خواننده و حجيم كتابهاي جدال
ماليخوليا و غربت
خواننده و حجيم كتابهاي جدال
امريكا ادبيات از جديد اثر چند بر گذري
وجه داراي آمريكايي سرآمد نويسندگان كتابهاي جديدترين
گويا.است زياد نسبتا آنها همه حجم:اتفاقياست مشتركي
آنها همه از عمري و سنگذاشتهاند به پا ديگر كه بزرگان اين
لااقل برنيايند هيچكاري انجام پس از پيرانهسر در اگر گذشته
نويسندگاني آثار آخرينبرميآيند بخوبي درازگويي عهده از
شالبلو و وايت ، ادموند يونگ ، اريكا آپدايك ، جان نظير
در.دارد صفحه حداكثر 773 و حداقل 309 كه است كتابهايي
عنوان با رمانش آخرين كه است تنهاشالبلو شايد گروه اين
ازسمفوني آثار اين در.است نگاشته صفحه در 104 را حقيقي
مقدس خاطره و آپدايك جان وايت ، آخرالزمان ادموند وداع
ديكسن و تاميسن كلمه هزار حدود 180 با اريكايونگ
از يكي.ميشود ديده كلمه هزار حدود 320 با تامسپينچون
.است آداب از دور و زشت وجودواژگان نخست دسته مشخصههاي
در پينچون كتاب كهفقط دوم دسته واژگان انبوه شمار در اما
عوض ، پينچون در.نيست خبري كلمات نوع اين از است دسته اين
وفور به سنگين و طولاني واژگان از كلماتش بزرگ ارتش در
و بردن براي كتابفروشيها گويي آنچنانكه.است استفادهكرده
بر بالا دستگاههاي داشتن از كتابهاييناگزير چنين آوردن
چه جماعتكتابخوان از كه پرسيد بايد اما.بود خواهند
تعدادي چه و شد؟ خواهند كشيده كتابها اين سوي به تعدادي
را كتابها اين مطالعه رساندن پايان به حوصله ازآنها
آنكه از پيش خوانندگان از خيلي استكه مسلم داشت؟ خواهند
كناري به را برسانندآن اتمام به را حجيم كتابهاي اين
نام مثلآخرالزمان كتابي آنكه ولو.گذاشت خواهند
متضمن علاوه به و باشد داشته جلدش روي بر را جانآپدايك
حوصله كه خوانندهاي براي كه نكاتي.باشد نيز نابي نكات
وداع سمفوني و بلو شال درحقيقي باشد داشته مطالعه
.نيست كم نيز وايت ادموند
از كتاب سه در ادبي وذوق مشخصهحجم دو بر علاوه اما
.ميخورد چشم به نيز بينزاكتي نوعي گذشت نامشان كه آثاري
چون سالهاي چند و شصت و كهنهكار نويسنده كتاب آخرين حتي
به تاكنون آپدايكنيست عاري بينزاكتي اين از هم آپدايك
اين همه در كه ساخته منتشر كتاب ازآخرالزمان 46 غير
در كه يافت نميتوان جمله يك حتي وي قلمي آثار حجيم مجموعه
ترنبول ، بن درآخرالزمان.باشد نشده آداب مبادي رعايت آن
ميانه در آپدايك خود همچون كه رمان اصلي شخصيت و قصه راوي
پروستات سرطان به ابتلا اثر در قراردارد ، عمرش دهه ششمين
.است آينده قرن ربع درحدود داستان زمان.است مرگ حال در
وي.ديگريميرود زندگيهاي و زمانها به گاه به گاه بن
.قبرهاست از سرقت كارش كه ميشود مصري مردي به تبديل يكبار
ميلادي چهاردهم قرن در و است مارك قبرستانها ، دزد اين نام
ميشود ، آلماني اسيران نگهبان ديگري جاي در بن.ميكند زندگي
زمين روي بر كه است انساني كتابآخرين از ديگر جايي در و
و است موجود تنها عظيمالجثه قارچي با همراه و ميكند زندگي
تخيل نيروي اينكتاب در آپدايكهستند عالم كل مالكان تنها
و زمان گذشت كه ميگذارد نمايش به را گستردهاي
اگرچه.سازد وارد برآن نقصاني كمترين است كهولتنتوانسته
در كار ميشود تصور چنانكه كتاب اين موضوع ، كليت اين سواي
.نيست توجهي خور
.است شده ظاهر جنجالي و پرهياهو مقدس درخاطره اريكايونگ
ساره ، نامهاي به ستيزهجو و پرسروصدا زن چهار سرگذشت كتاب ،
خواننده.است ديگري دختر هريك كه ساراست و سالي ، شالوم ،
.ميرود سال 2006 به سال 1905 در سوكووولي روستاي از
كه قزاقهاست قلمرو در و تزاري روسيه در روستايي سوكووولي
خانم.شود آغاز آنجا از داستان تا ميبرد سر به آن در ساره
طي يهود قوم مهاجرتهاي و آوارگي تاريخ كتاب اين در يونگ
.ميكند بازگويي داستان قالب در را مورداشاره ساله يكصد
در كار كليت اما دارد خيزهايي و افت داستان روايي محور
در كه مصائبي تلخكاميهاو و يهوديان مشكلات انتقال و بيان
ايناثر با اريكايونگ.است موفق شدهاند آن متحمل آوارگيها
تواناتر گرفتاري و اندوه و غم از نوشتن در كه ميكند ثابت
در روستايي از ساره مهاجرت اولين.است مضامينديگر از
در نويسنده هرچند اما شده وترسيم توصيف زيبا بسيار روسيه
و زيبايي اين خودبه مقاصد بيان در كتابش صفحه تمام 309
از ظرافتهاييبيش حاوي رماني مقدس نيافتهخاطره دست رسايي
يهود قوم گرفتاريهاي كردن روايت گواينكه).است انتظار حد
خوشايند بابت اين از او كردن متاثر و خواننده كردن وهمراه
(.نباشد ياگروهها اشخاص بعضي
نگارش در وايت ادموند گانه سه از جلد آخرين وداع سمفوني
در.دارد نيز پرمعنايي عنوان كه است احوالخويش شرح
در تا ميكنند ترك را يك به يك نوازندگان هايدن سمفوني
از زيبايي تمثيل اين و.ميماند باقي ويولون فقط انتها
.است آورده امريكا جامعه برسر ايدز بيماري كه است احوالي
از را جامعه عرصه گويي تا ميگيرد قرباني يك به يك ايدز
نفر انتها 13 به تا ابتدا از كتاب اين در.سازد خالي آدمي
هلاكت به ايدز اثر در شده ذكر آنها اسامي كه شخصيتهايي از
.ميرسند
هستند واقعيت در چنانكه را شخصيتها رمان اين در وايت
اريكايونگ خانم رمان با وي كار جهت اين واز ميكند توصيف
-است متشخصتر وايت مورداستفاده اسامي اما.است همطراز
و -گورويدال اروگيبرت ، و فوكو ، ميشل گوگنهايم ، پگي نظير
.مينمايد مقبول كار اين است احوالي شرح واقع به كتاب چون
است انگليسي كاشفان از سادهاي و صاف داستان ديكسن و ميسن
اين پينچون تامس.است درآمده نگارش به تحقيق براساس كه
را كار اين و نوشته هجدهم اواسطقرن هواي و حال در را اثر
.است انجامرسانده به عظيم شوقي و زايدالوصف دقت با
پينچون دقت و مهارت با تاريخ از دوره آن بازآفريني
كهپتريك است قصههايي آن ، بديل تنها و است باورنكردني
هجدهم قرن دوم نيمه دريانورد دربارهقهرمانان اوبراين
.است نوشته
جديدش كتاب در دارد سال اينك 82 هم بلوكه شال
سيجسيموند سرگذشت حقيقيپختهايمينمايد حقيقينويسنده
كننده وارد ترلمن هري و انساندوست ميلياردري آدلتسكي ،
در و خراب عتيقههاي ترلمن.است چين از عتيقه اشياء
سيتي گواتمالا به را آنها كرده خريداري چين در را همشكسته
اشياء شهر آن در كار نيروي ارزاني استفادهاز با و ميبرد
با ثروتمند آدلتسكي.ميرساند امريكا به كرده تعمير را
به را او كارش در وي قدرت و ترلمن بصيرت مشاهده
.كارميگيرد
جديد رمانهاي از كتاب كمحجمترين كه صفحهاي كتاب 104 اين
نگارش سبك و جذابيت با است معروف ازنويسندگان امريكايي
پروازهاي در مطالعه مناسب شايد خود مثبت و روشن نگاه و
در را شد مقالهمعرفي اين در كه كتابهايي ديگر.باشد داخلي
قطار با سفر مثل دراز و دور سفري در بايد مقايسه ، مقام
مطالعات چنين حوصله خواننده كه اگر.كرد مطالعه بهسيبري
براي كتاب از بخشي مطالعه اگر و.داشتهباشد بيانتهايي
.نماند باقي سفر از برگشتن زمان
بيرجندي فاضلي محمود:ترجمه
اكونوميست:از نقل به
ماليخوليا و غربت
(حاتمي علي ساخته) واشنگتن حاجي سينمايي فيلم بر نقدي
آن عاشق حاتمي كه ومطنطني فاخر زبان واشنگتن ، حاجي در
در را خود زيباترينكاربردهاي و بامعناترين از استيكي
پيداميكند سينما
و قاجار دوران به نگاهحاتمي پختهترين واشنگتن حاجي
يكجانبه حسرتخواري رنگ ابدا كه است ، تجدد و تقابلسنت
ندارد را زيبا و رفته كف از گذشتهاي براي
بسيار فني عيبهاي وجود كهبا هست چيزي واشنگتن حاجي در
جامپ نوع از كهالبته) پرشدارش برشهاي وجود آن ، با
بخش وجود با و (مدرننيست سينماي وتعمدي كاتهايآگاهانه
لطمه فيلم به كه سفارت به سرخپوست شدن نامربوطپناهنده
را آن و فردميبخشد به منحصر وقوتي اصالت آن به ميزند ، جدي
برجسته آثار يكياز و حاتمي علي فيلمهاي ازبهترين يكي به
.ميسازد ايرانبدل سينماي
حاجيواشنگتن نيرومند فيلمشخصيتپردازي محسنات راس در
فاسد و بيشعور و احمق درباريان صورتكليشه به اواست
اصلي مسئله اصولا و است نشده كشيده تصوير به قاجار دوران
هر)نيست قاجار دربار فساد ونمايش افشاگري اصطلاح به فيلم
است ، اين دربار اين پرورده كه زبانحاجي از خود جاي در چند
انگليسي)نيست دلقك حاجي (.انجامميگيرد وجه رساترين به كار
چنان دنياييانبا ينگه به او دادن ميزند ، پسته حرف خوب را
به را بيننده نه و آنها كهنه ميگيرد انجام وقاري
بساط در آه كه آن وجود با)دارد نفس عزت ،(خندهنمياندازد
آنها احترام كه است چنان سفارت مستخدمان با رفتارش ندارد ،
كه است نگران ازابتدا)دارد ملي عرق ،(ميانگيزد رابر
از پس بعد ، و رانميشناسد ايرانيها هيچكس دراروپا چرا
خود سنتي زندگي مترجمش ، شيوه خلاف بر واشنگتن ، رسيدنبه
غربيان بهپيشرفتهاي تعصب ديده با اما ،(حفظميكند را
قبال در او وحيرت واشنگتن از او تعريفهاي)نميكند نگاه
را ، واقعيتها(است نهاده پا آن به جديديكه دنياي
او با تحصيلطب قصد به ابتدا از كهمترجمش ميداند)ميداند
در ورعيت ميكند بيداد ظلم مملكتش كهدر ميداند است ، آمده
عاشق و ،(...و است فساد غرق دربار كه ميداند است ، مضيقه
همين خاطر به دقيقا و.دخترش تنها به سوزناك عشقي است ،
با بيننده -ميافتد فلاكت به وقتي كه است حاجي انساني خصايل
و زيست شيوه.ميسوزد او براي دلش و ميكند همدلي احساس او
سبب همين داردوبه ريشه ما يكايك در هم هنوز او سنتي تفكر
.ميآورد درد به را دل چنين او افتادن فلاكت به كه هست هم
سينمايي بازيهاي ازبهترين يكي در انتظامي ، عزتالله و
از كه او دريده نگاههاي.ميبخشد جان شخصيت اين خود ، به
رفتن راه ميكند ، حكايت قاجار دربار مردان طبيعي سنگدلي
به چون كه دردي گفتنش ، سخن وقار و طمانينه او ، مغرورانه
حال درعين و ميكنند ، حكايت آن از چشمانش ميافتد دخترش ياد
يا ميآيد سراغش به غش بيماري وقتي برانگيزش ترحم هيئت
.است تكاندهنده و موثر شدت به ميكند ، مستاصلش غربت
جا هيچ و دارد حضور فيلم نماهاي همه در تقريبا انتظامي
لايهگي چند و پيچيدگي كه گفت ميتوان جرات به و.نميآورد كم
اين به نميتوانست ديگري بازيگر هيچ را واشنگتن حاجي شخصيت
.بياورد در خوبي
آن عاشق حاتمي كه ومطنطني فاخر زبان واشنگتن ، حاجي در
در را خود زيباترينكاربردهاي و معناترين با از استيكي
گفتار يا فيلم دراين كه زبان ، اين.ميكند سينماپيدا
در ميكند ، جاري زبان بر حقيقتا آنچه يا حاجياست دروني
استادانه كارگيري به و آن موزون آهنگ لحاظ به كه حال عين
مجللي قصر به رو هر به اما است ، اوج در سخنوري صنايع همه
موزه به دردتبديل به كه ميماند ديوارهايپرنقشونگار با
كاربردي است آنشده وارد حاجي كه تازهاي دردنياي و ميخورد
را آن كند ، زباناستفاده اين از ميخواهد وقتيحاجي ;ندارد
جهانبيني ، دو و دوفرهنگ دنيا ، دو بين تفاهم عدم.نميفهمند
به امريكا جمهور حضوررئيس در حاجي نطق صحنه بهزيبايي كجا
صحنههاي از بسياري اين ، در بر علاوه است؟ شده تصويركشيده
جمهور رئيس حضور به شرفيابي گزارش حاجي كه آنجا فيلم ، مثلا
شرح سفارت به را سابق جمهور رئيس آمدن يا رامينويسد ،
ميدهد روي ماوقع ، چنانكه شرح از توگويي زبان ، اين ميدهد ،
نميآيد ، ساده بيانحقايق كار آن مجلل بناي است ، گويي ناتوان
به دروغ و ريا پسرنگ است ، مناسب باشكوهتر بيانچيزي براي و
زبان آن كهبرازنده ميدهد شرح چنان را ماجرا ميگيردو خود
از كلام ، اين وميدهد روي واقع دنياي در نهچنانكه است ،
و دارد ادامه نوارتصوير موازات به فيلم ، تاپايان آغاز
به دائمي ، و نيرومند اينحضور كردن منظور بدون معنايتصاوير
غربت درباره كلام يك واشنگتندر حاجي اما.ميبود كليديگر
اين.است غريب كلي دنيابه اين در حاجي.است وتنهايي
خالي فضاي در سفارت ، ساختماندرندشت در او تنهايي غربتدر
يكجا جز نيست آن در هيچتنابندهاي كه پاراديز هتل آلود ومه
آدميزاد ، تا ميماند وخيال خواب به هم او كه زني
و سرتراشيده با او هيئتظاهري و زيست شيوه درناهماهنگي
خود كه فاخرش نطق درناهمخواني تازه ، محيط با البسهايراني
سوزان حسرت در و زندگينو ، با ميكند تعبير فتح به آنرا
خود به را اصل از شكلدوري تند ، پرداخت با كه ازفرزند دوري
از شايد كه) فيلم دكورهاي سادگي.است يافته ميگيرد ، تبلور
آدمهايي اندك تعداد و ،(است بوده امكانات نبود و اجبار سر
و تنهايي حس اين حاضرند ، (حاجي بدرقه فصل جز) فيلم در كه
به آميخته غربتياست اين و.ميكند تقويت غربترا
دخترش جاي به حاجي عروسكيكه.بيمارگون و حالتيماليخوليايي
.است غيرطبيعي حال نشانههاياين از يكي ميورزد ، اوعشق به
دهان بر حال اين هنگامغلبه به كه كفي و حاجي حالتغشي
در خود نطق كهحاجي همين ميگيرند ، او از كه ميآورد ، خوني
سخن فتح از بعد ازملال و ميبيند فتح را جمهور رئيس حضور
.ميكنند حكايت بيمارگون هوايي و حال از همه ميگويد ،
حاجي از خونگيري صحنههاي در خون بر فيلم تاكيد است همچنين
حاجي كه)گوسفند نگاه تشبيه و قرباني گوسفند ذبح فصل در يا
نگاه به (بگذارد گلويش بر كارد ديگر لحظاتي تا دارد قصد
.ميكنند تقويت را فضا همان دو هر كه حاجي ، سوي از دخترش
و قاجار دوران به نگاهحاتمي پختهترين واشنگتن حاجي
يكجانبه حسرتخواري ابدارنگ كه است ، تجدد و سنت تقابل
سمبلهاي سطح در ندارد ، را زيبا و رفته كف از گذشتهاي براي
شخصيت وبيمارگون رواني وجه بر و نميماند متوقف بيروني
نو بادنياي خويش تطبيق از ناتوان و دنيايكهنه در باليده
انطباق خاطر به احيانا)كهبعدها نگاهي ;ميشود متمركز
منتفي ساختن فيلم اصولاامكان آن بدون كه غالب ، باملاكهاي
سادهانگاري به دلشدگان و كمالالملك چون درفيلمهايي (بود
.ميگرايد
صافاريان روبرت
|