عليت اصل و غزالي
قضاوت معيار برترين عقل
عليت اصل و غزالي
در ايران نامي متكلمان و ازانديشمندان غزالي:جستارگشايي
از نقادي در او انديشههايشمارميرود به سلجوقيان دوره
به وي.برخورداراست ويژهاي معروفيت از اسلامي فيلسوفان
به نيشابور نظاميه در مدتي براي سنجر ، سلطان دستور
تاريخ در خود ، نوع در غزالي.پرداخت وپژوهش درسآموزي
كتابي وي.است بيهمال يكتاو انديشمندي اسلام و ايران فلسفه
فلسفينگاشت ، انديشههاي سنجش و درنقد نامتهافتالفلاسفه به
رديهاي التهافه نامالتهافه به كتابي در رشد ابن آنگاه
به اختصاص حاضر جستار.داد را او پاسخ و اونوشت كتاب بر
دارد ، غزالي ابوحامد نزد در عليت مفهوم شناسايي و بازنمود
سرويس.ميكنيم جلب مطلب اين به را گرامي خوانندگان توجه
معارف
غزالي زندگي -1
در سلجوقي دوره معروف متكلم و دانشمند محمدغزالي ابوحامد
و فقه در ويشد متولد توس طابران در قمري هجري سال 450
احمد برادرش محمدو كه هنگامي.بود عصر سرآمد كلام و حكمت
حمايت كنف در دو آن و گذشت در پدرشان بودند كودك
علوم مقدمات و گرفتند قرار رادكاني محمد ابوحامداحمدبن
و طوس در تحصيل مدتي از غزاليپس.آموختند وي نزد را ديني
امامالحرمينابوالمعالي خدمت در و رفت نيشابور به گرگان
عصر ديني علوم همه در و پرداخت كلام و فقه تحصيل به جويني
خواجه خدمت به نيشابور در سپس.گرديد استادمسلم خود
نظامالملك سال 484 در ساليعني از 8 پس و رفت نظامالملك
آنهنگام 35 در كه غزالي به را بغداد به نظاميه تدريس منصب
كه داشت اشتغال شغل بدين سال وي 4.كرد تفويض بود ساله
احمد برادرش به را مدرسي منصب و آمد پديد دروي روحي تحولي
پس و پرداخت سلوك و سير حجازبه و شام بلاد در و كرد واگذار
سلطان بهدرخواست بنا بعد سال و بازگشت توس به سال از 10
به نيشابور نظاميه در -نظامالملك فرزند وزيرش و سنجر
توس به و كرد رها را تدريس مسند سال 500 در.تدريسپرداخت
مورد بود فلسفه مخالفان از آنكهخود با غزالي.بازگشت
وي.همتگماشتند آزارش به خلقي و گرفت قرار فقيهان تكفير
زندگي پربار زندگي سال از 55 پس بسال 505 توس طابران در
مهمترين كه مانده باقي فراواني آثار او از.گفت رابدرود
علوم احياء ،(فارسي) سعادت كيمياي:است قرار اين از آنها
در الفلاسفه تهافت(فارسي)نصيحهالملوك مكاتيب ، ،(عربي)الدين
...و الضلال ، المنقذمن (عربي به فيلسوفان بر رد
عليت و غزالي -2
آيا دارد؟ علتي ميدهد رخ ما پيرامون در كه حادثهاي هر آيا
خود از پيش واقعه يك مستلزم وواقعهاي پديده هر پيدايش
ميآيند؟ معين علتهاي بدنبال معين معلولهاي هميشه آيا است؟
معين كميت گاه هر كه بود خواهد چنين و است چنين هميشه آيا
وجود آيا باشيم؟ معين كميت وقوع منتظر بايد آمد پديد الف
مسبوق امري حدوث آيا دارد؟ ديگري امر وجود دلالتبر امر يك
چيز يك به سوالات اين پاسخهمه است؟ ديگري امر حدوث به
.عليت اصل به.دارد بستگي
عام عليت اصل كه است فيلسوفي نخستين (م.ق 384322)ارسطو
يا نامتحرك محرك نخستين ، برهانعلت نمود مطرح را
كتاب در او بار اولين را ناجنبيده جنباننده
به بار نخستين را علت او نموده مطرح خود مابعدالطبيعه
علت و فاعلي علت صوري ، علت مادي ، علت:كرد تقسيم نوع چهار
.غائي
از ارسطو توضيح و تفسير با ابتدا همان از يوناني متفكران
با اپيكوريان و رواقيان شكاكان ، نداشتند موافقت عليت
به قاعدهعليت بتدريج اما نمودند ، مخالفت ارسطو تبيين
بشر بنيادين انديشههاي از يكي ضروري و منطقي اصل يك عنوان
و ميآمد حساب به عقل با مخالفت باآن مخالفت.گرديد تلقي
پيروي به كلاسيك منطق اغلبكتابهاي.شد غيرممكن آن از عدول
:ميگفتند ارسطو از
يقيني قضاياي از منحصرا آن مقدمات كه است قياسي برهان
مجالي آن در و باشد ، متيقن كاملا نتيجهاش باشد ، شده تاليف
و است ضروري يعنينتيجهاش.نباشد تشكيك و چرا و چون براي
:است نوع دو آن
معلول وجود به پي علت از آن در كه است آن لمي برهان -1
.ميشود برده
علت وجود به پي معلول از آن در كه است آن آني برهان -2
.ميبرند
نحوي به هستند يكديگر به وابسته كاملا پديدهها كه اصل اين
در ديگري پديده آن تبع به شد ظاهر پديدهايخاص گاه هر كه
است دومي علتپديده اولي پديده نمايد ، رخ شرايط همان
متفكران و دانشمندان نزد و گرفت قرار فلاسفه عام وفاق مورد
.شد محسوب چرا و بيچون اصلي
مسئله نفي به كه آمدند كسانيپديد اسلامي متكلمان ميان در
به معجزه ، امكان اثبات براي اشعري حكماي.پرداختند عليت
...پرداختند عليت قاعده نفي
هم و داشتند باور را معجزات هم اسلامي ، متشرعان زمان آن در
هنگام به خدا كه ميگفتند و ميپذيرفتند را عمومي عليت اصل
ولي !ميآورد در تعليق حال به را عليت اصل معجزه ، وقوع
متشرعان راي از معلول ، و علت همساني طرح با اشاعره
و است ، پوچ علت يا قوه مفهوم كه كردند وادعا سرپيچيدند
خدا امر به كه مواج جزتاثراتي ميدانيم اشياء از ما آنچه
.نيست ميرسند ، ما به و گرفتهاند نظام
هفتصد كه متكلمانيست جمله از (450505)محمدغزالي ابوحامد
خود جدلي شيوه تيز بالبه (17111776)هيوم از قبل سال
(1).گسست را علت قيد
را آن كه الفلاسفه تهافت -خود پرغوغاي و مشهور كتاب در او
مسئله نوشت ، فلاسفه كردن ريشهكن و فلسفه نابودي قصد به
:ميكند آغاز چنين را هفدهم
مسبب آنچه ميان و ميگويند ، عادتاسبب آنچه ميان اقتران
هم با كه چيزي دو هر بلكه نيست ، ماضروري نزد در مينامند ،
و ديگري متضمناثبات يكي اثبات و نباشند مساوي و يكسان
ديگري وجود يكي ، ضرورت نباشد ، ديگري آن نفي موجب نفياش
لازم ديگري عدم يكي ، عدم ضرورت از ونه نميسازد ، راضروري
بدان آنها اقتران و آتش ، وملاقات سوختن مانند.ميآيد
برسبيل را وآنها -گذشته -سبحانه خداي تقدير از كه چيزيست
و ضروري خويش نفس به آنكه جهت به نه آفريده تتابع
را آتش كه بوده ممكن و مقدور بلكه باشند ، غيرقابلافتراق
ميكنند ، انكار را آن امكان وفلاسفه..بيافريند سوختن بدون
تا غزالي سراسركوشش (2).مينمايند ادعا را آن بودن محال و
ادعاهاي ميتوان كه ميشود فوق ادعاي اثبات صرف فصل پايان
:كرد فرمولبندي زير صورت رابه او
ندارد استقلالي خاصيت هيچگونه فينفسه خود ذرات در ماده -1
كه است موثر وقت آن ماده عملنمايد ، خود اختيار به تا
.گيرد تعلق آن بر خداوند اراده
و اتصال) است اقتران اساس بر معلول و علت رابطه -2
نه و ميسازد ممكن را آنها اقترانوقوع اين و (پيوستگي
.واجب
اين بر و ميكند عادت ايجاد معلول و علت ميان اقتران -3
.ميمانيم معلول وقوع منتظر علت مشاهده محض به كه است اساس
معلول و علت سنخيت انكار -4
يا معلول و علت رابطه كه ميدهد نشان هم روي بر موارد اين
آن خلاف بنابراين نيست ، ضروري نظرغزالي از مسبب و سبب
.نيست تناقضي گونه هيچ مستلزم
دردسر دچار را خود مشكل يك حل براي غزالي گفت بايد
رهائي براي غزالي كه را آنچه ما اگر.است نموده بزرگتري
مقوله از را عليت و ميكندبپذيريم پيشنهاد عليت قيد از
:بپذيريم را زير امور بايد ناچار بشماريم امور تقارن
است حاكم جهان بر جبر -استب نظام فاقد جهان -الف
نيستيم شر و خير فاعل ما -ج
عقلي برهان مبناي داشت ، شرعي مبناي عليت عليه غزالي عصيان
بلكه نگشود گرهي تنها نه دليل بههمين نداشت منطقي و
متعصبانه پيحملات در.افزود قبلي گره بر جديدي گرههاي
پس يكي فكري حوزههاي آنها خواندن كافر و فلاسفه به غزالي
انديشمند هيچ قرن چندين تا و گرائيد خاموشي به ازديگري
ظاهر فكري عرصههاي در او خود راييچون صاحب و مبتكر و خلاق
.نشد
منابع
.ح.ا دكتر ترجمه لاهوري ، محمداقبال ايران ، در فلسفه سير -1
ص 60 پور آريان
اصغر علي ترجمه محمدغزالي ، ابوحامد الفلاسفه ، تهافت -1
ص 114 دانشگاهي نشر مركز حلبي ،
صادق ترجمه محمدغزالي ، ابوحامد الضلال ، من المنقذ -1
انتشاراتاميركبير آئينهوند ،
همراز غلامرضا:نوشته
قضاوت معيار برترين عقل
گرجي
ابوالقاسم دكتر استاد با گفتگو نخست بخش در:جستارگشايي
قضائيه قوه بر حاكم قوانين از بسياري نقد به گرجي ، ايشان
با ويپرداختند آنها ناعادلانه و غيرقانوني كاركرد و
كاملا فضايي در بايد قاضي اينكه و قاضي شرايط اشاره
تاكيد بپردازد ، داوري به پيشداوريها از آسوده و بيطرفانه
استنباطات و ديدگاهها بودن دارا بهدليل مجتهد كه داشتند
از جلوگيري براي و نيست بيطرفانه حكمگزاري بر قادر شخصي
.گيرد قرار عمل ملاك علمي قضاوت بايد امر اين
از ديگر برخي به توجه با استاد گفتگو ، اين بخش دومين در
شيوههاي از ديگر برخي به (ره)امام مادهاي پيام 8 مواد
محق عدمتشخيص و سردرگمي جز كه قضاء امر ناكارآمد و سنتي
اشاره دربرندارد ، را وقانوني قضائي مرج و هرج و مبطل از
در فقهي استنباط منابعچهارگانه بر تاكيد با ايشان.داشتند
و قضاوت امر سنجهدر برترين عنوان به عقل نقش بر اسلام ،
امورقرار همه راس در را آن و داده جدي اهتمام دادرس
.دادهاند
جلب گفتگو اين دنباله به را گرامي خوانندگان توجه
.مينماييم
معارف گروه
دارد وجود كافي اندازه به صراحت شما بيانات در البته
مقدار يك و حقوقي ، صريح قوانين كه شيوهاي اين عليالظاهر و
و است ، شخصي خيلي كه را شرعي استنباط شما بهقول قوانين
برود ميان از قانوني صراحت شده باعث كردهو ايجاد مشكل كمي
.نمايند مطلوب به مصادره يانادانسته دانسته اشخاص ، و
نظر ، و كار كه هنگامي دارند ، ولي سالمي نيت كساني البته
نهايت در انجامشود ، شخصي استنباط و نظر صرفابرمبناي
و رويهقضايي وحدت با كه حالي در ميكند ، ايجاد مشكلاتي
.رفت خواهد ميان از مشكلاتي چنين صريح قوانين
شده بيان كه موردي اين در احكام نوع سه:گرجي استاد.
آن برمبناي و شود معين بايد نوع سه آن همه و دارد ، وجود
است رايج چون ولي است غلط قضاوت البتهاصطلاح -قضاوت مسئله
... -ميگويم من
...است مصطلح غلط
چرا كردم ، عرض مخصوصا را اين.حال علياي:گرجي استاد.
يكياحكام احكام ، نوع سه آنميبرم كار به را آن خودم كه
تسلطهايي خود اموال بر مالك ، كه بدانيم مثلابايد است ، شرع
ميتواند مالك.ندارد را تسلط آن غيرمالك كه حالي در دارد ،
احكام اينها.آورد عمل به مالشجلوگيري در غيرمالك تصرف از
هم يكيآورد دست به آنهارا ميبايد مجتهد كه هستند اسلام
هر كه ميدانيم.موضوعاست همانتشخيص كردم ، اشاره بنده كه
حرام شراب مقدسفرموده شارع اگر مثلا.دارد موضوعي حكمي ،
بيع موضوعش درستاست ، بيع گفتند اگر است ، شراب موضوعش است ،
اصولموضوعي آن به كه دارد وجود هم قواعدي يك.است
كه بدهد تشخيص انسان بايد اصول ، آن وسيله به.ميگويند
كه و است بايع كسب چه نيست؟ كسي چه و است مالك چهكسي
احكام هم اين نيست؟ خمر چيزي چه و است خمر چهچيزي نيست؟
فقيه و مجتهد كه احكامي از است عبارت قسماول پس.دوم قسم
موضوعات تشخيص هم دوم قسم.است آن آوردن بدست مقام در
مشاجره و بحث هم با كه نفري دو آن درباره خصوصا آنها ،
بايد دارند ، تماس هم با كه جامعه افراد درباره يا دارند ،
سوم ، احكام قسم اما.نشود منجر اختلاف به كه باشد نحوي به
نزد نفر دو اگر.ميزنم مثالي امر اين توضيح دراست قضاء
دهد ، فيصله را آنها امر ميخواهد قاضي و شدند ، حاضر قاضي
كه كسي) مدعي كه ببيند بايد قاضي اول.دارد مقرراتي اين
نداشت ، اگر بعد ندارد ، يا دارد دليل ،(ميكند ادعا را چيزي
مراجعه ندارد ، قبول را او ادعاي كه مقابل طرف به بايد
هم را آنها هست ، قضاء باب در هم مقرراتي عليايحال ، .كند
ولي است ، اوليه احكام همان منظورشان ، ايشان.بداند بايد
پياده را آنها و كرده وضع صحيح مقررات بايد هرسه براي
.نمايند
مطرحكردند !مسئلهاي مادهاي ، پيامهشت در امام ، حضرت
ظاهراايشان.است ماده هشت اولاين ماده نخست بند كه
قوانينموضوعه ، يعني قوانين ، دروضع داشتن صراحت ضرورت
.ميدادهاند قرار تاكيد مورد را
ولي باشد داشته را شرعي قيد ميبايد مسلما قوانين اين
مشخص موارد و مصاديق قوم عقلاي و باشد موضوعه صورت به بايد
تصريح مشخص محدودههاي و مواد در را آنها اجراي قابل و
.كنند
و قوانين زيرا است ، وطبيعي درست كاملا:گرجي استاد.
اما.است كلي.ندارد را صراحت آن شرع احكام و مقررات
عمل ملاك كه رو آن از قانون.باشد اينگونه نبايد قانون
امام) ايشان من نظر به.باشد روشن كاملا بايد است ، افراد
.است همين نظرشان ((ره)خميني
براي و ضرورتها براساس مادهاي ، هشت پيام در ايشان.بله
و تصويب و شرعيه قوانين تهيه:ميگويند وبنبستها مشكلات رفع
اينكه ما نظر به.گيرد انجام لازم وسرعت دقت با آنها ابلاغ
توجه جالب بسيار شرعيه ، فرمودهاندتهيهقوانين امام حضرت
و فقه صورت به ;راداريم شرعيه قوانين كه ما والا است مهم و
.همدارد متخصص و مدعي و است رايج سنتي شكل به استنباط
به مربوط قوانين و شود انجام قوانين تهيه فرمودهاند ايشان
بيشتر اهميت از و ميباشد ، عموم ابتلاء مورد كه مسائلقضايي
.گيرد قرار مصوبات ساير درراس است ، برخوردار
قسمت اين در است ، درست كاملا شما استنباط:گرجي استاد.
همان.ميگنجد كردم عرض من كه احكامي مورد سه هر دوم ،
.ميكنند جهد آن آوردن بدست مقام در مجتهدان كه احكامي
در آنها كردن پياده و داوري يا قضاء خود احكام همچنين
.دارند دعوا هم با كه نفري دو ميان
دارد را اين تاب ايشان تعبير گفتم ، من كه حكم نوع سه اين
سه هر و است هم صحيح البته باشد ، قسم سه هر مقصودشان كه
ديگر عبارت به باشد ، داشته روشن قواعد و قوانين بايد قسم
رفع وبراي بنشينند عقلا را روشن موضوعه قوانين ميبايد
.كنند وضع هم روشن و كنند وضع مردم مشكلات
هم بحثي دوم ، بند در همينسند ، در امام حضرت
.دادگاهها و قضات ، دادستانها صلاحيت درباره فرمودهاند
قبلا كه بپرسيم ازحضرتعالي است لازم را نكته اولااين
دادسرايي چون داشت ، وجود دادستان نام به چيزي ما محاكم در
محاكم در ولي ،.. و مدعيالعمومي و بازپرسي و داشت وجود
تشكيل عام دادگاههاي و شده ادغام هم در اينها كنوني ،
كه بپرسيم را حضرتعالي نظر ميخواستيم ما.است گرديده
برخي حتي و كشور برجسته حقوقدانان از بسياري كه آن عليرغم
كه كردند مخالفت امر اين با كشور اول طراز مجتهدين از
قاضي العمومي ، مدعي دادستان و شوند ادغام هم در دادگاهها
بود؟ چه آن تحقق علت پس.شود يكي اينها... و بازپرس و
.مخالفم سخت هم بنده كه است آن حقيقتش:گرجي استاد.
نگذاشتند؟ وقعي مخالفتها اين به چرا
براي.است شخصي مسئلهاي وقتيك يك ببينيد ، :گرجي استاد.
همين در هستم ، كتاب يك يامالك صاحب يا مولف بنده مثال
بنده مدعيش اينجا در.كردهايد تصرف شما را كتاب اين حال
يا هستيد شما هم ، بنده مقابل در و هستم شخص يك كه هستم
;است جامعه به مربوط مسئله وقت يك اما عليه ، مدعي همان
يك.نيست نفر يك مدعي اينجا در ;حكومتي مسائل همه مثل
آن)دادستان كيست؟ آن مدعي پساست كل يك است ، عنوان
طرف از شخصكه همان يعني ،(ميگفتندمدعيالعموم وقتها
آن در وتصرف دخل كه چيزهايي تا است وملزم مامور جامعه
كند ، واستيفا ادعا جامعه نفع به وي جامعهاست ، ضرر به
شرايط با متاسفانه اما شده انجام مملكت در عمل اين كه چرا
.است شده وضع جامعه مصلحت خلاف بر اينقانون موجود
چيزهايي است ممكن دين عرصه در كردم عرض كه گونه همان
درك به را آنها شارع اما باشد ، نشده عرضه مشخص صورت به
مسائل هستيم ، عقل صاحب و انسان ما كه چرا داده ، ارجاع ما
به شارع است ، جامعه به مربوط كه را مسائلي.ميكنيم رادرك
كرده صادر آنها درباره كلي ضوابط سلسله ويك كرده محول ما
آمده قرآن در اين ;باشد باعدالت بايد حكومت مثلا.است
مساوات ، اخلاقي ، رعايتجنبههاي به مربوط مسائل مثلا يا.است
را يككلياتي شارع بنابراين.امثالهم و حقدار به حق رسيدن
كليات ، آن ارجاع با و توجه با را ، آن وباقي فرموده بيان
نكرده ، محول ما به بگوييم اگر والا.است كرده مامحول به
اضرار و جامعه امورات تعطيل موجب و لنگاست لنگ اسلام ، كميت
.شد خواهد خلقالله به
خواهد استنباط در مهمي جايگاه عقل شما ، فرمايش برطبق
اهميتي و مرتبه چنين ديگر ، ديدگاه آن در كه درحالي داشت ،
...ندارد
حال ، اي علي.باشد اينگونه است ممكن بله ، :گرجي استاد
حكومت من نظر بهعقل و اجماع سنت ، چهارتاست ، كتاب ، منابع
است ، اول ولي آوردهاند آخر آنرا اسم.است بالا بسيار عقل
.است ملاك كه است اصلاعقل زيرا
آن بر را پيامبران.بپذيريم عقل مبناي بر را خدا بايد ما
عقل مبناي بر چيز همه.نيز را معاد قبولكرد ، بايد مبنا
-مختلف عبارات با و بسيارمتعدد موارد در قرآن ، در.است
...و تدبر تفكر ، تعقل ، تامل ،
بر ;است داده حواله عقلخودمان به را ما متعال خداوند
داده قرار ملاك را عقل قرآن كهاست مشخص كاملا اساس همين
كه بهايي تاسف ، كمال با و است مهم بسيار مسئله اين.است
بودن امور همه راس در يعني شود ، داده مسئله اين به بايد
.است نشده رعايت عقل ،
معين كتاب در را كليات مقدس شارع كه ميفرماييد جنابعالي
كه موضوعهاي قوانين و درجزئيات و مصداقها در اما فرموده ،
به يكسره را آن كند ، كنترل را انسانها ميان روابط بايد
است؟ كرده واگذار عقل
واگذار عرف به و عقلا عقل به را اين بله ، :گرجي استاد.
.است كرده
صورت آن به عقلا ، توسط جامعه مصلحت تشخيص به توجه با بخصوص
گروه يك از نه دستهاي ، هر از يعني ;كردم بيان كهمن ووجهي
;جامعه نخبگان باسواد ، متخصص ، برجسته ، افراد افرادخاص ،
رئوس تا نمايند بحث هم اينهابا و كنند جمع را اينها بايد
برخلاف چيز اينكهچه حتي و.شود روشن و مشخص جامعه مصلحت
تاشرايط بياورند ، بدست را اينها بايد است؟ اجتماع مصلحت
سپس و شود فراهم وكارامد مناسب قوانين وضع براي لازم
.شود وضع آنها برمبناي قوانين
مسئوليتهاي ادغام تاليهاي شما نظر به ;استاد جناب
آيا چيست؟ دادگاهها ادغام كلي وبطور قاضي در متفاوت
دارد؟ مفيدي كاربرد
و مرج و هرجندارد مفيدي نتيجه هيچ.:گرجي استاد.
گونه اين از و حق بر باطل ترجيح و حقش به ذيحق نرسيدن
.مسائل
و رسيدگي روند و چگونگي از كه آمار يك طبق بر ;استاد
از حاكي است ، شده ارائه عام دادگاههاي بدوي مراحل حكم
امر اين.است تجديدنظر تقاضاي و مردم درصد اعتراض 45
نهايت در ميرود قاضي نزد كه فردي كه است مسئله اين نشانگر
چه حالا رسيده ، حق به كه نشده راضي خودش ذهن درون در و
اين از استنباطي چنين ميتوان آيا مدعي ، چه و باشد متهم
داشت؟ اعتراض
معنا يك به بنده براي كه چيزي واقعا.بله.:گرجي استاد.
معمول اصلا گويا امروزه كه است اين درآمده ، عقده صورت به
دست آن از شد ، آشكار و آنواضح نادرستي كه چيزي.نيست
بنده !است مسئلهايشده حقيقتا من براي اين وبردارند
بنده و گماشتهاند جايي در را كسي ديدهام ، بارها خودم
كه كردهاند اظهار اول همان صلاحيت ، صاحب افراد از يابسياري
اين كه گفتم سال ده من مورد ، يك در است ، فردناشايست اين
.بگذارند كنار نيست شايسته كه را كسي بايد.نميخورد بدرد
خاصي شخص با كار بنده استو كلي مشكل و مسئله يك اين
نادرست يكرسم صورت به چيزهايي چنين بايد چرا اما ندارم ،
سبب نهايت در كه است مسائل همين.شود ملاحظه و تكرار
حرف به و بگيرد صورت قضايي ادغام همين مثل ميشودقوانيني
همه اين ما كشور مثل بزرگي جامعه ويك نشود توجه هم عقلا
!شود متضرر
گفت ، چيزي كسي اينكه صرف به كه دارم قبول هم را اين البته
در شود ، بررسي بايد حتما پذيرفت بست در را آن نبايد
يك نبايد حاكم ميكند سليمحكم عقل و شود ، تحقيق صلاحيتها
.شود بررسي صلاحيت بايد.باشد نفر
مخالفتهاي همه اين عليرغم چرا دليل؟ چه به شما نظر به
.:گرجي استاد.كردند؟ تثبيت را ادغام طرح كارشناسانه ،
بهآن ميخواهد دلش هركس كه است طبيعي اين خلاصه و است مشخص
.برسد خودش حاكميت
داشته بيشتري قدرت و باشد بازتر دستشان ميخواستند يعني
خواهان كه عدهاي دهان بستن براي و لحاظ همين به و باشند
.كردند تدوين را فوق قانون هستند ، قانون اجراي
.دارد وجود هم صددرصد.هست همه اينها بله ، .:گرجي استاد.
.ميدهد آنها به بيشتري اختيارات وضعيتي چنين يعني ،
صرف به اصلح ، نفر يك كه معتقدم بنده.بله.:گرجي استاد.
قبضه را چيزي يك تا نيست كافي اين است ، شايستهتر اينكه
بنده كه -هم ديگر شرايط بايديك نه ، .باشد متصدي يا كند
مشخصي البتهشرايط.باشد داشته -چيست؟ شرايط آن نميدانم
.نيست
رسيدگي مسئله به جمله از زمينه ، همين در (ره)امام حضرت
.كردهاند اشاره دادگاهها و دادستانها و قضات صلاحيت به
تا شود انجام دقت بايدبه رسيدگي اين ايشان ، نظر بنابه
.نگردد ضايع مردم حقوق
بين كه شرايطي و معنا آن به قاضي بنده ، .:گرجي استاد.
شرايط براي را هست و بوده معروف آن سنتي معناي به علما
اطمينان با اگر حال ، بااين امانميدانم مناسب چندان جديد
شايستگيكسي اگر اما كنند ، اجرا بايد ميگويند ، را اين
مسند در بيايد و كند پيدا راه او وقت آن و نشد احراز
.است تاسف و بيعدالتي و اضرار باعث بسيار قرارگيرد ، قضاوت
نباشد ، سليقهاي كج آدم بايد.باشد داشته بايدصلاحيت قاضي
.باشد متعارفي ضوابط با آدممتعارف بايد
حالا.است كم خيلي هم اين متاسفانه عادل ، ;ديگر صفت
تفريط واهل بودن ، معتدل عادل ، خوب معاني از يكي ببينيد ،
اين لحاظ از كه متوسط ، آدمي آدم يعني.است نبودن افراط و
آگاهي كه فردي ، چنين يك.باشد قبول مورد جامعه در جنبهها
.باشد شرع كلي قواعد كردن پياده بر قادر و باشد داشته
بسيار ميبايد عام دردادگاههاي كه چيزهايي از يكي
حتي و شهروندان و حقوقمردم گيرد ، قرار توجه مورد
عليه ادعاهاي و قدرتها همه جمع به توجه با كه است ، مجرمين
سو يك از قضات.ميرود او حق شدن پايمال ظن قاضي ، در متهم
اجراء مو به مو را آن و داشته سروكار روشن قوانين با بايد
شخصيت و حقوق و مال عرض ، آبرو ، بايد ديگر سوي از ;نمايند
آنهاست دست در كه را آن نظير ديگر چيزهاي بسياري و مردم ،
حقوق مدافع و حافظ حتي و كنند حفظ شدن پايمال و هتك از
در قوانين مطابق اگر مجرمين ، و متهمين باشند ، زيرا ايشان
و حقوق همه موارد بقيه در اما ميشوند ، محكوم زمينهاي يك
.ميباشند دارا قوانين مطابق را شهروندان مصونيتهاي
اسم حالا بنده.مجرمين حتي.صددرصد:گرجي استاد.
كه دارند حقوقي دزد يا زناكار حتي من نظر به.ميبرم
كه كس هر.قاضي جانب از بخصوص شود ، ورعايت حفظ ميبايد
او فقط.ندارد فرقي بزرگ ، چه و كوچك چه مرتكبشده ، گناهي
نه شود ، مجازات اندازه و حد همان در و قوانين براساس بايد
ظلماست اين.گيرد صورت اينها امثال و بياحترامي و آنكههتك
ثابت آنكهچيزي از پيش متهم ، يك درباره كه است بد بسيار و
را لغتي يايك اتهام يك توهين ، يك صفت ، يك بار هزار شود ،
عمومي دررسانههاي لطايفالحيل با و ببندند كار به دربارهاش
يك در چگونهميتوان دارد؟ معنايي چه اينها.!كنند تكرار
رايج اينبيعدالتيها است اسلامي عدالت و اسلام مدعي كه كشوري
يا كرده حكم مردماينگونه ميان در (ص)پيامبر آيا باشد؟
بزرگاينگونه علماي و و عقلا آيا كرده؟ قضاوت اينگونه امام
و ميكنند محكوم را كسي درمحاكمه پيشاپيش يعني ميكنند؟ حكم
اين آيا و ميبرند؟ را آبرويش زمينه ، يك در محكوميت برفرض
است؟ درست
ديدهايد؟ را كرباسچي آقاي دادگاههاي شما استاد ،
.كردهام تعقيب بيش و كم:گرجي استاد.
برسد پايان به دادگاهي آنكه از پيش ميتواند قاضي آيا
به يا كند صادر حكمي برد ، پايان رابه خود دفاعيات متهم
باشد؟ اتهامطرف اثبات بر مبتني كه گويد سخن گونهاي
بايد.كردهاند تصريح علماء خود را اين نه ، :گرجي استاد.
به و معروف قول به بدهد ، گوش متهم حرفهاي به كاملا قاضي
.نگذارد فرق.همينطور هم مخالفش!بدهد گوش ميخه شش اصطلاح
تحقير را او چون داشت ، قاضي دعوا كه كس آن با (ع)امير حضرت
اعتراضكردند شدت به كرد ، راتجليل (ع)علي حضرت و بود كرده
اينكه يعني.همين يعني عدالتدانستند عدالت خلاف را آن و
همه اينكه نه شود متحقق و اثبات آنها براي حقوقانسانها ،
.شود مصروف متهم شكستن درهم و سلبآزادي در محكمه تلاش
ازجمله نيز معمول روشهاي از تجسسهايغير استاد ، جناب
نكتههايمهمي امام مادهاي هشت درپيام كه است مهمي نكات
از ;است مهم بسيار نظر هر از كه شده بيان باره اين در
و غيراسلامي اعمال و شود اهانت فردي به نبايد اينكه جمله
نوار و تلفن يا.شوند مرتكب شهروندان درباره انساني
گوش گناه مراكز كشف يا جرم كشف عنوان به را فردي ضبطصوت
باشد ، بزرگ گناه چند هر گناه ، و جرم كشف براي يا و كنند
از تجسس و باشند مردم اسرار دنبال يا و بگذارند شنود
براي ولو رسيده ، او به غير از كه اسنادي يا و غير گناهان
جرم اينها تمام (ره)امام حضرت فرمايش به.كنند فاش نفر يك
و فحشاء و منكر اشاعه موجب چون آنها از بعضي و است گناه و
امام حضرت.است بزرگ بسيار كبائر از بشود است ممكن گناهان
مستحق و مجرم فوق امور از يك هر مرتكبين كه نوشتهاند حتي
.هستند شرعي حد موجب برخي و شرعي تعزير و مجازات
نهي صريحا سبحان كهخداوند هست گناهاني:گرچي استاد.
در صريحا -داريم راقبول او ما همه كه خدايي فرموده
شرعي حكم يك عنوان وبه فرمودهاند ، صادر آيهاي بابتجسس
خلاف كارهاي و گناهان ،..ولاتجسسو.است شده آننهي از
آن درباره نبايد كه است شخصي آنها از بعضي.است دوگونه
اندكي را اعمالمان ما كاش اي كه پيغمبر و امام كرد ، تجسس
سعي پيغمبر و امام.ميكرديم نزديك آنان اعمال و گفتهها به
اصلا.نشود عيان و معلوم گناهان اين از بسياري كه داشتند
را گناه اين من:ميگفت و (ع)امام نزد ميآمد گناهكار وقتي
ميگرفت را خود راه است ، نشنيده اصلا امام كه گويا كردهام
و اصل يك اسلام در رحمت زيرا ميگذشت ، طرف گفته به بيتوجه و
قلمداد متهم و مجرم كسي داشتند سعي آنها.است اصول بنياد
در البته بله ، .نشوند آلوده معصيتها از بعضي به و نشود
وضع اگر يا جنگ ، مثل شرايطي در.است لازم تجسس هم جاهايي
بر افرادي سوي از توطئه احتمال كه باشد گونهاي به مملكت
جامعه مصلحت خلاف بر و برود ، اسلام حكومت و جامعه كل عليه
نقشهها و كرد تجسس و كنجكاوي بايد امور گونه اين در ;باشد
احتياط رعايت با البته را جامعه مخالف افراد برنامههاي و
تجسس صدد در مسائلشخصي ، نبايد مورد در اما.آورد دست به
اسلامي قضاء احكام در كنم ، راعرض نكتهاي نيست بد.برآمد
متاسفانه -قضات از كهعدهاي نامقسامه ، به است موردي
اين حكما ميكنند خيال -ندارند درستي آگاهي اطلاعو
اقرار بنيه ، اگر.داد كيفر بايد را متهماست كه فردي
طرف آن و طرف اين از را نفر پنجاه قسامه ، با نبود..و
و بياويزند دار به را بيچارهاي كه ببينيد تدارك و تهيه
معمولي آدم نفر پنجاه گفته كه مقدس شارع هدف.كنند اعلام
اين از بدهند ، شهادت و بيانيه و باشند ديده را گناهي كه
ثابت آسانيها اين به كه بگيرد انجام عملي كه بوده اين كار
بماند محفوظ نهايت در هم ذيحق آن حق حال عين در اما نشود ،
اميدي بتواند و كند استفاده خواسته هم راه اين از اگر كه
حال در -ميكنم عرض صريح -اما.باشد داشته حق احقاق براي
از بسياري و شنيدم ثقه و صادق افراد از و ديدم من حاضر
مختلف جهات از كه قضايي كه كردند تعريف دانشجويانم
حكما كه ميكنند خيال آگاهي مسائل عمق به نسبت و شايستگي
و رساند مجازات به بايد را زده فلك و بدبخت متهم اين بايد
.است همين براي قسامه
دارد ادامه
|