طبيعت با زندگي پايداري براي
باشيم همراه
شكستن با را صحرا و دشت در تعطيل روزهاي وگذار گشت
نكنيم سپري خاك و آب آلودهكردن و درختان
كوهستاني ، مناطق در وحشي درختچههاي و گلها كردن ريشهكن
شدن جاري و خاك سريع فرسايش گياهي گونههاي نابودي باعث
ميشود ويرانگر سيلهاي
دامان در شكوفه و گل برآمدن و كوه و دشت خرمي:اشاره
ميخواند خود به را سروصدا و شهر از خسته مردم بهار ،
و بزرگ شهر شادمانه جمعه هر طبيعت ، زيباييهاي تشنگان
مناطقييلاقي و طبيعي گردشگاههاي سوي به را تهران پرجمعيت
در صدا هجوم و آلوده هواي از آسوده را روزي تا ميكنند ترك
كه امادريغا كنند ، سپري شادماني به طبيعت زلالي پاكيو پناه
ثروت از غافل شاديبخش و كوتاه اينسفرهاي راهيان از بسياري
كندن بن از درخت ، شاخههاي شكستن به طبيعت ، ملي بزرگ
شامگاه و دستمييازند آب و خاك آلودن و گياه و گل بوتههاي
دردشت را آلاينده زبالههاي از انبوهي خانه ، به بازگشت در و
به موجودي هيچ شايد طبيعت ، نظام در ميگذارند ، باقي كوه و
.نيست دخيل طبيعي مواهب تخريب در انسانها بعضياز اندازه
از نگاهباني براي كه درستيدريافتهاند به تهران مردم
چشمهساران زلال وآب كوهستان پاك هواي از بايد خود تندرستي
تلخ واقعيت اين آنان از گروهي هنوز اما بگيرند ، بهره
اگر كه نيست مصرف يكبار كالاي طبيعت كه نكردهاند رادرك
از بسياري.آيد دست به قيمتي پرداختن دوبارهبا شد ، مصرف
محسوب ناشونده تجديد ازمنابع طبيعت ، بخش زندگي مظاهر
.ميشوند
از تعطيل روزهاي در كه داريم را فرصت اين هنوز اگر
و حفظ در ببريم ، بهره الهي مواهب طبيعت ، اين زيباييهاي
حق هم آينده نسلهاي كه چرا بكوشيم ، نيز آنها نگهداري
.باشند داشته سهمي موهبتها ، اين از دارند
در تهران شهر اطراف جادههاي در خودرو صدها درآمدن حركت به
ساكنان عمومي رغبت دهنده نشان فصل تعطيلاين روزهاي
دامان در گذار و گشت و شهر ناسالم هواي از گريز به پايتخت
نخستين به را خود خودروها ، انواع با علاقهمندان.است طبيعت
در شادماني به را روزي تا ميرسانند طبيعي مكان يا گردشگاه
.كنند سپري طبيعت دامان
هجوم نخستين
اگر مكانيابي ، و خودرو پارك از شدن آسوده از پس خانوادهها
برپا را اجاقي باشند ، نداشته همراه آمادهبه غذاي
آن روي قابلمهاي بتوان سنگكه سه با ساده اجاقي.ميكنند
طبيعت ، به اماهجوم.ساخت فراهم را چاي بساط و داد قرار
نميكنند درك را ملي بزرگ ثروت اين ارزش كه آنهايي سوي از
آنكه از پس خشك ، هيزم جويندگانميشود آغاز جا همين از
شاخههاي سراغ آوردند ، فراچنگ كهنسال درختان تن از لاشههايي
وارد درخت پيكر بر عميق زخمي و ميروند هم زنده هنوز
ميشود ، بيمار كاري حمله اين با كه درختي.ميكنند
يعني وظايفش ، مهمترين از يكي به زيست چرخه در نميتواند
با و تابستان روزهاي واپسين در و دهد ادامه اكسيژن توليد
چرخه از را ثمرش و سايه و ميافتد خاك بر خزان تك نخستين
.ميكند خارج زندگي
ميارزد؟ چقدر
نفري يا 6 خانواده 5 يك براي گرم غذاي وعده يك راستي
فرزندان فرزندان درخت؟ يك نابودي بهبهاي ميارزد؟ چقدر
اگر و پرداخت تاوانخواهند چقدر آينده ، نسل يعني ما
از را درخت يك غذا ، وعده يك پختن براي پيشينيان كه بدانند
گفت؟ خواهند چه كردهاند ، خارج زندگي چرخه
غذاي دستكم يا بپزيم ، خانه در را غذا نيست ، بهتر آيا
ببريم؟ صحرا و دشت به خودمان رابا سادهتري و آماده
پارك در خانوادهاش همراه به كه فني كارگر تقوي ، حميد
:ميگويد است ، گسترده سفره لويزان جنگلي
تصميم اما ميپختيم ، غذا درختان هيزم با امروز ، تا راستش
يا بياوريم خودمان با را غذا بعدي درگردشهاي كه داريم
.كنيم استفاده مخصوصگردش خوراكپزي چراغهاي از
را حرفها اين كه درخت خشك شاخه يك !آقا:ميگويد همسرش
ندارد؟
اعتراض به آميخته لحني با خانواده جوان دختر زهرا
چقدر ما كتابهاي توي نميدانيد ، مگر !مامان:ميگويد
شعر چقدر و نوشتهاند آن وفايدههاي درخت درباره
!...درخت اي شعرمعروفزيبايي همان مثل سرودهاند ،
خوبي نتيجه به خانواده اين اعضاي شنود و گفت ظاهرا
.ميانجامد
!داشتن دوست اين از امان
شكفته بهار رسيدن فرا با كه را شكوفههايي و گلها ما همه
پراز شاخه يك بيرحمي ، با چرا اماداريم دوست شدهاند ،
لحظه يك براي.ميشكنيم را هلو يا گوجهسبز سيب ، شكوفههاي
و شاداب ميوه جعبه يك كه است اين مثل درست..!بوييدن؟
سال يك محصول اين تازه بريزيم زبالهها ميان در را رسيده
تا كنيم ضرب درخت يك عمر سالهاي تمامي در را آن بايد است
يا و تماشا لذت لحظه يك خاطر به را ميوه چقدر بدانيم ،
!كردهايم؟ نابود بوييدن ،
شاخه يك و ميكند معرفي رانسرين خودش كه جواني دختر از
دارد ، دست در شده ، جدا درختي از كه را شكوفه پراز
:ميپرسم
شكستهاي؟ را شاخه اين چرا -
!ميذاريمش گلدان تو:ميگويد و ميكند خود همراهان به نگاهي
همراه كه ديگري جوان دختركنم ديگري پرسش آنكه از پيش
:ميگويد اوست خانواده و نسرين
!ميكنه عمر چقدر ميكني فكر -
دست به دست لحظههايي را پرازشكوفه شكسته شاخه نسرين
راه كنار گندمزار دامان به را آن شرمساري با ميكندو
پنهان ديگر نفرات پشت در آرام آرام و ميكند ، پرت اصلي ،
.ميشود
را شكوفه پراز شاخه يك نبايد كه نميدانست واقعانسرين
در ما ، بيشتر اما ميدانست ، حتما كند؟ جدا مادر ازدرخت
ميبريم؟ ياد از را خود دانستههاي حتي لحظههايي ،
مراتب به كوهستاني دامنههاي در طبيعت تخريب دامنه اما
تند شيبهاي صخرهها ، لابلاي در كه درختچههايي.است گستردهتر
بخشي ميدهند ، ميوه و گل و ميرويند بزرگ سنگهاي پناه ودر
بهشمار بيكران طبيعت و هستي عالم زيباي ازجلوههاي
بعضي محيطزيست و طبيعي منابع كارشناسان گفته به.ميآيند
كوهي ، آلوي به موسوم درختچه جمله از درختچهها اين از
.برسد ميوهدهي و بلوغ مرحله به تا ميكشد طول سالها
اين ميروند ، كوه به گردش قصد به كه كساني متاسفانه ،
زيبا شكوفههاي در غرق سال روزهاي اين در كه را درختچهها
خانه به خود با و ميكنند كن ريشه يا قطع بن از ميباشند ،
رشته بيرحمانه بدانند بيآنكه گردشگران ، قبيل اين.ميبرند
ميكنند قطع را گياهي گونههاي زيباترين و نادرترين زندگي
تماشاي منظر در را آن احتضار روبه زيبايي ساعتي چند تا
بايد چگونه را بيرحمي اين.بگذارند خود دوستان يا خانواده
كرد؟ توجيه
زنان جمعيت عضو و مترجم فرهنگي ، كارشناس خانمشجاعي
چند تا تهران شمال كوههاي:ميگويد محيطزيست ، هوادارحفظ
از گياهي كمياب و زيبا گونههاي انواع از آكنده پيش دهه
راهيان بيدقتي براثر اما.بود گوناگون درختچههاي جمله
در و گذاشته نابودي به رو گونهها اين نسل مرور به كوه ،
و گياهان نوع اين از پراكندهاي شمار تنها حاضر حال
بديهي.يافت ميتوان دسترس از دور مكانهاي در را درختچهها
از نشاني بود ، آسان نيز تعداد اين به دستيابي اگر است
.نمييافتيم تهران شمال كوههاي در آنها
و معلمان خانوادهها ، اگر ميشود ، يادآور كارشناس اين
را طبيعي موهبتهاي از نگاهباني اهميت مربيانآموزشي
رشد روبه نسل اين كنند ، بازگو كشور جوان نسل براي پيوسته
.بود خواهد طبيعي منابع و محيطزيست مراقب بهترين
...كه كردهايم عادت
طبيعي گردشگاههاي از يكي به تعطيل ، روز يك شامگاه در اگر
كيسههاي زباله ، از انبوهي با بزنيم ، سري تهران پيرامون
است اين واقعيتميشويم روبهرو كنسرو خالي قوطي و نايلوني
از بهرهبردن و گردش از پس نكردهايم ، عادت هنوز ما كه
شهر به و كنيم جمع را زبالهها طبيعت ، زيباي مواهب
از بسياري در.بماند پاك همچنان طبيعت دامان تا برگردانيم
پي محيطزيست از نگاهباني اهميت به مردم كه جهان كشورهاي
كوه در گردش از پس زبالهها بازگرداندن و جمعآوري بردهاند ،
نيز مااست درآمده عادت يك صورت به ييلاقي مناطق و صحرا و
و بياموزيم خود فرزندان به را پسنديده عادت اين بايد
همچون پايا و ناپذير تجزيه مواد ماندن باقي كه بدانيم
آب و حاصلخيز خاك نايلوني ، كيسههاي بخصوص پلاستيكها ، انواع
ببار ناپذيري جبران زيانهاي و ميكند آلوده شدت به را
.ميآورد
دارد ادامه
بازتاب
|
مبارزه و تلاش قرنها قيمت به قطره يك
خوردن با ايراني كودك ميليونها ماه ، فروردين جمعه 28 روز
و خطرناك بيماريهاي از يكي برابر در اطفال فلج قطره
با امروزه كه وسترگي مهم كار.يافتند مصونيت خانمانسوز
بسيج مقاومت نيروهاي عضو هموطنان از نفر هزاران تلاش
حاصل ميشود ، انجام درمان و بهداشت وزارت زحمتكش وكاركنان
پژوهشگران.است جهاني دانشمند دهها ساله ، كوششچند و زحمت
لذتهاي از كردند ، صرف راه دراين را خود عزيز عمر بسياري
و زبانها ، تنگنظريها زخم از پوشيدند چشم زندگي متعارف
با ديگران و كاخال رامون پاستور ، همچون بزرگاني كه مشكلاتي
مرگباري هيولاي بر توانستند تا نهراسيدند بودند ، آنروبرو
نسل دارد ، جا اين بنابركنند غلبه اطفال فلج بيماري بنام
تلاش و كار حاصل از اگر خاكي كره اين كجاي هر در كنوني
از بهرهميبرند آنان شبانهروزي زحمات و تحقيقات و پيشينيان
قطره كه بدانيم نيست بد حال.كنند ياد نيكي به نيز آنها
ايران جمله از و جهان كشور ده در امروزه كه فلجاطفال
پزشكي جهان واكسنهاي مهمترين يكياز زمره در ميشود ، توليد
تحقيقات درموسسه و ما كشور در قطره اين.ميشود محسوب
ايراني متخصصان و محققان بدست رازي سرمسازي و واكسن
خورانده ما هموطن كودكان به بار ، دو سال هر و ساختهميشود
از ديگري مرحله انجام همزمانبا دارد جا.ميشود
اين ثمربخش زندگي تداوم به كمك و اطفال فلج واكسيناسيون
در اطفال فلج واكسن توليد در كه كساني همه به عزيزان ،
آنان و بگوييم نباشيد خسته كشيدهاند ، زحمت ايرانبگونهاي
.سازيم دلگرم ملي بزرگ قبيلخدمات اين ادامه به را
تلاش و كار با كه محققاني و پژوهشگران كه است ذكر شايان
در را واكسنها قبيل اين عرضه و ساخت خودامكان شبانهروزي
واداي ملي وظيفه يك را اينكوشش ميكنند ، فراهم كشور داخل
سوق اما اسلاميميدانند ، ميهن و ايران بزرگ ملت به دين
اولا ، ثمربخش فعاليتهاي قبيل اين به عمومي توجه دادن
مطلع كشورمان پيشرفتهاي كيف و كم از را عمومي افكار
و جوان نسل كه ميآورد پديد را امكان اين ثانيا ، و ميسازد
آوردن بدست با ملي توانمنديهاي از آگاهي با مستعد نيروهاي
رغبت ثمربخش پژوهشهاي انجام به نسبت بيشتر نفس به اعتماد
بر بيشتري سهم كشور جانبه همه سازندگي در و كنند پيدا
.بگيرند عهده
مرند پيام -ابراهيمي محمد دكتر
|
|