|
مدني جامعه پاتولوژي
خلدون ابن انديشه در اجتماعي پاتولوژي نظريه تبيين
حكومت يكسويه تداوم جاي به مدني جامعه در سياسي قدرت
افكار به مراجعه مبناي بر و نخبگان گردش براساس نخبگان
ميشود تعريف عمومي
و حكومت يگانهسالاري و عاملخودكامگي دو خلدون ابن
را فرمانروايي امر در ديگران مشاركتدادن از سرباززدن
دولتهاميداند تجزيه و سقوط و شهرها ويراني باعث
ناگزير توضيحي
است رفته كار به پزشكي تن علوم در بيشتر كه پاتولوژي واژه
نيست ، مانوس چندان اجتماعي علوم در آن از استفاده و
اين.نابسامانيها و بينظميها خاستگاه مطالعه:از عبارتست
گفته بيماريها ريشهيابي فراگرد به پزشكي ديدگاه از اصطلاح
سلامتي از بيماري تشخيص گاهياوقات اينكه سبب به اماميشود
گرفتهاند وام را واژه اين كه لذاجامعهشناساني است ، دشوار
قادرند سختي به ساختهاند ، Social Pathology آن از و
چگونه هنجارمنديها شده تثبيت مرزهاي جامعه در كه بگويند
پذيرفته هنجار اگر كه است مسلم نكته اين همه بااين.است
شود ، انگاشته ناديده جامعه افراد سوي از ومرسومي شده
شكل انسانها كردار و رفتار و ميآيد وجود به آنگاهكژروي
(1).ميگيرد خود به بيماري وشمايل
رفتار چشمگير تخالف نوعي اجتماعي پاتولوژي ديگري تعريف در
(2).است شده دانسته عمومي هنجارهاي با انساني كردار و
درشكلگيري كه پديدههايي از يك هر غياب در اينكه بر علاوه
فترت و دچارضعف جامعه اين است ، شده شمرده مدني جامعه
مهمترين عنوان به ذيل عوامل كه داشت توجه بايد ميگردد ،
.ميرود شمار به مدني جامعه يك شكنندگي اسباب
وگسترش وجناحي فردي برتريطلبي روحيه شيوع استبداد ، -1
استيلاجويي حس
قرآن در كه فردي برتريطلبي روحيه و حس:موضوع تبيين
خوار و خفيف مردم تا -است شده داده نسبت فرعون به كريم
بينشميزان با تقابل در دقيقا -كنند اطاعت را او و شوند
و انحصارطلبي مبهم صورت به چه داردو قرار است مردم راي
حالت بدترين در و -استبداد روشن گونه به چه و نخبهگرايي
شكست.ميشود تلقي مدني جامعه دشمن مهمترين -توتاليتريسم
و اول جهاني جنگ دو در توتاليتري نظامهاي به متكي كشورهاي
و مردم غياب در آلنده و مصدق دكتر ملي حكومتهاي سقوط دوم ،
جريان در ايران پيروزي و بهمن 1357 كودتاي 21 شبه شكست
حاكميت مهم نقش بيانگر مردم ، حضور واسطه به مقدس دفاع
اين تبيين در خلدون ابن.است مدني جامعه ثبات در مردمي
ويراني و دولتها تباهي مايه ستم و خشونت استبداد ، كه مهم
در جمله از.است گفته سخن تفصيل به است ، عمران و اجتماعي
پادشاهي براي شدت و خشونت اينكه عنواندر تحت فصلي
در سلطان اگر:گويد ميشود تباهي مايه اغلب و است زيانبخش
ايشان نهاني امور در و سختگير و قاهر مردم كيفردادن
و ميگيرد فرا را مردم خواري و بيم وقت آن...باشد كنجكاو
خو بدان و ميبرند پناه فريب و مكر و دروغ به سرانجام
و مييابد راه آنان اخلاقي فضايل به تباهي و فساد و ميگيرند
دست سلطان ياري از مدافعه هنگام و نبردگاهها در كه بسا چه
تباهي به رو كشور نگهباني امر نيتها فساد سبب به و ميكشند
به را سلطان و غوغاكنند وضع اين علت به كه بسا چه و ميرود
اساس و..ميگرايد تباهي به دولت نتيجه در و رسانند قتل
.ميرود ويراني به رو نگهباني از عجز علت به شهرها حصار
واز كند رفتار ملاطفت و مهر با رعايا به سلطان اگر ولي
او دشمن با پيكار هنگام مردم گذرد در ايشان جرايم و بديها
بهبود به سو هر از كشوري امور نتيجه ودر ميكنند جانسپاري
به دادن نعمت از رفتارعبارت حسن توابع اما و.ميگرايد
.است ايشان حقوق از مدافعه و رعيت
:است قرار اين از خلدون ابن نظريه چكيده
مردم ، شخصي امور در تجسس و سختگيري و قهر استبداد ، (الف
روغن و چاپلوسي گسترش اجتماعي امنيت و ثبات عدم موجب
و جنگها در شكست شورش ، ناامني ، فساد ، و دروغ شيوع زباني ،
.ميشود شهرها ويراني
تساهل و تسامح ملاطفت ، و مهر -عقلايي گزينشگري آزادي ، (ب
.ميشود كشور ثبات موجب
حسناست ، برتوابع تاكيد خلدون ابن نظريه در مهم نكته
دادن سياسينعمت و اجتماعي اقتصادي ، عدالت نوعي به كه
شهروندان حقوق دولتاز دفاع و جامعه قانونمندي و رعيت به
.ميگردد منجر (3)ايشان حقوق از مدافعه
بهحقوق تجاوز و اجتماعي و فردي آرامش و امنيت سلب -2
بشمارميرود مدني جامعه بزرگ آفات از شهروندان قانوني
كهتجاوز دانست بايد:گويد خلدون ابن مهم اين تبيين در
ثروت كردن بارور و آوردن بدست از را آن مردم اموال به
نسبت همان به باشد اندازه هر به تجاوز و ميسازد نوميد
ميايستند باز ثروت آوردن بدست راه در كوشش از رعايا
كسب راههاي همه به باشد عمومي و بسيار تجاوز اگر چنانكه
پيشه از نوميدي علت به مردم وقت آن.ميكند سرايت معاش
پيشهها كليه از دست روزي ، كسب وسايل و حرفهها انواع كردن
بازار شدن كم يعني صورت اين در و] داشت برخواهند هنرها و
كاسد و بيرونق آباداني و اجتماع بازارهاي [ كوشش و كار
آن از روزي جستجوي در مردم و ميگردد متزلزل احوال و ميشود
و ميشوند پراكنده ديگر نواحي در وبرميبندند رخت سرزمين
از آن شهرهاي و مييابد تقليل ناحيه آن جمعيت نتيجه در
(4).ميشود خالي سكنه
ستمگريويرانكننده يكسو از دهد نشان آنكه براي خلدون ابن
باز دولت سقوط به امر اين نتيجه و است اجتماع و آباداني
و دين سايه در اجتماعي عدالت ديگر سوي از و ميگردد
او شريعت نواهي و اوامر به كردن عمل و خدا از فرمانبري
در كه مسعودي از حكايتي به ميشود شهرها آباداني و عزت سبب
موبدان:ميجويد استاستناد آورده ايرانيان اخبار ضمن
كنايه طور به بهرام پسر روزگاربهرام در آنان دين پيشواي
دولت عايد آن نتيجه از كه وغفلتي ستمگري از را پادشاه
براي جغد زبان از مثالي باره دراين و كرد نهي ميشود ،
شنيد را جغد آواز پادشاه كه چههنگامي:آورد پادشاه
.آري:گفت موبدان ميفهمي؟ را پرنده گفتاراين آيا پرسيد
ماده جغد و شود جفت مادهاي جغد با ميخواهد نري جغد
كه ديههايي از ميكند شرط ويرانه ده بيست را خود شيربهاي
و نوحهسرايي به آنها در تا.است شده ويران بهرام عصر در
اگر:گفت وي به و پذيرفت را ماده شرط نر و پردازد زاري
به هم ويران ده هزار يابد ادامه پادشاه اين فرمانروايي
خواسته هر از شرطي چنين و بخشيد خواهم تو به تيول عنوان
(5).است آسانتر ديگر
يگانه و عاملخودكامگي دو خلدون ابن پيداست ، چنانكه
امر در ديگران دادن مشاركت از زدن وسرباز حكومت سالاري
دولتها تجزيه و سقوط و شهرها ويراني باعث را فرمانروايي
.ميداند
عقل و شريعت از [اسلامي] مدني جامعه قانونمنديهاي -3
است درآمده مشخصي حاكميت تحت و شده منبعث
ازمجراي انگلستان و آلمان فرانسه ، كشور در 3 مدني جامعه
.است تحققيافته (فلسفي) فرهنگي سياسي ، اقتصادي ، توسعه
عميقي توجه خود بورژوايي بزرگ انقلاب جريان در فرانسويها
برتري سود به و دادند نشان سياسي توسعه رويكرد به
.شدند واردعمل اقتصادي حاكميت آزادي بر فردي آزاديهاي
اقتصاديناشي شكوفايي واسطه به انگلستان در مدني جامعه
كشورهاي ذخائرغني به انگليسيها مدت طولاني يازي دست از
سالها فوق كشور هميندليل به آمدو بوجود دنيا سلطه تحت
دنيا بازار و مالكيت (امريكا امپرياليسم ظهور از پيش و)
نهضتهاي پيشرو همواره آلمانها.داشت خود اشغال در را
و ماركسيسم بلوغ و ظهور زمينههاي بودهاند اروپا در فلسفي
...است آمده فراهم كشور اين در اگزيستانسياليسم
مدينهالنبي از الگويي ميتواند كه اسلامي مدني جامعه اما
براساس جامعه اين.است استوار ديگري مايه و پايه بر باشد
شكل ديني منطق و عقلي و الهي شريعت از گرفته نشات قوانين
و ضروريست امري بشري اجتماع:گويد خلدون ابن.گرفت تواند
هر در و ميگوييم سخن آن درباره ما كه عمرانيست معني به آن
حاكمي و - بازدارنده - ياوازع بايدرادع ناچار اجتماع
ميان در حاكم آن فرمان و كنند رجوع وي به مردم كه باشد
شده نازل خدا جانب از كه است شرعي بر متكي گاهي مردم
آشنا از پس عقلي سياست بر متكي حاكم فرمان گاهي و..است
آنچه آن در كه را جامعهاي و است جماعت مصالح به وي شدن
و مينامند فاضله آيدمدينه حاصل سيرت اين از است سزاوار
و ميگويند مدني سياست را آنجامعه در شده مراعات قوانين
عنوان به را اجتماع اهل كه نيست سياستي حكيمان منظور
سياست آن جز به سياست اين چه واميدارند بدان عمومي مصالح
است ناياب و نادر آنان نزد در فاضله مدينه اين و است مدني
بطور و فرضيه لحاظ از تنها حكما و است دور آن وقوع يا
(6).ميكنند گفتگو آن درباره نظري
مدني جامعه در ثروت و قدرت -4
يكسويهحكومت تداوم جاي به مدني جامعه در سياسي قدرت
افكار به مبنايمراجعه بر و نخبگان گردش براساس نخبگان
نزديكي (الف:عامل رابطه3 اين در.ميشود تعريف عمومي
بر تكيه (ج سياسي انتقام (ب ثروت و قدرت پيش از بيش
.ميروند بشمار مدني جامعه پاتولوژي غيراصولي ، مخالفتهاي
به شود ، ونزديك تنگاتنگ ثروت و قدرت رابطه هرچقدر -الف
ناهمترازي دستخوش جامعهمدني در سياسي توسعه ميزان همان
:كه نكته دو اين به توجه.ميگردد
قدرت به ثروت از معمولا يافته توسعه كشورهاي در -
.ميرسند
.ميرسند ثروت به قدرت از مانده عقب كشورهاي در -
با را ما ;است موضوع اين بارز نمونه رضاخان و
.ميسازد آشنا ملموس حقايقي
عنواندر تحت فصلي در موضوع ، اين تشريح در خلدون ابن
يك اواسط در او فرمانروايي درگاه كاركنان و سلطان اينكه
واكره عمله و گفته سخن ميآيند نايل توانگري به دولت
از كه است كسانيدانسته جمله از را ميانه تاريخ دولتمردان
(7).رسيدهاند ثروت به قدرت
جامعه زمانيگريبان پاتولوژيك عامل اين -سياسي انتقام -ب
.باشد شده وقفه حاكمدچار نخبگان گردش كه ميگيرد را مدني
سياسي فرهنگ جايگزين انتقامسياسي تنها نه صورت اين در
انديشه و فرهنگ بالندگيهاي راه استبدادحاكم بلكه ميشود
تسلط جريان اين بارز نمونه.ميسازد مسدود را انساني
بر نخبگان كه مدني جامعه در.ايتالياست و آلمان در فاشيسم
مقابله و برخورد ميرسند ، قدرت به مردم آگاهانه آراي اساس
كاملا خورده شكست اقليت برابر در پيروز اكثريت حقوقي
اين طرح برنامهريزي ، هنگام حالت اين در.است شده تعريف
كرده حمايت گروهي يا كسي چه از گروهي يا كسي چه كه موضوع
كنار يا -بازنده نيروي اينكه به مضاف.است بيمورد اصولا
قدرت به يا -برنده نيروي به را حق اين -قدرت از رفته
شرايطي در كه ميكند واگذار داوطلبانه صورت به -رسيده
تصميمگيري فشار اهرمهاي هرگونه از فارغ و آزاد كاملا
.نمايد
يكي ميگرددو سياسي انتقام جايگزين سياسي فرهنگ بدينسان
.مييابد قوام مدني جامعه اركان از
قانوني ، مجراهاي طريق از دارد حق اقليت مدني جامعه در -ج
مخالفت حتي و دخالت اكثريت كار در اجتماعي قراردادهاي و
و كارشكني عنادورزي ، مساله با نبايد را موضوع اين.كند
.پنداشت يكي غيرقانوني و غيراصولي مخالفتهاي
مايسطرون و والقلم ن -5
قلم ، و تعقل انديشه ، نيروي شده ، تثبيت مدني جامعه يك در
ابن.هستند نيام در شمشيرها دليل همين به و است غالب قدرت
آغاز در (شمشير وي تعبير به و) نظامي قدرت ضرورت بر خلدون
انديشه اينكه به توجه با.ميكند تاكيد دولتها كار فرجام و
مطرح فعلي صورت به خلدون ابن زمان در جمهوري و دموكراسي
كسب براي قهرآميز نيروي از ما بزرگ جامعهشناس است ، نبوده
.است كرده ياد دولتها كارآمدن روي ابتداي در سياسي قدرت
دولت كه زمان آن يعني نيز حكومتها كار پايان در كه آنگونه
و خطرات با مقابله براي ميرود ، انحطاط و ضعف روبه
واسط حد در اما.ميآيند بيرون نيام از شمشيرها تهديدها ،
و) قلم حضور امنيت ، و آرامش زمان در يعني فراگرد ، اين
حالتي چنين در.ميچربد شمشيرها چكاچك بر (تفكر و انديشه
نيست ساخته آنها از كاري و هستند خارج دور از نظامي ابزار
و يابد راه كشور به رخنهاي يا دهد روي غائلهاي آنكه مگر
هيچ مواردي چنين در جز به و بطلبند آن بستن براي را شمشير
مرحله اين در اينرو ازنميشود پيدا شمشير به نيازي
نايل بلندتري پايگاه به و شكوهمندترند قلم خداوندان
(8).ميآورند بدست بيشتري ثروت و نعمت و ميشوند
آگاهيبخشي قدرت يا و خلدون ابن تعبير به قلم نيروي
سياسي ، اقتصادي ، ثبات به كه جامعهاي در دقيقا رسانهاي ،
بدين.ميكند رااعلام خود مفيد حضور است ، رسيده اجتماعي
آگاهي و انديشه بالندگي و سياسي امنيت و ثبات وجود اعتبار
دو اين از هريك ضعف و يكديگرند ملزوم و لازم مدني جامعه در
.ميانجامد ديگري قدرت افول به عنصر
قراگوزلو محمد دكتر
ماخذ و منابع
A.Dictionary of sociology, ED G.D Michell london..
-
of modern Sociology. Thomas ford. Hoult Arizora State
university.- Dictionary
:برگردان;خلدون ابن مقدمه ;عبدالرحمن خلدون ، ابن -3
فرهنگي ، علمي ، تهران ، پنجم ، چاپ ;گنابادي پروين محمد
.ص 362 -1366
ص 522 -پيشين -4
ص 553 -پيشين -5
ص 590 -پيشين -6
ص 544 -پيشين -7
ص 491 -پيشين -8
|
|