پرتو در نخبگان سرنوشت
ايرانيان خلقيات
(2)نخبهكشي
و نويسندگان گذشته دهه چند طول در:اشاره
و كردند اشاره كشور پيشرفت عدم دلايل به دلسوزي انديشمندان
موانع از يكي را ايرانيان خلقيات از برخي آنها اكثريت
نيز محمدعليجمالزاده ميدانستند ، توسعه و پيشرفت عمده
گوشهاي به ايرانيان خلقياتما نام به كتابش در قبل سالهاي
كار ، از فرار تنپروري ، ايرانيانهمانند ، ضعفهاياخلاقي از
اعتراضات موجبات كه بود كرده اشاره..و كار از دزديدن
نيز نخبهكشي نويسندهجامعهشناسي.فراهمآورد را زيادي
و خلق را ، اصلاح نخبگان راه سر بر عمده موانع يكياز
اگرتغيير كه ميداند مرئوس و رييس از اعم ايران خويمردم
شماخوانندگان توجه بود خواهد سياق همان به وضعيت نيابد
.جلبمينماييم گفتوگو اين دوم بخش به را گرامي
درباره توضيح و سنتي نخبگان از بدهيد اجازه رضاقلي ، جناب
چگونه بگوييد و بپردازيم اصلاح نخبگان به و كرده عبور آنها
سربرآورد؟ جامعه در طيف اين
گروه از بود ايلي نخبگان سر بر بحث كه زماني:رضاقلي.
جمعي هويت تاريخيبا -ايلي جامعه كه كرديم بحث نخبگاني
ظهور و بروز ولي.ميكردند نمايندگي را ايران مملكت
به.است نبوده گروهي بهحالت شروع در كم دست اصلاح نخبگان
و اجتماعيميرود زمينه پس ايليبه نظام كه همانگونه من نظر
در آن عكس ميشود كاسته ايلي گروهنخبگان تعداد از كم كم
(اختصاربرشمردم به كه اوصافي اصلاحكننده) اصلاح نخبگان مورد
پيدايش و نوسازيوتغيير فرايند ابتدا يعنيدارد مصداق
فردي صورت به را چهرههايي تك نو ، نيازهاي و جديد نمادهاي
و مييابند افزايش افراد اين تعداد كم كم و ميكند عرضه
گروه به تبديل تا ميشود بيشتر و بيشتر تعدادشان نخبگان
.ميشوند اجتماعي
طبيعي نداشت ، وجود روزنامه مقام قائم زمان در نمونه براي
زمان در باشد ، نداشته وجود هم روزنامهنگار كه است
حالي در آمد ، وجود به ايشان بهزور روزنامه يك اميركبير
بيشتر امروز و شد زياد بسيار آنها تعداد مصدق زمان در كه
گروه به تبديل روزنامهنگاران اين كه است طبيعي.بيشتر و
آنها به توجه بدون كم كم و ميشوند انديشه عرصه در نخبهاي
بحث اينجا در كه زاويهاي از و كرد را كاري هر نميتوان
شيوه در بحرانآفرين ، جدي و مهم بسيار عناصر از يكي ميكنيم
ميبينيم كه است دليل همين به.ميشوند نامحدود قدرت اعمال
بوده روزنامهها آزادي و بسط از جلوگيري روي فشار بيشترين
ابتدا در بود اصلاح نخبگان عرصه در كه آنچه باري ، است
كم تا كامل پناهي و بيپشت و مظلوميت در و تكنفري پيدايش
هم ديگري شقوق بحث اين البته) كرد تغيير وضعيت اين كم
و معنايي نظام هم كه است درست(نميشويم آن وارد كه دارد
نظام هم بود شده بحران دچار مقام قائم زمان جهانبيني
در هنوز ولي.ميطلبيد را خود اصلاحگر كار اين اجتماعي ، و
آنهارا مقام قائم كه اجتماعي نيروهاي از و بوديم ، آغازراه
راه سر بر موانعي چه.نبود خبري چندان كند نمايندگي
تغيير به توجه با شما نظر به داشت؟ وجود اصلاح نخبگان
بر سنتي صورت به همچنان يا كردهاند تغيير موانع اين شرايط
من نظر به.:رضاقلي. ماندهاند؟ باقي اصلاح نخبگان راه سر
به را تركيب اين) اصلاح اميران راه سر بر مانع بزرگترين
اميركبير تقيخان ميرزا ياد به اصلاح نخبه يا نخبگان جاي
كه چراباشد او به ديني اداي و او از يادي كه ميبرم بكار
(دارند ويژه ارادت تقيخان ميرزا به ايرانيهاهمه ،
كهپيش است عرصهاي دو همان در مناسب ابزار و نداشتنامكانات
اصلاح به كهدست زماني اصلاحگر امير يكشد داده شرح آن از
كه دارد مشروع نظاممعنايي يك به نياز امر بدو در ميزند ،
را آن ميروند جلو سمت كهبه راهي در ناچار به اصلاحگران
از كه اميركبير به كنيد نمونهتوجه براي.بسازند بايد
در اساسي قانون قانون ، و وبهرهوري كارامدي و كارايي
از انگشتشماري تعداد او خود از غير كه بحثميكرد جامعهاي
انديشهها ، آن كه داشت نياز امير.سردرميآوردند آنمفاهيم
كه شوند تكرار آنقدر و تبيين وسيع جهانشناختي نظام يك در
.است مدني جامعه بحث امروزبگيرند جاي ايرانيان اذهان در
هنجارهاي آمدن پديد در مهم عوامل از يكي ذهني عامل
طرز اين.كند عمل مثبت يا منفي ميتواند و است اجتماعي
صورت به و است ذهني عامل يك ما تاريخي قدري تفكرقضا
بازي هم را خود نقش و درآمد ذهني منفي نهاد يك به وسيع
انديشه يك.است شدن ضعيف حال در كه هرچند ميكند ، و كرد ،
ميكند پيدا استقرار (بينالاذهاني) عمومي ذهنيت در كه
مثبت جنبه به كنيد نگاهشود تبديل عامل يك به ميتواند
جامعه چون مفاهيمي يا و جنگ ، در آن نقش و شهادت ذهنيت
كه ديگر مفهوم دهها و قانون حاكميت قانونگرايي ، مدني ،
به تبديل يابند ، استقرار و كنند پيدا عام ذهنيت وقتي
در و هستند اصلاح عوامل جزو كه ميشوند ذهنيمثبتي عوامل
.ميگيرند قرار آنمحدوديتناپذيري دربرابر واقع
نخبگاناصلاح ، راه سر بر موانع تشريح جاي به شما قرار از
.رفتيد؟ گروه اين مثبته عوامل توضيح سراغ به
به كهبحث حال اما رسيد ، خواهيم هم موانع به.:رضاقلي
براي.كنيم راطي مسير همين بدهيد اجازه شده هدايت اينجا
ببرد پيش را خود اصلاحي بتواندكار اصلاحگري اينكهامير
ذهني عواملي اول ، دسته:دارد عواملاحتياج دسته سه به
معارف و ايدئولوژيها و انديشهها شاملمجموعه كه هستند
كار ذهني ابزار و ميشوند تبديل جامعه بهذهنيت كه هستند
جمله عنوان به هم را توضيح اين -.ميشوند انقلابي يا اصلاحي
شريعتي دكتر مرحوم را اسلامي انقلاب ادبيات كه بگويم معترضه
تبديل جامعه فكري نخبگان گروه توسط و كرد تدوين و تنظيم
انقلاب ذهني عامل به تبديل نهايت در و اجتماعي بهذهنيت
امير نياز مورد كه هستند كار مادي عوامل دوم ، دسته -.شد
نظام بخواهد اصلاحگري شخصيت اگر كه كنيم فرض.است اصلاحگر
مداد ، كاغذ ، مدرسه ، به نياز كند اصلاح را پرورش و آموزش
دارد مادي صورت به...و آدمبرنامهريز تخته ، آدم ، ميز ،
و روابط عوامل نيز ، سوم دستهشود همگام آنذهنيت با كه
شما كه كنيد فرض.است اصلاحگران نياز مورد اجتماعي مناسبات
قاضي ، نيازمند.كنيد اداره قانونمند را جامعه ميخواهيد
نظريههاي نيازمند همچنين..و دادگاه دادگستري ، ضابطين
ومناسباتي روابط درميآيند ، قانوني صورت به خود كه اصلاحي
مجلس داشت ، ميتوانمجلس.هستيد ببخشد ، شكل آنها همگي به كه
يك با نسبتي هيچ نهادمندمجلسيان روابط ولي نماينده از پر
كه داشت مجلس ميتوان.باشند پارلمانينداشته نظام و جامعه
مشغول وايلي شخصي تسويهحسابهاي به داخل آندر نمايندگان
منافع ميبايدحافظ مجلس ميدانيم كه درحالي باشند
عرصهنشدم اين وارد بحث ضرورت نوع دليل به البته -مليباشد
تام مليمغايرت مصالح و ملي تفكر طرز با ايلي تفكر طرز كه
نه كه داشت..قانونو دادگاه ، ميتوان روي هر به -دارد
نداشته قانونمدار بانظام نسبتي آن ، مناسبات محتوي تنها
.شود ويژهاي بهمناسبات تبديل هم آن بلكه باشد
سه كه ايناست ايران در اصلاحگر امير مشكل كه معتقدند بعضي
نهادمند كاملا صورت به سنتي نخبگان برخلاف را عوامل دسته
به يا هستند ساختن حال در يا همه بلكه ندارد ، اختيار در
را نكته اين نگرفتهاند ، قوام هنوز و شدهاند ساخته تازگي
داريد؟ قبول
سنتيسه نخبگان كه موافقم شما با نكته اين در:رضاقلي.
هرچندنهادهاي -نهادمند صورت به را مذكور عوامل دسته
مثال ، طور به.دارند اختيار در -تلاشي حال در و بحرانزده
قرار دين مقابل در را آزاديخواهي ذهنيت راحتي به ميتوانند
كمك به و كنند جريحهدار را مردم دينخواهي ذهنيت و دهند
آنها براي امكان اين.كنند قيام آزادي عليه متعصب نيروهاي
;نيستند ضدديني ضرورتا كه را نوين پديدههاي كه دارد وجود
.بيافرينند مشكل اصلاحگر اميران براي و كنند تلقي ديني ضد
بكند شادي ابراز زدن سوت و زدن دست با كسي اگر مثلا
روي هر به.كنند تلقي راحتيبدعت به را اين ميتوانند
مورد مادي اشكال و لازم ذهنيتهاي اجتماعي ، مناسبات و روابط
اعتقاد.كند اقدام آن اتكاي به بتوانند كه دارند را نياز
تمامي در محدوديتناپذير مناسبات چون كه است اين بر من
تبديل ميتواند ايراني آساني به است ، شده نهادمند عرصهها
.شود عرصه هر در محدوديتناپذير و متجاوز عنصري به
و سياست صحنه در ورود به مردم تشويق اصلاحگران كار مهمترين
و است مدني عرصهمسئوليت در آنها نگهداشتن و مسئوليتپذيري
بستر و ذهنيت هم و دارد احتياج فكري نظامات به هم اين
بر تا شهروندان ، به برابر است فرصتي دادن واقع در.مادي
و برخيزند رقابت به يكديگر با سياسي كمياب منابع سر
ملي منافع حراست و حفظ براي و دهند رشد را خود استعدادهاي
انديشهاي آن برابر در درست طريق طي گونه اين.كنند تمرين
و نيست قائل را حقوقي و حق چنين مردم براي كه ميگيرد قرار
مردم و راميگيرند تصميمات اين سياسي نخبگان كه است معتقد
آنها چند هر.اكتفاكنند فرمانبرداري به تنها است بهتر
ناشي سياسي ، و مدني برايمشاركتهاي را برابر فرصت تقاضاي
كنند ، برخورد آن با آنگونه و جنسيبدانند فيلمهاي تهييج از
.نميرود اين از بيش آنهاتوقع از البته كه
ميتوانيمنتيجهگيري ميكنيد ارائه شما كه توضيحاتي اين با
زيرا داريم جلو به پرش استعداد كمتر ما جامعه در كه كنيم
بيشتر استعداد نيستند ، ولي مهيا مذكور عوامل دسته سه آن
در ومتحجر سنتي عوامل سهدسته چون داريم عقب به پرش براي
است؟ همينطور آيا.دارند قوي حضوري آن
و خواستهها كهتعديل است دليل همين به بله ، :قلي رضا.
پيشبرد براي لازم ابزارهاي و ضروري شرايط از توقعات تصحيح
هم ميبايد امروز نخبگان سياست عرصه در.است نخبگان كار
تمرين هم و بدهند مجلسيان به را ملي تمرينمصالح
دارندگان به را (شدن قانونمند)قدرت اعمال محدوديتپذيري
حوصله و صبر يادآوري و سياست عرصه حضوردر تمرين هم و قدرت
.مردم به را پيشبردكار براي
بزرگترين خلاصهكنم كلمه يك در اگر سياست عرصه در واقع در
فقدان قدرت ، اعمال شيوه ازمحدوديتناپذيري پس مانع
به كمك براي لازم اجتماعي ذهنيتهاي و روابط و مناسبات
.است اصلاحگران
محسوب رعايايخان جزء و ندارد جايگاهي ايليفرد نظام در
يكراي حق او به كردنو محسوب رافرد فردميشود
به تجاوز از را او و نكردن تجاوز او حقوق به و كردن اعطاء
من نظر به.شدن يعنيمحدوديتپذير بازداشتن ديگران حقوق
اصلاحگران پيكار عرصه بزرگترين ذهنيتي چنين انداختن جا
اين گذاشتن اختيار در از معمولا جامعه اين.است سالار مردم
قول به.است كرده دريغ نخبگانش از -امكانات و زمان -ابزار
مجالم داشتم (اساسي قانون) كنسطيطوسيون اميرخيال
از بسياري ميكرد ، صدق مصدق مورد در امر همين ندادند ،
او سرنگوني با و دادند يكديگر دست به دست داخلي نيروهاي
.شدند همداستان
به تاريخي ، تلخ اتفاقات اين تكرار از جلوگيري براي
كرد؟ ميتوان كمكي چه اصلاحگر نيروهاي
به ميتوان امروز كه كمكي مهمترين:قلي رضا
دقيق شناخت يكي ;است دوجبهه در كرد سالار مردم اصلاحگران
آنبه ضايعات كه محدوديتناپذير ، نيروهاي تحليل و تجزيه و
و ميكند اجتماعيسرايت و اقتصادي و سياسي زندگي عرصه تمامي
و خواستهها شناخت ، دومتعديل آن جمعيكردن ذهنيت به تبديل
.جمعيكردن ذهنيت به تبديل راهم آن و مردم توقعات تصحيح
بسيار بهرهوري ايران اقتصادي عرصه مهمترينمشكل كه ميدانيد
بينهايت بهرهوري با اداري دستگاه فساد و نيرويكار پائين
گرفته شكل چگونه پائين بهرهوري اين اينكه.است پائينآن
علميميتوان دقت با كلام يك در ولي است خارج فعلي ازبحث
اعمال شيوه محدوديتناپذيري و ناامني و استبداد كرد ، ثابت
بوده آن آوردن وجود به در مهمي ايرانعامل در سياسي قدرت
.است
داريد؟ گفتهاتان اين بر دليلي چه
وجود موانعخارجي اگر كه است اين بر فرض:قلي رضا.
ميكنند ، تامين را منافعخود و فعاليت افراد باشد نداشته
كه ميدهند گواهي و دارد وجود نيز زيادي بسيار شواهد
كار از را اقتصادي انسان موصوف ، محدوديتناپذيري و ناامني
است شده سبب بازداشته ، اقتصادي مشاركت و سرمايهاندوزي و
مسئوليتگريزي يا تنبلي يا ياكمكاري پائين بهرهوري اين تا
بهرهوري همينشود نهادمند بنهيم آن بر كه نامي هر يا
شكل شيوه و ارزشي نظام و مستقر هنجارهاي با همراه پايين
متجلي نهادها در خود اجتماعي روابط و مناسبات گرفتن
.ميشود
قالب نهادهاعليرغم اين كه معتقديد همچنان شما يعني...
كردهاند؟ حفظ را خود ايلي محتوي مدرن
اقتصاد فاقد مجموع در ايلي زندگي كه چرابله:قلي رضا.
دام و روان دام دنبال به طبيعي صورت به انسان.است سازنده
واقع در و.است روان علف دنبال به سو آن به سو اين از نيز
و ميكند زندگي حيوان همراه و درطبيعت و طبيعي بسيار انسان
و اندك بسيار دارد همراه كه هم را دليللوازمي همين به
آثار تمامي به وابستگي عدم زندگي نوع اين.مختصراست
در هم ملي منافع مفهوم ميآورد ، بوجود را تمدنيملي
بيگانه و غريب چيزي ايل ، مردم سطح در هم و سطحايلخانان
زده ايل روستاهاي و ايلي مردم اين كه زماني نتيجه در است
نهادهاي وارد ايلات سياسي سيطره زير شهر -روستا مردم يا
به.هستند خود شخصي منافع دنبال به واقع در ميشوند ، ملي
از بيشتر استفاده كارو نيروي كمتر هرچه عرضه دليل همين
اگر ميآيد ، در نهادمند كاملا بهصورت نيز دولت امكانات
خلقيات و محتويات بكنيد ، اندك جستجويي اداراتايران در
كمكاري اين.است مشهود خوبي به آن در ملي ، غيرمصالح
داشته بهرهوري خودش ميدهد اجازه نه ديگر مفاسد با همراه
پيوند خصوصي فعاليتهايبخش با آن فعاليتهاي چون و باشد
كار از را آن و كارنميدهد اجازه نيز بخش اين به دارد
ذهني مشغلههاي جزء نقايص كردناين برطرف و توجه.مياندازد
سقوط اصلي عامل من نظر به.مصدقبود و اميركبير اصلي
همين و بود آن فاسد و ناكارآمد دستگاهاداري قاجار دستگاه
اسلامي جمهوري دستگاه نقص همين و ساقط را دستگاهپهلوي فساد
نطفهخفه در را اصلاحگران تصميمهاي و است كرده فلج رانيز
و برنامههايامير جزو هم ، اداري مالي نظام اصلاح.ميكند
ناموفقي زمينهتلاشهاي اين در نيز دوم پهلوي و بود مصدق
برنامههاي از فساداداري با مبارزه اينكه ضمن.داد انجام
كاركنان همراهي عدم دليل كهبه است بوده اسلامي جمهوري اصلي
مانع بزرگترين اين كه چرا است ناموفقمانده دولتي بخش وسيع
درست و صحيح تصميمهاي اخذ صورت در كه اصلاحاست راه سر بر
.داشت نخواهد مجري راحتي به نيز
دارد ادامه
|