البرز فرش
تجربه سال از 20 بيش با
ماشيني فرش صنعت در خوشنام
|
مدني جامعه در سياستورزي
(دوم بخش) اسلامي سيره در مدني جامعه نمودهاي
مراديخلج محمدمهدي
به چونتعلق پيشيني ارزش هيچ جامعهمدني در:سالاري شايسته -2
تعيينكننده...و پوست رنگ و جنسيت خاص ، طبقه و قشر قبيله ، قوم ،
و كارآمدي و تواناييها بلكه نيست آنها منزلت و افراد اجتماعي سرنوشت
را جامعه آحاد و گروهها اجتماعي جايگاه كه است افراد صلاحيتهاي ميزان
عنوان به تجدد عنوانپويش تحت امر اين از هلر اگنس.ميكند مشخص
شرط ، اين كه ميدهد توضيح و ميكند ياد مدني جامعه تحقق شروط از يكي
تعيين را او اجتماعي سرنوشت فرد ، زيستي سرنوشت كه است آن بيانگر
در و شده وارد (ص)ازپيامبراكرم كه احاديثي در معنا اين(5).نميكند
در نيز و نفيگرديده حبشي سياه بر سيدقريشي و عجم بر عرب برتري آن
است داده قرار صالح وعمل تقوي و ايمان را برتري كهمبناي قرآني آيات
اناخلقناكم ايهاالناس يا:است اينآيه جمله آن از است آشكار خوبي به
اكرمكم ان لتعارفوا قبايل و شعوبا جعلناكم و انثي و ذكر من
(6).خبير عليهم انالله عنداللهاتقيكم ،
در منتحلان و آدميان اعمال سنجش از قرآن در خداوند كه وقتي همچنين
و پاداش مبناي ميگويد سخن الهي متفاوت بهظاهر اديان و مختلف عقايد
كه دينداري ومدعيان اديان به معتقدان ادعاي نه را(كيفر) پادافره
باره اين در ميداند اعمالصالحه در آن ظهور بروز و صافياعتقاد ميزان
كرد مائدهياد سوره و 69 بقره سوره آيات62 از نمونه عنوان به ميتوان
النصاري او الذينهادو و امنوا الذين ان:آمدهاست چنين ترتيب به كه
عند اجرهم فلهم عملصالحا و الاخر اليوم و بالله منآمن الصائبين و
و هادوا الذين و امنو انالذين(7)يحزنون لاهم و عليهم لاخوف و ربهم
خوف صالحافلا عمل و الاخر واليوم بالله آمن من النصاري و الصابئون
(8)يحزنون لاهم و عليهم
مشاركت سطح افزايش براي مدني جامعه در:مدني جامعه در سياستورزي -3
تسهيلاتي سازمانهاياجتماعي ، و گروهها ونيز آحادجامعه اجتماعي
و گروهها و قالبتشكلها در مردم بيشتر چه هر ميشودكه فراهم
ورود با و داده نشان جامعهحساسيت و خويش سرنوشت به سازمانهانسبت
و كارآمدياجتماعي و برمهارت وسياسي اجتماعي امور در بيشتر هرچه
هرم نيزپيدايش و شهروندان شدن درهاي از بيفزايندو جامعه سياسي
بر و نشسته جامعهالقوا و فائقه دولت يك آن بالاي در كه اجتماعي
پيدايش نيز و حكومتنمايند تودهوار و شده شهروندانذرهاي
كه ديگر سوي از اقتدارگرا وشخصيت يكسو از نقشپذيري و شخصيتهايمنفصل
.كند استجلوگيري ديني و آئيني هر جاي پيشوابه كيش نشستن آن ، فرجام
ميگويند تودهوار آنجامعه به اصطلاحا كه جامعهاي درچنين اصل كه زيرا
.نهسياستورزي و است جامعه از سياستزدايي
و اسلامي واجبات از يكي عنوان به منكر از نهي و معروف به امر اينكه
استشهاد بهاست آمده شيعه فقه در اسلامي عشيره عبادات درزمره
ينهون و بالمعروف يامرون الخير الي يدعون امه منكم وليكن:آيه
از است فردي و عيني فريضهاي سو يك از آنكه بر علاوه (9)عنالمنكر
به بخشي نظام با جز كنوني ميليوني و جوامعپيچيده در آن تحقق سو ديگر
اجتماعي مسايل در ساعي و جوش خود و مردمي نهادهاي پذيرش قالب در آن
چون اموري تحقق است طور همين.بود نخواهد ممكن سياسي و
اين بر و رعيته عن مسئول كلكم و راع وكلكم النصيحهلائمهالمسلمين
جوامع شادابي و حيات حفظ در اصل يك منزله به ورزي سياست كه است اساس
و يغيير حتي لايغييرمابقوم انالله:كه ميشود مطرح قرآن زمان در بشري
اهداف از كه مردم ، برانگيختن طريق از قسط اقامه و (10)بانفسهم ما ا
و بوده داغ سياست تنور كه ميشود محقق صورتي در تنها ميباشد انبياء
وانزلنا بالبينات رسلنا ارسلنا لقد:شوند دعوت ورزي سياست به مردم
سياسي توسعه با و (11)بالقسط الناس ليقوم الميزان و الكتاب معهم
است اقتصادي و فرهنگي توسعه بر مقدم كه مردمان سياستورزي از ناشي
مملكت استقلال و آرمانها ملي ، منابع از كه مييابند را آن امكان مردم
معامله و خيانت امكان سياست در مردم غيبت در است بديهي.نمايند دفاع
ديكتاتوري و استبداد سيطرهيافتن نيز و بيگانگان با دولتمردان سياسي
داشتن از ناگزير دولتها زيرا نخواهدبود ، انتظار از دور امري
نباشد ، ملي و مردمي پشتوانه ، حمايت اين اگر كه هستند سياسي پشتوانه
اين ملزومات وجزء ميبرند پناه بيگانگان دامن به دولتها ناگزير
جلوگيرياز و مردم با ديكتاتورانه و خشن برخورد آوردن پناه
.آنهاست سياستورزي
راي حق پذيرش طريق از جامعه در سالاري مردم نمودهاي:سالاري مردم -4
،(حكومت به نسبت انتقادي آراء چه و تاييدي آراء چه) برايمردم
.مينمايند رخ حاكمان حقانتخاب و بيان آزادي
معصومان ، نشانگر ساير و (ص)پيامبراكرم اعمال و رفتار به گذرا نگاهي
از بهرهوري را درامور مشورت مبناي اگر.است مردم به آنها جدي توجه
و چند در ديگران دادن مشاركت با موضوع يك جوانب فهم و ديگران عقول
وحي ، به اتصال بواسطه پيامبر ظاهرا بدانيم به مبتلا مسائل چون
دستور ولي باشد امور در مردم با مشورت نيازمند جهت اين از نميبايست
و (12)فيالامر مردموشاورهم با مشورت به پيامبر به قرآني صريح
امري به احد جنگ در پيامبر اقدام نيز و (13) بينهم شوري امرهم
در پيامبر رايزني نيز و اكثريت راي به شدن تسليم و خود راي مخالف
است اين بيانگر قبيل اين از ديگري فراوان موارد و (خندق)احزاب جنگ
و دادن رشد قاعده تنها آنها گرفتن بازي به و مردم به حرمتگذاري كه
نشوند سياسي و اجتماعي درگيرمسايل انسانها تا و است جامعه كشيدن بر
جامعه چنان پيامبر بدينسان و.يافت نخواهند را لازم پختگي و درايت
وحي منبع از (ص) پيامبر از صادره سخن اگر كه بود كرده تربيت را خود
راي بلكه وحي نه اگر ولي بودند آن تسليم پيامبر همچون همگان بود
مورد مسئله در و نميزدند سرباز خود راي بيان از نيز ديگر پيامبران
گرديد بيان آن از نمونههايي كه ميپرداختند پيامبر با رايزني به نظر
است حنين غزوه در غنائم تقسيم چگونگي در مردم سخن آن ديگر نمونه و
ناشي غنائم تقسيم چگونگي آيا كه ميگويند پيامبر به مردم بالصراحه كه
است خودتان نظر چنانچه و است خودتان نظر اينكه يا است وحي دستور از
ميشود آشكار وقتي آنها راي و مردم اهميت (14)داريم ديگري راي ما
تا آدم حضرت زمان مطهرياز شهيد مرحوم تعبير به كه بدانيم ما كه
و بوده محدود داشته وحي به احتياج بشر كه مقداري خاتمالانبياء زمان
(15)بكند جبران است ناقص عقل كه حدودي در دارد وظيفه وحي
به مردم عامه از كه تعبيري اشتر ، مالك به خود نامه در نيز (ع)علي
توصيفي عاليترين ميكند برقرار دين و آنها بين كه نسبتي و دستميدهد
گمان نگارنده.ميشود داده بدست سياسي نظام در مردم نقش از كه است
نيز سياسي نظامهاي دموكراتيكترين در بتوان را تعبيري چنين كه ندارد
آن كه حاكمان به مردم نسبت بيان ضمن نامه اين در (ع)علي.گرفت سراغ
توصيه مالك به مينمايند تقسيمبندي خاصه و عامه كلي دسته به را
باشد داشته پي در را عامه رضايت كه است آن كارها بهترين كه مينمايند
و خواص ناخشنودي امر اين كه اين از و باشد دلپذير مردم اكثريت نزد و
و گردد وي نگراني موجب نبايد باشد داشته پي در را حاكم اطراف نخبگان
براي كه وزني و ميپردازد مردم عامه و خواص ويژگيهاي توضيح به سپس
راعمادالدين عامه كه بدانجاست تا ميشود قايل خاصه برابر در عامه
و اركان بلكه نظام استوانههاي و ستون نه مردم عامه يعني ميكند معرفي
بيتوجهي منزله به عامه به بيتوجهي ديگر تعبير به و هستند دين ستون
ناشكيبا گرانبار ، زيادتخواه ، را حكومت از خواص عوض در و است دين به
خواص از اينكه از را مالك و مينمايد معرفي ناسپاس و ايام سختيهاي در
:ميدارد حذر بر شود عامه متوجه ظلمي او سوي از آنها تبع به يا و او
اجمعهالرضي و فيالعدل واعمها الحق ، في اوسطها اليك الامور احب وليكن
مع يغتفر الخاصه سخط ان و الخاصه ، برضي يحجف سخطالعامه فان الرعيه ،
و الرخاء ، ونهفي مو الوابي علي اثقل الرعيه احدمن وليس.رضيالعامه
شكرا اقل و بالالحاف ، اشال و للانصاف ، اكره و فيالبلاء ، له معونه اقل
اهل من الدهر عندملمات صبرا واضعف عندالمنع ، ابطاعذرا و عندالاعطاء ،
من العامه العدهللاعداء المسلمين جماع و عمادالدين انما و.الخاصه
(16).معهم ميلك و لهم صفوك فليكن الامه ،
عمومي آراء به را حكام صلاحيت بر استدلال كه است نامه همين در نيز و
جرت قد بلاد الي وجهتك قد اني مالك يا اعلم ثم ميسازد ، جامعهمستند
مثل في امورك من ينظرون انالناس و.جور و عدل من دولقبلك و عليها
و.فيهم نقول ماكنت فيك يقلون و الولاهقبلك ، امور من تنظرفيه ماكنت
(17)عباده السن علي لهم الله يجري بما الصالحين علي يستدل انما
مذمت شمرد كوچك را مردم فردي ، كه اين از نيز اسلام اخلاقي روايات در
است نقل صادق امام از.است دانسته تكبر بزرگترين را عمل اين كردهو
است اين تكبر بزرگترين:فرمود چيست؟ تكبر بزرگترين پرسيدند او از كه
قلت:قال (ع)عبدالله ابي عن)داني پست را مردم و بشماري سبك را حق كه
(18)(الناس تغمص و الحق تشفه ان الكبر اعظم:فقال ماالكبر؟ له
دارد ادامه
:پينوشتها
ص 7 شماره 33 ، كيان:ك.ر -5
آفريديم زن و مرد يك از نخست را شما مردم ، اي:حجرات سوره آيه 13 -6
جهت اين از را يكديگر تا كرديم تقسيم قبايل و شعبهها به را شما و
تقواترين با خداوند نزد در شما گراميترين كه بهدرستي بشناسيد ،
.است آگاه و دانا چيز هر به خداوند البته شماست ،
كه آنان و آوردند ايمان كه كساني درستي به:بقره سوره آيه 62 -7
روز و خداوند به كس هر ستارهپرستان ، و نصرانيها و شدند يهودي
از نيكو مردي ايشان براي دهد انجام نيك كردار و آورد ايمان رستاخيز
.شوند اندوهناك نه و است ايشان بر هرگزبيمي نه و است پروردگار جانب
و يهودان و آوردند ايمان كه كساني درستي به:مائده آيه 69 -8
و خداوند به كه ايشان از كس هر مسيحيان ، و (ضالبونها) ستارهپرستان
است ايشان بر بيمي نه پس كند ، شايسته كردار و آورد ايمان رستخيز روز
.اندوهگينشوند نه و
كنند دعوت كه شما از گروهي باشند بايد و:آلعمران سوره آيه 104 -9
و نيكوكاري به را آنان كنند امر و خوبي و خير سوي به را مردم
.زشتي بديو از بازدارند
دگرگون را قومي هيچ سرنوشت خداوند كه درستي به:رعد سوره آيه 11 -10
.دهند تغيير را خودشان آنها آنكه نكندمگر
آشكار معجزاتي با را خود پيامبران تحقيق به:حديد سوره آيه 25 -11
به را مردم تا نموديم نازل عدل ميزان و كتاب آنها بر و فرستاديم
.فراخوانند قسط اقامه
.كن مشورت مردم با كارها در و:عمران آل -آيه 159 -12
.ميگذرد مشورت به كارشان (مومنان و):شوري سوره آيه 38 -13
ذيل شيعه تفاسير به بنگريد همچنين ;صص 8137 ج 4 ، كافي ، اصول -14
قلوبهم توضيحمولفه در و توبه سوره آيات 58تا60
تهران صدرا ، انتشارات زمان ، مقتضيات و اسلام مطهري ، مرتضي شهيد -15
.صص 11210 اول ، چاپ 1362 ،
صفحه 327 در شهيدي جعفر دكتر ترجمه با كه نهجالبلاغه نامه 53 -16
و بگذرد حق به كه بداري دوست بيشتر را آن كارها از بايد و است ، چنين
كه دلپذيرتر ، را رعيت و بود گيرتر فرا را وعدالت ماند ، فرو نه
همگان خشنودي نزديكان خشم و گرداند رابياثر نزديكان همگان ناخشنودي
بر نزديكان بار سنگيني فراخيزندگاني ، هنگام به و نرساند ، زياني را
از آنان ياري گرفتاري درروزگار و است بيشتر رعيت افراد همه از والي
كنند درخواست وچون دارند ، ناخوشتر همه از را انصاف و كمتر ، همه
گذارند ، كمتر همه از سپاس عطا ، هنگام به و ستيهند ديگران از فزونتر
سختي در و پذيرند عذر همه از ديرتر ندهند ، آنان به چون و
را دين كه آنان همانا و گيرند ، پيشه كمتر همه از را روزگارشكيبايي
عامه دشمنان با پيكار آماده و مسلمانان انبوهي موجب و پشتيبانند
.ايشان سوي به ميلت و بود آنان به تو بايدگرايش پس مردمانند ،
دگرگوني دستخوش كه ميفرستم شهرهايي به را تو من كه بدان !مالك -17
مينگرند چندان تو كارهاي در مردم و ستمديده گاه و داد گاه گرديده ،
ميگويند آن تو درباره و مينگري خود از پيش واليان كارهاي در تو كه
خدا كه شناخت توان نيكي نام به را ونيكوكاران ميگويي آنان درباره كه
.جاريساخت بندگانش زبان بر ايشان از
.ص 424 ج 3 ، كافي ، اصول -18
معارف كتابخانه
|
تاريخ جاودانه بزرگمرد (ع)علي
و نوبت /كوثر انتشارات:ناشر /انصاري تقيزاده بدر:نويسنده و نام
تومان بها3500 /تابستان 1376 نخست ، چاپ:تاريخچاپ
سرتاسر در كه دارد ونيرومند برجسته چنان شخصيتي كعبه ، زاده (ع) علي
برخوردار بزرگوارش ، سان به كه يافت ميتوان را فردي كمتر بشري تاريخ
.باشد بوده راستكارش ، پيروان ارادت و وابستگي شيفتگي ، همه آن از
هم به را بشري نيك صفتهاي و فروزهها همه علي ، ;اسلام تاريخ ابرمرد
.بود او نگران چشمش تنها ، و گشته گم يگانه دادار هستي در و درآميخته
صفحه ، نهصدواندي است ، كتابي جاودانهتاريخ ، بزرگمرد (ع) علي كتاب
.(ع)علي درخشان زندگاني درباره
نويسنده و ميخورد ورق رايج ، نامهنويسيهاي زندگي بنيان بر كتاب
از سرشار زيست بيشماري ، دستمايههاي از بهرهجويي با تا كوشيده
كوفه ، مسجد در شهادتش تا كودكي از سالارگيتيرا ، خداخواهي و خداجويي
حكايتهايي و داستانها -كتاب پايان در بويژه -ميان اين در و گيرد پي
ديگر يا خود نوشته پرهيزگارانبه سرور آن از شايسته و خور در
ويژگيهاي از.است آورده اسلام تاريخ پژوهشگران و مترجمان نويسندگان ،
و بزرگان سخنان ، و سرودهها از برخي گنجاندن كتاب ، اين توجه شايان
شناخت ، دادگري ، شكيبايي ، سرنمون اين ستايش در سرايندگان
انجمن زيباي باخوشنويسيهاي...و پرهيزكاري استواري ، باورمندي ،
.كرجاست شهرستان خوشنويسان
تبريزي شمس
/صفحه 236/رقعي قطع /دوم 1376 چاپ /نو طرح /موحد محمدعلي:نوشته
700تومان
:است فرموده شمسالدين حضرت درباره مولانا
رسيد شمسالدين روي حديث چون
دركشيد سر آسمان چارم شمس
او نام آمد چونكه آيد واجب
او انعام از رمزي كردن شرح
است برتاخته دامنم جان نفس اين
است يافته يوسف پيراهان بوي
سالها صحبت حق براي كز
حالها خوش آن از حالي بازگو
نيست هشيار رگم يك گويم چه من
نيست يار را او كه ياري آن شرح
اوپرداخته نام به را خود كبير ديوان مولانا ، كه تبريزي درشمس
بر روشنيهايي مقالات ، تحليلي مطالعه براساس تا ميكوشد موحد است ،
.بيفكند تبريز پيرمرموز ناشناخته تعاليم و شخصيت مساحت
|
|