لطافت بهار ، ستايشگران
وزيبايي
قباني نزار شعر و زندگي به نگاهي
در عرب بلندآوازه شاعر قباني طرفنزار بني عزيزي يوسف
ارديبهشت 1377 دهم در و آمد جهان به خورشيدي نوروز 1302
روز در:ميگويد شعر و كتابداستانمن در وي.رفت ازدنيا
شدم ، متولد دمشق قديمي خانههاي از يكي در 21مارس 1923
بودند ، آبستن دو مادرمهر و زمين بود ، بهار درآستانه جهان
باشد؟ همراه جنبشطبيعت با من تولد كه بود يكتصادف اين آيا
.بود زيبايي و لطافت و بهار ستايشگر هماره قباني نزار
عجين بهار فصل با مرگ و زندگي و زايش در سرنوشتش فصل گويي
.بود
:توصيفميكند چنين را خود تولد وي
روي بر را ماههايش رازقيكه گل بوته زير:تولد محل
جايي در.آمدم دنيا ميافشاند ، به كهن دمشقي خانه يك سنگفرش
.ومحلهماذنهالشحم ميانمحلهشاغور
گربكان و پرستوان و ازكبوتران مجموعهاي:تولد گواهان
منزل ما خانه بام پشت مارس 1923در در 21 كه شامي ،
و ميخوردند قباني ، خانواده كنف در آنها.داشتند
ازدواج ميشدندو خواستگاري و وميخوابيدند مينوشيدند
.ميزادند و ميكردند
مادرم.بودند ما ما ، بچههاي دمشقي خانه گربههاي بچه
و ميشست ما با را آنها درحمام و ميداد آنها به شيرخودرا
.ميفرستاد مدرسهشان به ما همراه
.تابستان روزهاي در دمشق آسمان رنگ به:رنگچشمان.
.عشق ليسانس:مدرك.عاشق:اجتماعي وضع.عاشق:شغل.
.شعر از ناشي قلبي پهلوي سينه:مشخص نشانههاي
عرب درياي و اطلس اقيانوس ميان كه ابري روي:اقامت محل.
مبادا تا ميترسد زمين به شدن نزديك از كه ابريميكند سفر
.شود دستگير صداقت اتهام به يا كودكي اتهام به
عربي دادگاههاي همه ازسوي غيابي محكوميت:سوءپيشينه.
را كتابها اين.عاشقانه كتاب سي انتشار و چاپ بهاتهام
از عربي كشورهاي زيرا كردهاند قلمداد كشور امنيت عليه
.بيمناكند عشق نفوذ
سياست شاعر وي اما دادهاند لقب عشق ، شاعر قباني ، نزار به
سرشار تخيل هم و داشت را فروغ زنانه ظرافت هم او.بود هم
پردهدريهاي وهم راداشت شاملو گزنده زبان همرا پور نادر
.را ايرجميرزا
ه 26-93) ربيعه ابي بن ازعمر پس كه گفت ميتوان بياغراق
.است عرب ادبيات تاريخ عاشقانهسراي بزرگترين وي (ق.
كه ويژگيهايي علت به - قباني نزار كتابهاي نشر گستره
.است فراتررفته نيز ميليون ده مرزهاي از-گفتيم
است عرب معاصر شعر اول طراز شاعران از قباني نزار گرچه
ابهام فلسفه ، زبان ، تكنيك ، يعني شعر ديگر عرصههاي در اما
از بسياري گمان به كه هستند ديگري شاعران نوگرايي ، و
از آدونيسيكي.بالاترند گردن و سر وي ، يك از عرب ناقدان
بسياري وبرشاعران است خويش ويژه سبك مكتبو صاحب كه آنهاست
.نهادهاست تاثير بحرين ، تا ازمراكش عرب جهان در
شعر سركش زبان ميان قباني نزار لطيف و رقيق زبان بيگمان ،
قرار كهن شاعران وكليشهوار ايستا زبان و آدونيس مدرن
.دارد
دارد تن به مرد جامه گاه عرب ، او ناقدان از يكي گفته به
ميپردازد ، عشق حالات بهوصف كه هنگامي زن ، جامه وزماني
و او اخلاقي و روحي تمامويژگيهاي با شرقي است مردي
پنهان زن پوست زير وبه ميپوشد را زن جامه كه زماني
.بزند را او حرفهاي زن زبان از ميكوشد ميشود ،
بديع و جديد كهكاملا آنها حتي -او شعري تصاوير
محور يعني قابلفهماند ، برخورد اولين همان در-مينمايند
.است اشياء ملموس روابط بيشتر او درشعرهاي تصوير
:مينويسد جهانعرب در شعر موقعيت درباره وي
از سحرانگيزي مايع كهبشكافي ، را عرب شهروند هر رگهاي
نفت مشتقات يا نفت مايع ، اين.ميشود جاري پوستش زير
هميشه و طلايي شعلهاي با است سبزرنگي مايع بلكه نيست
.دارد نام كهشعر فروزان
ذخيره ايننفت نه تمدنماست ذخيره كه است شعر اين
آن بر سازماناوپك نه.نميكشد ته و است ناپذير كاهش
فروشش و احتكار به قادر بزرگ ، كشورهاي ونه دارد چيرگي
كس هيچ كه ميگيرد سرچشمه انسان روح ژرفناي از زيرا هستند
.نيست آنسلطهاي بر را
به محكوم هلند كه گونه همان.است شعر به محكوم عرب ملت
به سريلانكا شكر ، به كوبا;گندم به استراليا و درياست
چشمان به اسپانيا و زرافگان ، و پلنگان به چاي ، آفريقا
.سياه
همه.ميشوند زاده شاعر -ثانوي اطلاع تا -عرب كودكان همه
شرايط كه اين تا ميريزند برنامه شدن شاعر براي عرب كودكان
بگيرند كناره خود ، گروه از ميكند مجبور را آنان اجتماعي ،
.شوند پيمانكار و مهندس و پزشك ميلشان ، برخلاف و
كه ميدانم:ميگويد باره اين در ديگر جاي در قباني نزار
.هست نيز آنها ضعف نقطه حال ودرهمان عربها قوت نقطه شعر ،
اعتراف بلكه ملينميگويم غرور و تفاخر بابت از را اين
ساخت ، شعلهور را غرورعربها و همت كه قدر آن كهشعر ميكنم
نمود وادارشان و نيزكرد خطر گرفتار را آنان سويديگر ، از
و شتابكاري كهبا كنند اتخاذ وار كيشوت مواضعيدون تا
.باشد همراه واقعيت دورياز و بيپروايي
اساسي پيوندگاه كهشعر ، بگويم ميخواهم اينجا در اما
نظر از كه بود دولت نهادهاي از نهادمهمي و زندگيعربها
كمتر تبليغات و خارجه امور و دفاع مسئول نهادهاي از اهميت
.نبود
مسجدها ، در وهم داشت فرمانروايانحضور دركاخ هم شعر
.تودهنشين محلههاي و مكتبخانهها ، قهوهخانهها مدرسهها ،
رايزن شكل به گاهي ; داشت حضور نيز وزارتخانهها در شعر
سفير شكل به وگاهي نظامي رايزن شكل به گاهي و مطبوعاتي
.فراوان اختيارات با سيار
قبيله ، شاعر هر پيدايش عرببا قبيلههاي ميدانندكه همگان
يا پاپ تعيين امروزه ، كه همانگونه درست ;ميگرفتند جشن
يا جهان زيبايي ملكه انتخاب يا امپراتور يك تاجگذاري
.ميگيرند جشن را ماه كره به فضانورد يك فرستادن
در عربي رژيمهاي شكست اسراييلوبهويژه و اعراب كشمكش
جاي بر قباني نزار وجدان قلبو در عميقي زخم ژوئن 1967 ،
وشعر راشل شعرداستان همانند بلندي شعرهاي كه گذاشت
كانال جبهه از سرباز يك شعرنامه و وماه حشيش و نان
شيعيان مسلحانه نبرد به نسبت وي.زخماند اين تبلور سوئز
تنها را آنان و ميداد نشان اسرائيلحساسيت عليه لبنان جنوب
صهيونيستها ستم تجاوز اعراب مقاومت بازمانده عنصر
جنوب را نامتو به دارد شعري زمينه اين در نزار.ميدانست
نبرد با را لبنان شيعيانجنوب پايداري آن در كه مينامم
بازتاب كه بلند شعر اين در ويميكند مقايسه كربلا خونين
امام مبارزهء همانند نمادهايي از داشت عرب جهان در وسيعي
واقعهء قهرمانان ديگر و زينب حضرت اعتراض و (ع)حسين
.ميجويد بهره عاشورا
شاعري عظيم فقدان را ، او مرگ لبناني معاصر شاعر شائول پل
.ميداد تشكيل را گستردهاي و پديدهتودهگير كه دانست
كرده مشغول خود به را مردم و دنيا ذهن او:ميافزايد شائول
و ذلت و قهر و سركوب و جنگ عليه فرياد واپسين نزار ، .بود
در من و.است گفته سخن حادثهاي هر درباره وي.بود شكست
اين نزارقباني همانند كه ندارم سراغ را شاعري قرن ، اين
.باشد مردم محبوب گونه
چيست؟ شعر
عكس شعر ، :ميگويد پاسخ در و ميكند مطرح را پرسش اين نزار
كس هيچندارد هم شدهاي شناخته تبار يا عمر.نيست مشهوري
.ميكند سفر گذرنامه كدام با و است آمده كجا از نميداند
آمد فرود كوهستان چكاد در غاري از شعر:ميگويند سالمندان
سپس و خريد روزنامهاي و كتابي و قهوهاي و ناني شهر ، از و
.شد پنهان
در و برآمد دريا ژرفاي از شعر:ميگويند كرانهها ساكنان
سپس و كرد بازي طلايي ماهيان و وامواج كودكان با روز طول
.بازگشت دريايياش خانه به
و زد لبخند آنان به آمد ، جنگل از شعر:ميگويند شهر كودكان
و داد آنان به عسلي فطير نان و ذرت و پروانه و ماه و گل
.بلعيد را او جنگل سپس
وارد بهاري گنجشكي همانند شعر:ميگويند شهر زنان
با پيچيد ، گيسوانشان بر زد ، برلبهايشاننوك شد ، اتاقهايشان
برملحفههايشان را پرهايشكرد بازي عواطفشان و النگوها
مدارس معلمان.كرد پرواز و داد تكان را بالهايش نهاد ، جاي
با شد ، كلاسهايشان وارد بامداد ، در شعر:ميگويند
و بودند نگرفته ياد پيشتر كه گفت سخن زباني دانشآموزانبه
سخنش آنان.بودند نديده كهقبلا نوشت حروفي سياه ، تخته بر
به خيابانها ودر كردند حملش شانههايشان بر و دريافتند را
وزير عنوان به شعر تعيين خواستار و پرداختند تظاهرات
.فرهنگشدند
چيست؟ شعر راستي به
موكدي اطلاعات پليس پروندههاي در تاكنون:ميگويد نزار
شعر گرايشهاي و هويت عقيده ، ديانت ، اقامت ، مكان درباره
;آفريقايي يا است آسيايي شهروندي او آيا.ندارد وجود
چشمانش و سفيد او آياپوست آمريكايي؟ يا است اروپايي
آبياند؟
است؟ فرفري موهايش و تيره او پوست كه اين يا
او آيا سوال؟ علامت دو چشمانش و است زرد پوستش كه اين يا
از يا كشوراسكيموهاست از ;سند يا هنداست ساكنان از
عرب؟ شبهجزيره
اين يا بودايي يا است مسلمان يهودي ، يا است مسيحي او آيا
پرستاناست؟ آتش از كه
نيهيليست؟ يا است آنارشيست ماركسيست ، يا راستگراست او آيا
طلب سلطنت;مرتجع يا است مترقي ;پرولتر يا بورژواست او آيا
يا است بيگناه ;مجرد يا است متاهل ;ياجمهوريخواه است
هولناك؟ جرايم به محكوم
است سفيد و سياه طرحي است ، موجود پليس آرشيو در كه چه آن
فراوان سيگار كه آشفته موي و عصبي باچهرهاي مردي از
و ميكند تن به چرمي كت روز در وي.مينوشد گالن يك و ميكشد
.ميپوشد را اندوههايش شب ، در
شعر جمهوري
بنيادگذار من:ميگويد چنين جمهوري اين درباره قباني نزار
تشكيل زنان را شهروندانش اغلب شعرمكه جمهوري نخستين
.ميدهند
را چمدانهايشان نميخواهد ، رواديد مسافران ، از جمهوري اين
بيماريهاي نداشتن بر مبني گواهيبهداشتي و نميگردد
من جمهوري.نميخواهد ازآنان را چپي انديشههاي يا واگيردار
آب همانند شعر جمهوري ، اين دردارد فرق جمهوريها ديگر با
.است عمومي داراييهاي از بخشي عمومي ، بوستانهاي و هوا و
يا نژادي يا طبقاتي اختلافهاي با جمهوري اين در شعر زبان
.است بيگانه فرهنگي
به شعر تبديل مخالف منهستم (شعري گتوهاي) همه مخالف من
من.كند زندگي خود درون تاريخي حصار در هستمكه تروا اسب
باشگاه همانند وويژهاي بسته باشگاههاي به شعر تبديل با
.مخالفم برهنگان باشگاه يا بريج
رنج ارتباطات ، يا برق يا آب بحران از جمهوري اين ساكنان
بهايي صندلي ، يك به دستيابي براي شعر شبهاي در و نميبرند
با و هزينه بدون جمهوري اين ساكنان.نميپردازند بليت براي
او باميروند شعر ديدن به كوتاه شلوار و تابستاني پيراهن
آنانبدون.ميكشند سيگار و ميخورند غذا مينشينند ، زمين روي
او ، ديدار به تشرف براي و ميروند شعر ديدن به قبلي وقت
با مردم من ، جمهوري در.بايستند صف در نيستندساعتها مجبور
بدل آنان ثانوي طبيعت به شعر زيرا.نميكنند غربت احساس شعر
.بدلشدهاند شعر به خود آنان بلكه و است شده
تا است نشده ترجمه فارسي به چنداني كتابهاي نزارقباني از
شعر درباره شده ترجمه كتابهاي بيشتر دارم اطلاع من كه آنجا
او خوشههاي خشم معين باقرشعر ترجمه تا اوست زندگينامه و
ودكتر بكار دكتر و برگرداند فارسي به سال 1354 در را
به انقلاب از پس را او شعر و من كتابداستان يوسفي غلامحسين
به عرب معاصر شعر كتاب در شفيعي دكتر.رساندهاند چاپ
طور به را او شعرهاي.است پرداخته نيز قباني نزار معرفي
در.كردهاند منتشر چاپو مختلف مجلههاي و جنگها در پراكنده
كهباب را سياسي شعرهاي از برخي نيز صبح مجله اواخر اين
.است رسانده چاپ به بوده مجله طبع
عقايد ميان مرز كه است متعالي هنر ويژگيهاي از اين البته
گروهها همه ميان در و مينوردد هم در را مختلف گرايشهاي و
.مييابد حضور وليبرال فاشيست و ميانه ، و راست و چپ از
از نيز ابوالعلاء و متنبي و مولوي و حافظ اشعار
.ايندستهاند
به -دمشق -زادگاهش در را او تا است كرده وصيت قباني نزار
در را خياباني وي ، مرگ از قبل سوريه دولت.بسپارند خاك
كه كرد نامگذاري او نام به سوريه پايتخت محلههاي از يكي
بهشتتوصيف خاك در خانه وزيباترين عمر راهديه آن وي
.بود كرده
انگليسي فرانسه ، زبانهاي به عربي زبان بر علاوه قباني نزار
دستگاه در سال بيست مدت به وي.بود نيزمسلط اسپانيولي و
مادريد ، لندن ، قاهره ، آنكارا ، شهرهاي در و سوريه ديپلماسي
كاردولتي از سال 1966 در كه آن تا.كرد خدمت بيروت و پكن
راه به بيروت در را انتشاراتنزارقباني و گرفت كناره
.ميكرد منتشر و چاپ آنجا در را كهكتابهايش انداخت
دو و دختر دو)فرزند چهار و كرد ازدواج بار دو قباني نزار
دومش وزن درگذشت پيش سالها كه بود اولشسوري زن.دارد (پسر
سال در بيروت در عراق انفجارسفارت در كه بود عراقي بلقيس
كهاز سرود قصيدهاي وي براي نزار و.شد كشته 1981
شمار به عربي زبان سياسي -عاشقانه اشعار جاودانهترين
.ميرود
اغلب شامل كه ميآوريم را قباني نزار كتابشناسي پايان در
از برخي مگر است اخير سالهاي در وي شده منتشر كتابهاي
.رسيدهاند چاپ اخيربه سال شش -پنج طي كه كتابها
:عاشقانه شعرهاي
گفت مرا گندمگون زيباي (1
مني آن از تو (2
سامبا (3
(شعرها)قصيدهها (4
عشق كتاب (5
من محبوب (6
واژهها با نقاشي (7
لاابالي زن يك نامههاي (8
.(است شعر چند و مقاله چند شامل كه)سبز شعر ، قنديل (9
:سياسي -عاشقانه شعرهاي
هراسان شعرهاي (10
مادينه بيروت به عشق با تقديم (11
عاشقان قاموس (12
بلقيس قصيده (13
اسراييل ديوارهاي بر چريكي نوشتههاي (سياسي14 شعرهاي
شكست دفتر حاشيه در (15
فتح (16
خوشهها خشم (17
سنگپران كودكان تريلوژي (18
ميبندم همسري پيوند آزادي اي تو با (19
شعر و من داستان (نثر20
|