از تاكنون آيا
انديشيدهايد؟ آن سطح و زندگي شاديهاي تنوع به آيا
تمام به من اما انديشيدهايد؟ شادي از نوشتن مخاطرات به تاكنون آيا
فكر در كسي اگر كه ندارم شك.انديشيدهام ديگر سوال صدها و سوالات اين
هم بعدميشود بيرونشناخته فرهنگ مدار از چيز هر از پيش باشد ، شادي
مسلمي توهينهاي كه اينبرچسبهاميشود شناخته فكري ابتذال به مبتلا
.بگويد سخن طرب و ازشادي كه است كسي محتوم سرنوشت هستند
بهما.داريم عميقي گناه احساس لذتبردن و شادي از مردم ما حقيقت در
كه آنگاه.هستي خداوند عنايت مورد عذابهستي در كه آنگاه شده گفته
.ميشود شاملحالت خداوند الطاف ميكني ضجه ميزنيو سر بر ميكني ، گريه
جلسه يك لذتبخش ، شعر شب مثل درمراسمي اگر گفتهاند ما به برابر در
كرديم پيدا طربناكي حس و شديم محظوظ برديم ، لذتي لطيفهگويي و خنده
.گرفتهايم قرار خداوند موردغضب حتما
و مراسمعروسي در ما كه ميبينيم دقتكنيم خود زندگي در خوب اگر
دعوا يكديگر با مرثيه و عزا مراسم از بارهابيش مختلف جشنهاي
نزديك هم بيشتربه عزاداري هنگام ما ، مردان زنانو از بعضيميكنيم
مجادله كمتر و ميكنند درك را همديگر بيشتر مشكليباشد ، اگر ميشوند ،
وقت آنجاها از برگشتن ميهمانيهايا و جشنها به رفتن اماموقع ميكنند ،
خود مقابل طرف دلخوشي يكذره و ميكنند بهانه را چيزي شمرده ، راغنيمت
.ميكنند تبديل عصبانيت و غمزدگي به را
داريمدنبال پيري پدر و مادر هفتههاييكه تمام در ما از بسياري
را جمعه و خانه كارهاي انجام براي را هستيم ، پنجشنبه خودمان كارهاي
روزگار بد از اگر ميگذاريم ، اما گشتوگذار و ميهماني و تفريح براي
ميعادگاه جمعه هر يا هرپنجشنبه بروند ، دنيا از پير ومادر پدر همين
.ميشود اينهامنتقل مزار سر بر خانواده همهاعضاي
عموميتفرجگاه پاركهاي جاي به گورستانها ، ما شهرستانهاي از بسياري در
!است اهالي همه
خانه به برادري يا خواهري اگر كه وابستهايم آنچنان زندگي در
برود ديگري كشور يا شهر به خود زندگي سطح ارتقاء براي يا برود ، بخت
!خون چشم يك از ميباريم اشك چشم يك از مادرمان ، و پدر هم خودمان هم
آنها كنار گوري ميكنيم درخواست كه باشد ديگر دنياي به سفر اين اگر
شويم ، رها بعدي مشقتبار زندگي شر از كهدستهجمعي كنند حفر ما براي
كه نزنيم سر بر مدتها و نپوشيم سياه ماهها و باشيم آسوده كمي هم اگر
.ميشويم شناخته وسنگدل بيعاطفه
!نميكند باور كه كسي است ، مكروه ما دين در مشكي رنگ بگوييم اگر حالا
ندارد ، هفتم و سوم نيست مفصل قدر اين عزا مراسم اسلام در بگوييم اگر
بگوييم اگرنميكند باور كسي هم باز ندارد بخور بخور و مفصل جشن
چه ببريد ، عزادارغذا خانواده براي روز سه ميفرمودتا اسلام پيامبر
ميدهند؟ جواب
كه ميكنيم پا به مفصلي جشن چنان كس هر فوت مناسبت به ايران در ما
و ملاحظه هزار عروسي مراسم در.نميبيند را آنها نظير ما عروسيهاي
;ميهمان هم راميكند ، چيز همه حساب ميزبان هم.ميآوريم جا به را مداقه
دادن كادو از كه عروسينميآيند جشن مدعوين از زيادي همتعداد آخر دست
در:بگذرانيد نظر از را (!)مرگ جشن مراسم برابر ، در اما ;كنند فرار
كه ميدانند خود وظيفه همه ميشوند ، دعوت خود خودي به همگان مراسم اين
و وظيفه اساس بر نزديك و دور وابستگان و آشنايان همه اغلب و بيايند
نيست ، شكايتي عزا مراسم ميهماناندر آمدن از البته.ميآيند محبت
نه نميشويم؟مگر مهربان قدر اين مراسمعروسي در ما چرا كه سوالاينجاست
اين نه مگر برگزارميگردد ، بار يك فقط ميثاقزندگيساز اين كه است اين
است؟ داماد و عروس خوشبختي و شادي مايه ما خير دعاي حضورو كه است
.شدهاند گذاشته كنار نيستند ، اسلامي چون نيز ملي جشنهاي تمامي
جشن در نه بهمنجگان ، جشن مهرگان ، نه جشن نه داريم ، سده جشن نه ديگر
را شادي از برخورداري اجازه سيزدهبدر و نوروز در نه چهارشنبهسوري
.نداريم
عادي شاد برنامههاي كه راديو.نيست بهتر وضع كه هم اسلامي جشنهاي در
دست كهدوانگشتي بزرگ جلسات در ميكند ، حكايتقرائت و ميكند قطع را
به جماعت كه ميكني نبينيحس اگر كه غمناك ملودي بايك هم آن ميزنند
راديوو گويندگان هم گاهي.ميخواند شعر نيز مداح يك سينهزنيمشغولند ،
!باشيد شاد بخنديد ، است ، شادي امروزروز:ميكنند فرمايش تلويزيون
!كنيد راشيرين دهانتان !حلوا !حلوا يعني
!نميشود ماشيرين دهن كردن حلوا حلوا با آقا
اين يا است؟ مخالف انسان بردن لذت با اسلام آيا كه است اين اصلي سوال
است؟ مرتاضانه و هندويي تمايل يك كشانه ، رياضت گرايش
و هملهوالحديث ، هنوز طربانگيز و مولفههايلذتبخش كه است اين سوال
نه؟ يا ميشوند شناخته الزور قول و لعب و لهو
دارد ، حلال هم بردن ، لذت نه يا است؟ حرام بردن لذت آيا سخن ديگر به و
حرام؟ هم
پايكوبي و نمايش و موسيقي نداريم؟ حلال لذتبخش و طربانگيز آواز آيا
نداريم؟ فرحبخش
عواملغفلتآور و بيهودگيها دايره در را لذتبخش و طربانگيز امور اگر
كه ميدهد نشان تحقيقات امروزه.نگفتهايم صواب به سخني بشماريم ،
.يكديگرند همزاد كسب و توسعه
تعصبهاي از دور به و اسلام تعاليمانسانساز اساس بر نتوانيم ما اگر
اگر و.يابيم توسعهدست به نميتوانيم كنيم افسردگيغلبه بر قومي و ملي
و بيهوده را آن نميتوانيم بدانيم ، توسعه شهر كليد درحكم را اكتساب
.بدانيم غفلتآور
مربوطاست ، متخصصان شان خور در البته سوالات اين مورد در نظر اظهار
نظر بهرادانست حقيقت از بخشي كم دست همميتوان كلي نگاه يك با اما
در عزاداري باشكوه ساختنمراسم برپا به ما عمومي اينگرايش كه ميرسد
و كنترل محدوده از وپايكوبيها ، جشنها تمامي گذاشتن مقابلمسكوت
لايههاي و بافتجمعيت به و ميرود فراتر قشري برداشتهاي و دولت مخالفت
.بازميگردد ايراني انسان طولتاريخ در اندوه
ابتذال و ستم و ظلم با ايراني انسان هخامنشي ، سلطنت اوج دوران از پس
سلوكيه غاصبان حكومت سالها و مقدوني اسكندر حمله آن از پس شاهانو
همين از شايد.ميرود فرو افسردگي از لاكي به طبعا كه ميشود روبهرو
سودي هم بعدي دورانهاي.ميگيرد رونق ما عزاداريهاي كه است روزگاران
نام با هخامنشيان (واقعي؟ يا خوانده خود)نوادگان وقتي حتي نميدهند ،
تبعيض و جور و ظلم درد نيز تكيهميزنند ، قدرت اريكه بر ساسانيان
جرم رابه تن هزار سه روز دريك انوشيروان كه جايي تا نميشود درمان
!ميزند گردن خاص مذهبي گرايش يك به اعتقاد
حكام از نااميد و افسرده ايرانيان نيز اعراب حمله هنگام حقيقت در
دروازههاي اسلامي برابري و برادري بهشت فرارسيدن اميد جور ، به و ظلم
.ميكنند باز مسلمانان روي به را ايران
متقارن برادركشيها و تازها و تاخت با نيز ايران در خلفا قدرت افول
و روسيها و افغانان و وتركان مغولان حملات نيز آنها از است ، پس
وجود در را شادماني زمينههاي و استعدادها تمام ديگران و انگليسيها
كه ميكنم تاكيد من.است برده بين از شهرنشينانما كم دست ايران ، مردم
.روستائيانافسردهاند از بيش بارها شهرنشينان
و ناشاد خلق كه ميرسد نظر به اسلامي احكام به نظر و توصيف اين با
و نميپذيرد را سياه لباس اسلام كه همچنان.نيست اسلام خواسته افسرده
ترجيح برگريه را شادماني و خنده اسلامبرميگزيند را سفيد لباس
.ميدهد
غفلت خداوند از شادمانه لحظات در و كنيم رفتار چگونه كه اين اما
.فرهنگ معماران دوش بر است بزرگي وظيفه و موضوعمهم نكنيم
و عروسي اسلامي و پاك شادمانه ، مراسم با نزديك و دور روستاهاي در ما
دستهجمعي حركات و پايكوبي در مثلا.هستيم روبهرو مختلف مناسبتهاي
حجاب جوانب تمام است ، كردنشين روستاهاي عروسي هر جدانشدني كهجزء شاد
هيچ بودن ، انگيزنده عين در نيز موسيقي ميشود ، مراعات وغيره محرميت و
.ابتذالندارد از رنگي
شادي كسب در را خود سليقه نميتواند شهرنشين فرد يك است مسلم البته
طبقه تمام كه است انصاف از دور به ولي كند منطبق روستايي برسليقه
بايد ميانديشيم ، توسعه به ما اگر.بدانيم محروم شادي رااز شهرنشين
فرو خشمهاي به بايد ما.كنيم آغاز انساني وروابط انساني توسعه از
پايكوبي يك شاد ، آواز يك در كه خشمهايي.كنيم فكر مردم طبيعي خورده
والايشي و تخليه كشيدن فرياد براي يكفرصت در حتي يا آزاد و دستهجمعي
رواني و تني بيماريهاي و مرافعات تعارضاتو و معارضات صورت به نشود
.ميآيند بيرون
نادرست برخوردهاي همه اين كه باوريم اين بر ما همه واقعا آيا
صورت مغازهها و تجارتخانهها و ادارات و شهر سطح در كه روزمره
گذران در مردم ناتواني و ماهيانه درامد سركاستي از همه ميگيرد ،
است؟ زندگي
با كه نميبينيم را جزئي كاسب هيچ ما و شما چرا است ، چنين اين اگر پس
يا دهد؟ جواب اخم بدون را ما سوال و باشد ما پذيراي شاد و رويباز
كه آنها ميشماريم ، خاص را آنها كه شماراند اندك آنقدر ميبينيم اگر
و هند كارمندان شادي و ادب ديگر سوي از (!)دارند راضيكنندهاي درامد
ميكنيد؟ توجيه چگونه را بنگلادش
و شدهايم ، خشمگين كه آنقدرافسردهايم ما از بسياري كه ميرسد نظر به
خشم ، تخليه براي ميگويند.كنيم تخليه را خود خشم اين نميدانيمچگونه
هماورد رزمي ورزشهاي در كرد ، مشتزني ميتوان تنيسبازيكرد ، ميشود
و مفرح ورزشهاي اين انجام امكانات و مافرصت همه آيا اما ;طلبيد
داريم؟ را بازيها
به دست خودمان محله پيادهروي در مربوطه رينگ در مشتزني جاي به ما پس
دعوا يكي با بالاخره كه ميكنيم پيله آن و اين به آنقدر كارميشويم ،
شان دون را مرافعه و مجادله كه باشيم فرهيخته طبقه همجزو اگركنيم
وانواع روده ورم و معده و عشر اثني دچارزخم لذا ميدانيم ، خود
.ميشويم غيره و سردردها و آلرژيها ،
موازين با كه باشند شاد چگونه كه بدهيم ياد مردم به اگر آنكه حال
جشن مراسم عزاداريها اندازه به كم دست و باشد نداشته اسلاميمنافات
همه اين و شد خواهند حل معضلات اين از بخشي كنيم ، پايكوبيبرقرار و
.نميشود جمع كينه سدهاي پشت آب ذرهذره مثل فروخوردن خشم
براي راهي و بگيريم نديده را ملي همنوائي و همراهي همه اين بايد چرا
نكنيم؟ پيدا مردم غريزههاي و تكانهها ارضاء
بزند؟ هم بر را شهر نظم و باشد نادر موردي مردم ، اين شادي بايد چرا
ندارد؟ خشم رنگ چنينشادي آيا
باشند نداشته شادماني ابراز فرصت ملت اين پرتكاپوي فرزندان بايد چرا
آورند؟ روي افيوني مواد به كه
قهرماني ورزش كه حالا چرا؟.بود ممنوع نيز قهرماني ورزش پيش چندي تا
به متعهدان شمار از آيا شده؟ چه داريم هم قهرمانپروري داريم ،
آنچنان اخلاقي بدآموزي آيا است؟ شده كاسته ميهن و ازانقلاب پاسداري
اگر فرهنگساز رسانههاي كه ميرسد نظر به است؟ آمده پديد ميشد ادعا كه
است ، گرفته نظر در اسلام كه آنچنان را نيازهايانسان تمام درستي به
ياراي را خودي يا بيگانه ياتلويزيون راديو يا فرد هيچ دارند ، ملحوظ
.نيست آنها درست انديشه با مقابله
انتظار در كه مردان و زنان مدينه به پيامبر ورود هنگام كه است نقل
يك.ميخواندند آواز و بودند آمده مدينه شهر دروازه به رسولالله
مكدر رسولالله اما رابازداشت ، آنها و رفت نزدمردم خدا رسول اصحابي
.بگذارند راآسوده مردم كه داد دستور و شد
سال صدها از پس را اسلامي -عربي اصيل و شادمانه ملودي اين وقتي
ديني منادي را پيامبري چنين ميتوان چگونه.ميرسم لذت اوج به ميشنوم
پيرامون بايد ما جامعه !باشد؟ دانسته ممنوع را فرح و طرب كه دانست
مسكوت.باشد داشته درستي و مشخص آنهاتعاريف سطوح و لذت مولفههاي
.ميرساند كمك ابتذال بهگستردگي تنها پيرامون مباحثه گذاشتن
گماشت؟ منكر از نهي و معروف به امر مامور يك فرد هر براي ميتوان آيا
منكر به امر حقيقت در نكنيم ، معرفي شادي كسب براي را اگرمعروفي
.كردهايم
موحدخواه مجيد
|