عيد رسيدن فرا فرخندگي به
رستگاري شرط سعيدغدير
ديدهاي آنچه از واگو شمهاي
وحي در ريشه كه است تداومحقايقي و اميدها بركه غدير ،
هستي ، وراي در آسمانها ، آنسوي از.دارد نبوي سنت و الهي
مردي به را قوم امامت و را ، خلق هدايت و آمده برون دستي
گفتهاند اينكه بيگمان ، .است وانهاده سرفراز و بيمانند
.نيست گزاف عدالتاست ، عين و معيار كه عدل ، نهمظهر (ع)علي
و امامت ، و نبوت پيوند.است تداوم و پيوند لحظه غدير ،
اميري دوش بر را امانت اين بار آنكه.حقيقت و رسالت تداوم
بر را خلق هدايت سنگيني تمامي واقع ، در مينهد ، (ع)علي چون
گشوده باب اين از رستگاريرا راه نيز و.مينهاد وا او دوش
رهگذر همين از ونبي.است ساخته باز ابد تا برايبنيآدم و
.بابها علي و العلم انامدينه:فرمود
گذشتن مومنانه ، شرطسرنوشت و است شرطي را سرنوشتي هر
حق مدعاي و بست عليچشم بر نميتوان زيرا ;است ازاينباب
و نشناخت را علي راه و بود بهشت جستجوي در داشت ، نميتوان
....نديد را عدل ترازوي و بود عدالت شيفته نميتوان
بودهاي خو احد ترازوي تو
بودهاي ترازو هر زبانه بل ،
هدايت ، سرور و است ، عيدامامت كه غدير ، چون عيدي فرخنده
را (ص)محمدي دين زيباييهاي مجموع ;رسالت امتداد وشادي
نه غدير ، بگشاييم ، حقبين چشم اگر و.دارد نهفته خويش در
و مومنان عاشقانه عيد است ، اسلام امت عيد كه شيعيان عيد
در اهلبيت كساي سايه در جملگي كه رستگاري ، و فتوت عاشقان
.كردند تازه عترت روحبخش شميم به را جان صميم و آمده
و نامامامان كه گلها اين و است (ص)گلستانمحمد اينجا
بدين.شكفتهحقيقتاند نشانههاي خوددارند ، بر را نبي خاندان
و تامصون گيريد پناه و شويد ، رستگار آييدتا در گلستان
:شويد پايدار
عذابي ، من امن حصني ، دخل فمن حصني ابيطالب بن علي ولايه
شروطها من انا و شروطها و بشرطها
وصول شرط و راستين ، و ايمانخداپسند شرط عشق ، شرط امامت
و رستگاران عطش خروشانهدايت ، رود اين.است حق به
زلال اعماق به ورود وطليعه مينشاند فرو را راستكاران
.ميدهد ارمغان بديشان را وحي
.باد جهانمبارك مسلمانان بر غدير سعيد عيد
|