سياسي توسعه و اسلامي انقلاب
تفاهم كليد و تبادل ضرورت
فرهنگها
سياسي توسعه و اسلامي انقلاب
پاياني بخش
:اسلامي احكام در مكان و زمان مقتضيات به توجه -3
كردن مشخص ناحيه در اجتهاد مقام در مستقيما مكان و زمان
نقش داراي آنها ويژگيهاي و موضوعات و احكام معيارها
حكم ملاك ميتوان مكان و زمان راه از ديگر ، عبارت به هستند ،
كه زمان بستر در را آن موضوع بيروني و ويژگيهايدروني و
را تغيير و تحول نيز آن حكم و تبديلاست و تغيير قابل
موضوعي كه كرد تصور ميتوان رو اين از كرد ، مشخص ميپذيرد
برخلاف حكمي ديگر زمان در و بوده حكمي داراي خاص زمان در
در كه باشد دليل بههمين هم شايد (21).ميكند پيدا اول حكم
را بودن شرطزنده شيعه ، فقهاي و علما مجتهد ، از تقليد
در باحضور عالم و مرجع و مجتهد يك زيرا كردهاند اعتبار
كه زمان بستر در را آن شرايط و ويژگيها اوضاع ، جامعه
ميدهد قرار بررسي مورد همواره است دگرگوني و تحول درحال
.كند صادر زمان مقتضيات با مطابق را موضوع هر حكممناسب تا
مردم اكثريت سليقه و ذوق از تبعيت معناي به زمان مقتضيات
زمان طول در بشر نيازهاي كه است اين منظور بلكه نيست
و ابزار به احتياجات همين تامين براي انسان و كرده تغيير
در است ، بشر ابتكار در وسايل چون و است نيازمند وسايل
پيشرفت با عقل كه است بديهي.ميكند فرق مختلف زمانهاي
پيدا زمان در چه آن اگر.ميكند انتخاب بهتري وسايل زمان ،
(انحطاط نه و) پيشرفت جهت در و بشري خرد و علم محصول شده
ميتوان اين بنابر (22).دارد موافق نظر آن به اسلام است ،
از آن براي پاسخ يافتن و زمان مقتضيات به توجه كه گفت
برخوردار آن از ايران اسلامي كهانقلاب الهي ، احكام ميان
نظام اين تكيه از است نشانهديگري است بهرهمند و بوده
به و نوگرايانه وجودگرايشهاي و عقلانيت عنصر بر اسلامي
آن براساس تا درجامعه سياسي توسعه بر تاكيد آن دنبال
زندگي جديد شكل محصول كه را انسان متغير نيازهاي بتواند
.باشد پاسخگو است
:سنجي مصلحت و انديشي مصلحت -4
مقام انحصار در نميتوان را مصلحت به وتوجه انديشي مصلحت
احكام كه گفت بتوان شايد تلقي اين با.كرد قلمداد عصمت
در حكومت منصب اعتبار به (4)امام و (ص)پيامبر حكومتي
شايد (23)عصمت و نبوت مقام نه و است بوده مصلحت دريافت
در مسلمان كارگزاران و حكمرانان كه است جهت و اعتبار بدين
بشري فنون و تجارب آوردن دست به در آن از پس و اسلام صدر
ميكرده اقتضا اينگونه اسلامي امت مصلحت زيرا ميكردهاند تلاش
تاخير يا و تسريع در مصالح و اينكهشرايط يعني.است
در صلح نامههاي پيمان تنظيم.داشتند اساسي تاثير حالتجنگ
ضعف يا قدرت عمومي ، شرايط.نگرفت صورت يكساني شرايط
به.بودند قراردادها مفاد تعيين اصلي اهرمهاي مسلمانان
تحقير ظاهر آن آتي منافع عليرغم حديبيه صلح نمونه ، عنوان
يا و قاطعيتها اين بنابر داشت ، مسلمانان براي كننده
ملاحظه و ديني مصلحت براساس شرايطمعاهده تعيين در ملايمتها
(24).ميگرفتند انجام مسلمان امت اوضاع
مصلحت و سياسي قدرت در مذهب نقش به توجه با اين بنابر
است بهرهمند آن از اسلامي نظام كه دين چارچوب در آن سنجي
از ديگر يكي ميتواند اسلامي امت مصلحتانديشي كه گفت ميتوان
نيل راه و گيرد قرار اسلامي نظام در سياسي توسعه شاخصهاي
.سازد هموار جامعه در را آن به
زمينهساز ايران انقلاب اسلامي فرهنگ در كه مواردي ديگر از
به فرهنگي قلمرو در آن شاخصهاي از و بوده سياسي توسعه
مورد اسلام در كه است عقيده و تفكر آزادي شمارميرود
در نيز ديگري موارد (25).است گرفته فراوانيقرار تاكيد
و ظرفيت بر آنها به عمل كه دارد وجود اسلامي انقلاب فرهنگ
(26).ميافزايد سياسي توسعه پذيرش براي جامعه قابليت
اصول تحقق كه كرد تصريح ميتوان يادشده مطالب به توجه با
ميوه درخت رسترين دير كه فرهنگ گرفتن نظر در سياسيبدون
ايران اسلامي انقلاب در مساله اين و نيست ممكن است بشر خلقت
است امري است شيعه سياسي فرهنگ از برگرفته آن فرهنگ كه
به ايران اسلامي جامعه زينتبخش ميتواند كه معقول و طبيعي
ديگر براي اسوهاي و الگو و اسلام جهان امالقراي عنوان
حيات تجديد و شيعه سياسي فرهنگ زيرا.باشد مسلمان جوامع
اجراي در مصلحتسنجي و ديني متون فهم در عقل كاربرد با آن
و عزت علم ، آزادي ، بر اعتبار و احترام شريعت ، قوانين
و ممانعتي تنها نه عقلانيت ، عناصر ورود تسهيل با استقلال
امحاي در بلكه نميكند ايجاد سياسي توسعه براي محدوديتي
نقش سياسي توسعه كننده تضعيف و بازدارنده فرهنگي عوامل
به ميتواند زماني ايران جامعهاسلامي منتهي.دارد اساسي
كه يابد دست شيعه سياسي فرهنگ نظر مورد سياسي توسعه
تبيين سياسي توسعه به نيل جهت را خويش خاص فرهنگي شاخصهاي
فرهنگي شاخص مهمترين راستا اين در طبيعتا.كند تعيين و
در كه است منسجم فرهنگي مرزهاي و حدود ارائه سياسي ، توسعه
بر سياسي توسعه كننده تضعيف فرهنگي عوامل صورت اين غير
فزاينده عقلانيت در ريشه كه آن كننده تقويت فرهنگي عوامل
تاخير يا تعويق به جامعه در را توسعه و ميشود چيره دارد
.مياندازد
:زيرنويس
مجله اجتهاد ، در مكان و زمان نقش ;محمدابراهيم جناتي ، -21
ص 6 شماره 50 ، آبان 1372 و مهر انديشه ، كيهان
ص 59 زمان ، مقتضيات و اسلام ;مرتضي مطهري ، -22
آبان و مهر شماره 28 ، حوزه ، مجله مكتب ، نگاه از مصلحت -23
ص 158 1367 ،
ص 152 پيشين ، -24
تفصيلي و جداگانه بحث نيازمند خود عقيده و تفكر آزادي -25
است
شيعه عباسعلي ، رهبر ، :به كنيد نگاه بيشتر آگاهي براي -26
پائيز 1376 اسلامي ، حكومت فصلنامه توسعه ، فرهنگ و
تفاهم كليد و تبادل ضرورت
فرهنگها
فلاطوري عبدالجواد پروفسور شادروان
حد و تفكرغربي با برخورد نحوه و غربي انديشه مساله طرح
ولي بجا ، طرحياست آن ، طرد يا استفاده كيفيت و مرز و
معنوي مسئولان طرف قبل ، از سال پنجاه و صد از لااقل بايستي
ميزاني و ملاك ميگرفت ، توجهقرار مورد اسلام عالم سياسي و
مشخص مسيحي غرب و اسلامي شرق فرهنگيبين ستد و داد براي
فرهنگ جان و جسم بر غرب تمدن ظواهر هجوم به تا ميگشت
را اسلام جهان و نميشد منجر آن تخريب بالنتيجه ، و اسلامي
.نمينمود گشته اسير بدان امروز كه مشكلاتي گرفتار
اهداف اينكه بر مشروط -آن درباره آگاهانه بحث ضرورت ولي
و نظري بحث به فقط و باشد آن پي در عملي نتيجهگيريهاي و
زماني مقطع هر در كه است حدي به -نيابد پايان روشنفكرانه
از پس يعني امروز.برد بهره ميتوان ديگري شيوه آن از
غرب و اسلامي شرق فرهنگ تصادم حتي و ستد و داد و برخورد
در عملي و نظري ارزشهاي مجموعه معناي به فرهنگ) مسيحي
صورت از امر واقعيت اخير ، قرن دو در (حياتي شئون كليه
شفا نسخه يك صورت از و آن جواب انتظار و سوال و مساله
(Problem) غامضهاي و مشكل يك صورت به گشته ، خارج بخشنده
جهات ، جريانات ، ابعاد ، قشرها ، با مشكلي ;است درآمده عيني
و حياتي شئون تمامي در هم آن گوناگون ، قلمروهاي و مجاري
ساير و دشمني و دوستي و بغض و حب به آميخته و مشحون
گشته واقعگرا انديشه پاگير و دست كه منفي و مثبت احساسات
و بگشاييم ديدگان چه نخواهيم ، چه بخواهيم ، چه.ميگردد و
آن از كرده ، خوش دل مسئوليت احساس عدم به يعني غفلت به چه
;بزنيم آن سينه به رد دست چه و بستاييم را غرب چه بگذريم ،
اين كه بدهيم نميتوانيم واقعيت اين در تغييري كنيم هرچه
ما عملي و فكري عروق و مجاري تمام در سرطاني چون مشكل
عالمانه شنودهاي و گفت با تنها آن از نجات و دوانده ريشه
آن پيرو در نيز جدي عملي اقدامات كه اين مگر نيست ، ممكن
.پيوندد وقوع به
در يعني;ميگردد افزوده ديگر مشكلي مشكلات ، اين تمام به
به فرهنگها ، كليه مقابله و برخورد پيرامون گفتوگو و بحث
تفهم و تفهيم مشكل مسيحيت و اسلام از زاييده فرهنگ دو ويژه
تجربهاي ذكر به مطلب اين شدن روشن براي.وجوددارد تفاهم و
پس:ميكنم اكتفا خود همكار استادان از يكي از مثال و شخصي
معارف و فرهنگ در قاطع و ريشهدار يافتن صورت و شكل از
براي هم و آن نمودن ريشهدارتر منظور به اسلامي ، عملي نظريو
پاييز و رفتم آلمان به ديگري ، دانش و علم جهان به آگاهي
شود رجوع) ميبرم سر به ديار آن در كه است سال سي درست 63
و علم و فرهنگ از پديدهاي آغاز ، كمتر همان از (خاطرات به
مقايسه و بكنم برخورد آن به آگاهانه بودكه غرب معنويت
پيش خود ، مالوف اسلامي فرهنگ در آن مشابه و آنپديده بين
بين نكاتفاصل هم و مشترك نقاط يافتن در من سعي.نيايد
در هريك فهميدن و چرايي و فرهنگ دو ديد از پديده دو آن
يكي به دوستي از خالي ;بود آن به وابسته عملي و فكري نظام
.ديگري تحقير و يكي تكريم از خالي و ديگري با دشمني يا
دكترايم رساله در هم من ، عينيگرايي و علمي برخورد اين
ريشهاي مقايسه در استاديم رساله در هم و كانت درباره
و نوشتهها تمام در هم و اسلامي فلسفه و يوناني فلسفه
فلسفه درباره دانشگاهيام درسهاي تمام در حتي و سخنرانيها
درسهاي در هم و (غرب و شرق بين تطبيقي صورت به) حقوق و
خصلت آنها به و گشته منعكس اسلامي ، ويژه معارف به مربوط
بگويم كه كردم عرض آن براي را مطلب اين.است بخشيده خاصي
نكته يك رضايتبخش حل از هنوز احوال ، اين تمام با
از كه را آنچه نيستم اين بر قادر هنوز.برنيامدهام
همان به ميكنم احساس اسلامي ، عمل و فكر نظام در پديدهها
در كه كسي احساس و فهم قلمروي در آن اسلامي واقعي صورت
عمل و ميانديشد ديگري موازين و ملاكات با مسيحي ، غربي نظام
از كه آنچه براي بالعكس ، و كنم پياده ميكند ، احساس و
چون با آن ، صاحبان رفتار و انديشه نظام در غربي پديدههاي
تفاهمي مييابم ، آن فرهنگي و تاريخي ريشهدار چرايي و
از پارهاي.كنم كسب اسلامي فرهنگ در متوغلان نزد در متناسب
چنين اساسا آيا كه است طرح من براي جد به سوال اين اوقات
نه؟ يا است ممكن فرهنگ دو حاملان ناحيه جانبهاياز دو امر
و همكاران از يكي زبان از مثالي با سوال ، اين چرايي
بيروت در درازي ساليان كه غربي آلمان اسلامشناس استادان
شناخته و صادق طرفداران و شرافتمند مردان از يكي و بود
است ، آنان دشمنان مقابل در فلسطيني وطنراندگان از شده
.ميشود روشنتر
خاص و عام توجه مورد و ايران اسلامي انقلاب از بعد سال يك
و روزه دو مجمعي مونيخ شهر در كاتوليكي آكادمي اسلام ، شدن
.داد تشكيل اسلام به راجع -آكادميك بالاي سطح در البته -عام
سخن قرآن به راجع كه بود سخنرانان از يكي مزبور ، استاد
نيز بنده و ديگر موضوعي درباره هريك ديگر سخنرانان و گفت
و صحت تشخيصدهنده و بودم بحث ناظر عنوان به مدت تمام در
عرصه در درست را خود من.ميشد گفته اسلام به راجع آنچه سقم
اشكال تبيين براي.شد اشاره بدان كه ميديدم مشكلي همين
آن در حاضران بود ، شده محول عهدهام به كه وظيفهاي انجام
.دادم توجه عيني مثال يك به و علمي نكته يك به را مجلس
مثل جزمي علوم پديدههاي از غير به كه اين علمي نكته
بازگويي و بيان و پيدايش اصل كه غيره و فيزيك و رياضيات
خاطره و عاطفه و احساس هيچگونه با پيوندي ربطو هيچ آنها
;ندارد دانش آن باحقان و صاحبان رواني انفعالات فعلو و
عمق و درجات مراتب ، به انساني معارف و علوم اكثر
چنان انسانها ، با ثبوتشان و ايجاد در آنها پيوستگي
كه دارد بدان معتقدان و حاملان احساسات و عواطف با پيوندي
معارف ، آن پيوندها ، آن از كردن چشمپوشي يا صرفنظر صورت در
آن ديگر ، عبارت به و ميدهد دست از را خود محتواي و معنا
و تهي درون هستند پيوندها اين فاقد كه كساني براي پديدهها
صليب منظور) صليب اين مثال ، برايبود خواهند توخالي
سالن آن ديوار به و ساخته هنري ظرايف با كه بود بزرگي
اعلاي حد غيرمسيحي ، فرد يك براي (.بود شده آويخته بزرگ
فرد يك براي كه حالي در ;بس و دارد را هنري پديده يك ارزش
واقعيت است ، آن از مسيحبالاتر حضرت از او شناخت كه مسيحي
است آميخته طوري به صليب هستي و بهپديده مسيح حضرت هستي
از قدر آن فردي ، چنين درندارد معنا ديگري يكيبدون كه
بههمراه احساسات و عواطف و خاطرات بزرگي ، به تا كودكي
پايههاي از پايهاي پديده ، اين كه آميخته صليب پديده اين
پيوندهاي كه اين نتيجه.است گشته او معنوي هستي مستحكم
و درجه و نوبه به هريك -انساني معارف با احساسي و عاطفي
را پديدهها آن محتواي از بخشي كه است طوري به -خود مرتبه
.ميسازد
قرآن مسلمانبا فرد ايماني و اعتقادي پيوند ميزان ، همين به
شاخص (سلم و عليآله و عليه صليالله)اكرم نبي شخصيت با و
معتقدي مسلمان فرد براييك حضرت آن شخصيت و قرآن ارزش
با وي نزد در پديده دو بزرگي ، اين تا كودكي از كه ميباشد
محتوايي و است آميخته ديده ، و شنيده و گفته و خاطره صدها
غير شخص به آن عرضه به قادر كه ميكند اودرست براي را
.مسلماننيست
به يك هر معارفانساني ، و علوم پديدههاي كه اين نتيجه
و ومشاهدات احساسات با آن ارتباط وضعف شدت درجه ميزان
ارتزاق سرچشمه اين از عاطفي ، و قلبي رواني ، روحي ، مجاري
به آن از محتواسازي سايه و نقش و رنگ لااقل يا و نموده
جلسه آن در عرايض اين از ميخواستم بنده.دارد همراه
طبعا كه بگيرم را نتيجه اين اسلام ، به راجع آكادميك
نظام نظر از سخنرانيها ، آن مورد در اصلاحاتم و گفتهها
اشكال يا و ماجراجويي داشته ، ديگري منشا و منبع انديشه ،
يعني فوقالذكر ، مسيحي استاد آن كه بود جا اين.نيست تراشي
براي و است فلاطوري آقاي جانب به حق گفت ويلد پروفسور آقاي
وقتي:كه گفت وي.آورد خودش از تجربهاي و مثال آن تاييد
ضمن در بودم جسته شركت اديان به راجع ژاپن در كنگرهاي در
محققانه سخنراني ژاپني محقق اساتيد از يكي نيز سخنرانيها
منظور) من.نمود ايراد مسيحيت و مسيح حضرت درباره عميقي و
را سخنراني اين آخر به تا اول از (است ويلد پروفسور آقاي
اين به نميتوانم ميكوشم چه هر ديدم و كردم گوش دقت با
اين پيوسته حال عين در ولي ;آورم وارد ايرادي سخنراني
و مسيح به راجع استاد اين را آنچه كه داشتم را احساس
يك عنوان به من كه نيست آن ميگويد ، مسيحيون و مسيحيت
.ميكنم احساس مسيحي
دارد ادامه
|