مدني جامعه در گذار دورانهاي
اسدآبادي الدين سيدجمال انديشههاي در مدني جامعه
مسير و اصلاحات تا كفافنداد سيدجمالالدين عمر چه اگر
دهد ، زندگيانجام ديگر جذبههاي ساير در تجددخواهيرا
ميدهدكه را پيام اين مختلف مسائل با برخورد در وي روش اما
براي زيربنايي و مهم اصل شكل به را تجددخواهي و اصلاحات
است كرده تلقي خود اسلامي مدني جامعه
سيدجمالالدين جهاناسلام ، در استبداد ريشهيابي در
بودند ، معتقد كه ميكند رد را غربي متفكران اسدآبادينظر
اين جمله از.است واستبدادي تمركزگرا اسلام دين روح و ذات
;داشت اعتقاد كه فرانسوياست فيلسوف رنان متفكرينارنست
خانواده و دين به نسبت كودكي دوران از را اسلام ، انسانها
ديگران از بالاتر و كاملتر را خود تا بارميآورد متعصب خود
كه ميشد موجب اين رنان عقيده به كنند ، احساس
تفوق آن بر ببينندو را زندگي واقعيتهاي مسلماناننتوانند
كودك.ماندهاند عقب جهان ملل ديگر خاطراز همين به.يابند
رسيدهاست ، مطلق حقيقت به كه اينمسئله به تعصب با مسلمان
ميشود دارد ، موجب وجود او دين در كه سادگي...ميشود بزرگ
فرهنگ ، تحقير به همينطور و نمايد تحقير را ديگر اديان كه
(7).ميپردازد دارد ، تعلق اروپا به كه آنچه و علم
استعمار كه است بيروني استبدادمحصولي اسدآبادي عقيده به
استبدادي حكومتهاي ميانهمه در.است آورده ارمغان به
كه ميدهد نشان را ازاستعمار مشخص ردپايي وي عصرخود ،
.است گشته تحميل برارادهمردم انگليسي توسطاستعمارگران
استبداديشيرعلي حكومت به انگليس استعمار درافغانستان
خديو و اسماعيل خديو استبدادي حكومتهاي به مصر در خان ،
وافري كمك شاه ناصرالدين حكومت به ايران در و توفيق ، محمد
.سازد منهدمكنندهتر و تنگتر را استبداد حلقه تا است نموده
ميشدند ، موفق استعمارگران كه ميزاني به سيدجمال اعتقاد به
ميزان همان به سازند ، وابسته بيشتر خود به را حكومتها اين
مسئله اين از وي اما.ميشد خشنتر و شديدتر آنها استبداد
ملي نهادهاي تاسيس و تغييراتداخلي ايجاد با كه نبود غافل
خاطر همين به.داد راكاهش استبداد قدرت ميتوان وقانوني
و سياسي اجتماعي ، اقتصادي ، ابعاد همه در خواستاردگرگوني
به دست بار يك استبداد با مبارزه براي.ميشود فرهنگي
به كه را جامعه در رايج ادبيات ديگر بار ميزند ، حزب تاسيس
ميكند دگرگون ميفهميدند را آن زبان اندكي عده فقط وي قول
اينمبارزه در.ميآورد روي عامهپسند و همگاني ادبيات به و
كه ايناميد به ميپذيرد را فراماسونري گروه در عضويت حتي
كليسا استبداد با مبارزه آنهادر ساله صد چند تجربه از
كبير انقلاب آزادي و برادري برابري ، شعارهاي كردن ورايج
كار به مسلمين عمومي منافع جهت در و برده بهره فرانسه
.برد
وخضوع استبداد پذيرش جمالالديناسدآبادي سيد عقيده به
كه است ، زيرا تعارض در ايمان بانفس آن برابر در كردن
صفات اين مومنان و دارد همراه به درماندگي و ذلت استبداد
(8).ميكنند تلاش آنها از خروج جهت ودر نميپسندند را
بااستبداد اسدآبادي مدنيسيدجمالالدين جامعه كلي بهطور
از گذر بدونميباشند شديد درتعارض و نداشته همخواني
كه همانطور نميگيرد ، شكل مدني جامعه استبداد مرحله
.دهد ادامه خود حيات به نميتواند مدني جامعه در استبداد
تجدد و اصلاح قبول (3
براي حقي بر دين هر كه چيزياست دو پيشرفت و نيكخواهي
جريان مسير اين در امور كه مادامي و.ميكند تلاش آنها
كه است لازم مسلمان ، چه و مسيحي چه شرق ، اهل بر دارد ،
هدف اين آوردن بدست براي و گذاشته كنار را خود ديني اختلاف
عيسوي ، موسوي ، ) گانه سه اديان كه زيرا بردارند ، گام عالي
كل بهطور بشر سودمندي مخالف و است بوده يكي اصل در (محمدي
و يكديگر با انسانها همكاري و همياري بر بلكه نيستند ،
سيد عقيده به (9).دارند تاكيد هم به نسبت شر عمل از دوري
باشد بشري سودمند جهت در كه فعاليتي هر اسدآبادي جمال
افراد همه كه است لازم شرق ، در يا شده انجام غرب در خواه
يك از خواه موارد اين.گيرند كار به و كرده كسب را آن
.ندارد تفاوتي تكنولوژيكي ، وسيله يك تا گرفته سياسي مفهوم
جريانهاي با كه است اين در اسلامي امت مصلحت اسدآبادي براي
وي عقيده به.گردد آشنا ديگر تمدنهاي جديد مفاهيم و فكري
درهاي پشت از و اطلاعات آزاد جريان بدون اسلامي تمدن شناخت
سيدجمالالدين.نيست پذير امكان ديگر فرهنگهاي رد و بسته
مسلمان يك آفت بزرگترين نظري تنگ و فكري جمود است معتقد
اروپا فرهنگ از كهسيدجمال مفاهيمي مهمترين از يكياست
يا مليگرايي مفهوم برانگيخته ، را زيادي وبحثهاي گرفته
با مبارزه حاصل گرايي ملي وي ديد از.است ناسيوناليسم
و گرفت شكل اروپا در كه بودهاست فئوداليسم دوره و كليسا
جامعه.كرد علم مختلفقد اقوام و ملتها حقوق براياحقاق
مليگرايي را خود اركان مهمترين از اروپايييكي مدني
و قومي تعصب با مليگرايي سيدجمال نظر از.ميداند
تفاوت ميشود ، ودرگيري اختلاف و تشتت به منجر كه فرقهگرايي
يك كردن بارور و ساختن غني مدني ، جامعه در مليگرايي.دارد
نظر در بدون مدني جامعه.است بزرگ مجموعه يك داخل در بخش
.گيرد شكل نميتواند مختلف واقوام اقليتها حقوق گرفتن
مدني جامعه رهبري براي سيدجمال كه تعبيري) كبري امامت
اقوام همه حقوق اعطاء براساس (.است كرده ارائه خود اسلامي
(10).باشد استوار و داشته دوام ميتواند خود مجموعه زير
طرفو يك از اسلام ميان اسدآباديتناقضي نظر از بنابراين
وجود است وارداتي پديده كهيك ديگر طرف از مليگرايي
گرايي ملي از وي كه است اين مدعا اين بر دليلي.ندارد
مدارساميري در كه عثماني تركسازي روند برابر در مصر
تشويق را تربيتي امور مسئولان و كرده دفاع بود ، شده رايج
اين ومسلمين مياندانشآموزان در را مليگرايي تفكر تا كرد
(11).دهند مدارسگسترش
تغييرات ميتوان خواهياسدآبادي تجدد و اصلاحات ديگر از
در مخصوصا نوشتاري شيوههايرايج ساختن ودگرگون فرهنگي
زمان آن در روشهايمرسوم.شمرد بر را ميانمطبوعات
زيبايي بر وتاكيد مسجع كلمات بردن كار بربه بيشتر
.كند توجه جامعه ومشكلات مسائل به اينكه بدون.بود كلمات
و ميآورد روي گرايي واقعيت و رئاليسم به سيدجمال اينجا در
در.گيرند كار به را شيوه همين كه ميكند تشويق را ديگران
واضح و آسان سادهو كلمات با كوتاه جملههاي بر روش اين
تعارفات و باالقاب همراه غليظ مشاعره ميكندواز تاكيد
شيوه كه داشت سيدجمالالديناعتقاد.ميكند زمانهپرهيز
با ارتباطي نهفقط مصر زمان آن مطبوعات نگارشدر
و)نبود قادر بلكهحتي نداشت ، فكري وجريانهاي متفكرين
انجام تفكري نگارش شيوه اين از غير درباره كه (نميپذيرفت
مردم به را فكري جريانهاي آن ميتوانست چگونه پس.شود
همه چون)نويسندگان تعداد هم دليل همين به !كند؟ منتقل
خوانندگان تعداد هم و (شيوهبنويسند اين به نميتوانستند
اينرو ازبود كم (رانميفهميدند نوشتهها اين همه چون)
محسوب فرهنگي انقلاب راستايك اين در الدين سيدجمال حركت
(12).ميگرفت بر در را مردم عموم كه ميگشت
اصلاحگر يك فكري و بعدعقيدتي در اسدآبادي سيدجمالالدين
آن آسماني كتابهاي و ديني نصوص زمان آن در.ميشد محسوب
يا قرمز خط آن به ورود و بود شده تلقي جدل و بحث غيرقابل
حاكميت مقر) عالي درباب وي اما.ميگشت محسوب ممنوع
سلطنت آن فكري و ديني بزرگان با كه مباحثهاي در (عثماني
خود اصلاحي افكار نشر به و شكست را جامعه تقليد خط داشت ،
وي برابر در را خود سياسي ، و فكري ديني ، رهبران.پرداخت
تائيد را وي افكار اگر اينكه نخست.يافتند دوراهي سر بر
و امتيازات از بسياري از ميبايست صورت آن در ميكردند ،
چندان كه بود كاري اين و ميكردند صرفنظر خود درامدهاي
را مخالفت و دشمني راه اينكه دوم.نداشتند آن به تمايلي
تلاش و كردند را همينكار نهايت در كه بگيرند پيش در وي با
معرفي بدنام و بدعتگذار سلطان نزد در را او نمودند
وي مخالفان نمود ، مطرح صوفيان درباره كه بحثي در.نمايند
ميان اين در.نمودند صوفيانه گرايشهاي داشتن به متهم را
به شديدا افندي فهمي حسن شيخالاسلام نام به معروفي فرد
والاي جايگاه بهخاطر اما پرداخت ، مورد اين در تبليغ
در اينكه تا.نبرد پيش از كاري سلطان نزد در سيدجمالالدين
هستي درباره علمي بحث اسدآبادي دارالفنون در سال 1870
تشبيه انسان جسم به را هستي كه مضمون اين به و كرد مطرح
عنوان تحت آنرا روح و ميشود قائل اعضايي آن براي و ميكند
آنرا خواهد ، كه هر به خدا كه يانبوت اكتسابي حكمت
كردند ، غلطي تعبير گفته ازاين وي دشمنان.كرد تلقي ميدهد ،
علوم ساير همانند اسدآبادي نظر در نبوت كه صورت اين به
.است دسترسي قابل وي دانشپژوهي و انسان كوشش با ديگر
مصطفي شيخ بهنام شخصي و شد تكفير شديدا خاطر بههمين
:داشت را زير عنوان كه نوشت او عليه رسالهاي المغربي
صنعتان انبوه و الرساله ان منقال علي فيالرد عينالصواب
رابر افتراها و اتهامات وامواج (13)بالاكتساب تنالان
قصد به را عالي سيدجمالباب اينرو از.داشتند روا وي
.نمود ترك قاهره
مسير و اصلاحات تا كفافنداد سيدجمالالدين عمر اگرچه
دهد ، انجام زندگي جنبههايديگر ساير در را تجددخواهي
ميدهد را پيام اين مسائلمختلف با برخورد در وي اماروش
براي زيربنايي و مهم اصل بهشكل را تجددخواهي و اصلاحات كه
خاطر بههمين و است كرده تلقي خود اسلامي مدني جامعه
را وي اصلاح راه ديگران و عبده محمد همانند وي شاگردان
.دادند ادامه
:ديني برابرتعصب در ديني همبستگي (4
هر نيست ما از عصبيه دعاالي منامن ليس:(ص)قالالرسول
.دعوتنمايند تعصب به را مردم آنكسكه
اسدآبادي كهسيدجمالالدين بود پيامبر از حديثي اين
.داشت اعتقاد آن به عملا و كرده دائماتكرار
درپاسخ مثال بهعنوان.بود شخصيغيرمتعصب خود سيدجمالالدين
و دانسته فلسفه و علم منافي را اسلام دين كه رنان ارنست به
بهعنوان را رنان احترام و ادب كمال در بود ، تاخته بهآن
خويش تواضع دادن نشان براي و كرده خطاب مقام بزرگ علامه
:مينويسد وي براي زير شكل به المتنبي از شعري بيت
استطيعه ما عليك ثناي من خد
الواجبا الثناء في تلزمني لا
ملزم مرا و دارم توان كهدر را شكري مقدار بپذير من از
.نگردان واجب شكر دادن بهانجام
را اسلام درباره رنان اشتباهارنست ديدگاه اسدآبادي اگرچه
هرگز اما ميكند ، ويگوشزد به خود مقاله بعدي درسطور
با بلكه.نكرد مطرح بااو تعصب زاويه از را اينمسئله
تواضع حفظ با اسلوبمنطقي با و تاريخي امثله استدلالو
اسلام اسدآبادي عقيده به.كرد ارائه را خود ادبپاسخ و
متقابل درك و انسانها همبستگي دين بلكه ;نيست تعصب دين
بلكه نميكند احساس غريبه و تنها را خود كسي هر كه است
ذهني و روح تعالي موجب كه است انساني بزرگ امواج به متصل
برابر در را انسانها تعصبديني.اوست خاطر اطمينان و وي
.ميدهد قرار جدالآميز و بهشكلخشن هم عليه و يكديگر
پرداختهتاجران و دينيساخته تعصب اسدآبادي بهنظر
و كسبمعاش براي وسيلهاي رابهعنوان دين كه است ديني
مذاهب و اديان از پر اسلام جهان.قراردادهاند خود ارتزاق
را تعصبآميز روش بخواهند كدام هر چنانچه و است مختلف
صرف همديگر برعليه را خود توان و نيرو تمام كنند ، دنبال
نميماند كامل بهطور جامعه ساختن براي چيزي و كرد خواهند
جامعه اين ميسوزاند ، زيرا را اسلامي مدني جامعه ريشه تعصب
رشد وتعصباجازه دارد تاكيد ديني و ناهمگونيفرهنگي بر
پي در ديني تعصب هرنوع كه زيرا ناهمگونيرانميدهد ، چنين
برپايي به منجر مسئله اين و ميباشد غيرخويش نابودي
مدني جامعه تئوري.ناهمگوننميشود فرهنگهاي و ارزشها
زيرا است ، نداده قرار ديني تعصب براي جايي اسلامياسدآبادي
دارند وجود اسلامي جامعه سايه در زيادي انساني مجموعههاي
و ميكند آنهافرق رسوم و آداب نميكنند ، فكر ما مثل كه
همهاين كه چيزي بنابراين دارند ، ما با متفاوت ارزشهاي
نيست ، ديني تعصب ميدهد ، قرار واحد صف در را افراد
واحدي منشاء و ريشه اديان كه زيرا است ، ديني همبستگي بلكه
آنهاست پيروان ازتفاوت ناشي آنها ظاهري تفاوت و.دارند
ديني همبستگي ميكند جمع هم دور را آنها كه چيزي بنابراين
.است
اسلامي جامعه شهروندان دائمابه اسدآبادي جمالالدين سيد
ديگري مذهب و دين متعلقبه يا و يهودي يا كهمسيحيت
است ، نكرده دور نظرخود از را آنها و ميكرد بودند ، فكر
ديني تعصب نه و همبستگيديني طريق از اسلامي جامعهمدني
جاي خود در را افراد اين همه بود ، اسدآبادي نفرت مورد كه
(14).ميدهد
مذهب رد (5
اين اسدآبادي سيدجمالالدين درباره پژوهشگران از بعضي براي
تعلق مذهبي چه ويبه كنند مطرح كه است داشته وجود ضرورت
گفت بايد ميان اين در.امثالهم و سني يا شيعهاست او.دارد
كهمنطق اسلامي هم وآن است مسلمان سيدجمالالدينيك كه
خود عمر كه كسي اسدآبادي.ردميكند را ياتمذهب مذهبگرايي
اين بر نمود ، آنها اقتدار و عزت و مسلمانان سربلندي راوقف
كه بود نخواهند قادر مسلمانان كه ميورزيد اصرار عقيده
كنار را خود اينكهمذهبگرايي مگر شوند ، جديد عصر وارد
بلند و رسا صداي با وي.نمايند تمسك خود دين به و نهند
كه بود نخواهد راضي سنت اهل از ابوبكر:كه ميكرد اعلام
و جنگ است (ع)علي از برتر ابوبكر اينكه براساس شيعيان
اميرالمومنين كه سوگند حق عزت به و باشند داشته نزاع
اهل با كه بود نخواهد راضي شيعيان عموم و ازعجم(ع)علي
دليل اين به و كنند دوري آنها از اينكه يا كنند جنگ سنت
امور كه كساني از همچنين و است برتر ابوبكر از وي كه
زيرا بود نخواهد راضي ندهند انجام درستي به را خود دنياي
قرآن روح با اختلاف...هستند خود درست عمل فرزندان مردم كه
كالبدي همانند مسلمانان همه كه است لازم و دارد منافات
اختلاف اسدآبادي ، اسلامي مدني جامعه در (15)باشند آهنين
ديگران عقايد و آراء تحمل و مذهبي همياري به بايستي مذهبي
درماندگي و عقبماندگي جز حاصلي اختلاف كه زيرا گردد ، تبديل
.داشت نخواهد درپي
دارد ادامه
:زيرنويس
به دراسته.العدد 6:الاول المجلد الازمنه ، -7
شلش ، علي رينان ارنست علي فيرده الافغاني جمالالدين عنوان
.ص 50 م ، 1987
ص 368 ج 1 ، الكامله ، الاعمال الافغاني ، جمالالدين -8
ص 141 منبع همان -9
عجاج ترجمه لثروباستوارت ، اسلامي ، العالم حاضر -10
ص 328 ج 1 ، چهارم ، 1973 ، چاپ بيروت ، نويهض ، دارالفكر ،
الاسلام ، فيلسوف موقظالشرقو الافغاني جمالالدين -11
ص 165 م بيروت ، 1984 دارالوحده ، عماره ، محمد الدكتور
و الافغاني سيدجمالالدين -النصضه عصر موسوعه -12
العالمي ، سميرابوحمدان ، دارالكتاب الاسلاميه ، جامعه فلسفه
ص 91 بيروت 1992م
است مدعي كسيكه روياروئيبا بود خواهد صواب عين -13
و تلاش طريق از كه هستند ساختههائي نبوت و (پيامبري) رسالت
.هستند دسترسي قابل تحصيل
القاهره 1968 طبعه الاعمالالكامل ، الافغاني ، جمالالدين -14
.ص 326324
ص سوم ، 1983 ، چاپ العربي ، دارالكتاب الوثقي ، العروه -15
51
|