كنيد؟ باز را شيادان مشت
بشري حقوق سازمان يك هشدار
در فقر رشد خصوص در اتريش
اروپا
كنيد؟ باز را شيادان مشت
ميشود؟ بارگزيده چند سوراخ يك از عاقل آدم
.ميگردد صاحبش دنبال دربهدر و يافته طلايي قطعه كسي o
!ترفندي عجب
دست از مال كه ميدانيد بهتر شما انتظامي و قضايي مسئولين
ربوده اعتماد اما كرد ، جايگزين يا بازيافت ميتوان را رفته
آورد؟ دست به ميتوان چگونه را رفته دست از اطمينان شده ،
به شايد -طولاني سابقه از گذشته نامردمي و نادرستي دغلي ،
است ، برخوردار هم متنوعي و وسيع طيف از -شهرنشيني قدمت
و تحميق براي راه هزار كهدغلان شده باعث تاريخي اينپشتوانه
.باشند داشته پري چنته و بياموزند مردم از استفاده سوء
نيش بار دو سوراخ يك عاقلاز آدم كه گفتهاند قديم از
ما همشهري شك بدون گفتهاند چنين كه آنها اما نميخورد ،
به تا نبودهاند ملت دو و هفتاد تهران شهروند.نبودهاند
دهها هيچ ، كه دوبار سوراخ يك از هم عقلا كه ببينند خود چشم
ميكنند سوراخ همان در انگشت هم باز و ميخورند نيش بار
كه چرا ،(دارند خود جاي ديگر كه بازار و كوچه عادي مردم)
جديد و ترفندهايابتكاري و بديع و تازه شگردهاي با بار هر
ديگر گذشته و كهتجربه ميشوند روبهرو ناشناختهاي طبعا و
بر مبتني و هوشمندانه-متاسفانه -ترفندهايي كارنميآيد ، به
جامعهاي در كه است بديهي اجتماعي ، و فردي اصولروانشناسي
كلاه ديگران سر هوشمندانميتوانند تنها امروز چونتهران
.مخرب و شيطاني هوشي سرشاراز باهوشاند آنها.بگذارند
.(مقلدان نه مبتكران البتهابداعكنندگان ، )
و دغلي ترفندهاي دغلبازانناجوانمردانهترين و شيادان
پير ، نميكنند ، رحم كس هيچ به دارند ، كيسه در را حقهبازي
.نميشود سرشان هم مرد و زن بچه ،
استفاده سوء حقهبازي ، و نوعدغلي رذيلانهترين و پستترين
از و مردم مذهبي واعتقادات باورها از اجتماع ، اخلاق از
سركيسه براي شياداناست ديگران خواري غم و شفقت همدردي ،
عليل چون شگردهايي و ترهات با مومن و شريف انسانهاي كردن
آبرومند روستايي يا شهرستاني خانوادهاي نقش ايفاي نمايي ،
به نسخه نيازمندان و دست تهي دردمندان يا و مانده راه در
نميشود برده داروخانهاي هيچ به هرگز كه نسخههايي با دست
كه است بديهي البته.ميزنند نقب مردم مهربان قلبهاي به
وظيفهاي.است ملكوتي و پسنديده صفتي انساندوستي و انسانيت
دغلباز ، و نيازمند بين است فرق ليكن است ، اجتماعي و اخلاقي
.عليلنما و عليل ميان و بيمارنما و بيمار بين
كه وقت آن در چنداندور ، نه گذشتهاي در ميگويند
و سخت كار دسترنجماهها و محصول فروش روستائيانبراي
زندگي خريدمايحتاج و اعضاءخانواده تك طاقتفرسايتك
تاراج براي بيخبر خدا از كاسبهاي ميشدند تهران بازار راهي
اين.ميشدند وارد مذهبي باورهاي راه از آنها هستي
وجلب فريب براي خط هفت و دكاندارهايشارلاتان و فروشندگان
وحقهسوار كلك يك و هزار دلروستايي ساده مردم اعتماد
يكي ميفرستاد ، صلوات مدام و دكانمينشست بالاي يكي.ميكردند
دعا وتلاوت ميگرداند تسبيح ديگري استغفارمينمود ، پياپي
خود مشتريداشته ، صيد مترصد را خود يكشاگرد آن و مينمود ،
برخي.بود ايستاده نماز به دكان سكوي بالاي مكار روباهي چون
فساد به عمر كه را پيردرقهاي و ناجوانمرد كهنهلات كاسبها ،
و بهمال تعدي گونه هيچ از و گذرانده پليدي و شرارت و
و مزدوريگرفته به را بودند نگذارده فرو ديگران ناموس
شمايلپيرمردي و شكل به را او تلبيسابليس و باظاهرسازي
ريش ته عرقچين ، و تراشيده كله مومندرميآورده و خداشناس
داغ پنجتن ، و عقيق انگشتري و حنابسته ناخن و دست سفيد ،
كه مدام ورد و ذكر و درشت دانههاي با تسبيحي و پيشاني
بود وضعيتي و چهره ميرسيد ، گوش به او صلوات سوت آواي تنها
و.نميفريفت را خودش چون شدهاي افعي خوردههاي مار تنها كه
برگشتهاي بخت دل ساده روستايي فروشنده يا خريدار طرف ، آن
و درستي و امانت و صداقت لامذهبان آن مذهبي ظاهر از كه
اختيارشان در كمال و تمام را خود و كرده يقين دينداري
.ميگذاشت
براي.بديع نيرنگي و خدعهايتازه ديگر ، تلبيسي امروز و
و شريف است انساني كهفروشنده كند باور خريدار اينكه
و حلال كه خداشناس و استدرستكار مردي.حبيب است كاسبي
بر نو پوششي ندارد ، مالديگران به چشم و ميفهمد را حرام
مثل) كه دل ساده وخريدار ميكشد نادرستيها و دغلي
كه باشد ، بهچشماش عقلش اينكه اگرنه -ما بسيارياز
است راحت خيالش(ميكند باور ميبيند كه چيزهاييرا بيشتر
كم كه سرشنميگذارد ، بر كلاه كه ميكند كسيخريد از كه
چرا نميفروشد ، اعلاء جاي به را نامرغوب بنجل كه نميفروشد ،
درستكارياش و صداقت سند و مدرك است ، امين.است درستكار كه
.است چسبانده هم مغازهاش ويترين و شيشه پشت بر هم را
شيشه و ديوار و در بر ديدهايمكه بسيار اخير سال چند در
اينكه از حاكي شده نصب فروشگاههااطلاعيهاي از بسياري
بهتر شرافتمندي باور براي سندي چه.شده پيدا طلا قطعهاي
صاحبش دنبال در به در و يافته طلايي قطعه كسي.ازاين
هوش همه اين به مريزاد دست كه الحق !ترفندي عجب.ميگردد
اقسام و انواع شيشه پشت بر را اعلاميه اين.كلاشانه
ميوهفروشي ، بقالي ، و قصابي بزرگ ، و كوچك فروشگاههاي
و بازار در جنوب و شمال در طلافروشي حتي و قاليفروشي
ميتوان وفور به شهر جاي همه در و غرب و شرق در بازارچه ،
به كرده گم طلايي قطعه كه كسي روزگار بد از اگر حال.ديد
مواجه منفي پاسخ با حتما بدهد نشاني و كند مراجعه آنجا
جواب همان همهشان بكنند را كار همين هم نفر صد اگر.ميشود
.ميشنوند را
داشته صاحبي كه نشده پيدا طلايي.نيست بين در يافتهاي آخر
.دارد ديگري ماهيتاست ديگري چيز اعلاميه اين هدف.باشد
از كه صبح بزرگ ، و بچه مرد ، و زن از تهران ، مردم گويي
انواع بروند ، كارشان محل و مدرسه به تا ميشوند خارج خانه
بخت از اما ميآويزند ، خودشان به طلاجات و زيورآلات اقسام و
مردم گويي.ميكنند گم را طلاييشان زيورآلات آنها اكثر بد
آنقدر هم آنها و ميريزد طلا ازشان ميروند راه كه همانطور
و تصادف سر از اما نميفهمند ، كه هستند هوا به سر و گيج
در خيابان ، در را آنها امين و شريف انسانهاي شانسي ، خوش
و ميكنند پيدا آنجا و اينجا در و اتوبوس و تاكسي در مغازه
بسيارند كه بگويم بايد جا همين در !ميگردند صاحبش دنبال
حتي) پول يا و باارزش چيزهاي كه اميني و شريف انسانهاي
به زحمتي هر به را آن و مييابند را (چشمگير و زياد مبالغ
در مردماني چنين هنوز خوشبختانه.ميرسانند صاحبش دست
.هستند اكثريت
آخر محترم ، همشهريان كشيد ، اما درازا به كلام كه بگذريم
است عجيب حد تاچه دلي ساده و زودباوري كجا ، سادگيتا
هم همه و چنين آگهياين صدها و دهها با مردمروزانه كه
باور و ميشوند مواجه شده پيدا طلا مضمون ، قطعهاي يك با
يابنده و فروشگاه صاحب امانت و صداقت به دل در و ميكنند
تازه روز هر ترفندها كه است درست.ميگويند خياليآفرين طلاي
را نوشتهاي و رفتار و عمل و حرف هر مردم اگر اما ميشوند
و اخلاقي بامعيارهاي را چيز همه و نكنند باور سادگي به
.بردارند دست حقهبازان شايد نسنجند ، خود قلب رافت
ارزشهاي از پاسداري كهمسئوليتتان شما ديگر ، طرف از
وظيفهتان كه شما جامعهاست ، امنيتي و اجتماعي اخلاقي ،
و كجرويها مقابل در جامعه قضايي و قانوني حمايت
هرگز آيا هستيد مسئول كه شما.خلافكاريهاست و ناهنجاريها
بيشمار يابندههاي از قانون طريق از كه افتادهايد صرافت به
و دهند نشانتان يافتهاند كه را آنچه بخواهيد طلا قطعههاي
كه را آنچه آخر) داد نخواهند هم حتما كه ندادند ، اگر
شود برخورد قانون مطابق آنها با (دهند نشان چگونه ندارند
اگر اينكه از بگذريم)باشد اوغش در كه هر شود سيهروي تا
به را يافته آن و باشد داشته وجود يابندهاي واقعا
است مسئول نيز باشد نداده تحويل مساجد يا و مسئول نهادهاي
(پاسخگو و
از مال كه ميدانيد شمابهتر ;انتظامي و قضايي مسئولين
اعتماد اما كرد ، ياجايگزين بازيافت ميتوان را دسترفته
دست به ميتوان چگونه را رفته دست از اطمينان ربودهشده ،
آورد؟
جامعه به و يكديگر به مردمنسبت تكتك مردم ، نگذاريد
همدردي ، دوستي ، انسان چنينشود اگر كه شوند ، بياعتماد
آن در برميبندد ، رخت ازشهرمان جامعهمان ، از شفقت رحمو
همه براي يكديگر كنار زندگيدر همزيستي ، و زندگي صورت
مشتي نگذاريم.چنينشود نگذاريم.بود خواهد ماسخت
اركان ميانديشند ، مهمترين خود كيسه كهتنهابه دغلباز
را امانت صداقتو يكديگر ، به اعتماد جامعهرا ، و اجتماع
حقير منافع لگدمال جامعه باورهاي نگذاريم.كنند خدشهدار
چنيننخواهد كه..ا انشاء.گردد بيخبر خدا از شياد معدودي
.التوفيق منالله و.شد
حجازي بيژن
جعفر استاد ارزشمند قديماثر تهران كتاب از نقل به
شهري
بشري حقوق سازمان يك هشدار
در فقر رشد خصوص در اتريش
اروپا
در واقع انسان حقوقبشرينجات سازمان - اجتماعي سرويس
بهرهكشي و فقر بهرشد نسبت -اتريش پايتخت -وين
.داد هشدار اروپا دركشورهايصنعتي
اين رئيس شنك مارتين جمهورياسلامي ، خبرگزاري گزارش به
براي اروپايي اتحاديه مردمكشورهاي كه كرد اعلام سازمان
خود جوامع در واستثمار فقر رشد روبه روند با مقابله
روي موثر اقدامات اتخاذ و جانبه همه نظر تبادل به ميبايست
.آورند
تبعيض رفع بيخانمان ، برايافراد سرپناه ايجاد:گفت وي
رشد به رو روند با زنان ، مبارزه از وسيعي طيف به نسبت
به وكمك مهاجران بدرفتاريبا از جلوگيري بيكاري ،
با اروپايي كهاتحاديه است چالشهايي جمله پناهندگاناز
.است روبهرو آن
و خيريه موسسات:سخنانشگفت ادامه در شنك مارتين
سياستگزاريها روند در اروپاييبايد بشر حقوق سازمانهاي
آسيب طبقات سرنوشت بر قانونيكه هر و شوند داده مشاركت
بررسي تحت تصويب از بايدپيش ميگذارد اثر جامعه پذير
.گيرد قرار دقيق
ديگراقشار از بيش زنانومهاجران كودكان ، :داد هشدار وي
.ميشوند محروم اروپا اجتماعيدر رفاه از جامعه
اجراي با اروپايي عضواتحاديه كشورهاي است ، گفتني
و بودجه كسري كاهش تلاشبراي در صرفهجويي برنامههاي
صرفهجوييها اين.بازارجهانياند در رقابت قدرت افزايش
درآمد كم طبقات بر آمدنفشار وارد و بيكاري رشد ازعوامل
.ميرود شمار به جوامعاروپايي
|