قاضي ميليونها چشم از
ميشود؟ خالي ياران از شهر
قاضي ميليونها چشم از
كاخي مرتضي دكتر با گفتوگو
ميليونها توسط دادگاه جملات سادهترين و حركت كوچكترين
به قضات اين آراء و ميگيرد قرار قضاوتآزاد مورد نفر
كوچكترين.ميماند باقي و ميپيوندد معاصر تاريخ جريان
داخلي قاضي ميليونها چشم از قطعا ظرفيت ، لغزش ، بيعدالتي ،
نميماند مخفي خارجي و
كتاب عنوان ده از بيش مولف و حقوق مدرس كاخي مرتضي دكتر
پرونده كه تهران شهرداري پرونده.ايراناست شعر درباره
.است توجه جالب هم او براي ميشود ناميده ملي
ادب اصحاب از تن دو نظر سوالهايي طرح با قبل شمارههاي در
ما سوالهاي به كافي دكتر شماره دراين.شديم جويا را
.ميخوانيم هم با كه است داده پاسخ
دنبال كرباسچيرا غلامحسين آقاي محاكمه جريان شما آيا o
ميكنيد؟
ايراني هر مثل كه اين بر علاوهدقت و علاقه با و بله
وطنم تاريخي و اجتماعي و مسائلسياسي به نسبت كنجكاو
علمحقوق محصل را عمرم از زيادي سالهاي هستم ، حساس
.هستم علم اين از رشتههايي مدرس سالهاست و بودهام (قضايي)
طبيعي امري آن جريان تعقيب و محاكمه اين به من علاقه پس
محاكمات تاريخيترين از يكي محاكمه اين كه اين ضمن.است
كه ترتيب اين به و محاكمه اين دراست ايران دادگستري
جسارت ايران قضائيه قوه طرف يك از ميرود ، پيش و شده شروع
را چيز دو ايران از خارج و ايران در تا داده خرج به زيادي
مردم تمام كه علني دادگاه يك كه اين يكي:برساند اثبات به
كامل جريان در مطبوعات و تلويزيون و راديو طريق از ايران
هر كه اين احتمال با كه است داده تشكيل ميگيرند قرار آن
و امنيتي و سياسي پوشيده مسائل است ممكن محاكمه اين لحظه
برملا واضح را سياسي جناحهاي صفآرايي چگونگي و قضايي نظام
اقارير گرفتن نحوه مورد در كرباسچي آقاي اظهارات مثل)كند
نسبت ايشان نظر يا بازداشتگاهها ، در همكارانشان و ايشان
يك دهنده نشان واقع در كه كشور قضايي جديد سازمان به
در و صورت اين در كه (است ايشان طرفدار جناح نظر نقطه
.ميرسد نظر به جسورانه دادگاههايي ، چنين تشكيل فعلي شرايط
و چونان ايران قضائيه قوه كه شد وانمود چنين كه اين ديگر
موثرترين و مهمترين از يكي كه است بيطرف و چندانمستقل
بزرگ اقدامات و خدمات كهمنشا را خود بالاي سطح مديران
به سالهبوده جنگ 8 از بعد شرايط سختترين در سازندگي
پس.ميكشد محاكمه به و ميكند متهم اختلاس ، در شركت شائبه
و لغزش كوچكترين.خود جاي به ايشان اندازه و خدماتبيحد
دو اين.نميگيرد ناديده هم را بزرگ مدير يك از اشتباهي
به راجع قضائيه قوه احتمالا كه بود مواردي از مورد ،
و داخلي اذهان در ميخواهد قضايي دستگاه كار طرز چگونگي
اين جهت ، دو همين به و اينجا در اما.كند القاء خارجي
آقاي پرونده به كردن رسيدگي عين در كه است قضائيه قوه
اين.ميدهد قرار شدن رسيدگي معرض در را خود كرباسچي
براي ولي قاضي يك كرباسچي ، آقاي محاكمه براي دادگاه
دارد كه حالي در.دارد قاضي ميليونها خودش شدن محاكمه
و حركت كوچكترين.ميشود محاكمه دارد ميكند محاكمه
آزاد قضاوت مورد نفر ميليونها توسط دادگاه جملات سادهترين
معاصر تاريخ جريان به قضات اين آراء و ميگيرد قرار
ظرفيت ، لغزش ، بيعدالتي ، كوچكترين.ميماند باقي و ميپيوندد
و نميماند مخفي خارجي و داخلي قاضي ميليونها چشم از قطعا
تاريخ تحويل و ميشود گذاشته اسلامي قضاي حساب به بد يا خوب
ميشود تمام كارش زودي به باشد چه هر دادگاه اين.ميگردد
تا ميكنند محاكمه را دادگاه اين كه دادگاههايي ولي
رسيدگي مجددا و ميدارند نگاه باز را پرونده ابدالاباد
اين قاضي اگر مورد ، دو اين بر علاوه.ميدهند راي و ميكنند
عمل انگيزه يعني ،(MOTIF) اختلاس اتهام انگيزه به محاكمه
آن وقوع علت به صرفا و ندارد توجهي كرباسچي آقاي
چنين هم بيطرفانه و دقيق دادرسي شانيك كه ميپردازد
و بيميز و آزاد قضات ميليونها آن عوض در ميكند ، ايجاب
معدل و ميدهند دخالت خود راي در هم را انگيزهها مواجب ،
امر اين و ميگنجانند خود راي در را كرباسچي آقاي كارنامه
.ميكند مشكلتر را قضاييه قوه كار
به اقدام با قضايي جديد نظام كه اين ديگر مورد در و دوم
سنگين چنين متهمي وجود با و اينابعاد در و محاكمه اين
محاكمه درمعرض عريان و قد تمام را خود واقع در وزن ،
و حق احقاق طريق در كمبودي و كسر هر كه است داده قرار
شود مشاهده است قضايي نظام نهايي مقصد كه اجرايعدالت
از مورد دو اين.رسانند بهاقليمي زاقليمي را آن صداي
وقتي:آن انتقالي اثر واما بود محاكمه اين وضعي آثار
همان) او دادگاه قاضي حتي كه خدوم و مهم حد اين تا مديري
محاكمه جريان در بارها ميكند ايجاب ووظيفهاش شغل كه طور
اين نيستيم ، تهران شهر به شما خدمات منكر ما:است گفته
براي بلكه نشده تشكيل شما خدمات به رسيدگي براي دادگاه
عظمت منكر (است شده تشكيل شما به منتسب خطاهاي به رسيدگي
بعد ساعتي و دستگير كارش ميز پشت در نيست ، او خدمات
قامت تازه نوپاي نظام اين در ميشد ، بازداشت سپس و بازپرسي
;كرده راست ساله هفت جنگ بار زير از
خونبار ، اين زير گذشته ، جان از كدام ديگر
افزونبار ، دم هر اين
باخت خواهد شطرنج
تار؟ گليم بر خانه ، بام بر
ابعاد به مربوط هياهوي بين تناسبي آيا شما نظر به o
كرباسچي ضد بر دادگاه در كه واتهاماتي بادآورده ثروتهاي
دارد؟ وجود است شده عنوان
چه و خصوصي چه -افرادي و باشد نداشته وجود تناسبي گيرم
به را عظيمي ثروتهاي وسيعتر ، بهمراتب ابعادي در -دولتي
به خودشان وبراي باشند كرده ميل و حيف ديگران يا خود نفع
وضع اين حقوقي لحاظ از آيا بروند ، راه راست راست اصطلاح
قوه البته ميشد؟ تهران شهردار اتهامات به رسيدگي از مانع
عدالت چنگال در كه متهمي هر اتهام به دارد وظيفه قضائيه
رفع ميتواند كه آنجا تا يعني.كند رسيدگي آمد ، گرفتار
اينجا و فعلا اين كه ميخواهد ، كه آنجا تا نه كند تظلم
قانون ماده 598 طبق كرباسچي آقاي اتهام.نيست ما بحث مورد
در غيرقانوني دولتتصرف به نسبت دولت مامورين تعزيرات
اثبات صورت در كه است...شهرداريها يا...و دولتي اموال
و وارده خسارات جبران ماده ، همين ذيل طبق آن مجازات
در كرباسچي آقاي.است شلاق ضربه و 74 المثل اجرت پرداخت
تصرف يا بعضا ايناموال در كه كردهاند اقرار مواردي
اما.شدهاند واقع ديگران يا ديگري تصرف وسيله يا كردهاند
آن در تصرف مجوز ايشان كه اموالي در تصرف:بزرگ اماي يك و
به متعلق كه اموالي يا و داشتهاند خود مافوق از را
غير تصرف نباشد ، ماده 598 در مندرج سازمانهاي و موسسات
بايد ايشان يا بنابراين.نيست اختلاس ونتيجتا قانوني
جمله از و موسسات آن به را اموال اين تعلق عدم بتوانند
نتواند دادگاه يا كنند ثابت دادگاه براي تهران شهرداري
از تا برساند ، ثروت به سازمانها آن به را اموال اين تعلق
.شود اتهام رفع ايشان
چهل) دارم بنده كه حقوقي تربيت و تحصيل نوع به توجه با
و ليسانس دوره -تهران دانشگاه حقوق دانشكده پيشدر سال
مستنطق امر بدو در كه قاضيمحكمه ، كه اين قبول (-دكترا
كرباسچي آقاي به اتهام انتساب و بوده پرونده (بازپرس)
و كردهاند صادر بازداشت قرار كه رسيده ثبوت به ايشان براي
عمومي حقوق حافظ و (دادستان) العموم مدعي عنوان به هم حالا
اثبات به را اتهام اين كه باشد اين بر بايد سعيشان جامعه
پرونده در بايد كه -قاضي يك مقام در باشند قادر برسانند ،
بر راي مثلا -نباشد جهت دو اين از جهتي هيچ به متمايل امر
همه اين است ممكن البته.است مشكل كنند ، صادر ايشان برائت
شما.كرد ميشود چه ولي باشد بنده بياندام و ناساز قامت از
درست من تصور اگر كه است بديهي.كردهايد سوال بنده از هم
نظام با مرتبط بلكه نميشود قاضي به مربوط امر اين باشد ،
ديگري كار قاضي آقاي يعني ايشان و است موجود قضايي
به ايران فعلي قضايي نظام من نظر به.بكنند نميتوانند
قاضي كه بود اميدوار و كرد دعا بايد همواره كه است گونهاي
حد در فردي و شجاع بسيار بيطرف ، كاملا شريف ، بسيار انسان
ايجاد خود در را ذهني برش اين بتواند كه باشد الله اولياء
كه كرد قبول رسما و برگشت خود اوليه حرف از اگر و كند
در تزلزلي است رفتهبيگناه او بر كه ستمهايي عليرغم متهم
و وهمواره جا همه است ممكن آيا اما.نشود ايجاد عقيدهاش
منزه و پاك حد اين تا محكمه قاضي هم ده كوره فلان در مثلا
كه دارند عقيده جهان حقوقي جديد نظامهاي باشد؟ شجاع و
باشد (ابژكتيو) عيني بهطوري بايد دادرسي سيستم پايههاي
عدول خود تكليف از خواست دادرس يك نخواسته خداي اگر كه
دادرسي نظام بدهد ، بها پرونده يك در خود ذهنيات به و كند
حوزه در خصوص به و بنابراين.ندهد او به اجازهاي چنين
يك باشد ، وسط در و بيطرف بايد قاضي ،(كيفري امور) جزائيات
وكيل ديگر طرف و (دادستان)عمومي حقوق مدعي و وكيل او طرف
و قاضي محضر در يكديگر برابر در اينان.متهم و متهم
از پس قاضي و كنند دفاع خود از بيپروا و آزادانه دادگاه
راي بهانشاء كسي ، از خاصي ملاحظه بيهيچ اظهارات اين استماع
قاضي اين اگر كه باشند هم بالاتري محاكم و مراجع و بپردازد
راي و كنند رسيدگي نو از باشد ، رفته خطا به خود تشخيص در
پرونده اين در كرباسچي آقاي اگر كه بفرماييد تصوربدهند
ايشان.نيست دركار..و خسارت جبران مساله فقط شود محكوم
مدت تا و كنند خداحافظي دولتي مديريت از بايد هميشه براي
را خود سياسي هميشهكارير براي شايد و پيشبيني قابل غير
اميدوارم.است اين اصلي مجازات كه وميبينيد بدهد دست از
حكمي بعدي آثار اهميت باشم توانسته ساده توضيحات اين با
صادر زود ، يا دير كرباسچي آقاي اتهام مورد در كه را
قضايي نظام براي محكمه ، قاضي براي ايشان ، براي ميشود ،
.باشم كرده روشن اسلام ، حقوقي مكتب اعتبار هم و ايران
آقاي محاكمه و كشور وزير استيضاح ميان شما نظر به o
دارد؟ وجود ارتباطي كرباسچي
كشور كه فرهنگي -سياسي تماميت يك درميفرماييد سوالي عجب
داخلي سياست مهم امر دو بين است ممكن آيا ناميدهميشود ،
ارتباطي ميشوند واقع (زمان دراين هم آن) زمان يك در كه
جاري سياست در ميدانم من كه آنجا تا باشد؟ نداشته وجود
دارند وجود سياسي مقتدر و مهم جناح دو حداقل ايران داخلي
و نظر اختلاف منكر نه و جناحها اين وجود منكر كسي نه كه
دو اين به وابستگان هم برعكس ، است ، شده جناح دو اين سليقه
بارها هستند سياسي طيف دو اين از خارج كه كساني هم و جناح
.كردهاند اقرار موجود نظر اختلاف وجود به
دنيا جاي همه در نظر اختلاف اين وجود كه ميكنند ادعا البته
.است دموكراسي رشد موجب و است بوده امريطبيعي هميشه ، و
مگر سليقه و نظر ولياختلاف.موافقم ادعا اين با بنده
جناح كند سعي جناحي هر كه ندارد بر در را نتيجه اين مالا
سليقه به را مملكت و بكشد پايين اقتدار اريكه از را ديگر
دارد؟ اثري چه سليقه و نظر اختلاف وگرنه كند؟ اداره خود
.باشم داده را شما پاسخ كنم گمان
ميشود؟ خالي ياران از شهر
خيره مردي چهره تصوير به و بودم نشسته آرامش و سكوت در
زندانهاي در اسارتش از.ميكرد دفاع خود از كه بودم شده
در شدنش زنداني از و رژيم آن از نفرتش و ميگفت شاه زمان
گاه و ميكرد سكوت گاهنظام اين به عشقش و ميگفت زمان اين
نگاه همهچيز به.پرقرار گاه و بود بيقرار گاه.عتاب
چهره ديوار ، در ، خطابهاش ، ميز دفاعياتش ، اوراق ميكرد ،
از زاويهاي به همه از بيشتر و خبرنگاران ، گروه قاضي ،
تفهيم عدم از ;ميگفت همهچيز از و.روبهرويش ديوار ديدرس
مديران به بيحرمتي از سازندگي ، از كار ، از اتهام ،
غذاي سفره در ترديد با كه رفتگري دستهاي از شهرداري ،
از بزرگراه ، و اتوبان از پل ، از ميشود ، فرو خانوادهاش
سكوت از نظام ، به ايمان از مسجد ، از فرهنگسرا ، و سبز فضاي
صدها از شخصي ، نامههاي و مكاتبات شدن مفقود از يكساله ،
و ساخت از دستگيريها ، از شهرداري ، مديران بازجويي ساعت
ايرادهاي از نواب ، پروژه ماندن معطل و غيرمجاز سازهاي
عطوفتآميز نامه از عام ، دادگاههاي دادرسي آيين قوانين
دختر تاسف اظهار از بندرانزلي ، اهالي از نوجواني دخترك
همين از و...از ،(ره)امام از نيشابور ، از ديگري جوان
گره گلويش در صدا زد ، حلقه چشمهايش در اشك كه بود سهآخري
شب همه نظام اين زندان در كه گفت زخمديده صلابتي با و خورد
از و است نداشته كه كينهاي سر از و درد سر از ;است گريسته
...از و كرده تكيه برجانش كه اندوهي سر
آن بود ، بلد را شعر اين شهردار اگر راستي انديشيدم من و
ميخواند؟ دادگاه در را
پاي به بنشينمت تا ناز ، به پروردمت
مينشانيام سيه خاك به چرا آخر
در را سالهايي و ماهها و روزها كه من نسل كه انديشيدم و
برخاستهايم ، افتادهايم ، زمين بر حقيقتدويدهايم ، جستجوي
حرف رفتهايم ، راه درخيابانها ريختهايم ، اشك خنديدهايم ،
كنار در نشستهايم ، بلوط كهنسال درختان سايه زير زدهايم ،
ديدهايم ، عمر گذر و نگريسته خروشان آب گذر به رودخانه
از برايش كه بودهايم وآني جستجوياو در سرگشته...و
اعتقادمان از و بهراستي ، ايمانمان از بهحقيقت ، عشقمان
و دور همين در اخلاص و راستي بگوييم ، حقيقت ، بهاخلاص
جاري كنارمان در تهران همين توي نزديكيها ، همين در برها ،
شب تاريخ ، گذر در اينكه تا نميدانستهايم ما و بوده
شب آخرهاي اخلاص ، و وراستي پيامبرحقيقت ميلاد شب يكشنبه ،
شيري رنگ به داشت نيمهشب آسمان رنگ سرمهاي زمينه ديگر كه
كه باور اين به.رسيدم باور اين به ميبست ، دل صبح سپيده
چون ;دارند دوست را اسلامي جمهوري نظام كه آدمهايي هستند
كردهاند ، خشكش و تر كردهاند ، بزرگش كشيدهاند ، زحمت برايش
حفظش روزگار گرماي و سرما از و زمانه خوب و بد از
پايش به پا و گرفته را دستش نوپا كودكي مثل كردهاند ،
و بياورند آبرو برايش تا بردهاند خويش مان و خان بردهاند ،
فرقي چه اصلا... پدري ، مثل نه ، ...مادري مثل...حال
در و ميراند خانه از را مادر يا پدر فرزند ، وقتي ميكند؟
كوچه توي خانه ، در پشت را او تابستان ظهر آفتاب داغ هرم
مادر يا باشد پدر آدم ، كه ميكند فرقي چه ديگر ميكند رها
و كند گريه انفرادي تنهاييهاي در شب هر تا بشكند؟ دلش تا
آيد ، پيش مومن براي هرچه خدا راه دهددر دلداري خود به
وقتي كه شهردار حال به خوشا انديشيدم باز و..است خير
كنند ، باور را او كه هستند كساني ميگريد ، وقتي و ميگويد ،
و است جهان مصلح ميپندارد كه نسلي چه؟ من نسل براستي اما
چه كه بسيار چه و كند سپيدبخت را دنيا يكشبه كه براوست
.ميرانند برلب پوزخندي پندارش اين بر كسان
روزگار حاشيه در آرامش ، در و سكوت در كه من نسل براستي
آقاي:كه بگويد ميتواند بهكه و چطور ميكند زندگي
شما خداييكه همان ميگويم ، راست كه است شاهد خدا !شهردار
تنها سرگشتگيام اوج در مرا و زندان انفرادي در را
راست كه است شاهد است ، نزديكي همين در كه خدايي نگذاشته ،
احساس شد ، تمام شما دفاعيات وقتي كه ميگويم اگر ميگويم
بيرون سرزمين اين از قدمي نميتوانم هيچگاه ديگر كه كردم
دل در نظام اين و مردم اين به عشق كه كردم احساس بگذارم ،
كه اين نه مگرنيست آلوده آلايشي و هجو به نيست ، شائبه من
نه مگر است؟ نظام اين سربلندي دوام خونبهاي شمايان ، آبروي
چون نيكمرداني وجود در اخلاص و راستي و كهحقيقت اين
از كه اين نه مگر است؟ نظام اين مقدس بقاي انگيزه شمايان ،
تفتيده سرزمين اين جاي جاي در هزار هزارهزار شمايان نسل
خلوت در و ميسازند ، ميكارند ، كه ميزيند آفتابخورده
اسلامي جمهوري نظام تا ميبارند چشم از اشك خويش انزواي
من اگر باك چه حال.مومنانه و معتبر مقتدر ، سرپا ، ;بماند
در كه است اشكي باور اصل ، باورنكند؟ كسي مرا نسل و
.ميشود ريخته بندرانزلي اهل نوجوان دخترك عاطفه تقديس
در (ره)امام اندوهناك مهر رثاي در كه است بغضي باور اصل ،
ساواك از كتكخورده نوجوان و امروز پنجساله و چهل مرد گلوي
.ميشكند ديروز
ايراني همه ما كه است نكته اين باور اصل ، !شهردار آقاي
همه باقي ، .كهنسال سرزمين اين سربلندي آرزومند و هستيم
.ناشنيدني و است ناديدني
نظام قداست به ايمان ميداند كه من نسل و من !شهردار آقاي
اشكبار چشمهاي از بسياري صاحبان درقلوب اسلامي جمهوري
و نشستهايم شما برائت حكم صدور انتظار به ميزند ، موج
و سكوت در منآمنوا عنالذين يدافع كهانالله ميدانيم
كه رسد فرا دمي آن تا ميشمارم را لحظهها و نشستهام آرامش
كار اين.كند صادر را شمايان و شما برائت حكم دادگاه قاضي
باقيخواهيد شهردار همچنان شما.ميدانم.كرد خواهد را
از كه ميگويند گياهاني ميگويد ، تاريخ نميگويم ، من.ماند
و كشيدهاند سرك خيابانها و كوچهها و وسنگها ديوارها لابهلاي
...تانهستند(2)، نگران(1)نگران چشمان با
نورند عاشق كه گياهان حال به خوشا
نور منبسط دست و
آنهاست شانه روي
دلواپس -1
نگريستن نگرش ، -2
معصومي -م
|