ابنسينا عرفان بر نگاهي
توضيح و تصحيح
!همين يعني قانون
ابنسينا عرفان بر نگاهي
مشايي فيلسوف و انديشمند بزرگ ابنسينا ، :گشايي جستار
شمار به ارسطو نوشتههاي شارحان برجستهترين از ايراني ،
با ولي ميدانند خردگرا فيلسوفي بيشتر را ابنسينا.ميرود
ديدگاه به وي ، نوشتههاي و كتابها بررسيدر و پژوهش
يقظان ، كتابهايحيبن چنانكه مييابيم ، دست او عارفانه
بر راستين گواهي..و ابسال و سلامان طير ، رساله رساله
.مدعاست اين
كوتاهياز شرح با نويسنده ميآيد ، پي از كه جستاري در
اين عارفانه ديدگاههاي به سينا ، ابوعلي فلسفي انديشههاي
توجه.ميپردازد وي نوشتههاي و كتابها خلال از نامي دانشمند
.مينماييم جلب نوشتار اين به را گرامي خوانندگان
معارف گروه
صانعپور مريم:نوشته
شارحي و مشايي فيلسوفي را سينا ابوعلي شيخالرئيس گروهي
در تفحص اندكي حاليكه در ميدانند ارسطو آثار براي صرف
نظريات افتراق وجوه كه ميدهد نشان فرزانه حكيم اين آثار
از آنها برشمردن حتي كه است حدي به ارسطو با ابنسينا
.است خارج مقاله اين حوصله
مشرب ميگيرد قرار اجمالي بررسي مورد نوشتار اين در آنچه
مافوق از اشراق و افاضه بر مبتني كه است ابنسينا عرفاني
كه باشد دارد ، مغايرت ارسطو عقلاني و خشك شرب با و ميباشد
موجب زمينه اين در را بيشتري تحقيقات مختصر ، اين طرح
.گردد
مناسب شده نهاده عقل بر ابنسينا در عرفان بناي كه آنجا از
.شود عقلپرداخته از وي تلقي نحوه به ابتدا در است
عملي و نظري به عقل تقسيم
نظري ازعقل علوم پيدايش درباره شفا كتاب در الرئيس شيخ
جوهر انسان نفس:مينويسد عملي عقل از اخلاق پيدايش و
روي در ديگري و زير در كهيكي جنبه دو به كه است واحدي
داراي جنبه ، دو اين از يك هر وبرحسب دارد نسبت است آن
انتظام جنبه آن و او بين علاقه قوه آن با استكه قوهاي
امري برايسياست كه است علاقهاي براي عمليه قوه.مييابد
او در (است بدن عبارتاز كه) قراردارد نفس زير در كه
به علاقه براي كه قوهاياست نظريه ، قوه اما ميباشد ،
از نيرو اين توسط به و نفس استبراي نفس روي كه جنبهاي
ميكند ، قبول صورتي و ميگردد منفعل شده خودمستفيض مافوق
است وواجب تن ، سوي به يكياست دووجه ما نفس براي پس
نكندو قبول را تن جنسمقتضيات از اثري هيچ وجه ، اين كه
از وجه ، اين با كه است واجب و مباديعاليه ، سوي به ديگري
وجه جهت از اخلاق.باشد التاثر دائم و دائمالقبول آنها
(1)علوي وجه جهت از علوم و شود پيدا تن به توجه و سفلي
توجه مورد را بالا از افاضه عنصر ابنسينا تعريف اين در
و شمرده ضروري را افاضات آن مقابل در انفعال و داده قرار
والاتري مقام عاليه ، مبادي از نظري عقل تاثرپذيري بدليل
.است شده عمليقائل عقل به نسبت آن براي
قدسي عقل و حدسي عقل
را نظري عقل(2)چهارگانه مراتب كتابشفا در سينا ابوعلي
فلسفه كلامي عناصر اينامر و است نموده تشبيه نور آيه به
باب اين در بيانش خلاصه نشانميدهد خوبي به را ابنسينا
استعداد و هيولاني عقل قوه ، نخستين:ميگويد كه است اين
و ميكند آماده اول معقولات دريافت براي را نفس كه است محض
خود كه است (چراغدان) منزلهشكات به نور آيه در قوه اين
داراي كه است ديگري قوه آن از بالاتر و ;ندارد روشنايي هيچ
حدس به يا انديشه ، به و است دوم معقولات دريافت استعداد
به رسيدن براي انديشه راه چون دريابد را آنها ميتواند
ميباشد فكر از قويتر حدس طريق و است بينتيجه مجهولاتگاهي
نموده تشبيه زيتون بهدرخت نور آيه در را فكر جهت اين به
است شده مالك را دوم معقولات حدودي تا كه آدمي نفس و ;است
ميباشد كاملتر بود استعداد صرف كه هيولاني عقل مرتبه از و
نفس امااست كرده مانند (شيشه) بهزجاجه نور آيه در
در گشته نائل قدسي قوه مقام به حدس طريق از كه بزرگواري
و برافروخته آن روغن است نزديك) نوريكادزيتهايضي آيه
مرتبه اين از نفس وقتيميكند صدق آن درباره (گردد روشن
و حاضرند وي نزد در دوم معقولات كه است قوتي داراي بگذرد
باشد نياز تازه اندوختن به آنكه بدون بخواهد ، گاه هر
بالفعل عقل را قوه اين و كند مشاهده را آنها ميتواند
به نور آيه در روشناست خود خودي به قوه اين چون ;خوانند
عالم از عقول مراتب چون و ;است شده تشبيه (چراغ) مصباح
لا و شرقيه لا.است آمده نور آيه در جهت اين به نيستند حس
است بالفعل كمال داراي بگذرد مرتبه اين از نفس وقتي غربيه
نقش ذهن صفحه در ديگري نور بر نوري مانند دوم معقولات و
را نفس كه قوهاي آن و است ، مستفاد عقل كمال اين و ميبندد
كمال به نقص مرتبه از و ميدهد گذر چهارگانه مراحل اين از
شده مانند بهآتش نور آيه در كه است فعال ميرساندعقل
(3).مييابند درخشندگي و روشنايي وي از همه كه
وابنسينا ارسطو آثار در فعال عقل مقايسه در بنابراين
كاملا عاملي عقلفعال ابنسينا ديدگاه از كه ميشود ملاحظه
در بالا از اشراق و افاضه طريق به كه است خارجي و بيروني
را فعال عقل ارسطو حاليكه در دارد قرار صور واهبيت مقام
وي چنانچه ميداند اشراق و افاضه از فارغ و دروني عاملي
يكديگر عين را دو هر و ميداند يكي تعقل موضوع با را عقل
اين فهميد؟ معنيبايد چه به را ادعا اين(4)ميكند تلقي
ميتوان روشني به تقريبا يكينيست معقول با عقل كه را نكته
(5).دريافت
را نورفكر آيه به نظري عقل تشبيه در شيخ شد ذكر چنانكه
فكر تفاوت بيشتر درتوضيح است كرده مانند زيتون بهدرخت
است حركت دو فكر در:گفت بايد ابنسينا نظريات در حدس با
ناچار مجهور معقولات دريافت براي فكر و انديشه اينكه براي
در كه معلومي صور و مقدمات سوي به مجهول مطلوب از است
تا كند مراجعه است ذاكره قوه در كه معانيي و خيال خزانه
از سپس و ;آورد بدست مجهول مطلوب درك براي مناسبي معلومات
در وليكن ;يابد انتقال مجهول نتيجه به معلوم مبادي اين
گاهي اينكه از است عبارت حدس بلكه نيست حركت اصلا حدس
با كافي ، مقدمات داشتن بدون خود مجهول دريافت براي انسان
و نفساني ، تمايل بدون يا مطلوب سوي به ميل و خواهش داشتن
در و رسيده وسط حد به يكباره حركت ، بدون صورت دو هر در
در مطلوب به رسيدن نيز و است وسط حد ;مجهول مطلوب حال عين
دفعي طريق به است تدريجي صورت به كه فكر خلاف به حدس
كهابنسينا گفت بايد قدسي عقل مورد در اما و (6).ميباشد
اين به كسي است معتقد و ميداند بالملكه عقل از بالاتر آنرا
و باشد شديد بسيار او در حدس قوه كه ميرسد عقل از مرتبه
كه صورتهايي تا برد كار به را حدس غالبا مجهولات تحصيل در
بيان در شيخ.بندد نقش او نفس در يكباره است فعال عقل در
حدس از كمي جهت از مردم بعضي:گويد حدس در كمي ضعف و شدت
از متوسط طور به ديگر بعضي و بهرهاند كم يا بيبهره كلي به
استفاده آن از كافي طور به هم معدودي و ;بردهاند سهمي آن
اشخاصي حدس ، نقصان جهت در كه همانگونه بنابراين.ميكنند
حدسي هيچ و بوده بيبهره آن از كلي به كه يافت ميتوان را
باشند افرادي است ممكن فزوني جهت در همچنين باشند نداشته
عقل وسيله به حدس طريق از را خود مجهولات اكثر يا همه كه
مجهولات يا و گيرند تعليم كسي پيش آنكه بدون دريابند فعال
اين.آورند دست فكربه راه از معلومات وسيله به را خود
قوه آن و دانست پيغمبري مرتبه ميتوان را كمال از مرتبه
نظريهعقل در كلامي عناصر تاثير (7).دارد نام قدسي عقل
نشانگر امر اين و است مشهود وضوح به ابنسينا قدسي و حدسي
چنانچه ميباشد ، ارسطو و ابنسينا ديدگاه ميان ريشهاي اختلاف
امر اين:مينويسد قدسي قوه اهميت درباره شفا كتاب در شيخ
و است نبوت قواي برتري بلكه است نبوت از سهمي و قسم يك
نيرو اين و نهند نام قدسي قوه را قوه اين كه اينست اولي
از ديگري جاي در نيز و (8).است بشري قواي مراتب برترين
اتصال و صفا شدت به بنيآدم از فردي است ممكن:مينويسد شفا
حدس از هميشه كه باشد شده تاييد او نفس عقلي ، مبادي به
كه صورتي و ;باشد القبول دائم فعال عقل از و كند استفاده
مرتسم آنشخص در دفعه به قريب دفعهويا است فعال عقل در
(9).گردد
و بنحواشراق فعال عقل ابنسينا نظر از كه ميشود ملاحظه
انساني نفس ازجانب معقوله صور درك باعث بيرون از تابش
بر مبتني را ادراك كه مشائيان مذاق با امر اين و ميشود
شيخالرئيس چنانچه است متفاوت ميدانند جزئيات مشاهده و درك
درك با ممارست اثر در انساني نفس:مينويسد نفس دررساله
امور كاملبه توجه و مادي آلودگيهاي از دوري و كليات
و اتصال ملكه فعال عقل ملاحظه و ماده از مجرد و عقلي
در و ميشود حاصل فعال عقل به نسبت وي براي دائمي پيوستگي
در كه است آيينهاي مانند مقام اين در انساني نفس حقيقت
(10).ميگردد منعكس وي در معقول صور تمام كامل مقابله صورت
كلي ادراك به كه را جزئيات مشاهده و درك شيخ بنابراين
كه ميداند شناخت طريق در حركت شروع نقطه تنها ، ميشود منجر
فعال عقل قبول مستعد را انسان پليديها از نفس تهذيب با
:است آورده نفس رساله از ديگري قسمت در ابنسينا.ميگرداند
از و عقلي جواهر از را علم قبول بر است مستعد انساني نفس
است قابل جهت از حجاب اما نيست ، حجاب آن از و سماوي نفوس
بدو علم فيض آنجا از برخيزد قابل جهت از حجاب هرگاه و
و اشراق بر وضوح به شفا كتاب در سينا ابوعلي (11).پيوندد
طريق از را آن دريافت و دارد تصريح فعال عقل جانب از تابش
نفس:گويد كه آنجا در داده قرار توجه مورد نظري عقل
ميگردد بالفعل عاقل سپس كه است بالقوه عاقل مسلما انساني
پس ميخواهد سببي البته رسيد فعل به قوه از كه چيزي هر و
فعل به قوه از را ما نفوس كه است علتي و سبب هم اينجا در
پس ميكند ، اعطا را عقلي صور كه است سبب او چون ;ميرساند
مبادي مجرد طور به كه است (فعال عقل) بالفعل عقل آن خود
نسبت مانند ما نفوس به عقل آن نسبت و است آن در عقلي صور
ديده بذاته آفتاب كه همانطور ما چشمهاي به است آفتاب
بالفعل نيست رويت قابل بالفعل كه چه هر آن نور به و ميشود
و بتابد چيزي بر آفتاب شعاع چون كه معني بدين ;ميشود ديده
هر كه جسم شدن ديده و چشم ديدن دم همان شود منعكس چشم به
نيز فعال عقل همينگونه به مييابد فعليت بودند قوه در دو
را او انديشههاي تا ميكند افشاني نور انسان نظري عقل در
و ;يابد فعليت نيز او عقل و دهد فعليت بودند قوه در كه
چيزها ديدن سبب و است ديدني ذاتا آفتاب كه همانگونه
امور تعقل سبب و است شدني تعقل ذاتا نيز فعال عقل ميشود
مانند را فعال عقل شيخ كه ميشود ملاحظه (12)ميگردد عقلي
عقل تاثيرگذاري و ميداند لغيره مظهر و لنفسه و نورظاهر
دريافت كه است قائل آنجا تا را انساني كامل نفوس در فعال
بدني و حسي قواي از بينياز يافته كمال نفوس در را معقولات
ثقل عاقله نفس براي را مادي حواس و بدن كه جايي تا ميداند
با كامل مغايرت در امر اين كه (13).ميداند سنگيني و
ابنسينا نظريه براساس بتوان شايد.ميباشد مشائيان نظريات
پايين مراحل در فقط كه كرد تشبيه مركبي به را مادي حواس
و وزر جز بالا مراحل در و ميكند كمك خود مركوب به شناخت
اين كه نميباشد انساني نفس براي سنگيني و ثقل و وبال
.دارد تفاوت مشائيان ساير و ارسطو مشرب با نظريه
دارد ادامه
:پينوشتها
داناسرشت ، چاپ اكبر شفا ، ترجمه روانشناسي ابنسينا ، -1
ص 41 ايران ، خودكار چاپ دوم ،
بامستفاد عقل بالفعل ، عقل بالملكه ، عقل هيولاني ، عقل -2
سروش ، وتنبيهات ، انتشارات شرح و ترجمه ملكشاهي ، حسن -3
ص 191 ج 2 ، تهران ، 1375 ،
چهارم وفصل الف ، پنجم ، 430 كتاب نفس درباره ارسطو ، -4
الف 430
لطفي ، محمدحسن ترجمه يوناني ، متفكران تئودورگمپرتس ، -5
ص 1428 ج 3 ، تهران ، خوارزمي ، 1375 ،
-ج2 ، 193 7 تنبيهات ، و اشارات شرح ملكشاهي ، ترجمه حسن -6
ص 195 همان ،
ص 361 ج 1 ، شفا ، ابنسينا ، -8
ص 61358 همان ، -9
ص200 ،..اشارات شرح و ترجمه ملكشاهي ، حسن -10
ص 68 نفس ، رساله سينا ، ابن -11
ص 396 ج 1 ، شفا ، سينا ، ابن -12
ص 44 نفس ، رساله و ص 352 ج 1 ، شفا ، .رك -13
توضيح و تصحيح
عرض به احترام و سلام با -همشهري وزين و محترم روزنامه
چهارشنبه و ماه 77 ارديبهشت شنبه 8 سه روزهاي در:ميرساند
ماه 77 ، ارديبهشت شنبه 10 پنج روز بالاخره و ارديبهشت 77 9
:عناوين تحت مقالههايي
شيعي كلام چشمانداز در امامت -
امامت فلسفه در جستاري -
كه ميرسانم شما اطلاع به.بود رسيده چاپ به اينجانب نام به
عنوان تحت امامت ، زمينه در است مقالهاي نوشتهام من آنچه
دنباله.نگاشتهام تشيع برايدائرهالمعارف كه امام
عبدالحسينمشكوهالديني دكتر آقاي مقاله به مربوط مطالب
اين اساس بر مذكور مقالات كه ميرسد نظر به و است
با مقالهامام همان جز به و شده منتشر و نوشتههاتحرير
.ميباشد مشكوهالديني دكتر اثرآقاي بقيه مذكور ، مشخصات
اصغردادبه:بسيار احترام و سپاس با
30/2/1377
و 22 روزهاي 20 در كه آزادي تحقق مقالاتشرايط سلسله
آقاي نوشته رسيد ، چاپ به معارف درصفحه جاري ماه مرداد
شده درج اشتباه به نويسنده نام متاسفانه كه بود صدوقي رضا
محترم خوانندگان و مقاله اين نويسنده از وسيله بدين.بود
.ميطلبيم پوزش
!همين يعني قانون
پيشنهاد يك و دادگستري وكلاي كانون نامه بر نظري
مديره هيئت نخستينانتخابات برگزاري درپي:جستارگشايي
بهشركت نظر و گذشته سال در مركز ، وكلايدادگستري كانون
اين در انديشمند و نامدار وكلاي از بسياري گسترده
در نويني چشماندازهاي و نظرها اظهار ديدگاهها ، انتخابات ،
وكيل راستين نقش و جايگاه و وكلا كانون سازماندهي با رابطه
در.ميخورد چشم به آشكارا قضاء روند در دادگستري
دادگستري كانونوكلاي سوي از نامهاي پيشين ، هفته همينرابطه ،
ضمن آن در كه شد فرستاده وزيردادگستري ، به خطاب مركز
بويژه و جاري قضايي مشكلات و ايرادات برخي برشمردن
گرديده مطرح زمينه همين در پيشنهادهايينيز عام ، دادگاههاي
در وكيل نقش ضرورت به اجمالي نگاهي با ذيل درمطلب.است
مذكور نامه در مركز وكلاي پيشنهادهايكانون رئوس دادگاهها ،
جلب جستار بهاين را گرامي خوانندگان توجه.است نگاشتهشده
.ميكنيم
معارف گروه
از پس براياولينبار طولاني وقفه يك از پس گذشته سال
دادگستري وكلاي كانون مديره هيات انتخابات اسلامي انقلاب
هيئت اعضاي عنوان به صاحبنظر وكلاي از جمعي و برگزار مركز
.نمودند كار به شروع مركز دادگستري وكلاي كانون جديد مديره
وكلاي كانون طرف از نظر اظهار و نامه يك گذشته هفته
كانون اين خاص توجه دهنده كهنشان شد منتشر مركز دادگستري
حقطلبي جوييو عدالت و قانون عاليه منزلت به جهتنيل در
.ميباشد
و جان است ، آمده اساسي قانون مختلف اصول در كه همانطور
اسلامي جمهوري شهروندان آبروي و ناموس و حيثيت و مال
و نيست قانونبرتري برابر در را كس هيچ و است محترم ايران
و عدالت برپايي براي و يكسانميباشند قانون مقابل در همه
ميبايستدادگاههاي اساسي قانون اصول برپايه اسلامي عدل
بطور عدالت ترازوي دربرابر همگان و شود تشكيل متناسب
در و شوند برخوردار عادلانه دفاع حق از و محاكمهشوند يكسان
كه دارد حق ميشود ، محكمهحاضر برابر در كه متهمي رهگذر اين
.شود وكيلبهرهمند دفاع از
:ايران اسلامي اساسيجمهوري قانون پنجم و سي اصل موجب به
خود براي دارند حق دعوي طرفين دادگاهها ، همه در
نداشته را انتخابوكيل توانايي اگر و نمايند وكيلانتخاب
.گردد فراهم وكيل تعيين آنهاامكانات براي بايد باشند
خصوص در تشخيصمصلحت ، مجمع مصوبه واحده ماده موجب همچنينبه
اصحابدعوي:سال 1370 مصوب دعوي ، توسطاصحاب وكيل انتخاب
موجب به كه كليهدادگاههايي در و دارند وكيل انتخاب حق
-يك تبصره.ميباشند وكيل پذيرش به مكلف تشكيلميشوند قانون
وكيل انتخاب حق نيز ويژهروحانيت دادگاه در دعوي اصحاب
وكيل بهعنوان را صالح روحانيون از تعدادي دارند ، دادگاه
انتخاب وكيلي متهم ، انتخاب آنانبه ميان از تا ميكند ، مشخص
حق محكمهاي كشور ، ديوانعالي تشخيص به هرگاه -تبصره 2گردد
اعتبار فاقد صادره حكم نمايد ، متهمسلب از را گرفتن وكيل
و درجه 3 انتظامي موجبمجازات اول بار براي و بوده قانوني
-تبصره3.ميباشد قضايي شغل از انفصال دومموجب مرتبه براي
قضا ، شغل شاغلين تامينات و احترام از دفاع ، موضع در وكيل
.برخوردارميباشد
كه است رسانده بهاثبات جهان قضايي تاريخ كه نشود فراموش
و حق صاحب است ممكن نيز جانيان متهمانوشقيترين بدترين
در نيز آنان حقوق از ميبايست كه باشند قانون در حقوقي
است ممكن كه ديگران به رسد چه تا شود دفاع مقررات حدود
ميز پاي به را آنها روزگار گردش كه باشند بيگناه افرادي
از خود دفاع با بايد دادگستري وكيل.است كشانده محاكمه
در تا برافروزد عادل قاضي برابر در روشن چراغي حق ،
و جوانب تمام گرفتن نظر در با بتواند قاضي آن روشنايي
اين در و كند صادر حكم قانون ، و انصاف و عدالت و حق رعايت
.نشود كسر و كم چيزي عدالت ترازوي از رهگذر
دادگستري ، بهوزير مركز دادگستري وكلاي كانون نامه در
دادگستري وكلاي و قضات بعضي جمعبندينظرات ضمن وكلا كانون
تشكيل موردقانون در حقوقدانان و دانشگاهها واستادان
قانون اجرايي مشكلات ضمنبرشمردن و عمومي دادگاههاي
نيز مركز دادگستري وكلاي كانون:است آمده پايان در مزبور ،
اين در را لازم مساعدت تاهرگونه است آماده خود سهم به
ميداند لازم كه را تغييراتي رئوس فعلا.دارد مبذول زمينه
:ميكند عنوان انجامپذيرد ، قانون هر پيشنهاد در
مراحل گردد ، احياء تغييراتي با خود سابق شكل به دادسرا -1
.گردد تفكيك هم از رسيدگي و تحقيق
.منفكگردد جزايي از حقوقي دادگاههاي -2
.شود اعلام دادگاهويژه با اختصاصي دادگاههاي انحلال -3
قاضي وحدت قضاتجايگزين تعدد كيفري اهميت با مسايل در -4
از چه بنيادي طور به فعلي دادگاههاي تركيب بدينسان.شود
دادگاهها شعب با منطبق دفاتر يا و صلاحيتدار قضات نظر
.يابد تغيير
اساسي قانون بهتصريح باتوجه دادگستري وكيل انتخاب حق -5
وكيل شركت تا گرديده عنوان روشني پيشنهاديبه قوانين در
.شود پذيرفته دادرسي مراحل تمام در
تبعيت خصوص آنهابه تكاليف و دادگستري ضابطين نقش -6
.شود تاكيد قضايي دستوراتمقامات از آنها
در مقدماتي استثنايتحقيقات به تحقيق مراحل تمامي در -7
توسط ميشود انجام دادگستري ضابطين بوسيله كه مشهود جرائم
قضايي غير مراجع پروندههابه ارجاع از و گردد عمل قضات
در صالحه غير مراجع و اشخاص ازمداخله و شود خودداري
.گردد ممانعت امرتحقيقات
كانون طرف از ارايهشده سازنده پيشنهادهاي ميشود ملاحظه
چند حاصل و صاحبنظران نظرات چكيده مركز دادگستري ، وكلاي
عمل در كه ميباشد عام دادگاههاي قانون اجراي تجربه سال
تك اجراي و قوانين اصلاح و گرديد عيان همگان بر آن نواقص
قانوني لوايح تنظيم راهگشاي ميتواند بالا پيشنهادهاي تك
مشكلات از مطلوب قانون به توجه با آينده در تا باشد مناسب
.شود كاسته اجرايي
جوان عظيمدانشآموختگان خيل به توجه با ;اينكه آخر كلام
در و شده فارغالتحصيل حقوق دانشكدههايمختلف از كه
وضع با و مشكلات رفع با ميبايست ميباشند ، مناسب كار جستجوي
عنوان به آنان براي شغلي ايجادامكانات و لازم قوانين
سپردن حقوقيو شخصيت ايجاد و وكيل دستيار و دستيارقاضي
استفاده ضمن تا گشود راهي آنها به حقوقي سادهتر كارهاي
همضمن و شوند كار به مشغول عدهاي هم دانشآنها ، از بهينه
مرور به تا بردارند ما قضايي دستگاه دوش از باري آموزش ،
برتعداد و شده كاسته قضايي دستگاه پروندههاي تعداد از
كه باشيم شاهد را وزماني شود افزوده ورزيده وكلاي و قضات
علمحقوق به عالم و فرهيخته افراد شانه مابر قضايي دستگاه
براي كه نشوند ناچار رجوعدادگاهها ارباب بعضي و گيرد قرار
بهروي رو سواد كم عريضهنويسان به خود امورحقوقي انجام
و دادخواست و كاغذ چندبرگ آنها سرمايه كه قضايي مجتمعهاي
ممكناست آنها اشتباه كار حاصل و است تحريركهنه ماشين يك
تودرتوي در سالها را ، فضا دستگاه به بينوا رجوع ارباب يك
حال درهمان و سازد سرگردان پروندهها و راهروهايدادگاهها
پي در و نشسته سايبان زير در دادگاهها جلو عريضهنويس
!ديگراست مشتري
-گيرد قرار خود درجاي چيز هر كه است لازم مدني جامعه در
فرقي شما ، يا من نباشد ، خوشايند بعضيها براي كه گيريم
!همين يعني قانون نميكند ،
فروغي جداري محمدعلي
دادگستري يك پايه وكيل
معارف كتابخانه
|
تئو دنياي
چاپ /نقشجهان انتشارات /سمسار مهدي دكتر /كلمان كاترين
تومان 2750/صفحه 758/رقعي قطع /اول 1377
و تاريخ يكدوره دنيا ، سراسر در سوفي آنكهدنياي از پس
به فراگير جذابو رماني قالب در را فلسفه مسائل
قهرمانش نام كه)تئو اينكدنياي آموخت ، خوانندگان
سرزمينهاي به را همهخوانندگان ،(است تئولوژي يادآور
اما.فراميخواند ايمانها و عقايد و دينها اعجابانگيز
ازدنياي ناچيز و صرف تقليدي اثر ، اين كه كرد تصور نبايد
بيغرضانه و بديع اثري تنهايي به كتاب ، اين خير ، است ، سوفي
اين...آنهاست وشريعت معتقدات كيفيت و بزرگ اديان درباره
آن اسلام به مربوط بخش باخواندن تنها ميتوان را موضوع
.دريافت
عالم مذاهببزرگ و اديان مسير و تحول پيدايش ، تئو دنياي
.ميدهد شرح زيبا و جذاب رمان يك قالب در تاريخ بدو از را
سفر در را خود كتاب ساله قهرمان 14 كلمان ، تئو كاترين
تا استانبول و رم از بنارس ، تا اورشليم از درازش و دور
و برزيل تا سنگال از و جاكارتا تا ازمسكو پراگ ، و قاهره
علاوه و ميكند آشنا ايمان نشيب و پرفراز باسرگذشت نيويورك ،
مذاهبگوناگون يهود ، و مسيحيت اسلام ، ;الهي بزرگ براديان
آيين جنيسم ، بوديسم ، هندوئيسم ، باستان ، مصر آيينهاي) ديگر
قبايل معتقدات و شينتو ، اديان كنفوسيانيسم ، ذن ، سيكها ،
.اوميشناساند به نيز را (...و افريقايي
كهذهن ميشود روبهرو فرزانگاني با سفر اين طول در تئو ،
آرامش را او قلب و ميگشايند اطراف روحاني دنياي بر را او
را كتاب حالي در كلمان رمانكاترين خواننده.ميبخشند
كسب تازهاي آگاهيهاي تئو دنياي از كه برد خواهد پايان
راهنما به كه شد خواهد همزمان كتاب قهرمان با و است كرده
قدرت من كه ميدهم اطمينان تو به:ميگويد همسفرش و
را آن جهان جاي همه در و !كردهام احساس را پروردگار
رماندنياي كنجكاو ، خواننده براي كه هرچند!يافتم
درگوشه هرگز جهان اين در او گذار و گشت و ندارد تئوپايان
...بود هميشگيخواهد مرجعي و شد نخواهد فراموش كتابخانه
نو انتخاب
خرداد دوم واقعه از جامعهشناسامه تحليلهايي
عباسعبدي ، بشيريه ، حسين حجاريان ، سعيد پيران ، پرويز
چاپ /نو انتشاراتطرح /رضايي عبدالعلي تاجيك ، محمدرضا
500تومان/صفحه 128/رقعي قطع /اول 1377
شگفتي ، در و ناباوري ميان در خرداد 1376 ، دوم واقعه
برآيندعملكرد واقع در كه آمد پديد رويدادها از بستري
كليتررقابت ظرف در اجتماعي نيروهاي از مجموعهاي
.بود فرهنگي رويكردهاي و ايدئولوژي
تاريخي و سياسي سرنوشت زدن رقم در واقعه اين ژرف تاثير
به منجر كه را عللي بافته مجموعهدرهم تحليل كشورمان ،
.ميسازد ضروري است شده ساز دوران رويداد اين
روشن گامبراي اولين عنوان به حاضر كتاب مقالات نويسندگان
كردهاند تلاش واقعهدومخرداد حدوث در نهفته ابعاد شدن
تحولات اجتماعي ، زمينههاي جامعهشناسانه منظري از تا
رويداد اين در موثر جديد اجتماعي نيروهاي نيز و ساختاري
رشد با متناسب اجتماعي بالقوه ظرفيتهاي و كنند ، بررسي را
.سازند آشكار را ايران جامعه مدني و سياسي
صهيونيزم تاريخ
:ناشر / حيدري داود:مترجم / سوكولوف ناهوم:نويسنده
قيمت/ اول 1377 چاپ ايران ، معاصر تاريخ مطالعات موسسه
صفحه (235460) تومان ، دوجلدي 2400 دوره
خواننده به كه است آن پي در صهيونيزم كتابتاريخ
صهيونيزم و يهود دين راستين معتقدان بين كه بنماياند
از كه يهوديان از بسياري و دارد و داشته وجود جدي تعارضات
بودند ، آشكارا آگاه سياسي باند اين رهبران پرده پشت نيات
بهانتقاد زبان صراحتا و نمودند جدا آنها از را خود صف
چنينشيوههاي با يهود دين كه برآوردند فرياد و گشودند
همانشيوهها به تمسك با بخواهد كه نشد ايجاد مزورانهاي
حاضر ، برملا كتاب حسن.يابد گسترش و شود تبليغ و ترويج
دينآسماني بر صهيونيستها سوي از كه است پيرايههايي نمودن
كتابعليرغم اين خاطر ، همين به كه است شده بسته يهود
آن ، بودنمطالب محققانه و پرباري نيز و نويسندهاش معروفيت
چاپ از و چاپشد انگليس در سال 1919 در هم آن و يكبار تنها
فصل كتابدر 65.آمد عمل به جلوگيري آن مجدد انتشار و
كه است اعتنايي قابل و معتبر كتابهاي جمله از و شده تدوين
چگونگي ونيز آن آمدن وجود به علل و صهيونيزم درباره
.است شده منتشر و ترجمه نوشته ، گسترشش
(داستايفسكي) ايمان و شك جدال
/اول1376 چاپ /نو طرح /ديهيمي خشايار /هلتكار ادوارد
تومان 1350/صفحه 328/رقعي قطع
بايد درميافكند ، پنجه هيولاها با كه كس آن:ميگويد نيچه
زماني كه آنگاه و شود ، هيولا خود مبادا كه باشد هوش به
روحت روي به چشم نيز مغاك ميدوزي ، مغاك به چشم دراز
با سال چهار داستايفسكي اومسك ، زندان در.ميگشايد
عادي اجتماعي رسوم و قراردادها از زيستكه راندهشدگاني
در.بودند بازگشته حيواني هستي به موجوداتيكه.بودند معاف
به.دهد وفق غيرعادي جهاني با خودرا كه آموخت او آنجا
جهان واقع در و است غيرعادي او رمانهاي دنياي دليل همين
رذيلت و فضيلت هيولاهاي و وقديسان ، جنايتكاران جهان او ،
ايمان ، و شك تجليات برترين داستايفسكي ، هنري نبوغ.بود
.نهاد نمايش به را رستگاري و مذلت وبالاخره اخلاق ، و جنايت
بشري حيات زاويههاي تاريكترين خود چراغ كهبا بود غولي او
.ساخت روشن ما يكايك حيرتزده چشمان پيش در را
|
|