صنعت دقيق
تجربهميباشد سالها و دقتفراوان نتيجه ما محصولات كيفيتبالاي
|
قانون اجراي تضمينكننده نهادهاي
(پاياني بخش) ديني جامعه با مدني جامعه نسبت
در حتي.است دولت اختيار در اقتصاد از عمدهاي بخش امروز جوامع در
خارج دولت اختيار از امور از عمدهاي بخش كه غربي اروپاي كشورهاي
رقم ايناست دولت تحتنظارت جامعه بازدهاقتصادي از نيمي حدود شده ،
نظارت ازمسئله غير.است درصد ژاپن 65 براي و متحده 40 برايايالات
بسياري.هستيم مواجه آن به خدماتمربوط و رفاه دولت پديده با دولتي ،
خدمات اين ولي.هستند ناگزير اخلاقي نظر رفاهاز دولت خدمات از
.دارند دولتي بخش رشد نيز و اقتصاد رشد براي نيز پيامدهايبلندمدتي
جامعه و دولت ميان دادوستدي و متقابل رابطه يك با ما موارد اين در
مدني جامعه ضعيفتر اعضاي نميتواند دولت سو يك از:هستيم مواجه مدني
نميتواند دولت مدني ، جامعه در ديگر سوي از ولي بگيرد ، ناديده را
تلاش قوت با دولتها برخي جهت بدين.دهد گسترش را خويش نفوذ حوزه
صنفي ، انجمنهاي شركتها ، خيريه ، انجمنهاي برد از ممكن حد تا ميكنند
يا بالفعل نيروهاي تشكلها ، اين كه چرا بكاهند فرهنگي -هنري تشكلهاي
.هستند آن اقتدار كننده محدود بالقوه
مدني جامعه دراضمحلال سعي (تودهوار) دوم نوع از ديني جامعه در دولت
ميكند تلاش باشد ، برآمده مذهبي ازنيروهاي خود دولت اگر حالا:دارد
نيروهاي از اگر و سازد مضمحل خود در را ديني وتشكلهاي نهادها
حدممكن تا سعيميكند باشد ، نداشته دين دغدغه و گرفته فاصله مذهبي
نوع ديني جامعه در دولت اما.تضعيفكند را ديني تشكلهاي و نهادها
تشكلهاي و احزاب مداران سياست رقابت از برخاسته(تودهوار غير) اول
خواستهاي دولت اين.است عرفي و ديني تشكلهاي از اعم جامعه مدني
حق را آزاديها ميكند ، دفاع شهروندانش حقوق از ندارد ، حداكثري
مدني خدمات است ، شده داده آنها به كه امتيازي نه و ميداند شهروندانش
و فعاليتها و ميكند شهروندان به كه لطفي نه و ميداند وظيفهاش را
اقتدار از بلكه نميدهد اختصاص خود به اقتدارگرايانه نحو به را امور
دوم نوع از ديني جامعه در دولت.ميگيرد بهره قراردادها اعمال جهت در
داوطلبانه اعمال روابطخويشاوندي تقويت و خانواده نهاد بر تاكيد با
عنوان به را افراد حقوق تضييع حداقلميرساند ، به را ارادي و
مطيعاست ، رعيتهايي به شهروندان تبديل پي در مينگرد ، پديدهايعادي
از مانع را ميرسند ، تكثر خود حداكثر به تكاليف و حداقل به حقوق
و ميخواهد تبعيت افراد از مشاركت ، جاي به ميبيند ، خود اقتدار اعمال
.ميگذرد در ايدئولوژيك ارزشهاي حفظ جهت در خصوصي زندگي حريم حفظ از
وجوه
چرا بشناسد ، بهرسميت را مدني قانون نميتواند تودهوار ديني جامعه
افراد تودهوار جامعه در و است شهروندي حقوق منشاء مدني قانون كه
قلمرو يك نميتوان تودهوار ديني جامعه در.شهروند نه و هستند رعيت
از متشكل كل يك صورت به آن در شهروندان كه كرد تصور اجتماعي حيات
آزادي كننده تضمين كه است كل اين ;كند عمل عمومي هيات يك و اجزاء
به مربوط موضوعات درباب افكار نشر و بيان آزادي تشكلها ، و اجتماعات
تعين را عمومي گستره كه است ، عمومي افكار شكلگيري و عمومي مصلحت
آن ;دارند مسئوليت يك فقط تودهوار ديني جامعه رعاياي.ميبخشند
در اوسياسي حاكميت چراي و بيچون تاييد از است عبارت نيز مسئوليت
اجتماعي روابط با نسبتي هيچ كه جداافتادهاي و منفك فرد مورد اين غير
ارائه خدمات.ندارد ميكند ايجاد مدني جامعه كه تودرتويي و پيچيده
امنيت عدم سالاري ، ارادت بر است مبتني نيز تودهوار يعني جامعه در شده
جامعه در ولي.مشاغل طبقهبندي نظام و شغلي مراتب سلسله بدون شغلي
مدني اقتدار و شده محافظت افراد مدني حقوق اولا غيرتودهوار ديني
اين در.خود حقوق از محافظت در انسانها قدمت از است ناشي اصولا
.است مطرح بنيادين ارزش يك عنوان به حريت تنوع ، و تكثر عين در جامعه
كه حقوقي همه برابر در است شهروند مسئوليت جامعه اين در مسئوليت
مدني خدمات نهايت در و.است كرده تضمين او براي را آنها جامعه
اساس و اجتماعي عمل زبان به حكومت سياستهاي ترجمه براي است حوزهاي
طبقهبندي نظام و شغلي مراتب سلسله شغلي ، امنيت سالاري ، شايسته آن
نهادي ، عملكردهاي بيانگر ترتيب به وجه چهار اين از هريك.است مشاغل
.هستند نهادسازي و جمعي نظارتي ،
نهادسازي
پيدا آن ، حاكميت اجراي تضمينكننده نهادهاي وجود بدون قانوني هيچ
حوزه مرتبا كه وجودنهادهايي بدون ضابطهاي و سياست هيچ ;نميكند
حكومتي هيچ ترتيب همين به.نميافتد بهجريان كنند رصد را سياستگزاري
.سازد محقق را مردم حاكميت نميتواند واسطه وجودنهادهاي بدون
است جامعهاي يكيميگيرد مدني جامعه با را آن هابز كه سياسي جامعه
عين در آنها ايمني و انسانها از مدنيمحافظت نهادهاي بدون.نهادينه
افرادبه همه كه جامعهاي در.نميشود امكانپذير وعلايق منافع تكثر
افراد عموم به منابع هستند ، خود سود و منافع ساختن حداكثر دنبال
و نهادها طريق از بجز.نيستند قانع دارند آنچه به مردم و دارد تعلق
واقع موثر مشاركت به دعوت خانواده ، و دولت ميان واسطه تشكلهاي
بر در مستقيمي عايدي يا سود مشاركتها ، از بسياري كه چرا نميشود ،
.ندارد
اين.دينيهستند نهادهاي ديني ، جامعه در مدني نهادهاي مهمترين
تبديل دولت به خود نشونديا مضمحل دولت در آنكه شرط به نهادها
دو.ميآيند حساب به دينداران مناسبيبراي پناهگاه و ملجاء نشوند ،
(1):ميكند موفق خود سياسي و اجتماعي كشش در نهادهارا اين ويژگي
در انجمناسلامي يك اينكه مثل) خويش عمل مورد حوزه در عدمانحصار
،(نكند محسوب ديني ياتشكل گروه تنها را خود دانشگاه يا كارخانه يك
در ديني نهاد يك كه معني اين به رقابت ، استعلاء ، دوگانه بازي (2) و
از استعلاء در سعي عرفي ، نهادهاي با اجتماعي عرصههاي در رقابت عين
.كند ايفا را ناصح يا داور نقش و داشته خويش وضعيت
جوامع مهم ازنهادهاي يكي خود شود انگاشته متمايز ايمان از اگر دين
نهادينه امر يك صورت به را مومنان ديني ، دغدغههاي كه چرا است ديني
نهاد مثل محدودتر ديني نهادهاي.ميدهد جريان جامعه شريانهاي در
اين دل در آنها مانند و تبليغي و آموزشي نهادهاي وقف ، نهاد روحانيت ،
تازهاي هندسي شكل مدني جامعه در دين نهاد.ميگيرند جاي بزرگتر نهاد
ياد مدني عنواندين با آن از كه تازه هندسي شكل اين.ميكند پيدا
اختلافات بر تا نيست موجود مذاهب عليه مذهبي و تازه دين يك ميشود
معرفتي جريان دو حاصل مدني دين بيفزايد ، ديني گروههاي و فرقهها ميان
مدني ، جامعه ايده پناه در سنتي دين معرفتي ، جريان در -است1 عملي و
از بخشهايي بازخواني اين جريان در.ميشود تفسير مجددا و بازخواني
شده گرفته ناديده دارند مدني تشكلهاي فعاليت با تعارضي كه سنتي دين
.ميشوند پررنگتر امر ، اين با همخوان بخشهاي و
اجتماعي درفعاليت مجدد بندي تركيب نوعي نيز عمل جريان در -2
به جامعه رشد از پيش تا ديندارانكهميكند پيدا بروز دينداران
ديني اعمال از بسياري بعدي ، چند واقعيت ويك تازه جهان يك عنوان
زكات ، پرداخت صدقه ، اعطاي مثل) ميدادند انجام فردي صورت رابه خود
تاثير كم را اعمال آن تازه جهان اين در (...و ديگران هدايت و تبليغ
در.ميآورند روي مستقل و خودگردان تشكلهاي به جهت اين از و ميبينند
ظاهر اجتماعيموثرتر نيروي يك قالب در منفرد نيروهاي تشكلها اين
مستلزم امر اين.پيشميبرد به را ديني مقاصد و اهداف و شده
جامعه با دينداران نسبت دوباره وتعريف ديني جامعه مجدد سازماندهي
در ايناعمال كه مجدد سازماندهي اين با متناسب دين.حكومتاست و
جهان واقعيتهاي از هيچكدام مدني دين.است مدني دين مييابد جريان آن
چند و ملي چارچوب در آنها منافع و امنيت و ملتها -دولت مثل امروز ،
بينالمللي سطح در تمركززدايي يا شدن محلي فرايندهاي و جهان شدن قطبي
.ميكند عمل آن فضاي در بلكه نميگيرد ، ناديده را
جوامع از دسته درآن.است مدني جامعه نهادهاي مهمترين از يكي حكومت
در معنويت از ناشي گوناگون برتعينات علاوه آن شهروندان كه مدني
حكومت هستند ، نيز ديني تشكلهاي عضو و ديندار تشكلهايمدني ، انواع
تاثيرپذيري اماميپذيرد تاثير نيز تشكلها اين ايدههاي و ارزشها از
عظيمي حجم ديني جوامع در كه ديني تشكلهاي ايدههاي و ارزشها از حكومت
تشكلهاي كه چرا نيست انحصاري ميدهند اختصاص خود به را تشكلها از
از.ميگذارند تاثير حكومت رفتار در طبيعتا نيز فكري و صنفي حرفهاي ،
سايه و ايزدي فره نه مدني جامعه در حكومت بودن ديني مجراي جهت اين
ذرهاي و افتاده جدا صورت به افراد دينداري نه و حاكم بودن خداوند
.است آن در ديني تشكلهاي گسترده حضور و قوت آن مبناي بلكه است ،
كه نميكند پيدا تعارضي مردم حاكميت با صورتي در حكومت بودن ديني
تشكلهاي در ديندار افراد روش ، يك عنوان به مدني جامعه ايده براساس
دنبال آنها مجراي از را خود ديني تمايلات و اغراض و آمده گرد ديني
كه چرا ندارد تشكلها ديگر اغراض پيگيري با منافاتي روش اين.كنند
بندند پاي بدان تشكلها ديگر كه ميكنند عمل چارچوبي در مدني تشكلهاي
ميدان اين در.ميكنند پيروي مقررات و قواعد دسته يك از آنها همه و
برنامهريزي ، صحنههاي در حضور و فعاليت خود تنها اجتماعي فعاليت عظيم
به جامعه در را ديني ايده يك ميتواند كه است تصميمگيري و سياستگزاري
ميتوان لحاظ بدين.سازد اجرايي را آن و آورد در دستورالعمل يك صورت
آن آنكه شرط به نهاد ديني حكومت نام نيز حكومت بر ديني جامعه در
حضور طريق از ديني ارزشهاي حاكميت ميكند ديني را حكومت كه چيزي
از كه دينداران از گروهي آمريت نوعي نه و ميباشد ديني مدني تشكلهاي
حكومت.باشند برنخاسته اجتماعي و سياسي فعاليتهاي و فرايندها دل
.است ديني جوامع در حكومت معنا اين به ديني
و فرهنگ عنوان به دين (1) يعني دين باب در رايج تلقي سه ميان از
و معنوي تجربههاي براي بشر يك عنوان به دين (2) تمدنسازي ، عامل
مبارزه ، ابزار و ايدئولوژي عنوان به دين (3) و شهود و كشف و الهام
و رشد و ديني جامعه در امور شدن نهادينه با بيشتري همنوايي اول تلقي
براي تمدنسازي ، عامل و فرهنگ عنوان به دين.دارد ديني تشكلهاي گسترش
و نهادها كه ميكند لحاظ شهرونداني عنوان به را افراد مدنيت ، تحقق
بنياد آنها مختارانه ، و ارادي فعاليت بر اولا اجتماعي سازمانهاي
و هستند شهروندان مدني آزاديهاي و حقوق حفظ مسئول ثانيا و دارند
مردم آزاديهاي و حقوق استيفاي به بسته آنها كارايي و موفقيت ثالثا
سرباز حيث از افراد به تنها مبارزه ابزار عنوان به دين اما.است
.ميكند نگاه (موجه و مقبول هرچند) مبارزه آن براي بودنشان
به شهروندان همه سياسي اعتماد و ثبات تمدنسازي ، عامل عنوان به دين
و مينگرد سياستها و پيشبردبرنامهها براي ضروري عاملي را حاكميت
ايدئولوژي عنوان به دين اما است ، واجتماعي سياسي توسعه عامل لذا
و دولت به شهروندان سياسي اعتماد و ثبات به ترديدآميز علتنگاه به
تاخير به را امور نهادينهشدن و نهادسازي آن ، خلاف جهت در حركت گاه
به شهروندان اعتماد و سياسي ثبات مستلزم نهادسازي چون مياندازد ،
.است دولت
خويش براندازانه شكل حزبياز فعاليت يك چارچوب در ايدئولوژيك دين
دين اماميكند پيدا استقرار مدني نهاد يك چارچوب در و شده خارج
باشد داشته تكثر نفي و طلبي تماميت دايه كه صورتي در ايدئولوژيك
عنوان به امت.ميكند عمل روش يك عنوان به مدني جامعه جهت برخلاف
مدني جامعه با تعارضي ديندار گروههاي و افراد از متكثر مجموعهاي
.دارد منافات آن با همشكل مجموعه يك عنوان به امت اما ندارد
انديشه تازههاي
|
سياسي خشونت
(پاياني بخش) دانشگاه استاد باوند دكتر با همشهري گفتوگوي
نيز قدرتمندي اعتقاديبسيار زمينه از البته خشونت شيوه اين
.بود برخوردار
حكومت اداره شيوه در نگرش اين ايران ، به قرن 13 در مغولها يورش با
و رعب ايجاد دليل به صرفا كشتارها مغولها ، نگاه از.شد نهادينه
جبهه پشت در مطلق امنيت برقراري منظور به بلكه نميشدند ، انجام وحشت
.داشتند ضرورت
آوردن در جمعي ، كشتار بهعنوان خشونت مساله سو ، اين به تاريخ آن از
ايران دولت و حاكميت در دستجمعي ، بطور اقوام جابجايي يا حدقه از چشم
عارضي امر خشونت كردم عرض كه همانگونه اما.است كرده پيدا استمرار
مقطع در بويژه و عليالاصول كلي ، روند يك در و است ايران فرهنگ بر
رواج و باز نظام يك احياي سوي به جامعه گرايش كشورمان تاريخ كنوني
و اجتماعي فرهنگي ، هنري ، مختلف ابعاد در قبول قابل و مشروع آزاديهاي
و فرهنگي ابعاد بخش در موسيقي به ما مردم خاطر تعلق.است سياسي
بر حاكم زمان روح گويايدرخواست همگي اجتماعي ، ابعاد در عدالت
شعارهاي از موضوععدالتخانه نيز مشروطيت انقلاب در.مااست جامعه
در بصورتگستردهتري ملي نهضت در موضوع اين.جامعهبود در محوري
جزء عدالت نيز سال 1357 انقلاب در.تعقيبشد و ظاهر مردم خواست
نقاط حذف و مثبت نقاط توسعه و استعلا خواهان مردمبود عمومي انتظار
.بودند خود روزمره زندگي از منفي
به يافتن دست درانقلاب مردم ديگر انگيزه عدالتخواهي ، بر علاوه
در ديالكتيكيفوق روند از گذشتهبود وقانوني مشروع آزاديهاي
به منجر كه ارتباطات انقلاب جمله از جهان در تحولاتي ما ، جامعه
كرده تشديد را ميانجوامع وابستگيهاي و همبستگيها شده ، افزايشآگاهيها
.است آورده وجود به بشري جامعه نوعيوجدان نسبي صورت به و
بطور...و اساسي آزاديهاي و بشر حقوق چون مسايلي پيرامون تحولات اين
البته.داشتهاست تاثير كشور داخل ديالكتيكي جريان اجتنابناپذيريبر
ايران اسلامي جمهوري اساسي قانون در كه نبوده چيزي امر اين تجليات
دوم در كه فرصتي بايدبگويم فوق مباحث براساس.باشد نداشته وجود
جامعه بومي فرهنگ در كه بود بالقوهاي وجودآمد ، زمينه به خرداد
ما كه جايي تا كرد بالفعل امر يك به تبديل را آن و داشت وجود ايران
انتخابات در شركت بهتر عبارت به.شديم مواجه مردمي فعال مشاركت با
مهر به شناسنامهها شدن ممهور جمله از جانبي مصالح احياي براي
مردم مشاركت بلكه نگرفت ، صورت ديگر منافع به دستيابي جهت انتخابات
من نظر به لذا بود ، مدني زندگي تامين و بهبود تطور ، براي صرفا
قداست به مسالمتآميزي اعتراض يا و درخواست پيام ، خرداد دوم انتخابات
براين و.بود محض قدرتگرايي و طلبي انحصار و مطلقگرايي به بخشيدن
و تضمين جهت دولت توسط مناسب راهكارهاي تا است آن مردم انتظار اساس
شود اتخاذ پرخاشگرانه رفتار و خشونت تعديل و آزاديها ساختن نهادينه
هر نتيجه در.كند پيدا تجلي مختلف ابعاد در همزيستي و تساهل مشي و
آثار و نتايج تنها نه مردم ، خواست قبال در خشونت با توام برخورد نوع
حاصل كه را بينالمللي ويژه احترام بلكه آورد خواهد بار به منفي
به فرصت از بنابراينكرد خواهد مخدوش ميباشد نيز ايران كنوني شرايط
عمل به استفاده حداكثر خارجي و داخلي معضلات حل جهت در بايد آمده دست
داشته ، وجود ايران فرهنگ تاريخ بنيان در فرصت اين زيرا آيد
امويان ، ) خشونتگرا جريان از ناشي نيز خشونتآميز عكسالعملهاي
.است (مغولها عباسيانو
|
|