سياسي انديشه بنيادهاي
مسلمانان
هرمنوتيك فروبسته حلقه
سياسي انديشه بنيادهاي
مسلمانان
تاثير درباره مطلبي معارف صفحه اين ، از پيش:جستارگشايي
در.كرد منتشر نائيني علامه نظرگاههاي بر كواكبي انديشههاي
و سياسي انديشه پيدايش درباره مقدمات برخي حاضر ، مطلب
عكسالعمل سپس و گرديده مطرح سياسي متفكران اولويتهاي
گرفته قرار توجه مورد ديدگاهها اين منتقد عنوان به كواكبي
و جديد انديشهاي كه -انديشهآزادي تقابل فيالواقع.است
فهم كليد منظرامنيت ، از سياسي نگرش با -است نوگرايانه
توجه.است اسلام عالم در سياسي معاصر فكر و مدرسي انديشه
.ميكنيم جلب مطلب اين به را گرامي خوانندگان
معارف سرويس
ميرزاخاني داود
ميانامت در ديگر ، اسلامخاتمالنبين پيامبر رحلت از پس
خداوندي بيميانجياراده مجري را او كه باشد ي-كس نميتوانست
سبب به ميانمسلمين خدا رسول از پس معهذا (1).ببينند
يعني پيامبر مسالهجانشيني در و افتاد نظر اختلاف سياسي
قريش از انصار ، .آمد دستگيبهوجود چند مسلمان ، مردم امامت
اهميت بيفتد آنها دست به خلافت كهاگر داشتند بيم مهاجران و
بطوري.نبودند مطمئن يكديگر از نيز خود شودو كاسته انصار
اوسيان به خزرجيان و داشتند بيم ازخزرجيان اوسيان كه
.وجودداشت تفكر طرز دو نيز قريش در.اعتمادنداشتند
اينكه ديگر و است انتصابي جانشيني يكياينكه
دلايليداشتند مختلف گروههاي از هريك.است جانشينيانتخابي
بهسبب مهاجران.ميخواستند خود براي را خلافت آن كهبهاتكاي
را وخلافت ميدانستند مقدم ديگران بر را خود اسلام در سابقه
خويشاوندي و پيغمبرقرابت با كه بنيهاشمميشمردند خويش حق
كه انصار.ميدانستند مهاجراناحق ديگر از را خود داشتند ،
براي و بودند داده پناه را واو بودند كرده ياري را پيغمبر
چشم خلافت به بودند ، كرده دشمنانجنگ با وي از دفاع
(2).داشتند
طبيعي است امري دولت و حاكم چون كه ميكردند استدلال شيعيان
اسلامي جامعه كه ميكند حكم عقل اين بنابر اجتنابناپذير ، و
و گردد رها حكومت مساله مورد در قانون و دستور بدون نبايد
تعيين از پيش وجه هيچ نميتوانستبه اسلام پيامبر نتيجه ، در
از.بربندد جهان اين از حكومتكندرخت وي بجاي كه جانشين
امام نقش به مربوط مسائل و تئوريامامت استدلال ، شيوه اين
نظريه طرفداران (3).نهاد وجود عرصه پابه حكمران عنوان به
(ص)پيامبر كه ميكنند دفاع نظريه اين از خلافتنيز انتخابي
برعهده را آن و بازگذاشت را جانشينش عمدامساله
سزاوارتر و صالحتر كسي چه كند تعيين كه امتقرارداد
معتقدند آنها(4).اوست رهبري ادامه و او برايجانشيني
خليفهفاقد و نميشود انتخاب خداوند جانب از خليفه و كهامام
قواعد اصولو از بايد مردمان چونديگر و است يزداني قدرت
بزرگ فرقه ايندو شديد اختلافات سرانجام ، .نمايد پيروي دين
و شد ظاهر ميانمسلمانان (امامت خلافت ، ) خصوص در اسلامي
مسلمانان سياسي وامور اجتماعي افكار در خواهناخواه
و گذاشت جاي به خويش اثراتياز آن از پس قرون و صدراسلام
.گرديد اسلام درجهان دامنهداري اختلافات منشا
مرجئه و خوارج
ودموكراتيك تند نظريات و اسلام دموكراسي خوارجمظهر
كافر دادند حكميترضا به كه را كساني همه آنها.بودند
واجب را ظالم سلطان و امام و خليفه بر خروج و ميشمردند
ميشود كبيره معاصي مرتكب كه كسي آنها عقيده به.ميدانند
قريش از امام نيست لازم كه معتقدند آنها از برخي.است كافر
اما (5).برگزيد را او ميتوان طبقه و قوم هر از بلكه باشد
.بپوشد چشم آن از نميتواند شد انتخاب بهخلافت كسي همينكه
وقت به و او كردن معزول كرد ستم خليفه همچنيناگر
(6).ميدانند روا را ضرورتكشتنش
تاخير معنيبه به ارجا ريشه از كه نيز مرجئه
رنگ كار اساس در كه بودند فرقهاي شده ، گرفته انداخت
و خوارج و شيعيان ميان اختلافات در و سياسيداشت
آنها عقيده چون و بودند گرفته را بنياميه امويان ، جانب
موردحمايت همواره لذا بود مناسب و سازگار بنياميه باخلفاي
.داشتند قرار اموي حكام
تا گنهكار مسلمانان كيفر كه بودند معتقد فرقه اين پيروان
دانست كافر نبايد را مومني هيچ و افتد تاخير به قيامت روز
نظر در ايمان.باشد شده مرتكب معصيتي و هرگناه ولو
و خداوند وحدانيت به اقرار از عبارتست فرقه اين طرفداران
نميدانستند ايمان جزو را عمل آنها.(ص)محمد حضرت پيامبري
نظر و داشتند اختلاف امامت مساله درباره نيز شيعه با و
مردود ميدانستند ايمان از جزيي كه امامت به راجع را آنان
(7).ميشمردند
معتزله و اشاعره
گروههايي اعصار ، طي در و اسلام ظهور ابتداي همان از
قراردادي ، و اعتباري لغات به تكيه با كه شدند پديدار
حقايق و نمودند حمل قراردادي معاني بر را كريم قرآن كلمات
اعتباري كلمات قالب در و مفاهيم ناچيز ترازوي با را
در كه روست اين از.كردند ايجاد قراردادي دين و سنجيدند
شد ساخته اعتبار و قرارداد مبناي بر كه مذهبي هر اديان ،
شكل به عقيده مثلا.گرديد كامل گمراهي و كلي انحراف موجب
و بد كه كرد ايجاد را اشعريان مانند گروهي دين ، قراردادي
معتقد جبر به تكاليف در و (8)دانستند اعتباري را خوب
خويشتن از پايداري و سرسختي بسيار عقيده اين در و شدند
آدمي و دادند در تن انكاراختيار به آنان.ميدادند نشان
را عقلي قبح و حسن.ميدانستند مجبور تمامكارها در را
را اركان به عمل و زبان و اصل را ايمان و انكارميكردند
كفايتميكند قلب گواهي تنها آنها اعتقاد به.فرعميدانستند
به و اظهارنكند زبان به اگر و باشد نداشته ايمان كسي كه
ايمان از وچيزي ندارد وجود اشكالي نپوشد ، عمل جامه اركان
.نميشود كاسته شخص
كه داشتند اعتقاد ميشد كبيره گناه دچار كه كسي درباره
است ، اما خداوند با مجازاتش نكند ، توبه مرگ از پيش اگر
را او نيستكه واجب برخدا بميرد ، و كند توبه كسي چنين اگر
چيزي او بر و موجباست خداوند چون دهد ، قرار خويش عفو مورد
طريق از كه بودند اشعريان ، معتزليان عكسالعمل.نيست واجب
مبنا حقيقت در كه ساختند اشاعرهمبنايي افكار رد و اشكال
آن بر و ساختند مهملها شكلاعتبار ، در بالجمله.نبود
(9).بناكردند مذاهبي مهملها ،
كه معتقدبودند و داشتند تام اعتقاد عقل اصالت به معتزله
حاكم ماميرسد به وحي طريق از برآنچه بايد نظري عقل
اصول به كه بودند متفق يكديگر با اصل پنج در آنها.باشد
وعيد ، و وعد عدل ، توحيد ، :از عبارتند و معروفند خمسه
در.منكر از نهي و معروف به امر بينالمنزلتين ، المنزله
گناه مرتكب كه باورند اين بر كبيره ، گناه مرتكبين مورد
و كفر منزلت و مقام در بلكه كافر ، نه و است مومن نه كبيره
(10).دارند قرار ايمان
امنيت مسئله
و خدا ، اختلاف رسول وفات نخستين لحظات همان از كه گفتيم
اسلام دين و ظهورنمود خلافت مساله در مسلمانان ميان شقاق
طرفداران و شد منقسم متعددي فرق و شاخهها به مدت اندك در
خرج به عمل شدت و پايداري خويش نظرات اعمال در شاخه هر
و نظر اظهار دين احكام توجيه و تفسير در هركدام و دادند
نيست بيهودهاي سخن لذادادند دخيل را خود عقايد و سلايق
اديان ساير پيروان از بيشتر هرگز مسلمانان بگوئيم اگر
و نداشته دينشان از هم به شبيه و يكپارچه برداشت يك بزرگ ،
.ندارند
عامه كه ميرسيم نتيجه اين به تاريخ ، به نگاهي با
زمانيبه مختلف دورههاي در گوناگون درجات به مسلمانان
سياسي ، نظام ناهنجاريهاي با كه دادهاند اجازه خود پيروان
.بيابند كنار ميشوند ، روبهرو مستبد حكام با كه مواقعي در
نوعي خلافت نظيره سني تفكر در كه گفت ميتوان اينرو از
.ميشود مشاهده عمل و نظر كردن هماهنگ به علاقه و واقعنگري
ارزشدر والاترين كهگويي ميرسد نقطهاي به نگري واقع اين
ارج كه بود قضاوتي اين و بود بلكهامنيت عدالت ، نه سياست ،
بود قائل نظم حفظقانون و كردن حكومت توانايي براي زيادي
(11).تقوي براي نه و
متجاوزان دفع براي حكومتقوي ضرورت پذيرفتن البته
ديگر ، چيز دين نام به استبداد توجيه و است چيزي بيگانه
موضع تقديس همانا امر ، اين قبال در مسلمانان انعطاف بهاي
در غالب سياسي آموزه بزودي كه بود (استبداد) اخير
(12).شد فرقه هر از ميانمسلمانان
به كه را مسلمان انديشمندان از برخي سياسي نظرات حال ،
كنكاش و بررسي مورد هستند ، مطرح خلافت انديشه محييان عنوان
.ميدهيم قرار
ماوردي
كه است مذهب شافعي فقيهي(ق. (450364ه ماوردي ابوالحسن
دولتي منصب داشتن بر ويعلاوه.ميزيست غزنويان درزمان
ولي.است آورده در تحرير رشته به متعددي كتب (قضاوت شغل)
است السلطانيه كتابالاحكام تاليف سبب به بيشتر او شهرت
تاريخ در و سياست علم در علمي رسالات نخستين از يكي كه
.ميرود شمار به اسلام
دارد ادامه
:يادداشتها و منابع
:تهران)ايزدي ، سيروس سلطان ، و خليفه بارتولد ، .و.و -1
ص 9 ،(اميركبير ، 1364 انتشارات
تاانقراض آغاز از اسلام سياسي تاريخ حسن ، ابراهيم حسن -2
جاويدان ، انتشارات:تهران) پاينده ، ابوالقاسم اموي ، دولت
صص 228227 (1360
ايران ، در مشروطيت و تشيع حائري ، عبدالهادي -3
صص 232231 ،(اميركبير ، 1364:تهران)
معاصر ، اسلام در سياسي انديشه عنايت ، حميد -4
ص 23(خوارزمي ، 1372:تهران) خرمشاهي ، بهاءالدين
ايران ، و اسلام در سياسي انديشههاي تاريخ حقوقي ، عسكر -5
ص 151 ،(هيرمند ، 1374:تهران)
انقراض تا آغاز از اسلام سياسي تاريخ حسن ، ابراهيم حسن -6
ص 378 اموي ، دولت
ص ايران ، و اسلام در سياسي انديشههاي تاريخ حقوقي ، عسكر -7
157
مبشري ، اسدالله اسلامي ، فلسفه تاريخ كوربن ، هانري -8
ص 33 ،(اميركبير ، 1361:تهران)
ص 34 همان ، -9
:ك.ر معتزله به راجع بيشتر مطالعه براي -10
عبدالمحمد اسلامي ، جهان در فلسفه تاريخ حناالفاخوري ، -
صص (فرهنگي ، 1373 و علمي انتشارات شركت:تهران) آيتي ،
114-138
صص 150145 اسلامي ، فلسفه تاريخ كوربن ، هانري -
كتابتاريخ در عادل ، حداد غلامعلي وليالدينمعتزله مير -
تهران) شريف ، ميرمحمد كوشش به اسلام ، در فلسفه
صص 289283 (انساني ، 1362 علوم و ادبيات دانشگاهي چاپخانه
ص 33 معاصر ، اسلام در سياسي انديشه عنايت ، حميد -11
ص 34 همان ، -12
هرمنوتيك فروبسته حلقه
خانوادهاي در سال 1884 در بولتمن رودلف:جستارگشايي
تحصيلات او بود ، لوتري كشيش پدرش آمد ، دنيا روحانيبه
به برلين دانشگاه در و كرد آغاز گوتينگن در دانشگاهياشرا
رشته تدريس به تحصيل دوران خاتمه از پس رساندو پايان
ماربورگ دانشگاه در جامع الهيات هاشيعني-علاق مـورد
تاريخ نام به را مهمش كتاب اولين درسال 1921 و شد ول-مشـغ
.نوشت (Tradition The history of synoptic) مراي-ه اناجيل
myth) (اسطوره و بشري وجود) كتاب او معروف ديگركتابهاي از
متالهين بزرگترين از بولتمن.ميباشد (The existenceand
غرب دنياي نوين الهيات پرورش در كه است جهانمسيحيت
متفكرين از بسياري.ميشود محسوب ما روزگار ازسرآمدان
.داشتهاند قرار او انديشههاي تاثير تحت انديشه و عالمهنر
معارف سرويس
قواعد ادبي متون تفسير براي بعد به ارسطو زمان از
آمدهاند در ادبيات سنت جزء ديگر كه شدهاند وضع هرمنوتيكي
اين بودن بديهي به كامل اعتقاد و اعتماد با مفسرين و
عقيده بر بنا.ميكنند پيروي كوركورانه آنها از قواعد
ساختار به توجه ادبي ، اثر يك صوري تحليل شرط اولين ارسطو
مورد را اثر تركيب بايد تفسيري هر و ميباشد آن سبك و
از را كل و كل واسطه به را جزء ;دهد قرار تحليل و تجزيه
حلقه يك در تفسيري هر كه عقيده اين.دهد تشخيص جزء رهگذر
پاي وقتي.ميشود مستفاد آن از است گردش در هرمنوتيكي
ميان در بيگانه زبان در متني تفسير يا قديمي متون تفسير
براساسقواعد تفسيري بايد كه ميشود متوجه انسان است ،
نيز دستوريوناسكندريه مكتب در حتي.دهد ارائه دستوري
ضروري نويسنده خاصهر زبان فهم براي دستوري دانش لزوم
براي معيارهايي زمان درهمان مثال عنوان به.ميشود تلقي
رواج با.بود آمده بدست هومر آثار تفاسير صحت تشخيص
كاربرد مسئله روشنگري ، عصر آثار در تاريخي آثار پژوهشهاي
درك وسيله مختلف نويسندگان نزد واژگان خاص و اختصاصي
توجه مورد تفسير ، مورد متن تاليف زمان در واژگان كاربرد
تكامل شناخت با زبان تاريخي تكامل روند دركگرفت قرار
شناخت بنابراين ;ميباشد همراه آن ، اعم معناي به تاريخي
و زماني شرايط واسطه به ادبي مدارك تمامي تاريخي محدوديت
مبتني تفسير ، هر شرط عنوان به بايد آنها بر علم و مكاني
ادبي متون تفسير كارش كه دانشي.آيد حساب به واقع امور بر
ميكند ، استفاده هرمنوتيك قواعد از منظور اين براي و است
نشان فقهاللغه تكامل روند اما ميشود ناميده فقهاللغه
قواعد بوسيله علمي درك هنر مقام در ادبي تفسير كه ميدهد
هارالد.است نگرديده مشخص كافي اندازه به ادبي تفسير سنتي
از ابتدا در كه فقهاللغه چطور است داده نشان اخيرا پاتسر
خدمت به تدريجا ميكند ، استفاده تفسير منظور به تاريخ علم
علم از شاخهاي به ديگر عبارت به.ميآيد در تاريخ علم
تاريخي ديد از گوناگون متون كه علمي ميشود ، تبديل تاريخ
ميتوان آنها از كه هستند منابعي و شواهد منزله به فقط
را شده سپري روزگاري و كرده طراحي را تاريخ از تصويري
درك قابل امري تبديل ، فرايند و دگرگوني اين.نمود بازسازي
حلقهاي هم تاريخي و شناختي زبان معرفت ميان كه چرا است
فقهاللغه كه بود اين ماجرا پيامد اما دارد وجود بسته
آنها درك منظور به متون تفسير همانا كه را خود اصلي موضوع
است آن دگرگوني اين براي بنياديتر دليل.داد دست از بود ،
و نداشت وجود اثر يك نحوهفهم از درستي درك و فهم كه
ادبي تفسير قواعد همان از پيروي با كه ميآمد نظر به چنين
;است شده دگرگون وضع حال اما برآمد ، كار عهده از ميتوان
كه نوعيفن به فقهاللغه مرتبه از هرمنوتيك برآمدن يعني
يكي.شود واژگانمحدود سادهدلانه گردآوري به نبايد ديگر
بهفرايند اعتقاد دسترفتن از دگرگوني اين دلايل از ديگر
او.بود ماخر تاكيدشلاير همهمورد آن كه ميشود ادراك
هرمنوتيك اصول از پيروي با كهتنها بود شده متوجه نيز
ماخر شلاير بيان به.يافت دست اصيل يكادراك به نميتوان
نوعي و است استوار قواعد اين پايه بر كه تفسيري به بايد
او.شود اضافه نيز روانشناختي تفسير ميباشد دستوري تفسير
تكيه با فقط نميتوان را اثر يك وحدت و تركيب كه است معتقد
درك سبكشناسانه -منطقي و صوري تحليل مانند مقولاتي بر
كه بود نخستيني طرح امر اين كه كنم نشان خاطر بايد.نمود
در او ذهني جدال و كند كامل را آن نتوانست ماخر شلاير
.است مشهود او آثار در فني و تفسيردستوري نوع دو تمايز
يك افراد بين كه ميگردد بر مشخصاتي به دستوري تفسير
اصالت و تفرد به روانشناختي تفسير و است مشترك فرهنگ ،
اين كه بود معتقد ماخر شلاير.دارد نظر مولف اثر در مضمر
تفسير به توجه و برد بكار نميتوان همزمان را تفسير نوع دو
تفسير به توجه و نويسنده بردن ياد از يعني دستوري
تصور اوزبان عام وجوه كردن فراموش يعني روانشناختي
ظهور دوم نوع تفسير همين در هرمنوتيك واقعي هدف كه ميكرد
و است مولف خاص ذهنيت به رسيدن ما مراد زيرا مييابد ،
قابل تمايزات درك و مقايسه رهگذر از تنها انساني هر فرديت
اول درجه در اثر يك كه است معتقد ماخر شلاير.ميشود دريافت
انساني بيبديل زندگي از ناشدني تكرار لحظهاي منزله به
نيز دروني صورت بايد اثر بيروني صورت فهم به و است معين
بلكه عيني ، تفسير يك نه مستلزم امر اين كه شود اضافه
و بازآفريني نوعي كردن تفسير اينرو از.است شهودي تفسير
امر.است ادبي توليد فرايند با زنده و پويا رابطهاي ايجاد
اما افكار ، پرتلاطم آميزه بازآفريني به ميشود تبديل فهميدن
و مفسر فرديت كه است امكانپذير جهت آن به بازآفريني اين
كه نيست گونه اين است شده واقع تفسير مورد كه نويسندهاي
اساس در بلكه.باشند يكديگر با مقايسه غيرقابل واقعيت دو
و است مسلط آنها دوي هر بر انساني ، عام طبيعت بنياد ، و
كه است گونه اين و گرفتهاند شكل آن بستر در عامل دو اين
ادراك و تكلم در بخصوص انسانها اجتماعي اشتراك وجه
به را انديشهها و آموزهها اين ديلتاي.ميشود امكانپذير
موضوع او گرچه كرد ، خود جزءانديشگي و فراگرفته نوعي
متمايل اما نمود فلسفي نگرش آماده را تاريخي امر فهمپذيري
به دوباره سامانبخشي در را موضوع حل راه كه بود
معرفت كه بود اين او اساسي پرسش.كند جستجو معرفتشناسي
دانش در را فهم مهم ويژگي او ميشود؟ ميسر چگونه تاريخي
توانايي نوعي آوردن بدست او منظور و پيگرفت روانشناسي
ميگويد او.است بوده ديگران رواني زندگي در دخول براي
با اشخاص كميتي تفاوتهاي به صرفا فردي تفاوتهاي تمام
و روحي فرايندهاي رتبه تفاوت به بلكه ندارد ، بستگي يكديگر
خود شخصي روحيات مفسر ، بدينوسيلهاست مربوط آنها معنوي
از و ميكند آماده مشخص تاريخي محيط يك در دخول براي را
بر چند ، آناتي براي گذرا بطور ميشود قادر بعد جابه اين
و بخشد شدت آنها به و كرده تاكيد روحي فرايندهاي بعضي
در را بيگانه زندگي يك ترتيب بدين و كند حذف را ديگر بعضي
كه امري آن كه ، است آن در فهميدن شرط.كند بازآفريني خود
تفسيري هيچ در قطعا ندارد وجود من پرتلاطم بطن در
و است فردي هنر نوعي حاصل يعنيتفسير ، شود ظاهر نميتواند
و ميباشد مفسر اصالت به منوط تفسير ، بر تسلط نوع كاملترين
خويشاونديمفسر و همدلي نوعي بر متكي تفسير ، اين البته
دنياي و كهروح گفت چنين ميتوان.است اثر مخفي روح با
مولف فرد به صرفامتكي متن خاص هواي و حال يا روحاني
روحي دارد ، حكايتها روحفرهنگها از كه هگل مانند.نيست
تقليل رواني پديدهاي به را آسانيآن به نميتوانيم كه
برايشان كه دارد تعلق گروهي به ديلتاي دليل همين به.دهيم
فرد ميتوانيم اگرچه بود فرد معنوي ، علوم در امر اساسيترين
هر فرجام در اما آوريم نظر در اجتماعي روابط متن در را
سوال نهايت در.ميشود محسوب آغازين نقطه فرد پژوهش ، نوع
در گونهاي به را زندگي تجارب ميتوان چگونه كه است اين
نوعي در را معنوي حيات ميخواست ديلتاي نشاند؟ مفهوم قالب
آنها فهم و درك توانايي ديگر انسانهاي كه كند متبلور كليت
تا آن پايدار معضل و هرمنوتيك اساسي مشكل.باشند داشته را
توانايي به خود ذات در كه است فهمي از گذشت نحوه حاضر عصر
به رسيدن و دارد اعتقاد ديگر انسان روح در انساني جانشيني
آشكار را متون در مخفي زندگي جلوههاي فهم كه است تفسيري
ها نشانه تفسير ، با بتوانيم كه ميشود ميسر زماني واين كند
تجليات در ديگران رواني زندگي درك زيرا كنيم بازآفريني را
مشخص مسئله يك بر هميشه تفسيرنيست ميسر بيواسطهشان
انجام موضوع قبلي فهم پيش بر مبتني هميشه و است استوار
سويي كور آن كامل جلوه رديابي دنبال متن در تفسير.ميگيرد
اصولا و است داشته جاي مفسر ذهن در پيشاپيش كه است
ميسر آگاهي پيش همين كمك به آن تفسير و متن به پرداختن
قرار ديلتاي سوال مورد متون در كه موضوعي آن.ميشود
متون دل در كه تاريخي فردي زندگي يعني است ميگيردزندگي
ساكن نوعي به متن دل در كه مينمايند رخ نشانههايي شكل به
روانشناسي در را همدلانه تفاهم نوعي بايد و شدهاند جامد و
همزيستي و مولف رواني ذهنيت به انتقال يعني كنيم وارد
بايد كه روحي حيات آن.او سوداهاي و آمال با تنگاتنگ
بايد شود مكشوف متن تجلياتحسي دل از تفسير ، بوسيله
ادراك روند كه ميبينيم اما.باشد مفسرين نهايي مقصود
تفسير يك بنياد اينكه به بسته و گوناگوناست بسيار متون
به را ما باشد چه تفسير استراتژي و باشد تعيينشده چگونه
موضوع بگوئيم كه نيست كافي و ميشود راهنما جهاتگوناگون
هر حقيقت در زيرا داشت خواهد درپي را واحدي تفاسير واحد
تفسير مورد ديلتاي نظر وجه به توجه با ميتواند متني نوع
حيات از سندي مثابه به ميتواند متني هر يعني گيرد ، قرار
متن يك من مثلاشود تلقي اجتماعات و افراد شخصي و تاريخي
كه ميكنم تفسير سوال اين براساس را موسيقي تاريخ مورد در
و ميكند آن تاريخ و موسيقي فهم در من به كمكي چه متن اين
يك همين با كند تصور كسي كه بود خواهد سادهانديشانه بسيار
.رسيد خواهد پايان به سوالات گنجينه سوال
بولتمن رودلف
برزگر نجفي حسين:مترجم
فرهنگ و علم قلمرو در
|
پرمايه و وزين دانشنامهاي
وزارتفرهنگ به وابسته ازموسسههاي كه فرهنگنامه ، موسسه
ادبپارسي ازدانشنامه مجلد است ، دومين اسلامي ارشاد و
كتاب بازار روانه و ساخته رامنتشر انوشه حسن سرپرستي به
ادبو ويژه دانشنامه ، اين از يكم مجلد اين از پيش.كرد
آن ، انتشار وبا بود چاپرسيده به ميانه آسياي فرهنگ
اندك آن منابع كه دربارهموضوعي موثق بسيار و منبعيمفيد
گرفته قرار دانشجويان پژوهشگرانو اختيار در است ومحدود
تاجيك محققان و گستردهاديبان همكاري مجلد ، آن ويژگي.بود
كار اين نتيجهزمينبود ايران نويسندگان و بامتتبعان
اثري و داشت درخششيچشمگير بود پيشبيني كهقابل همانطور
و نظارت به دانشنامهكه اين ويژگي اساسا.پديدآمد پرارج
بوده موضوعي تهيهميگردد ، و تمهيد انوشه مديريتآقاي حسن
ادب مضامين و اصطلاحات ، موضوعات كليه حاوي مجلددوم ، .است
زركوب هيئت در صفحه وچهل پانصد و يكهزار در كه پارسياست
آنجا تااست شده مناسبپرداخته باروكش و رحلي بهقطع
ميدهد نشان اثر اين ميداد ، بررسي اجازه نگارنده كهبضاعت
ادبيات فرهنگنامه وكاملترين پرمحتواترين فرهنگنامه ، كهاين
نقدالشعر و مصطلحاتادبيات بر علاوه و است فارسي
حوزه اصطلاحات جديدنظير مباحث از مجموعهاي كلاسيكفارسي ،
مفصل توضيحات با مدرننيز ادبي نقد و رمان و ادبياتداستاني
ادب و فرهنگ بحثهايينظير همچنين.است شده مناسبآورده و
زبان در زمان تااين مشروطيت از كه روزنامهاي ژورناليستييا
مقوله به كه ومسائلي نكات ساير و نهاده فارسيتاثير ادب و
ادبيات به بحثمربوط مثال برايميباشند ادبياتمربوط
و جامع تحليل شده ، يك تهيه سپانلو توسط كه درايران داستاني
وطبقهبنديهاي جداول با همراه و است اينزمينه در مفصل
وارد موضوع اين در تفصيل به فني ، حال عين در و نوآورانه
و معتبر مرجع ميتواند كتاب اين اينكه ، خلاصه.است شده
اديبانو خاصه فارسي ، ادبيات به علاقهمندان براي مناسبي
.باشد اينعرصه دانشجويان و پژوهندگان
:كتاب گزارش
كتابخبرنامه گزارش شماره وپنجمين چهارمين
پذيرفتنيتر شكلي در تهران وكتابفروشان ناشران اتحاديه
صنفي ، اخلاق چون مطالبي شماره دو اين دراست يافته انتشار
صحبت پاي نشر ، بازار ركود از رهايي درباره گرد ميز
.است شده آورده نشر اخبار و پيشكسوتان
|
|