تمدن اسطوره
اسلامي جوامع در فرهنگ بحران
تمدن اسطوره
جامباتيستاويكو انديشههاي به نگاهي
ويكو كه سطحينيست پديدههايي تاريخ در اساسي مساله
آنها مقدم صف در را آدميانمنفرد كردارهاي و انگيزهها
شكلهاي پيآيند مييابد ، تحقق آنچه برميشمارد ، بلكه
و ميسازد امكانپذير را آدميان تمدنساز كار كه است اجتماعي
.ميگيرد انجام آنان قفاي در قولي به و افراد آگاهي بدون
عمل رويداد كهاين آنجا تا رويدادي ، هر با برخورد در علم
هيچگاه و ميپردازد آن علت به نباشد ، تنها آگاهانه انساني
مطرح افراد مرگ و رنج كه هنگامي اماندارد توجهي هدفش به
كه است ژرف چنان هدف مساله و روانيچرايي؟ ريشههاي است ،
كه هنگامي.كرد برگزار سكوت به را آن نميتوان هرگز
همگان براي سعادتمند آيندهاي ساختن راه در آدمي كوششهاي
محو تصادف عنصر آن در كه يوتوپيا ، كه هنگامي ميخورد ، شكست
گردد زاده تاريخ فلسفه نوعي بايد ميشود ، تحققناپذير گشته ،
بازشناسي زندگي و مرگ موجود واقعا آشفتگي پس در كه
آن بطن در كه دارد باور را خيرخواهانه و نهفته مقصودي
بيمعنا و دركناپذير ظاهر به كه فرد ، زندگي واقعيت
عين در و دارد شده تعيين كاملا ارزشي و جايگاه مينمايد ،
به خويشتن ، باره در انديشيدن رهگذر از واقعيت ، همين حال
معناي چنين ايجاد كه بپذيريم اگرمييابد دست دانش نوعي
آنگاه است ، راستين تاريخ فلسفه هر ذات نهفتهاي
حقيقي تاريخ فيلسوف نخستين ايتاليايي جامباتيستاويكوي
نشان واقع در او اساسي كار هدف.بود خواهد مدرن دوران
و است حاكم بشري تاريخ بر الهي مشيت كه است آن دادن
ميرساند ، انجام به آدميان كردارهاي خلال از را خود هدفهاي
بيآنكه و باشند ، داشته كامل آگاهي امر اين به آنان بيآنكه
اهميت حقيقت ، در.ضروريباشد آنان براي آگاهي اين داشتن
در بلكه [تاريخ فلسفه] ايجاد خوداين در نه ويكو
.است داده انجام راه اين در كه است پژوهشهايتجربي
.گذشت در در1744 و آمد دنيا به ناپل در در 1668 ويكو
سرخانه معلم نخست كه وخردهبورژوا پارسا كاتوليك مرد اين
در ناپلبود ، دانشگاه در بلاغت علم تنگدست سپساستاد و
بلكه تاريخ ، فيلسوفان بزرگترين از يكي تنها نه واقع
در بهعلاوه او.بود نيز برجستهاي روانشناس و جامعهشناس
.افكند پي را هنر فلسفه و كرد نوآوري تاريخي زبانشناسي
بود گسترده چنان وي وجود در فرهنگي مناسبات تشخيص توانايي
سدههاي در نه و داشت همتا خود زمانه در نه عبارتي ، به كه ،
كار نوعي فراگير باروري نشاندهنده خوبي به ويكو مثال.بعد
محدود سطحي رخدادهاي گزارش به كه است تاريخ باب در
.ميگيرد نشانه را قانونها و مناسبات كشف بلكه نميشود ،
نكته همين درك به دكارتي فلسفه با مجادله در نيز خود ويكو
بسياري از او فلسفه.بود درگذشته در 1650 دكارت.رسيد
را راه نظري جنبه از فقط نه:بود آينده رهگشاي جنبهها
پيافكندن با بلكه هموارساخت ، طبيعت بيپيشداوري بررسي براي
را ترقيخواه گرايشهاي آغازگاه انتقاديشناخت ، نظريه
و شكوفايي كهبه عقلاني پرتوان نيروهاي.نهاد بنياد درفلسفه
كه -فرانسوي انديشهگر بهاين انجاميدند ، دقيق علوم قوام
روش از و وابستهاند -بود نيز هندسهتحليلي بنيانگذار
اين نيروهادر اين اما.ميكنند استفاده او وواژگان
سروسامان كه نيز آيينكاتوليك:نيستند تنها بهرهجويي
برايانطباق را دكارتي شناخت ابزارهاي خودميگرفت به تازهاي
دوره در.ميبرد كار فرهنگيبه تكامل پيشرفتهاي با ديانت
با نميشد و بود فلسفي بزرگ رايج دكارتشيوه آيين ويكو ،
.نكرد نرم پنجه و آندست
علوم پرورش گستردهايبه مقياس به را خود هم جديد جامعه
دكارت فلسفه و بود داده رياضيات ، اختصاص مبناي بر دقيق ،
زادهتكامل كه نيازهايي.است امر همين پيامدفلسفي
طبيعت بر فنآورانه ضرورتچيرگي و بودند اقتصادي مناسبات
صورت يگانه مقام در رياضيات گرفتن نظر در به بيجان ،
و دكارت هستم پس ميانديشم ، .انجاميد دانش مطمئن مطلقا
وظيفه وي ، آثار مجموعه در او تاملات كتاب ژرف ملاحظات
برعهده را مطمئن دانش يگانه مقام در رياضيات بنيانگذاري
و بداهت معيارهاي به طرحميانديشم با دكارت.داشتند
صادق رياضيات در فقط اساس در را آنها سپس ميرسد ، روشني
را آنها درميانديشم معيارها اين كشف از پيش اما مييابد ،
مجادلهگري.است بوده كرده استنتاج رياضيات از احتمال به
راستين ، شناخت تنها رياضيات آيا آنكه بررسي يعني دكارت با
است؟ انسان ذات حقيقي تجلي رياضي ، انديشه نتيجه در و
به مربوط علمجديد يك اصول جديد ، علم ويكو ، اصلي اثر
در شد ، منتشر در 1725 آن چاپنخست كه ملتها مشترك سرشت
كره جمله از آن در و دارد استعاري تصويري خود سرلوحه
زني كه كره ، اين.است متكي محرابي به كه ميشود ديده زميني
به فقط و گرفته قرار محراب لبه در ايستاده ، آن روي بالدار
واقعيت كه است آن تصوير اين مفهوم.دارد اتكا آن طرف يك
گرفته نظر در طبيعي نظم جهت جنبه ، از يك از فقط تاكنون
اين با كه جنبهاي رااز واقعيت هنوز فيلسوفان.است شده
از (بودن اجتماعي) آميزگاري كه است آدميان خاص همه ،
دكارت نگرفتهاند ، نظر در است ، آنان سرشت اساسي ويژگيهاي
دفاع به حقيقي و مطمئن شناخت يگانه همانند رياضي شناخت از
را آنچه جز ما:است كرده بسنده زير اندرز به و برخاسته
دوراني مشترك فلسفي اصل -نميشناسيم حقيقتا ساختهايم خود
در را فيشته و كانت تا دكارت و هابز بيكن ، از كه طولاني
آن شايسته را اينما.ميكند گذر نتيس لايب از و برميگيرد
به فاهمه ، انتزاعي تفكر به سنتي منطق الگوي طبق بر كه است
را اصل اين ويكو.كرد معنا منفرد ، انديشنده دستگاه مجموعه
آفريدهايم خود را آنچه جز نميتوانيم:ميكند تكرار
خود فلسفه راهنماي چراغ را اصل اين حتي ويكو.بشناسيم
خود آدميان آنچه.ميبخشد آن به بديع شكلي اما ميدهد ، قرار
يعني باشد ، شناخت موضوع بايدبرترين نتيجه در و آفريدهاند
آنهاست ، مشخصترينبيان وروح ، بشري سرشت ذات آفريدههاييكه
.تاريخياند واقعيت بلكه رياضي ، فهم خيالي ساختههاي نه
بنابراين ايندانش:ميدارد اعلام خويش اقدام ويكودرباره
خود را مقادير دنياي كه عملميكند هندسه همانند دقيقا
آن عناصرخاص مبناي بر را دنيا اين كه ميآفريند ، بدينسان
واقعيت رو آن از بهويژه دانش اين اما ميسنجد ، و ميسازد
از انساني امور به مربوط كهقوانين دارد بيشتري
.واقعيترند شكلها و حجمها نقطهها ، خطها ،
سياسي اتخاذتدبيرهاي هنر پي در جز تاريخ در ماكياولي
اجتماعي قرارداد بناي در است ، هابز برنيامده بيواسطه
.است نايستاده باز واقعي رخدادهاي بر دوختن چشم از خويش
علوم و رياضيات فقط نه) دقيق بسيار علوم هابز و ماكياولي
از مستقل و جدا يكسره را (انسان آموزه همچنين بلكه طبيعي ،
فلسفه او ، مكتب هگلو استثناي به.ميگيرند نظر در تاريخ
رخدادهايي تبيين همانند وهلهنخست در را تاريخ جديد ،
يا هدفيعملي راه در آنها از ميتوان كه محسوبميدارد
آگاهيهاي براي اهميتي معناو هيچ اما گرفت ، بهره سازنده
تا نشست نوزدهم سده انتظار به ميبايست.ندارند قطعي نظري
بدون است مدعي كه بود متافيزيكي چنين ردكارساز شاهد
شناخت و واقعي جهان شناخت اساسي ، تاريخي پژوهش هيچگونه
سرسخت مخالف كه ويكو اما.ميسازد امكانپذير را آدميان ذات
به -فرد كه تفكري كه ميپذيرد او نظريات رد در بود ، دكارت
و سطحي و محدود نيست ممكن داده ، قرار مبنا را -مستقل فرض
انسانها كه شناختي.نباشد كاذب ضرورت به چيز هر از پيش
بررسي پايه بر فقط آورند ، دست به خود درباره ميتوانند
عمل آن درون در آدميان كه ميشود بنا تاريخي فرايندي
دورانها همه در ذهني ايدهآليسم كه آنگونه نه و ميكنند
دين ، حقوق ، دولت ، اقتصاد ، .صرف نگري درون برپايه پنداشته ،
تاريخ در -آدميان ويژه آفريدههاي تمامي -هنرها و علوم
نه اينكه مگر دريافت نميتوان آنهارا.شدهاند [ حاصل]
صفت ويكو گفته بنابه و آنان ، روابط بلكه افرادمنفرد ،
.گرفت نظر در را آنان آميزگاري
اگر و مينامد ، انساني امور راملكه الهي مشيت ويكو اگر
از نشاني بايد او ميگويدعلم آشكارا خود كه همانگونه
چنينمينمايد آنگاه باشد ، تاريخي رويداد مقام در الهي مشيت
غايت و الهي معناي اعتقادبه او ، فلسفه بنيادين مفهوم كه
به را الهي مشيت مفهوم كه هنگامي اما.باشد تاريخ مقدس
در وي كهمنظور ميگردد آشكار ميبندد ، كار به طورانضمامي
به را آدميان كه نيست ياقانوني مرجع جز اساسا ميان اين
آنان خودخواهانه و وحشيانه غريزههايفردپرستانه ، رغم
تاريخ اساسيدر مساله.ميكشاند فرهنگ و جامعه بهساختن
آدميان كردارهاي و ويكوانگيزهها كه نيست سطحي پديدههايي
آنچه بلكه برميشمارد ، آنها مقدم درصف را منفرد
كارتمدنساز كه است اجتماعي شكلهاي پيآيند تحققمييابد ،
قولي به و افراد آگاهي بدون و ميسازد امكانپذير را آدميان
.ميگيرد انجام آنان قفاي در
راستين كارمايه به نهفته قوانين اين پژوهش ترتيب ، بدين
معناي كه خاطرنشانميسازد ويكو.ميگردد تبديل جديد علم
فعل و اسمالوهيت از كه معنايياست الهي واژهمشيت حقيقي
نهفتهها به بردن يعنيپي (Divinari) پيبردن چيزي كنه به
تاريخ كه ميداند آن را خويش اصلي اثر هدف او.گرفتهميشود
با يامشورت توافق بيهيچ الهي ، مشيت كه باشد قوانيني
را آنچه.است مقررداشته بشر نوع شهر بزرگ براين آدميان ،
:ميدهد نسبت الوهيت به ويكو ناميده ، عقل هگلنيرنگ بعدها
غوغايكارزار در آدميان ، آشوبناك كنش خلال از كه الوهيتاست
و انبوهدرد درميان اقوام ، و طبقات افراد ، بيامان
سنگدلي ، پول ، حقارت ، عطش رغم به آدميان ، تقدير سيهروزيهاي
را آدمي شايسته نهادهاي -اينعوامل وسيله به حتي و -تعصب
عقل مدار بر استوار اجتماعي بهزندگي و ميبخشد تحقق
.ميانجامد
هوكهايمر ماكس:نوشته
جعفرپوينده محمد:ترجمه
اسلامي جوامع در فرهنگ بحران
پاياني بخش
آئينه مگر نيست چيزي اسلام جهان در موجود آموزش شيوههاي
شيوه.آنها مانده عقب شرايط نمودن منعكس براي نمايي تمام
شيوههاي فقدان و معلومات حفظ شيوه كشورها اين در حاكم
شيوه ايناست شناخت و درسها بررسيها ، تجربيدر و تطبيقي
طور به دريافتمعلومات يعني اطلاعات دادن بدون گرفتن نيزبر
تحليلها ارائه در آنها عدمقابليت و دانشجويان سوي از كامل
شيوهامتحانات بر همچنين وضعيت ايناست استنتاجاتمتكي يا
نيز است يكطرفه دورانآموزش همچون آن در سئوالات طرح كه
آن از كه دانشگاهي مرحله در وضعيت اين.ميباشد حاكم
كار برايبه فني و علمي كادرهاي تربيت و دادن انتظارآموزش
كه پژوهشي وموسسات كارگاهها كارخانهها ، در آنها گماردن
سمت به كشور درآوردن حركت به منظور به هستند غالباغايب
ايندانشگاهها در يافته پرورش كادرهاي.است نيزحاكم جلو ،
دانشگاهي مرحله از خودبعد كار در شده ايجاد مشكلات با نيز
دانشگاه و مدرسه در آن طبق كهبر روشي يا شيوه همان با
حلهاي راه انتظار آنها يعنيميكنند ديدهاندبرخورد آموزش
را زمينهسختي اين در نيستند حاضر و دارند آماده ازپيش
نارساييها و شناسايياشتباهات و كشف براي يا كنند تحمل
خود به اتكاء كادرها اين كه است علتاين.دهند انجام تلاشي
در استنتاج و تجربه طريق از حل راه موردارائه در
را علل برايشناخت منظم شيوههاي يا و متدولوژيك غياببحثهاي
.نكردهاند كسب
نتيجهگيري
ميكنند اجتماعيزندگي خمودگي حالت در اكنون اسلامي جوامع
كرده محصور معين درقالبهاي را انسان انديشه و تفكر كه
به نگرش ثابت معيارهاي تغيير يا قالبها اين از خروج.است
ميراث ، اخلاق ، با متناسب پوياي حركتهاي طريق گذشتهاز
حالت ايجاد جامعهبراي فعلي وضعيت با تعامل و معتقدات
در اجتماعي محيط اكنون.است مشكلشده جلو به حركت و پيشرفت
ايستا نهادهاي و ركود حالت و است اسلاميبسته جوامع
براي دلايلي و اوهام براي شرايطمناسبي
كه است كرده ايجاد سرايي ياوه و گذشتهگرايي ، قصهپردازي
كه نگويم استاگر شده متوقف جا در اسلامي جوامع آن درنتيجه
و شيوه اجتماعي محيط.داشتهاست عقب به بازگشت نوعي به
آن بر حاكم فرهنگ و ميدهد شكل را انديشهمردم و تفكر سرشت
استمرارتمدن از مانع فرهنگ اين مينمايد ، مشخص معينو را
بين اتصالارگانيك و تجارب تراكم جلو در پردهاي و شده
.است آورده وجود به حال و گذشته
اروپا و آفريقا آسيا ، قاره سه طبيعي پل اسلامي سرزمينهاي
با ارتباط و برخورد براي لازم زمينه مسئله اين كه است
.ميكند فراهم را (بود گذشته در كه همانطوري) مختلف ملتهاي
متخصص نيروهاي همچون ديگري عوامل اضافه به شرايط اين
جوامعاسلامي مالي درآمدهاي و زيربنايي امور مسلمان ، توسعه
كنند ، ايجاد را مدرنسازي و حركت وضعيت تا ميسازد قادر را
كشورها آباداني بر انديشه و اصلاحفكر كه اين شرط به البته
مورد را موجود وضع كه بزرگ انديشههاي وبه يابد اولويت
مطلوبميگردند موضوعي حركتهاي باعث و ميدهند چالشقرار
.شود داده طرح اجازه
خود عقلهاي به واقعيتها اين تغيير منظور به كه برماست
را حوادث علتيابي و شرايط ارزشيابي و حقايق ارزيابي اجازه
.كنيم نگاه مختلف زواياي از امور به و بدهيم
هماهنگي افزايش باعث و ميبخشد عمق را جامعه بلوغ حركت اين
پاسخگويي ضمن و ميشود جامعه واحدهاي و اعضا بيشتر وفاق و
راكد و يكنواخت حالت رفتن بين از باعث جديد تغييرات به
سمت به حركت و توسعه و پيشرفت كه است حركتي چنين.ميگردد
كه زماني بزرگ خداوند گفت راست چه و.ايجادميكند را جلو
و عملكم الله فسيري اعملوا وقل:فرمود درقرآن
.رسولهوالمومنون
|