اسلامي انقلاب و جمهوريت
هسته بواقع سالاري ، ومردم جمهوريت انديشه:گشايي جستار
و مشاركت از مردمسالاري ميدهد ، شكل را مدني بنيادينجامعه
گسترده بهگونهاي واجتماعي سياسي امور در جديمردم همياري
و مردم همگامي و همنوايي راه از جز اينمعنا و ميآيد پديد
.نميآيد آنهابدست ميان شفاف گفتگوي عبارتي به يا دولت
سوم و دوم روزهاي در كه اسلامي انقلاب و جمهوريت همايش
بود ، جريان در اسلامي انقلاب فرهنگي مدارك سازمان در خرداد
همايش اين در.يافت گشايش مهاجراني ، سخنرانيدكتر با
سيدعلي چوندكتر ودانشگاه حوزه از ودانشوراني انديشمندان
مديرشانهچي ، محسن دكتر بيگدلي ، دكترعلي كاظمي ، اصغر
حاتمقادري ، دكتر شبستري ، مجتهد والمسلمينمحمد حجتالاسلام
ايرادسخنراني به.. و ايازي علي والمسلمينمحمد حجتالاسلام
.پرداختند
به مهاجراني دكتر متنسخنراني ميآيد ، پي از كه مطلبي
را گرامي خوانندگان توجه همايشاست ، اين گشايش مناسبت
.مينماييم جلب مطلب اين به
معارف سرويس
مهاجراني عطاءالله دكتر
در و امروز به تا ابتدايي جوامع نخستين تكوين از
به بخشي سامان انديشه همواره ، گوناگون ، تاريخي دورانهاي
وجود حكومت با گروهها و افراد رابطه تنظيم و جمعي حيات
شده ازحكومتجلوهگر خاص نوعي و شكل زمان ، هر در و داشته
كه مناسبي فرصت دو در و جمهوريت دركتاب افلاطون اگر.است
و حكيم حاكم بدنبال آورد ، بدست خود نظرات كردن پياده براي
همان براي هم ارسطو بود ، جامعه نسق و عامه امور انتظام
حال ، همان در.مينهاد انگشت انسان بودن مدنيالطبع به هدف
توجه انديشه هم ، خلدون ابن و فارابي چون مسلماني حكيمان
كانون را جامعه اداره مردمدر جمهور حضور و مردم به
.ميدادند قرار توجهخود
تنها حاكميت و حكومت در نقشمردم به توجه نيز ، آن از پس
واصلاحگران ، نماند محدود حكيمان و فيلسوفان و خواص نزد به
فرهنگ پيكر انديشهوران سياستو عالم متفكران و انقلابيون
گام عرصه بدين ديگرهم فرهنگهاي و غربي فرهنگ اسلاميو
را انسانها نسبتبه ديدگاهها و حكومتها وانواع نهادند
.آفريدند
و آن منشا و حاكميت دربارهمساله تفكر مرحله ، اين در
يك عنوان به فقط نه را جمهوريت ;مردمي حاكميت مفهوم طرح
كرد مطرح متعالي هدفي و آرمان صورت به بلكه حكومتي ، شيوه
آزادي با عملي جهت از چه و نظري لحاظ از چه را جمهوريت و
و مساله طرح براي شرطمنطقي پيش آزادي كه بطوري.پيوندداد
چنين منطقي لحاظ از جمهوريت و شد ، مردم بيانخواستههاي
آزادي از خود اجتماعي و سياسي زندگي در افراد كه شد تعريف
كه بود گونه بدين.باشند برخوردار راي استقلال و انتخاب
بيان به يا و سياسي آزادي مفهوم يكي ;طريق دو از جمهوريت
و حاكميت همراهمفهوم به وديگري حكومتي تحديدقدرت ديگر
جهان ادبياتسياسي در مردمي حاكميت آنيعني انساني منشا
.گرديد وارد
:ميشود متمايز دوصورت به معنا اين در جمهوريت
متعالي اهداف به رسيدن براي مناسب وسيلهاي:اول
(اجتماعي و فردي آزاديهاي)
قدرت به رسيدن:دوم
تاريخ در ميتوان را آنها نتايجعيني و مفهوم دو اين تحقق
و سو يك از ليبرال دموكراسيهاي صورت به غرب جديد
.كرد ديگرمشاهده سوي از توتاليتاريسم
تحديد بدون يعني) بدونآزادي جمهوريت كه پيداست پر
اگر كه چرا است ، خودجمهوريت محو نتيجهاش (سياسي قدرت
سياسي قدرت وكنترلكننده محدودكننده نهادهاي و عوامل
از شكل اين در.مييابد حاكميت مطلقه نباشد ، حكومت
وجود اجتماعي فرديو آزاديهاي براي ضرورتاجايي حكومت ،
.ندارد
شدن متزلزل محض به استكه داده نشان تاريخي تجربه
حيات رو اين از.ميافتد خطر به هم جمهوري آزادي ، نهادهاي
.است نهادهايآزادي گرو در جمهوريت
بر و است سياسي نظام مدلهاي از يكي جمهوري امروزه اينكه
بر نظري حيث از كه است آن دليلش دارد برتري نظامها ساير
سياسي و اجتماعي فيلسوفان متفكران ، انديشههاي آراءو
و سودمندي هم عيني و عملي جهت واز دارد ابتناء بسياري
و اليگارشي چون مدلهايديگر انواع بر را خود كارامدي
.است رسانده بهاثبات سلطنتي
وهمانند ميشود برگزيده سويمردم از زمامدار جمهوريت ، در
حكومت در مردم.ندارد آنراه در توارث سلطنتي نظام
محدود را زمامداران قدرت بحضورخود و مشاركت با جمهوري
آنها انتقاد و نقد و نظارت و مردم انتخاب آزادي.ميسازند
از.ميكند محدود و مشروط زمامداررا اقتدار حكومت ، از
يا و آراء و است آرايمردم به متكي جمهوري اينديدگاه ،
است سياسي نظام بيانگرمشروعيت مردم توسط پذيرشحكومت
مشروعيت از برحداقلي نظامي هر استقرار و وپايداري
با مردم يا رابطهشهروندان ترتيب ، بديناستواراست
اگر.ميشود نظامسياسي مشروعيت وضعيت دهنده حكومتگرانشكل
نظام باشند ، وهماهنگ همنوا يكديگر با زمامداران و مردم
مردم اكثريت تاييد مورد و سالارانه مردم روشهاي از سياسي
مثابه به مدرن جمهوريت طبيعت منظر اين از.ميكند استفاده
فردي آزاديهاي و حقوق رعايت از است عبارت سياسي نظام يك
بودن دارا و سو يك از حكومت كارگزاران سوي از واجتماعي
.ديگر سوي از مشروعيت
و است حكومت ذاتي مشروعيتتوصيف درواقع معنا ، بدين
ديگر ، بيان به.حكمحكومتگران انفاذ عقلاني توجيه
.باشد داشته توجيهي خود قدرت اعمال براي بايد حاكم گروه
حكومت كه است اين آن تفصيل و است مشروعيت توجيه ، اين
اقتدار به چهنحو به را قدرت و كرده رانهادينه قدرت چگونه
است؟ كرده تبديل
دل و دغدغه حكومتي كهاگر برميآيد چنين سخنان اين از
براي مستحكمي بدنبالمبناي بايد باشد خود مشغولمشروعيت
مدار بر وجه ، اين در جمهوريت.باشد خود پايههايحكومت
سامان قدرت مراحلشكلگيري تمام در شهروندان ونظارت مشاركت
.مييابد
بر است ، جمهوريت تفكر اساس كه مردم به توجه كه اينجاست
از و مييابد اعتبار مردم رضايت و مشاركت و مينشيند صدر
.ميآيد ميان به سخن حكومت و مردم متقابل حقوق
سالاري مردم يا جمهوري اساسيحكومت ويژگيهاي روي ، هر به
:بود خواهد چنين
رهبران انتخاب فرايند در عمومي مشاركت -1
دولتي مقامهاي احراز براي مسالمتآميز و معنيدار رقابت -2
مردم انواعحكومتهاي در ويژگيها اين.سياسي ساختار درون در
دموكراسي دموكراسي ، سوسيال ليبرال ، دموكراسي مانند سالاري
به بايد البتهدارد بارز جلوه اسلامي جمهوري و گرا توسعه
ليبرال دموكراسي با اسلامي جمهوري ويژگي كه گفت تمام تاكيد
ليبرال دموكراسي ويژگيمهم چه.دارد تفاوت بسيار
سياسي نظام اين درقانونگذارياست امر در اباهيگري
آنان منتخبان و ملت آن قانونگذارياز و تشريح و تقنين
نميشود الهي ونواهي ملاحظهاوامر وجه هيچ به آن در و است
عقلايي اهداف يكسلسله به نيل براي بشري ملاحظهاي صرفا بلكه
.قرارميگيرد محور
است گرفته را دين جاي علم جديد ، ليبرال جوامع در واقع در
.نشستهاند جامعه مسائل و حوادث كنار در ديني احكام و
سياسي نظام ويژگيهاي و ابعاد و وجوه از پارهاي كه حال
را ليبرال جوامع با اسلامي جمهوري فرق جمهوريتو
.ميپردازيم انقلاب و جمهوريت رابطه به نمايانديم
از پيش حكومت ، شكل درباره گو و گفت و تعمق كه ميدانيم
رضاشاهي ، محمد استبدادنداشت جايي سياسي مباحث در انقلاب
براي معيني ارزشي و فكري دستگاه و نبود مكتبي
اقتصادي ، پيشرفت و ايران نوسازي.نداشت خود توجيهمشروعيت
ويژه شكل در پيشرفت و نوسازي همين.بود آن مشروعيت كانون
و انقلاب به كه شد واكشنهايي و نيروها پيدايش باعث آن
آغاز از اسلامي جمهوري ولي.انجاميد پادشاهي رژيم فروپاشي
كماكان و گرفت شكل حكومت ، و اسلام از ويژهاي بينش پايه بر
.ميكند توجيه را نظام مشروعيت اصول سياسي ، -مذهبي گفتاري
شكوهمند انقلاب دستاورد و حاصل ايران در كنوني جمهوريت
محركه نيروي شيعي ايدئولوژي و اسلام كه انقلابياست اسلامي
در.بود آن گردانندگان و رهبران تهييج و بسيج عامل و
خاطر بايد انقلابات ساير با اسلامي انقلاب مميزه وجه تبيين
روند در مهمي بسيار عامل تشيع بخصوص و مذهب كه ساخت نشان
رفتار مهم الگوهاي از يكي مذهب و ماست تاريخي تحول
و اسلام از قبل چه تاريخي دورانهاي تمام در و ماست اجتماعي
خود اقدام و حركت حكومت ، يا و قيام هرگونه اسلام از بعد چه
ومبارزان قيامكنندگان و است داده صورت دين لباس در را
دارند نگه محفوظ آسمان با را حركتخود بستگي تا كوشيدهاند
.كنند حفظ مردم ميان در را خود نفوذ طريق اين از وبتوانند
پا سر را خود ميتوانستند مذهب سايه در صرفا هم حكومتها
ميكردند سعي وسلسلهها حكومتها جابرترين حتي دارند ، نگاه
خود حكومت به مذهبي جنبه و بخوانند خدا نماينده را خود
به حداقل مذهب مشروطيت ، انقلاب تا ايراني درجامعه.بدهند
با تعارض در و داشت قطعيت و انحصار قضايي ، مرجع عنوان
نظام ساخت در مذهب نه و مردم نه مشروطيت تا.بود حكومت
جمهور نقش بعد ، به ازمشروطه.نداشتند چنداني نقش سياسي
به رو دين نقش دورانپهلويها ، در و شد بيشتر ومردم
نقش هم اسلامي ، انقلاب برآمدنخورشيد با و نهاد پژمردگي
و اجتماع.شد وپرقدرتتر بارزتر مذهب نقش هم و مردم
و ديني شعارهاي تحتلواي مردم گسترده حضورومشاركت
و مراسم و نهادها به احترام و اعتماد و عزاداري مراسم
.رساند ثمر به را اسلامي انقلاب مذهبي و ديني شخصيتهاي
را جمهوري از خاصي نوع و شكل اسلامي انقلاب خاص ايدئولوژي
و منشا احكامالهي و نواهي و اوامر هم آن ، در كه زد رقم
مسلمانرعايت شهروندان حقوق هم قانونگذارياست مبناي
مختلف طبقات و گروهها همگانياقشار ، مشاركت.ميشود
به همگاني پذيرش يك جمهوريتاز تا شد سبب اجتماعي
در.شود برخوردار نظمسياسي براي قانوني پايگاه عنوان
دريافتي و شد ليبراليسم جانشين اسلامي جمهوري انديشه ، اين
.آمد وجود به اسلامي ايران در شهروند و سياست از غني بسيار
و امامت اصل كه چنان آن حكومت ومقام شان اسلامي جمهوري در
آني از بيش بسيار دارد ، اقتضاء ولايت مورد در وارده فروعات
حكومت باب در سياسي انديشه متفكران و نظريهپردازان كه است
قدرت شمول حوزه از خصوصي شئون هابز نظريه در اگردارند
تا (حكومت)امام قدرت اسلامي ، جمهوري در ميشد ، خارج حكومت
شمول دايره.نفودميكند فرد حيات شخصي زواياي كوچكترين
واجتماعي فردي تمامشئون در او اقتدار و گستردهولايت
نظام استقرار پساز گروهها و افراد از كهعدهاي بود
كه بودند ومعتقد ميديدند ناسازگاري و تضاد(سالاري دين
.گوناگونحكومتاند شيوههاي به ناظر دو مفهومهر دو اين
و جمهوريت واژه و ميگفتند دينسخن از يكسره بخشي
روح با بيگانه و وارداتي مفهومي آنان نزد در سالاري مردم
را جمهوريت يكسره ديگر بخشي و ميشود تلقي ديني
.ميدانند كار چاره را دين نفي و كرده اختيار
و احكام حاكميت و نظامجمهوري برپايي از دهه دو از پس
را خود پيش ، از بيش روز هر نخست گروه الهي ، قوانين
جديد ارزشهاي و هنجارها نيرومند فشار روياروي
سنت و كهفرهنگ مييابد در نيز دوم گروه و يافته جمهوري
جهت همين به.است آنان محاسبات از ريشهدارتر ديني ، حيات
باهمتلفيق را شيوه دو اين تا تلاشكردهاند هم عدهاي كه است
.كنند
معارف كتابخانه
|
هزارهها تاريكي در
اول چاپ /قطره نشر /دهباشي علي كوشش به /اسكندري ايرج
تومان 1900/صفحه 556/باروكش زركوب /بزرگ رقعي قطع /1377
ميدهد نشان بسيار باستانشناسي شواهد و كتبي مدارك و اسناد
پيش اول هزاره دوم نيمه تا سوم هزاره اول نيمه از لااقل كه
چندين (هخامنشي سرتاسري دولت تشكيل زمان تا يعني) ميلاد از
بخش در سراسري دولت يك سپس منطقهايو دولتهاي دولت ، -شهر
ترتيب به آنها عمدهترين كه آمدهاند ايرانپديد سرزمين غربي
ماد ، دولت ايلام ، دولت از عبارتند تاريختشكيل ،
چندي محلي حكومتهاي سال ، هزار دو همين طي.دولتهخامنشي
از پيش دوم هزاره) كاسي لولوبي ، گوتي ، ازقبيل
يكم هزاره) پارسي و مادي سكايي ، مانايي ، ، حكومتهاي(ميلاد
تكوينيا حال در ايران غربي مناطق در نيز (ميلاد از پيش
.بودهاند تشكيل
آخريندستاوردهاي برمبناي هزارهها ، تاريكي در ايران كتاب
تاريخ از تاريخپيش به آركائيك پژوهشهاي و باستانشناسي
فصل ، هفده و بخش طيچهار در اثر اين.ميپردازد زمين ايران
همبودي ايران ، ساكنان كهنترين:ميكند مطرح را زير مسائل
و تجزيه اشكال بدوي ، جامعه شكلسازماني نخستين در دودماني
جامعه در طبقات پيدايش و قشربندي روند ساختاربدوي ، انحلال
جامعي بررسي با و گرفته قرار بحث مورد بدويايران ،
.ميرسد پايان به كتاب ايلام دولت تحتعنوانپيدايش
ايران باب در زماني و طولي مطالعه مقدمه بيگمان كتاب ، اين
بلكه قرنهاو نميشود ، آغاز مادها با ايران تاريخاست
درجرياني پرتكاپو مردمي و جامعه آن ، از پيش هزارهها
گسترش دگرگونسازيو به پيراموني ، تمدنهاي با تاثيرگذار
در ايران.ايرانميپرداختهاند در زندگي تجربيات و شرايط
تاريخ آسمان در ايراني روشناييتمدن آغاز هزارهها ، تاريكي
انسان هيچ بر آن جاودانگي و كهديرپايي تمدني.است بشريت
.نيست پوشيده آگاهي ، ديگر و بصير
عينالحكمه
سال به گذشته در) تهراني رازي محمد ميرقوامالدين:تاليف
دفتر همكاري با قلم اهل / علياوجبي تصحيح / ( ه 1093
5200/ صفحه 178/ وزيري قطع / اول چاپ / مكتوب ميراث نشر
ريال
ملارجبعلي مكتب بارز نمايندگان از رازي ، ميرقوامالدين
از يكي و اصفهان ، فلسفي درحوزه ( ه م 1080) تبريزي
فحواي از برجستگي اين و است صفوي عصر فيلسوفان نامدارترين
را شيخالرئيس آثار و داشت مشايي مسلك اوپيداست آثارش
استادش آراي شارحان و پيروان از آن بر علاوه.ميكرد تدريس
فلسفه موضوع در حكمي آثار از عينالحكمهيكي.است ملارجبعلي
فلسفي مباحث پيرامونامهات تفصيل به قوامالدين كه است مشاء
نقادي به رساله دراين اصلي بحث.ميپردازند بحث به
ظرافت نظر از كه دارد اختصاص امكان و وجوب بنيادينمفاهيم
برابري (م 1308- 1270) اسكات مكتبدونس فيلسوفان نقادي با
بحث و شده تشكيل دوازدهفصل و مقدمه يك از كتاب اين.ميكند
همراه اسلامي فلسفه در مبحث مركزيترين مثابه به وجود
در كتاب اين.است شده آورده كتاب در آن كلاسيك باتقسيمات
كار به كه است برخوردار مطلوبي وضوح سادگيو از ايجاز ، عين
.ميآيد بسيار متقدم خوانندگان
:تحقيق / عاملي علوي سيداحمد علامه:القبساتتاليف شرح
دانشگاه اسلامي مطالعات موسسه:ناشر / اصفهاني ناجي حامد
/ اول 1376 چاپ مكتوب ، ميراث نشر دفتر همكاري با تهران
شخصيتهاي بارزترين از يكيصفحه تومان ، 747 قيمت3000
شاگردو -علوي ميرسيداحمد الهي حكيم اصفهان ، فلسفي مكتب
استاد يماني حكمت راستاي در نيز وي.است -ميرداماد داماد
نوع در يك هر كه درآورد تحرير رشته رابه متعددي آثار خود
مباني طرح خصوص اودر.است اسلامي فلسفه تحقيقي آثار از خود
فرمان به و استاد تقرير از استفاده با ميرداماد ، آراء و
توضيح و مشكلات حل براي القبسات كتاب بر بديعي وي ، شرح
درآمده حاضر كتاب هيات به آن كهحاصل نگاشت آن عميق عبارات
.است مبانيفلسفي در وي تعمق و تبحر بيانگر كه است
طالقاني آيتالله زندگي از حكايتهايي
قلم ، انتشارات:ناشر / لامعي شعبانعلي:نگارش و گردآوري
.صفحه تومان ، 285 قيمت850/ اول ، 1376 چاپ
علامه و نستوه مجاهد زندگي دوران به فصل شش در كتاب
و خواندني حكايتهاي و ميپردازد طالقاني آيتالله بزرگوار
.نقلميكند را بزرگوار آن زيستن شيوه از عبرتآموز
|
|