محبت حقيقت
و (ع)علي درباره تاريخ داوري
معاويه

محبت حقيقت
شناختعرفاني در جستاري
معرفت از تا رسيدن نتوان است ، همه بالاي كه عشق عالم به
نسازد نردبان دوپايه محبت و
.است عرفاني شناخت بنيادين هسته محبت:گشايي جستار
محبت برپايه جز را خدا و انسان ميان بهراستيپيوستگي
راه روندگان و صوفيه بزرگان بسيارياز.كرد بيان نميتوان
مخفيا كنزا كنت;قدسي حديث به سندجويي با ايران ، در دل
بودم ، پوشيده گنجي من لاعرف ، الخلق فخلقت اعرف ، ان فاحببت
شناخته تا آفريدم را مردم پس شوم ، شناخته كه ميداشتم دوست
خود عرفاني سرشار تجربههاي و روشها و آموزهها بنيانگردم
شيخ.نهادهاند انسان و خداوند ميان سويه دو محبت بر را
محبت فرجام را عشق عشق ، قلمرو راهدان شناساي بزرگ اشراق ،
و مايه را عشق حافظ ، ;عشق سرزمين آموخته راز ميداند ،
:آفرينش جوهره
زد دم زتجلي حسنت پرتو ازل در
زد عالم همه به آتش و شد پيدا عشق
و دوستداري مفهوم نويسنده ، ميآيد ، پي از كه جستاري در
دل سپاه سپهسالاران انديشههاي و نوشتهها در را وعشق محبت
جلب جستار اين به را ارجمند خوانندگان توجهاست كاويده
.مينماييم
معارف سرويس
راشد محمدعلي:نوشته
بر عاليه احوال جمله بناي:ميگويد كاشاني محمود عزالدين
رسالههاي و تعاليم در صوفيه مولفان حقيقت در.است محبت
به صوفيه دراحوال آن مبنايي نقش و محبت واژه به خود ،
.ژرفانديشيهانمودهاند و باريكنگريها و پرداخته تفصيل
محبت و عام محبت محبت ، علامات محبت ، مراتب چون مباحثي
اصلي محورهاي...و محبت احاديث محبت ، اشتقاق خاص ، وجه
.ميدهد تشكيل را صوفيه آثار در مطروحه موضوعهاي
كه بود تخمهائي آن و حا كسر به حبه از است ماخوذ محبت
آنك از كردند نام حب را حب پس افتد زمين بر صحرا اندر
اندر تخم آن چنانك حب ، اندر چنانك آنست اندر حيات اصل
و آنميآيد بر بارانها و شود پنهان خاك اندر و بريزد صحرا
تخم آن و ميگذرد برآن گرما و سرما و ميتابد برآن آفتابها
گل و برويد رسد فراز وي وقت چون نميگردد متغير تبعيرازمنه
به گيرد مسكن چون دل اندر حب همچنيندهد ثمره و برآرد
وصال و فراق و ولذت راحت و محنت و بلا و غيبت و محضور
بهموارد را اشتقاق اين وجوه قشيري ، ولي.[نگردد1 متغير
دار آب سپيد دندان معني به جملهحببالاسنان از ديگري
بر سخت باران وقت به كه معنيكوپلهاي به ماء نيكو ، حباب
معني به البعير ماننداحب ثبات و لزوم از بايستد ، آب روي
وحب گوشوار معني به حب يا نخيزد ، بر و فروخسبد شتر
سبو تا درگذارند هم به كه...چهارگانه چوبهاي معني به
نقل پيران قول از سرانجام و داده گسترش نهند برآنجا
[برخاسته2 جاي از بدلي دائم بود ميلي ميكندكهمحبت
قرآن از آيهاي با را المحبه باب المحجوب ، كشف در هجويري ،
الذين ايها يا:ميفرمايد خداوند كه آغازميكند كريم
و يحبهم بقوم الله ياتي فسوف دينه عن يريدمنكم من آمنوا
ميكند نقل را ديگر آيهاي آيه ، اين دنبال به سپس و يحبونه
الله دون من يتخذ من الناس من و:از است عبارت كه
و احاديث آيه ، دو هر در [يحبالله3 اندادايحبونهم
و گرفته قرار صوفيه اشاره خصوصمورد اين در كه رواياتي
انسان و خدا ميان رابطه نوع بر است ، شده نقل آنها توسط
تاكيدشده محبت ، بنياد بر و عاشقانه است رابطهاي همانا كه
استناد مورد روايت بسامدترين پر كه ديگر ، روايتي دراست
كنت:است شده معرفي برمحبت آفرينش بنياد صوفيهميباشد ،
.[اعرف لكي] لاعرف الخلق فخلقت اعرف ان مخفيافاحببت كنزا
خصوص در احوال ، مبحث آغاز در المعارف ، عوارف ترجمه در
فيه كن من ثلاث..-صلعم -الله رسول قال:آمدهاست محبت
اليه احب ورسوله الله منكان حلاوهالايمان ، بهن وجد
ان يكره من و الاالله ، لايحبه عبدا احب من و مماسواهما
يلقي ان يكره كما منه ، الله انقذه ان بعد فيالكفر يعود
خصلت سه:گفت -صلعم -رسول [ص 231 ج 1 الصغير جامع] النار
شريعت حلاوت و لذت و دل شيريني شود ، يكجمع در چون كه است
خاطر حريم و دل وسويداي سينه صميم در كه آن اول:بيابد
محبتهمه بر كه باشد مهر به سر چنان رسول و مهرخداي او ،
دوست مسلمان برادر مومن بنده آنكه دوم.بيفزايد وجود
.خلق تعصب براي نه باشد حق به تقرب براي كهاز دوستي.گيرد
آن و.سوزان آتش از كه چنانگريزد كفر ورطه از آنكه سوم
جاي او دل كفردر كه آن از گيرد جاي آتش در كه دارد خوشتر
است خواسته عزت حضرت از دعا به -صلعم -رسول وگيرد
اهل و بصر و سمع از گردان دوستتر من به تو محبت !كه ، خدايا
[آبسرد4 و مال و
اهميتي همان احوال بين در و است عاليه احوال محبت ، بناي
پرسش اين به اما ، دارد ، مقامات براي كهتوبه داراست را
در سهروردي است؟ عاليه احوال بناي محبت ، معنايي چه در كه ،
:ميگويد پاسخ عام ازمحبت خاص تفكيكمحبت با عوارف
بيان و نظري مباني تدقيق ، بيانگر حال ، درعين كه پاسخي
و اهل از:است گفته -صلعم-رسول آنكه و...:هست نيز صوفيه
غالب خاص محبت تا است غير محبت بيخ استيصال سرد ، آب و مال
باشد تعالي و سبحانه باري ذات مشاهده محبت ، اين و.آيد
كند تولد احوال از محبت اين و قرب ، مقام در روح اعتكاف به
همچنان احوال در محبت اين و.باشد صرف بخشش و محض عطاي كه
جملگي شود ، مستحكم محبت اين چون و.مقامات در است توبه
[محو5 و وصحو بقا و فنا از شود محقق احوال
كوششي خاص ، محبت و عام مقولهمحبت دو به محبت تقسيمبندي
عارفانه بيان براي صوفيه ، زبان تكامل كهدرراستاي است
مراحل در تعالي ، حق كه آنجا از.ميگيرد صورت حق ، با بنده
مقام در نيز بنده بنابراين دارد ، صفاتي و ذاتي تجلي تجلي ،
و:ميكند نيل ذات جلال يا و صفات جمال مشاهده به شهود ،
است ، گونه دو بر آن و جمال عالم به است باطن ميل محبت
خاص محبت و صفات ، جمال مطالعه به قلب ميل اعني عام محبت
كه است ماهي عام محبت.ذات جمال مشاهده به روح ميل اعني
از كه آفتابي خاص محبت نمايد ، روي جمالي صفات مطالع از
[6.برآيد ذات افق
انسان وجود در محبت وبواعث بهوجوه همچنين سهروردي ،
و اهتدا دستهاهل دو به را محبت سپساهل و ميپردازد
ديدگاه از محبت بواعث و وجوه.ميكند تقسيم اجتبا اهل
و عقل ، محبت دل ، محبت روح ، محبت:از عبارتند عوارف مولف
شرابي بااغراض را محبت كه كاشاني ، .[7 نفس محبت
صفا حامل شرابي اغراض با ممازجت سبب به عام ميسنجدمحبت
جهت به خاص محبت و ثقل ، و خفت و كثافت لطافت و كدورت و
و لطافت در لطافت و صفا در صفا همه اعلال مخالطت از تنزه
و تلطيف در شراب اين خفت و لطافت كه لابل..خفت در خفت
بخفت ثقل و لطافت به را آن كثافت و كند اثر جام تخفيف
.[بخشد8 خفت و لطافت را جسم كه روح مثال بر گرداند مبدل
.كند اثر وجود اجزاي همه در شراب اين كهلذت است معتقد
لذت را نفس و مذاكره لذت را قلب و دهد مشاهده لذت را روح
طبيعي لذات جمله بر نفس در طاعت لذت كه غايتي تا معاملت ،
[آيد9 غالب
دارد نظر ديگري تقسيمبندي به ذات ، محبان به كاشاني اشارات
اهل.است شده مطرح محبت اهل خصوص متونصوفيه ، در در كه
با سهروردي ، دارند؟ ويژگيهايي چه و هستند كسي چه محبت
من اليه يهدي و منيشاء اليه يجتبي قرآني آيه از الهام
نوع دو به كلي بندي تقسيم يك در را محبت اهل ،[ينيب10
و نفس تزكيه قدر به كه باشند جمعي اهتدا اهل:ميكند تقسيم
اهل و كنند طي مقامات اطوار بساط روح ، تخليه و دل تصفيه
و الهي جود به تعالي و سبحانه حق كه باشند قومي اجتبا
در محبت خاص خلعت لطف ، جذبه [و]كرم حكم و پادشاهي كمال
محبت آن نور معمور جلال ، جمال آن تجلي از.پوشاند ايشان
اخير ، سخنان مضمون كه [گردند11 جمال اين سوخته و شوند
;احوال صاحبان به مصرح است اشارتي اجتبا ، اهل وصف در
نوع اينباشند مقام صاحبان اهتدا ، اهل كه همچنان
است شده بيان منسجم و سخته زباني به كه آن با تقسيمبندي ،
يا هجويري و سهروردي چون متاخري صوفيان ابتكارهاي از اما
فضلي را محبت كه نيز[م 285] ترمذي بلكهحكيم نيست قشيري
بر ميكند تعريف دل اعماق به محبوب جانب از آمده فرود
كه كساني محبت (الف:ميكند تاكيد محبت دو ميان تمايز
(ب....كنند اطاعت او از و بدارند دوست را خداي تا ميكوشند
اين مجذوب چنان ميگويندو سخن خود به خدا ازمحبت كه كساني
.[12.ميكنند فراموش را خدا به خود محبت كه الهياند محبت
محبت سويي اين وجه مخلوق ، جانب از تعالي حق داشتن دوست
خلاصه در شدهاند قائل مراحلي آن براي نزدصوفيه كه است
فرق تعالي حق محبت با كه مخلوق ، محبت براي تعريف شرح
با طبع موافقت از است عبارت كه شده قائل مرحله شش دارد ،
به آنگاه و است ، سومود و است ، ميل دوم مرحله و چيزي
و سرگرداني يعني وله محبت از بعد پنجم درجه و ميرسد محبت
و زمين ميان هواي مانند كه است ششمهوا و است ، حيرت
كه...است سقط و ترك معني به يا است بيكدورت و صافي آسمان
.[ميگردد13 ساقط وي از است دوست جز چه هر و مرادها همه
محبت يعني محبت ، سويي آن وجه محبت ، سويي اين وجه مقابل در
هستند گروهي همان اخير ، گروه.دارد قرار بنده به تعالي حق
.است شده تعبير اجتبا اهل به آنان از سهروردي ، زبان در كه
.است معرفت به وابسته عميقا محبت اين:ميگويد ترمذي
لذت و شناخت آن ميان است ، محبت از سوختن معرفت آغاز زيرا
اين متعلق.است معرفت خود آن پايان و است ، درمعروف
در انسان كه لذتي و خدا به محبت از سوختن وراي معرفت ،
و.[است14 محبت سرچشمه كه خداست خود مييابد ، خدا شناخت
پيوند ميداند ، معرفتراعشق فرجام كه سهروردي ، الاشراق شيخ
سهروردي نظر به.مينماياند باز دقت به را معرفت با محبت
انسان در متقابل واكنش دو برانگيزاننده ميتواند معرفت
ملايم و كهمناسب ميشود حاصل امري به نسبت معرفت يا.باشد
مدرك واكنش.است آن خلاف اين يا و است ، روحاني و جسماني
و گريز دومي به نسبت و است محبت و تمايل اولي به نسبت
دو معرفت از:ميگويد سهروردي كه جاست اين ازعداوت
و.[عداوتخوانند15 محبتو را آن كه كند تولد چيزمتقابل
مفرطه صورت و غايت عشق ، است ، معتقد كه سهروردي ، براي
عشق محبتي همه اما ، باشد محبت عشقي همه كه زيرا است ، محبت
از تا رسيدن نتوان است ، همه بالاي كه عشق عالم نباشد ، به
و معنيخطوطين و نسازد نردبان پايه دو ومحبت معرفت
و معرفت عالم منتهاي عشق عالم همچنانكه و.است اين قدوصلت
متاله حكماي و علمايراسخ منتهاي او اصل و.است محبت
[16.باشد
كامل ، رسالهانسان تاليف اثناي در هم ، نسفي عزيزالدين
چند عشق مراتب و چيست؟ عشق چيست؟ ، كهمحبت اين بيان در
چهار ذاكران:ميگويد شده ، قائل چندمرتبه ذاكر براي است؟
مرتبه در بعضي ميلاند ، مرتبه در بعضي:دارند مرتبه
در بعضي و محبتاند ، مرتبه در بعضي و ارادتاند ،
در افتاد ، عروج را كه هر تصوف اهل از و.مرتبهعشقاند
روح نرسيد ، چهارم مرتبه به تاذاكر و.افتاد چهارم مرتبه
[نشود17 ميسر عروج را او
دارد ادامه
:پانوشتها
را اخير تسميه وجه هجويري -394-ص 393 المحجوب ، كشف -1
.ميپردازد وجوه ساير آوردن به سپس كردهو ذكر ابتدا
هجويري خلاف بر قشيري 559-ص 557 قشيريه ، رساله ترجمه -2
نمودن برجسته از و ميكند اكتفاء اشتقاق نقلوجوه به صرفا
.نمودهاست خودداري آنها از يكي
ص 392393 همان ، المحجوب ، كشف -3
187188-المعارف عوارف ترجمه -4
همان 188 المعارف ، عوارف ترجمه -5
الهدايه ، 404 مصباح -6
همان 188 المعارف ، عوارف ترجمه -7
405-ص 404 همان ، الهدايه ، مصباح -8
ص 405.همان الهدايه ، مصباح -9
ص 188 -همان المعارف ، عوارف ترجمه -10
منبع ، 188 همان -11
ص 244 همان ، عرفاني ، زبان و قرآني تفسير -12
همان ، 37 سجادي ، ضياءالدين سيد دكتر -13
ص 244 نويا ، پل:از عرفاني ، زبان و قرآني تفسير -14
ص 286 فيالحقيقهالعشق ، سهروردي ، فارس مصنفات -15
منبع همان -16
ص 112 نسفي ، عزيزالدين الكامل ، الانسان رساله -17
و (ع)علي درباره تاريخ داوري
معاويه
:ميدهد نشان تاريخ كالبدشكافي
!لشديده با استغمز لا و بالمكيده لااستغفل والله
كرد نتوانند غافلگير فريب با مرا خدا ، به:معاويه به خطاب
.شمرد نتوانند ناتوانم باسختگيري و
كمي و كيفي تحول و تكنولوژي پيشرفت حاليكه در امروز
حكم در را زمين خاكي وسعت تمام انسانها ترسيماتذهني
همه با عربستان جزيره شبه جلوهگرميسازد ، كوچكي آبادي
به است اقتصادي و صنعتي عاملمهم كه نفت وجود حتي وسعتش
در دنيا ، مقابل در تمدن و فرهنگ از آن مردم بودن دور دليل
چندان افريقا مقابل در حتي اروپا ، مقابل در آسيا ، مقابل
آورده حساب به اساسا و ندارد جوامع مباحث در موثري نقش
فواصل كه پيش سال چهارصد و يكهزار به برسد چه تا نميشود
يكروزه ، منزل يك كيلومتر شش هر ابعاد در شهرها نزديكترين
قابل اساسا ميرسيد نظر به منزل هزار ازيكصد بيش بدايت در
در اما نبود ، تاريخي مباحث و بينالمللي مجامع در تذكر
همجوارش كشورهاي و منطقه فضاي در تناسب به و خود محدوده
ما علاقه و تشيع موضع در بالاخص و ايرانيان ما براي بخصوص
ذكر و او خانواده و (ع س) ابيطالب عليبن چهارم خليفه به
و سال تمام در اوقات آن وقايع قراردادن مستند و مستمر
ما تاريخي متون تمام كه بود علاقه و توجه مورد تاريخ صفحات
.منطقه آن حوادث ذكر از پراست
و او به منتسب رباعي يك در (ع س) ابيطالب عليبن هرحال به
با نهجالبلاغه در مندرج و او به منتسب خطبههاي يكياز
و زمان آن حوادث از جالب ترسيمي تاسفشديد و تاثر
انساننماي يك موجود ، يك معاويهبنابيسفيان با كه برخوردي
اجتماعي و اخلاقي مباني كليه به بياعتقاد و مزور و حيلهگر
ميشود حاضر و ميكند خود شخصي منافع فداي را چيز همه كه
و مطامع و بوالهوسيها نطع در را اجتماعي و حياتي نواميس
شكايت با و است شنيدني كه دارد بنشاند خود تمنيات ارضاي
:ميگويد زمانه بازيهاي از
الاخاء و المودت تغييرت
رجاء انقطع و الصدق قلت و
صديقا علي الزمان اسلمعي
رعاء له كثيرالغدرليس
ناخواسته را او كه زمانه و روزگار كارهاي از ميكند شكوه و
روابط در كه كرده غداري و حيلهگر موجود يك تسليمبازيهاي
.نميكنيد رعايت اخلاقي و اجتماعي اصول هيچ اجتماعي
برخورد داريم ، نظر در را رباعي اين مفهوم وقتي ما حالا
علي كه نهجالبلاغه اللحن شديد خطبههاي از بهيكي ميكنيم
و روحي هيجانات و تمام تاثر با(ع) ابيطالب بن
:ميفرمايد لحني برافروختگي
خدا ، به بالشديده استغمز ما و بالمكيده استغفل لا والله
ناتوانم سختگيري با و كرد نتواند غافلگير بافريب مرا
.شمرد نتوانند
خطبه 200 البلاغه ، نهج
دو اين تاخر و تقدم يا زماني فاصله و بعد ما اينكه بدون
جمله اين كه ميرسد بنظر بگيريم نظر در را مفهوم و بيان
آن جوابيه نتايج روشنگر و شده بيان رباعي آن تالي در اخير
.است رباعي
دسائس و حيلهگيريها و بزنيم ورق را تاريخ صفحات اگر آنوقت
همه نتايج همچنين را ، بنابيسفيان معاويه وفتنهانگيزيهاي
حسن و جامعه تداوم جامعه ، انسجامي تلطيف نظر از را آنها
و معاويه شخصي مصالح و منافع حتي اجتماع چرخهاي گردش
گردش در را انسانها نظر و نظرآوريم در را معاويه خانواده
و انساني ارزش و مقام و (ع)ابيطالب عليبن به نسبت تاريخ
بن معاويه همچنين ،(ع)ابيطالب عليبن اخلاقي و اجتماعي
و حيلهگريها نتيجهتمام حتي بگيريم ، قياس به ابيسفيان
سلطه بهتداوم نسبت را معاويه توطئهانگيريهاي و دسايس
بودهارزيابي نهائي هدف و اصلي مقصد و نظر مورد كه خاندانش
(ع)طالب ابي عليبن با برد كه ديد خواهيم روشني به كنيم ،
و تعبير بدون سفيان ، ابي بن معاويه با باخت و است بوده
.وانطباق تفسير
مستوفي عبدالحسين دكتر:نوشته
معارف كتابخانه
|
ستارگان دشت به سفر
پژوهش و نشر /قهرمان دلآرا ترجمه /پائولوكوئيلو
صفحه/1200 280/رقعي قطع /اول 1376 چاپ /فرزانروز
تومان
استكه صوفيانهاي -مذهبي قصههاي از ديگر يكي حاضر ، اثر
ديري آندر ماجراهاي زمينه و نگاشته كيمياگر رمان نويسنده
وسطا قرون از كه ميگذرد دوكومپوستل ژاك سن نام به
به را معنوي و دروني حقايق و عرفان راه زائران و بازمانده
.است كرده جذب خود
اين در.ميرود دير اين زيارت به سال 1968 در پائولوكوئيلو
را وي سفر ، آن در مكاشفه.ميشود دگرگون راستي به وي سفر
مسير در زندگي رازهاي و رمز كشف كه ميرساند اعتقاد اين به
فهم به قادر نيز معمولي آدمهاي و هست ، نيز عادي انسانهاي
.هستند الطبيعه رموزماوراء گشودن و
بيانگرفلسفه و معنوي سفر آن حاصل ستارگان ، دشت به سفر
.آناست نويسنده معنوي سلوك و سير و انساني
كريم قرآن قرائت در ابتدا و وقف قواعد
/علميهقم حوزه اسلامي تبليغات دفتر /شاكر محمدكاظم دكتر
تومان 600/صفحه 216/وزيري قطع /اول 1376 چاپ
كه همانطور است ، قرآن قرائت مهم فنون از وابتدا وقف
قرآن ترتيل ركن ازدو يكي را آن (ع)علي اميرالمومنين
ابتدا و وقف جاي فن ، شناختاين با قرآن قاري.دانستهاند
باعث بجا ، ابتداي و توقف با و ميشناسد را قرآن آيات در
.نميشود قرآن معاني تغيير و تقطيع
شدهاست ، نگاشته خلاء اين جبران منظور به كه حاضر كتاب
حسن وقف وقف ، موارد اقسام:چون موضوعاتي به درس ، پانزده
.سجاونديميپردازد وقف قبيح ، اقسام و
شيعه فقه در حريم
/قم حوزهعلميه اسلامي تبليغات دفتر /هرندي فاضل محيالدين
200تومان/صفحه 88/رقعي قطع /اول 1376 چاپ
احكامگوناگون خود ، تاليفات و پژوهشها در شيعه ، فقيهان
نظريات و آراء اين اما كردهاند ، بيان را فردي و اجتماعي
را آنها به مراجعه كه است ، پراكنده فقه مختلف ابواب در
.است كرده غيرممكن يا مشكل
مداركمعتبر ، با احكام دستهبندي نقيصه ، اين به توجه با
.مييابد ضرورت رساله ، صورت به
مساله در خلاء اين جبران منظور به شيعه ، فقه در كتابحريم
.است درآمده نگارش به حريم
كهف اصحاب قصه در پژوهشي
/صفحه رقعي/127 قطع /اول 1376 چاپ /مركز نشر /ستاري جلال
تومان 420
دوررواج زمانهاي از و مردم بين در كه قصههايي از بسياري
دست همان از ديگر قصهاي با مشتركي ريشه و اصل است ، داشته
مليتهاي و بافرهنگها ديگر سرزمينهاي در كه است داشته
.است بوده مرسوم مختلف
آيات 9 الكهف سوره در قرآن كه است قصهاي كهف ، اصحاب قصه
مدارك ، و بادلايل كتاب نويسنده و است پرداخته بدان تا 22
سپس و شده نقل مسيحيت جهان در نخست قصه اين كه ميكند ثابت
دو اين و است شده بازآفريني شيوهاينو با اسلام عالم در
:ميكند بررسي مختلف زاويه سه از صورتتطبيقي به را روايت
.ناپيوسته زمان و اسرار وغار درازخوابي
|
|