اجتماعي تضادهاي بر درآمدي
تفاهم كليد و تبادل ضرورت
فرهنگها
اجتماعي تضادهاي بر درآمدي
آن در كه عنواننگرشي به اول:نگريست ميتوان ديدگاه دو از
ساختار انسانيو متقابل روابط جنبههاي تمامي بر تضاد
در كه دومنگرشي.ميدهد سامان آنرا و ميافكند سايه اجتماعي
مطرح وكشمكشها تنشها متعدد اشكال از يكي عنوان به تضاد آن
و اعتصابات جنگها ، انقلابات ، به ميتوان مورد اين در.ميشود
از خود تحليلهاي در كه كساني كلي طور به.كرد اشاره شورشها
چگونگي ميخواهند تنها نه ميكنند تضاداستفاده ديدگاه
-گسترده نابرابريهاي وجود عليرغم -را نظماجتماعي برقراري
اجتماعي ساختارهاي تغيير چگونگي به دارند بلكهسعي دريابند
نظامهاي ديگر و سازمانها جوامع ، آنها نظر ازببرند پي نيز
.ميشوند محسوب گروهي و فردي رقابتهاي ميدانيبراي اجتماعي ،
در بلكه نميشوند گرفته ناديده مشترك و منافعمكمل البته)
روش اجبار ، (است تاكيد مورد منافع ويژگيناسازگار اينجا
"عموما كه دارد وجود فرض اين.است پيشبردمنافع براي مهمي
در رو اين از باشند ، اجبار و سلطه نميخواهندتحت انسانها
و برميخيزند مخالفت به است اجبار كهنشانگر تلاشهايي برابر
ديرينهاي تضاد ، قدمت نظريه.ميدهد كشمكشروي ترتيب اين به
برميگردد حاكمان به توصيههاياوليه و سفارشها به و دارد
ماكياولي ،(Thucydide)توسيديد آثار در ميتوان چنانچه
و (Marx) ماركس.مشاهدهكرد (Hobbes) هابز و (Machavelli)
بر ويژه به تضاد دربرگيرنده مادي شرايط بر (Engels) انگلس
ساير.داشتند تاكيد روابطمالكيت بر مبتني طبقاتي كشمكشهاي
هوفر راتزن (Gumplowitz)كمپلويچ نظير تضاد نظريهپردازان
تكاملي ديدگاه قالب در(Novicow) نوويكو و (Ratzenhofer)
بقاء به معطوف كشمكشگروهي بر را خود توجه كه كردند تلاش
قدرت بر تضاد دربحث گوناگون صور به آنها.كنند متمركز
به -قومي برايمثالاختلافهاي -را منافع و كردند تاكيد نظامي
از (Simmel) زيمل.آوردند شمار به تنازع بنيادهاي عنوان
توجه تضاد ونتايج صور به كه بود كلاسيك جامعهشناسان ديگر
در زبان انگليسي كشورهاي در تضاد ديدگاه به علاقه.كرد
جوامع اجتماعي ، علوم مطرح نظريههاي از قبل.گرفت دههاوج
ناآراميهاي ولي ميكردند ترسيم توافق و اجتماع بر رامبتني
تضادهاي به توجه -بينالمللي چه و محلي چه -دهه1960
بر تضاد نظريهپردازان.برانگيخت را تضاد وديدگاه اجتماعي
.ورزيدهاند تاكيد نظريههايتضاد از مختلفي قسمتهاي تركيب
اين در اگرچه علوماجتماعي معاصر دانشمندان از شماري
از تفاسيرشان در پذيرفتهاندولي تاثير ماركسيسم از ديدگاه
توسعه روشهاي ودر دارند تفاوت هم با زيادي حد تا ماركس ،
(Gramsci) مثالگرامشي برايمتفاوتند نيز ماركس ديدگاههاي
تاكيد ازسلطه نوعي عنوان به حاكم طبقه فرهنگي سلطه بر
با قابلملاحظهاي تفاوتهاي نظريهپردازان از شماري.ميكرد
ديگر يا جنسيتو قوميت ، اقتدار ، به آنها.دارند ماركسيسم
غافلبودهاند ، آن از ماركسيستها كه فرايندهايي و عوامل
كه است معتقد(Dahrendorf) داروندورف مثال براي.ميپردازند
تضادهاي برگيرنده در-دارايي نه و -اقتدار بر مبتني روابط
به را خشونت صوراجبارنظير (Collins) كالينز.است اجتماعي
خود تحليلهاي وليدر ميگيرد نظر در كنترل اصلي ابزار عنوان
فردي سطح در و استفادهميكند نمادين متقابل كنش ديدگاه از
اهميت بر كشمكش بههنگام ساختاري -اجتماعي سطح در هم و
مسائل مطالعه.تاكيدميورزد كشمكش موقعيتهاي در افراد معاني
درموضوعات را تضاد نگرش اهميت اقتصادي توسعه به مربوط
تحليل رادر تضاد رهيافت مطالعات اين.ميدهد نشان تحقيقاتي
وضعمبادلات جهت نظامي و سياسي اقتصادي ، قدرت از استفاده
اين ويژگي.ميبرد بكار ميانجامد جهاني نظام به كه نابرابري
برايارزيابي نيز تحليلگران از شماري و است وابستگي نظام
.ميگيرند بهره ديدگاه اين از سوم جهان نيافتگي توسعه
معين تضادهاي فهم پي در اجتماعي علوم دانشمندان
جهت رفته بكار نهادينه وسايل و دوطرفه روابط در نهفته
جنگها ، به مربوط نوشتههاي چنانچه.هستند روابط اين تغيير
بين تنشهاي و جمعي آشوبهاي كارگري ، اعتصابات انقلابات ،
از تضادها انواع از بسياري كهمطالعه است آن گواه افراد
علوم دانشمندان نظر كلي بهطور.است داشته وجود نيز قبل
آنها ، منابع يافتن اجتماعي ، يابيتضادهاي متوجهعلت اجتماعي
"نهايتا و استقرار چگونگي آنها ، كاهش گسترشو الگوهاي
مهمي اشتراك وجوه تضادها انواع بين.ميباشد آن پيامدهاي
تضاد در درگير طرفهاي و رقبا ضمناينكه در يعني دارد وجود
اهداف ;ميكنند مشخص و راتعريف يكديگر دوجانبه طور به
آن به رسيدن براي و راروشن اختلافشان مورد و ناسازگار
روشهايي واسطه به تضادرا "نهايتا و ميكنند تلاش اهداف
هموار وپنهان آشكار مذاكرات و تحميل ، نظير متنوعي
چگونگي بر اجتماعي تضادهاي انواع در دخيل عوامل.ميسازند
عامل سه كلي بهطور.ميگذارد اثر آنها كاهش گسترشو ظهور ،
-تضاد 2 در درگير طرفهاي ويژگيهاي -دارد1 مرتبطوجود و مهم
طرفهاي -كشمكش10 در استفاده وسايلمورد -اهداف 3 طبيعت
باهم حدومرزشان و سازماني نظم لحاظ به تضاد در درگير
كارگريو اتحاديههاي دولتها ، طيف ، طرف يك در.دارند تفاوت
مشخصيبراي نقشهاي و عضويت براي منظمي اصول با بخشها ساير
طرف در.دارند وجود رقباء به نسبت خطمشيهايي اجراي و ايجاد
اجتماعيو طبقات نظير گنگي و ناملموس بخشهاي طيف ، ديگر
مرزهاي كه داريم را واحد ايدئولوژي يك به معتقدين
در كه باشد تغييرپذير و بحث مورد است ممكن آن وفاداريدر
به.است مخالفين با رقابت براي مشخص ، فاقدنقشهاي ضمن ،
اين از بعضي.برميگيرد در را رقبايي تضاداجتماعي هر علاوه
مثال براي ميشوند مستحيل درآنها يا و غالب ديگران بر رقبا
دولت ، يك براي كه كند استادعا ممكن كشور يك جمهوري رئيس
طبقه يك و سياسي حزب ايدئولوژي ، يك يك فرد ، يك حكومت ، يك
به اينها از برايهريك كردن صحبت.ميكند صحبت اجتماعي
اينجا در پس.كمكميكند او با متناظر رقيب يا طرف يك تشكيل
-دارد20 همتنيده در خاصيتي تضاد چرا كه ميشود مشخص
اختلاف مورد و ناسازگار اهداف با اجتماعي تضادهاي
تمايز براي ديگري عامل اهداف اين طبيعت و ارتباطدارند
تضاد در درگير رقباي.ميرود شمار به متفاوتتضادها انواع
براي ارزشمند منابع ديگر يا پول زمين ، برايكنترل است ممكن
تضادهاي برخوردها گونه اين كنند ، طرفها ، مبارزه همه
ارزشهاي پيرامون طرفين اينكه ويا هستند ، همگرايانه
ناهمگرايانه تضادهاي اينها بپردازندكه مبارزه به متفاوتي
نوع دو هر است ممكن معيني درتضادهاي البته.ميشوند محسوب
مهم رقبا نظر از نيز اهداف علاوهاهميت به.باشد داشته وجود
به يا است حاشيهاي متوجهمنافع اهداف آيا "مثلا.است
وسايل و باروشها تضاد -3!دارد تعلق انسان اساسي نيازهاي
به تضاد تحليلگران مورد دراين.ميشود برده پيش به متفاوتي
هستند ، اجبار اشكال ديگر خشونتيا دربرگيرنده كه كشمكشهايي
و شده خشونت به تهديد "كهصرفا مواردي در چه كردهاند ، توجه
نهادينه به آنها است ، همچنين شده اعمال خشونت "واقعا يا
رقيب يك اما.توجهداشتهاند نيز خشونتها اين نسبي نشدن
طرف طريق اين تابه پاداشميدهد وعده خشونت ، جاي به اغلب
از بعضي در.راضينمايد خود اهداف راستاي در را مقابل
در ولي ميكنند شدهايتبعيت نهادينه قواعد از رقبا تضادها
اجتماعي تضاد بهعنوان "اصلا پاداش واسطه به رضايت مواقعي
ميان انتخاباتي بهرقابتهاي ميتوان اينجا در.نميشود مطرح
.ميگيرد صورت دولت هدفكنترل با كه كرد اشاره مختلف احزاب
طي در ، فزايندهاي بهطور است ممكن تضادها از معيني انواع
اهميت داراي اينتحول و شوند قاعدهمند و نهادينه زمان
در نهفته درتضادهاي ميتوان را تحولي چنين.است برجستهاي
از جداي.يافت قرننوزدهم در كشورها بعضي كارگري مديريتهاي
مطالعه در نيز ارزشيمحققين جهتگيري به بايد نظري مسائل
اجتماعي تضادهاي صاحبنظرانبه از عدهاي.كرد اشاره تضادها
مورد اهداف درپيشبرد سعي و مينگرند طرفدارانه منظري از
مسائل موردصاحبنظران در امر اين.دارند خودشان توجه
حاميان.صادقاست ملي آزاديهاي حاميان و نظامي استراتژي
ادعاي توجيهيك در سعي نوين ، اجتماعي نظم يك به دستيابي
به تضادهارا ايناندارند برابري و عدالت براي جهانشمول
ولي.محسوبميكنند اهداف اين به دستيابي طبيعي فرايند عنوان
و نگرشينسبيگرايانه عالمانه ، پژوهش و كنجكاوي كلي طور به
توجه بايد.است پذيرفته را اجتماعي تضادهاي به بيطرفانه
شرايط متاثراز اجتماعي تضاد از متفاوت تحليلهاي كه داشت
هاي(الگو)پارادايم در جابجائي و فكري تغييرات اجتماعي ،
متحده ايالات در مثال براي دارد ادامه.ميباشد تضاد گسترده
و مخرب و غيرواقعي عنوانمسالهاي به تضاد دهه 1950 طول در
ميشد ، تلقي اجتماع افرادحاشيهاي توسط شده ايجاد پديدهاي
واقعگرايانهاي تلاش عنوان تضادبه و 1970 دهه 1960 اواخر در
در 1980 سرانجام و شد ظلمتلقي از وجلوگيري جبران جهت
تضاد.بودند مشروعيت تضادداراي يك در درگير طرفين تمامي
دانشمندانعلوم.باشد داشته ميتواند متعددي ريشههاي اجتماعي
طبيعتزيستشناختي در نه را اجتماعي تضاد ريشههاي اجتماعي
دنبال واجتماعي سياسي اقتصادي ، روابط در بلكه انسانها ،
يك براي اجتماعيكه فرايندهاي و شرايط آنان برايميكنند
ارزيابي استدر ممكن ميشود محسوب داخلي تضاد در درگير طرف
كشمكش جهتهدايت استفاده مورد ابزار ارزيابي يا و خاصي تنش
شدن عموميتاجتماعي به فمينيستها مثال براي.رود كار به
ميانمردان در كه ميكنند توجه جنسيتي نقش با مرتبط
تضاد نظريهپردازان بيشتر.است آورده پديد را ستيزهجويي
كالاهاي براي كه رقباييبرميخيزد از تضادها كه دارند تاكيد
ساير.است نابرابري مهمتضادها عامل و ميكنند تلاش محدود
وقتي يعني برميخيزد ، دراهداف موجود اختلافات از نيز تضادها
تا ميكند سعي گروهي دارند ، متفاوتي ارزشهاي گروهها كه
وجود از جدايكند تحميل گروهها ساير بر را ارزشهايش
ممكن رقبابالقوه ميشوند ، باعث را تضادها ظهور كه تفاوتها
ووجود متقابل وابستگي شدت نظير ويژگيهايي داراي است
نظامي.ميدهد كاهش را تضاد ظهور كه باشند مشترك هنجارهاي
پديدآمدن در است ممكن ميكنند فعاليت رقبا آن در كه هم
هدايت براي مشروع وسايل وجود.باشد موءثر تضاد
نظريهپردازان.ميدهد كاهش را آن ظهور تضادها ، احتمال
نظامهاي توافقي ويژگي و كاركردي وحدت گراييبر كاركرد
حاصل تضادها از شماري كه معتقدند دارندو تاكيد اجتماعي
تضاد در اينكه از رقبا آگاهي.تغييراجتماعياست در نابرابري
تحليلگران از بعضي.حتمياست تضاد وجود براي دارند قرار
حالي در ميشود ناشي محروميتمطلق از آگاهي اين كه معتقدند
در.ميكنند قلمداد رامهمتر نسبي محروميت ديگر شماري كه
به قادر آنها كه مورد دراين گروه اعضاي عقايد مواقع بعضي
با عقايد اين و كنندهاست تعيين هستند خود شرايط بهبود
يكديگر با آنها همچنينروابط و درگير طرف هر بين در توسعه
سلطه تثبيت براي گروهمسلط ، انسجام و نيرومندي.ميكند فرق
در كه گروههايي.است ضروري مسلط ، گروه آن مهاجمين بر
جهتپيگيري بتوانندتحركي بايد هستند ديگران تغيير جستجوي
طور به مسلط گروههاي كه واقعيت اين.كنند ايجاد اهدافشان
آنها چرا اينكه تحليل در اهدافشانقادرند به نيل بر نسبي
آشكار تضاد به منجر كه دارند وادعاهايمضاعفي تقاضاها اغلب
ميتواند كه دارد بيان تابع ، گروه اگريك.ميكند كمك ميشود ،
مسلط گروه خواند فرا چالش به را وضعيتموجود موءثري طور به
دهد نشان واكنش چالشگران دادن فشارقرار تحت با است ممكن
افزايش ، .است مشروع موجود وضع سازدكه متقاعد را وديگران
تضاد درباره مطالعات اعظم قسمت:تضاد ماندگاري و كاهش
شدهاند ، متمركز آن وافزايش جبري رفتار ظهور بر اجتماعي
.است يافته رشد نيز حلتضاد و كاهش به علاقه "اخيرا اما
و شدت نظر از ميروند بهكار تضاد پيشبرد در كه قهري وسايل
غيراجباري استانگيزههاي ممكن همچنين.دارند تفاوت وسعت
طيف اجبار كه درحالي.شود واقع استفاده مورد تضاد در نيز
را وغيرخشونتآميز خشونتآميز وسايل از متنوعي
و اقناع جهت تلاشهايي شامل غيراجباري رفتاردربرميگيرد
تضاد كاهش و افزايش.ميباشد منفعت وعده مثبتنظير ضمانتهاي
روابط -رقيب 2 گروههاي از يك هر در توسعهداخلي -از1
تضاد در كه كنشگراني سلوك رفتار -و3 آنها بين متقابل
شامل دروني عوامل.تاثيرميپذيرد10 نيستند ، درگير
به كه است سازماني وتوسعه روانشناختي -اجتماعي فرايندهاي
طرفهاي.ميكند كمك موردكشمكش امر به نسبت فزاينده تعهد
ديگران ، روي بر منابعكشمكش سد با است ممكن تضاد در دخيل
حال اين با.كسبكنند منزلتي و اقتصادي منفعتهاي و قدرت
شدت به كه بهويژهآنهايي ميبينند آسيب كشمكش از كه آنهايي
كشمكش مورد بهامر كمتر ميپذيرند تاثير رقيب طرفهاي از
توسعه بر رقيب طرفهاي متقابل روابط جگونه.ميشوند20 متعهد
طرز به چنانچه ميتواند رقيب اعمال !مينهد اثر تضاد
طرز به واگر دهد افزايش را تضاد باشد ، تهاجمي تحركآميزي ،
از شود ، تضاد كاهش باعث باشد تهديدكننده فقط موفقيتآميزي
رو اين از و باشند مسالمتآميز ممكناست اعمال و كنشها طرفي
از و نهند سرپوش تضاد بر است ياممكن و دهند كاهش را تضاد
هر خاص الگوهايي اينكه درتضادشوند افزايش مايه رو اين
متعددي شرايط داشت ، تضادخواهد بر تاثيري چه رفتار
طريق از نيستند درگير تضاد در كه نيز طرفهايي.دخيلند30
محدوديتهايي ايجاد با يا خود منافع بردن درپيش مشاركت
نيز واسطهگران.مينهند تاثير آن توسعه برروند تضاد براي
جبران را تضاد نامطلوب جنبههاي خود باوساطت ميتوانند
امكان و ميكنند تسهيل را ارتباطات رواينان اين از كنند ،
مييابد پايان جنگي هر.ميدهند رقيب بهطرفهاي را ظاهر حفظ
درك و فهم.باشد ديگري تضاد سرآغاز است پايانيممكن هر اما
اجتماعي تضادهاي مطالعه ضروري جنبه يكتضاد ، نتايج طبيعت
يا پيروزي پايه بر را نتايج "عموما تضاد رقباي.است
دوطرفه ضررهاي آن از گذشته.ميكنند ارزيابي ناكاميهايخود
حال اين با وليميشود محسوب تضاد فزاينده عنوانتخريب به
اين و باشد داشته وجود نيز طرفهاي دو منفعتهاي استكه ممكن
براي تضاد شكلگيري حتي و تضاد تنيده هم در خاطرويژگي به
مد بايد نيز تضاد غيرمستقيم نتايج و مدتاست منفعتيدوطرفه
تضادهاي پيامد و كاركرد به گرايان كاركرد.گيرد قرار نظر
بزرگتري نظام براي بلكه رقيب طرفهاي تنهابراي نه اجتماعي
نهايت در.ميكنند توجه افتاده تضاداتفاق آن در كه
تنها نه را تضاد هستند موافق تضاد باديدگاه كه تحليلگراني
ايجاد براي لازم روشي را آن بلكه ورايج شايع پديدهاي
.ميآورند شمار به نيازجامعه مورد تغييرات
تفاهم كليد و تبادل ضرورت
فرهنگها
غرب با اسلامي شرق مقابله و برخورد بحثدرباره اشكالات مورد
مثال بايد ،(فرهنگ دو برخورد درباره طوركلي به و مسيحي
فلسفه شاخص با كه ملاقاتي در:گردد ديگريعرضه زنده و واقعي
از صحبت داشتم ، هايدگر مارتين فيلسوفآلماني اكسيستينس ،
فلسفه با آن ربط عدم يا ربط و صدرايياسلامي وجودي فلسفه
آنچه برخلاف كه اين نتيجه.وگوزيادبود گفت.شد ايشان
گرويدهاند ، بدان "واقعا يا و رايجكرده فلسفه دو هر شايقان
به كه نيست صدرايي وجودي بافلسفه ايشان فلسفه بين ربطي
اشاره فارق اساسي نكته يك اينجا ، به در آن شدن روشن منظور
از كه اسلامي صددرصد صدرايي ، پديدهايست وجودي فلسفه.ميكنم
فلاسفه بعضي از نيز و افلاطونيان تانو گرفته ارسطو فلسفه
به و شده سيراب وحي منبع از استو گرفته سرچشمه اسلامي
تاسيس اسلام در فلسفي برايانديشه نوين پايهاي ويژه ، صورتي
سيلان و باري حضرت با بدونربط وي وجودي فلسفه.است نموده
نه "شان هوفي كليوم" واقعيت و وي قدرت از ناشي وجود
اكسيستينس درفلسفه كه صورتي در بقايي ، نه و دارد معنايي
نيست لازمباخداست پيوند و ربط ندارد وجود آنچه هايدگر ،
يعني وي ، نظر هستيمورد آن كه هست اين ولي باشد خدا ضد فكر
در نه و است آنانسان سربقاء و پيدايش اساس كه هستي آنگونه
و نداشته ومبدع خلاق خداي به ربطي محتوا در نه و پيدايش
پيوند از صدراييناشي وجودي فلسفه با باشد ، داشته نميتواند
و خدا كهبين دارد فرق اندازه همان به العالمين رب با
از مذاكراتي نمودن بدل و رد از پس.است جدايي و فرق انسان
و فرهنگها دادوستد بودن مشكل سرسختيو بر صحبت قبيل ، اين
چرا كه اين علت و شد پيشكشيده به آنها مابين صحيح تفاهم
را يكديگر اساسي و جوهري ازموارد بسياري در فرهنگها حاملان
مثالي و فرمود سخني هايدگر ميفهمند ، عوضي يا و نميفهمند
اشكال وي.است مثال نيزآن اينجا در ما منظور كه آورد
بدان كه را علومانساني و فرهنگها تبادل مورد در موجود
شرط و قيد آمد ، بدون عمل به آن توضيح در سعي و شد اشاره
طوري همان":بيانكرد را مطلب اين آن ، تاييد براي و پذيرفت
در رايج انديشهبودايي حاملان بين و من بين ميدانيد كه
از شاگردانزيادي.است بوده زيادي علقه و ارتباط ژاپن ،
ولياگر بردهام ، بهره آنها با گفتوگو از و داشته ژاپن
كنم ، بايد بيان را آنها و من بين تفاهم امكان ميزان بخواهم
با وقت هر (هايدگر) من كه بشوم متوسل مثال اين به
داشتهام را احساس اين بالمال ، نشستهام ، صحبت به اينافراد
است شده تعبيه ضخيم شيشه از ديواري آنها و من ميان كهگويي
يكديگر چهره يعني ;ميكنيم صحبت ديوار اين پس از هم مابا و
مشاهده نيز را يكديگر دهان خوردن تكان راميبينيم ،
اين در كه نكتهها چه "نميشنويم را يكديگر صداي ولي;ميكنيم
شد ، گفته حال به تا آنچه از منظور البته.دارد سخنوجود
اين درباره زاينده و خلاق بحث لزوم عدم يا و ازامكان ياس
را سوم جهان هستي و حيات كه مشكلي ;نيست موجود مشكلواقعي
;است كشيده فرهنگي نابودي به غرب ، تمدن ظواهر تحتسيطره در
سهل حال ، عين در و خلاق بحث لزوم به دادن توجه بلكهمنظور ،
و تفكيك راه از تنها راه ، اين در موفقيت.است نگرفتنآن
به بلكه و مسيحي غرب و اسلامي شرق وبرخوردهاي روابط تحليل
فلسفه از ماقبل زمان از كه است غربي شرقو آن كلي ، طور
بيشماري سياسي و فرهنگي حال ، دادوستدهاي به تا يونان
جغرافيايي ، تاريخي ، نظر از "مثلا وتفكيكي تحليل ;داشتهاند
با نه ستيزهورزي ، صورت ، اين غير در.غيره و علمي سياسي ،
با بلكه ;دوست انسان غربيان از آنعده نه و دانش حامل غرب
شوم سايه گوناگوني صور به قرناخير ، دو در كه سوداگري غرب
و اخلاقي ارزشهاي بناي و ديگرانداخته ملل سر بر را خود
انساني نظام با لااقل -آن كردن بدونجايگزين را آنها انساني
و معايب اختفاي به و بوده جانبه يك ;ساختهاست منهدم -ديگر
منتهي متقابل بهرهبرداري امكان وعدم فرهنگ دو محاسن
كه اندازه همان تفكيكبه و تحليل شيوه به وصول راه.ميگردد
همان به است ، وذوابعاد پيچيده اينجا در شده طرح مشكل اصل
را تفكيك و اينتحليل بتواند كه طرقي يافتن نيز اندازه
حتي و روشنترين.ميرسد نظر به گوناگون و مختلف سازد ، ميسر
موضوعي و راهتاريخي آن ، به وصول راه كوتاهترين بالمال ،
از را غرب شرقو دادوستد كوشيد بايد كه معنا بهاين ;است
را موضوعاتي;نمود تقسيم مختلف عصرهاي به امروز به تا آغاز
نتايج عللوهم ، ;كرد مشخص داده تشكيل را دادوستد زمينه كه
هم از گشودنو ;درآورد ضوابطي و ضابطه تحت را آن عوارض و
هر در"اولا را پيچيده و خورده گره درهم جريانات كردن باز
بايكديگر ، مختلف عصرهاي قياس از "بعدا و ساخت ممكن عصري
به ازمجموع سرانجام ، كردو استنباط را تازهاي استنتاجات
يا و رااتخاذ متناسب برخورد شيوه و راه رسيده ، كلي نتايجي
پروفسورفلاطوري شادروان.كرد پيشنهاد
|