فرهنگ مطالعاتي الگوهاي نقد
ايران
(پاياني بخش) - ايران سياسي فرهنگ تحليل متدولوژي
عشيرهاي -قبيلهاي سياسي فرهنگ -21
"اولا كه است اين بر اساسي تصور عشيرهاي و قبيلهاي سياسي فرهنگهاي الگوي در
نظامهاي و حكومتها ظهور اجتماعي زمينههاي ايران ، سياسي فرهنگ دروني خصلتهاي
تعارضي در هميشه موءلفهها اين ثاني در است ، آورده فراهم را استبدادي و خودكامه
بنابراين.است گرفته قرار دموكراتيك ارزشهاي و باورها يا پارادايميك و اساسي
از جامعهشناختي تحليلي با "...خودكامگي جامعهشناسي" خود كتاب در قلي عليرضا
ترسيم براي را قبيلهاي سياسي فرهنگ الگوي فردوسي شاهنامه در "ماردوش ضحاك" داستان
در است ، نموده انتخاب حكومت و قدرت پديده به نسبت ايران جامعه سياسي جهتگيريهاي
عشيرهاي مباني" عنوان با تحقيقي مقالهاي در نيز سريعالقلم محمود راستا همين
و عامه فرهنگ حكومتي ، نظام ويژههاي كار تحليل و تبيين براي "ايران سياسي فرهنگ
دوم پهلوي و اول پهلوي قاجاريه ، دوره سه در ايران حكومتي نخبگان سياسي رفتار بخصوص
از برخي فوق محقق دو بر علاوه.است گرفته خدمت به را عشيرهاي سياسي فرهنگ الگوي
"خيمهاي جهانبيني" نظير اصطلاحاتي و عناوين انتخاب با نيز ديگر سياسي پژوهشگران
.كشيدهاند نقد به را ايران سياسي فرهنگ كليت و پيشينه نحوي به "ايلياتي فرهنگ" و
تحليلي بلكه نيست ، بينظير ادبي اثر يك "صرفا فردوسي شاهنامه رضاقلي گفته به
و اجتماعي سياسي اوضاع و ارزشي نظام و دين انديشه ، تاريخ ، فرهنگ ، از جامعهشناختي
ضحاك داستان" ميان اين از و ميآيد حساب به شاعر عصر سياسي نظام از جلوههايي
نظام ساختار به نسبت ايرانيان تفكر از لحظهاي ترديدي ، هيچگونه بدون ماردوش ،
از داستان اين."برگرفت در را هزارهها كه لحظهاي.است خودشان اجتماعي -سياسي
ظلمت بر (فريدون) نور عاقبت كه است ايرانيان تفكر در "ثنويت بينش" از نمودي طرفي
و هولانگيز پادشاه" كه است مردماني تحليل و توصيف سويي از و.ميگردد پيروز(ضحاك)
ميتوان داستان اين براساس بنابراين."ميپرورانند و دارند دوست را پيكر اژدها
كه شد همصدا و دانست اجتماعي نظام از برآمده را استبدادي و خودكامه سياسي نظام
داستان بر حاكم مناسبات نويسنده."آنند سزاوار جبارند ، كه دارند شاهاني ملتها اگر"
.است دانسته قبيلهاي فرهنگ از مظاهري را ماردوش ضحاك
فرهنگ ويژگيهاي درك و شناخت براي سپس "...خودكامگي جامعهشناسي" كتاب نويسنده
گفته به.ميكند تحليل سياسي ساختار و سياسي باورهاي حوزه در آنرا قبيلهاي سياسي
خاك دارند ، حاكميت مرموز و موهوم نيروهاي ;سياسي باورهاي و انديشه حوزه در:او
قدرت و ديني متوليان است ، قبيله همبافت دين است ، مزاج جادو ذهني بافت و جادوستان
است ، مشروعيت و حكومت عامل تنها زور است ، ناتوان حاكم سياسي قدرت مقابل در مذهبي
رونق فالبيني و خرافات جهل ، توطئهانديشي ، و توطئهبيني و است مردود علمينگري
سپاهيگيري و ارتش بر متكي و سركش و خودكامه قدرت نيز ، سياسي ساختار حوزه در.دارد
ميكشند ، و ميكنند شكنجه ميسوزانند ، ميكنند ، غارت شاه اراده بنابر كه است
و است ناپسند رقابت و مشاركت ثبات ، امنيت ، است ، زور و خشونت بر مبني قدرت جابجايي
يا اجتماعي و سياسي نهادهاي ميگيرد صورت بالا از هميشه اساسي اصلاحات چون
فرهنگ مشخصه صورت هر به.ناكارآمدند و بيمحتوا موجوديت صورت در يا غيرضرورياند ،
فرهنگ در دموكراتيك ساختارهاي و باورها با سنخيت عدم و ناسازگاري بيانگر قبيلهاي
(16).است مشاركتي و مدرن سياسي
فرهنگ" مقابل در را "عشيرهاي سياسي فرهنگ" خود مقاله در نيز سريعالقلم محمود
عقلانيت" نام به تخصصيتر اصطلاح از مقصود بيان براي و داده قرار "عقلاني سياسي
به يكديگر با پارادايميك تقابل در فرهنگ دو اين او عقيده بهاست برده نام "فرهنگي
ورود و غريزي رفتار و غريزه از خروج فرهنگي ، عقلانيت از مقصود" زيراميبرند سر
است متقابل ادراك و خام مواد بر مبتني و منظم يافته ، سازمان استدلالي ، رفتار در
و سياسي تقرب اهليت ، براساس و ميكند نفي را موقعيت و سن خويشاوندي ، [فرهنگ اين]
چون ويژگيهايي با عشيرهاي فرهنگ آن ، مقابل در و "نميكند قضاوت ديوانسالاري
جهت سركوب روش كليدي ، سمتهاي اعطاي جهت بيكفايت افراد به علاقه رقبا ، حذف فرهنگ"
خود از عقيدهاي و هستند مكتوم و مقرب كه افرادي ارتقاء تضادها ، و اختلاف معضل حل
اطاعت ، و تبعيت و اهميت براساس انتخاب رقابت ، فقدان استعداد ، با مبارزه ندارند ،
و قاعده مطلق ، حد در محوري فرد و يكديگر ، به نسبت افراد شديد بياعتمادي
و مديريتها بودن شناور سمتها ، و شغلها امنيت فقدان فرد ، تحرك عدم قانونگريزي ،
عشيرهاي فرهنگ در.ميگيرد قرار "...و خويشاوندي بر مبتني ديوانسالاري حاكميت
و تهاجم طريق از عشيرهاي بسط و بقاء و ستيزهجويي و جنگاوري روحيه خويشاوندگرايي ،
محسوب شهري و روستايي تفكر و زيست شيوه و فرهنگ از آن تمايز وجوه مهمترين غارت
عامه ، فرهنگ در آن تدريجي ريزش و حكومتي نظام در تقابل اين تبلور بنابراينميشود
فكري معاشرت حاوي استدلال بر مبني سياسي فرهنگ شكلگيري از مانع ايران تاريخ كل در
همواره را ايران در سياسي توسعه و نوسازي و گشته نظر اجتماع و فكري مواجهه معقول ،
(17).است گذاشته عقيم
پاتريمونياليسم و آمريت سياسي فرهنگ -22
سياسي فرهنگهاي الگوهاي با را ايران سياسي فرهنگ ويژگيهاي نيز محققين از برخي
عنوان با مقالهاي در بشيريه حسينگرفتهاند همسان پاتريمونيال و آمريت
توصيف براي الگو اين از "پهلوي دوره در حاكم گروههاي سياسي فرهنگ و ايدئولوژي"
نموده استفاده پهلوي دوره بويژه و بيستم قرن در حاكم گروههاي سياسي رفتار و نگرش
قرار مشاركتي فرهنگ مقابل در دارد شرقي استبداد در ريشه كه آمريت فرهنگ.است
قدرت عمودي رابطه و ساخت مهمتر همه از فرهنگپذيري و جامعهپذيري مجاري" و ميگيرد
مشروطيت انقلاب ايران معاصر تاريخ در البته."است نموده تقويت آنرا همراه ايران در
سير اما ميبود سنتي پاتريمونياليسم و آمريت فرهنگ عصر يافتن پايان مبين ميبايست
ديگري دلايل بلكه نكرد بنيادين تحول دچار را حاكم سياسي فرهنگ تنها نه بعدي تحولات
شاهد اسلامي انقلاب از قبل تا و آن از پس كه جائي تا.داد بدست آن تقويت براي
.هستيم مطلقه دولت راستاي در نئوپاتريمونياليسم فرهنگ شكلگيري
مشاركتي -تبعي سياسي فرهنگ -23
رزاقي سهراب و غفور آل تقي سيدمحمد معاصر ، سياسي فرهنگ پژوهشگران و شارحان ميان از
و "معاصر ايران سياسي ساختار در فرهنگ نقش" عناوين با مجزا مقاله دو در ترتيب به
فرهنگ از بخشي تحليل به مشاركتي -تبعي الگوي براساس "ما سياسي فرهنگ موءلفههاي"
تقسيمبنديهاي از برگرفته مشاركتي -تبعي اصطلاح "اصولا.پرداختهاند ايران سياسي
كه فرهنگ اين آلموند ، گفته به.است سياسي فرهنگهاي در همكارانش و آلموند گابريل
است جوامعي حكايت ميگيرد ، قرار مشاركتي -محدود و تبعي -محدود نمونه دو فاصل حد در
حد تا نخست گروه ميشوند ، تقسيم منفعل و فعال دسته دو به آن شهروندان و افراد كه
واقفند تاثيرگذاري و نفوذ تكنيكهاي و سياسي نظام كار شيوههاي به ملاحظهاي قابل
تاثير تصميمگير سياسي نخبگان بر ميتوانند سياسي تصميمات اتخاذ در بنابراين
.هستند توانائيها و ويژگيها اين فاقد "اصولا منفعل گروه مقابل در اما بگذارند ،
-تبعي همچنان ايران سياسي فرهنگ كه باورند اين بر فوق محققين توصيف اين از پيروي به
نائل (مدني فرهنگ يا مشاركتي فرهنگ) آرماني و ناب نمونه به مانده باقي مشاركتي
.است نگشته
سياسي فرهنگ تحليل و مطالعه براي نظري چهارچوبي ;تركيبي الگوي و تعاملي رهيافت -3
ايران
اين كه است تلاشي است تامل و بررسي قابل نوشتهها اين كل در كه مسئلهاي نخستين
مفروضات ، مفاهيم ، براساس ايران سنتي سياسي فرهنگ تحليل و تبيين براي محققين
اين در.دادهاند انجام مدرن جامعهشناسي تئوريك قالبهاي كلي بهطور و چارچوبها
و الگوها مفاهيم ، بهوسيله حد تاچه ميتوان "اساسا آيا كه پرسش اين به پاسخ
و عميق سوءال گشت؟ نائل سنتي مناسبات و پديدهها تحليل و شناخت به مدرن رهيافتهاي
حتي سياسي فرهنگ بحث در اينكه است مشخص آنچه امااست جامعتر پاسخي مستلزم
چون مفاهيمي كه معترفند پاول و آلموند نظير مقايسهاي سياستهاي مطالعات پيشتازان
جامعهشناسي تحليل ابزار دست اين از مفاهيمي ساير و توسعه و مشاركت جامعه ، نظام ،
طرح "مثلا.است جداگانه سياسي قاموس به متعلق و خاص تاريخي دوره به منحصر مدرن ،
و سياسي نظام اساس ويژه كار بهعنوان نظام يك فرايند سطح در سياسي مشاركت مسئله
در بلكه نظام كارگزاران نزد در نه هم هنوز آن ، سياسي فرهنگ توسعهيافتگي مهم مشخصه
در كه آنگونه) مطلوب امر يك بهعنوان سنتي جامعه يك سياسي شهروندان نزد
"اساسا اين از گذشته.نميباشد مطلوب و شده شناخته (است مطرح مدرن جامعهشناسي
ناتواني يا توانائي شناخت براي مدرن چارچوبهاي و رهيافتها با سياسي فرهنگ مطالعه
غربي مفهوم به سياسي توسعه اينكه حال ميپذيرد ، انجام سياسي توسعه تحقق در نظام يك
كلي نظر اتفاق و اجماع به هم هنوز دموكراتيك گفتارهاي و باورها دموكراسي ، بر مبني
.است نرسيده ايران جامعه بويژه سوم جهان در
و واحد كليت تصور ايران ، سياسي فرهنگ مربوط مطالعات در تامل قابل مسئله دومين
دليل به صنعتي پيشرفته نظامهاي در امروزه.است شهروندان كل به آن ويژگيهاي تعميم
همگرايي نفع به توجهي قابل حد تا فرهنگي فاصله اطلاعات و ارتباطات چشمگير گسترش
در حتي سياست فرهنگ پژوهشگران هم هنوز حال اين با و است شده كاسته آنان فرهنگي
ايران در اما.كردهاند ياد تودهها و نخبگان بين فرهنگي تمايزات از اروپايي جوامع
در تاريخي و مستمر فاصله مهمتر همه از تمركزگرايي وضعيت و ارتباطات ، كمبود دليل به
بهنظر محسوستر و شديدتر فرهنگي تمايزات و تفاوتها اين حكومت و مردم بين گذشته
پردرآمد و (پايينشهريها) كمدرآمد طبقات بين در هم را فاصله اين.ميرسد
از آنان جغرافيايي فاصله تناسب به روستانشينان و شهرنشينان بين هم و (بالاشهريها)
سياست در دخالت و مشاركت به ميل مثال بهعنوانكرد مشاهده ميتوان بهخوبي مركز
دسترسي ارتباط و اطلاعات به مرتب بهطور روزانه كه تهراني متوسط شهروند يك نزد در
حتي يا و روستانشين يك با است كرده سفر نيز اروپايي مختلف كشورهاي به حتي و داشته
پديده يك سياسي فرهنگ اينكه مهمتر.است متفاوت بارزي بهنحو بلوچستاني شهرنشين
عملكردهاي و جلوهها با ما نيز ، اخير ساله درصد حداقل و است تحول حال در و پويا
غالب حال اين با اما.بودهايم روبهرو اجتماعي مناسبات عرصه در آن از متفاوتي
سطوح در كليت يك بهصورت آن تصور با ايران سياسي فرهنگ تبيين و تحليل در محققين
و باورها مجموعه آنرا سياسي فرهنگهاي خرده احتساب بدون واحد مكانهاي و زماني
و قدرت پديده به نسبت كلي و مستمر بهصورت مردمرا جهتگيري كه ميدانند ارزشهايي
.ميكند معين سياسي مظاهر
و ارزشي قضاوتهاي ايران سياسي فرهنگ مطالعات در اساسي مسئله سومين بالاخره و
متذكر گذشته سطور در.است آن تبيين و تحليل توصيف ، در علينگري فقدان و غيرعلمي
به يا و مفرط بغض و حب سر از يا ايران سياسي فرهنگ به مربوط نوشتهها غالب كه شديم
صورت (ايران فرهنگي ظرايف و پيچيدگي با ناآشنا "عموما) مستشرقين اظهارات استناد
مدعي خود نظرات تاييد در نميتوانند فوق نوشتههاي از هيچيك بنابراين.است گرفته
نمونهبرداري ، نظرسنجي ، ازقبيل امروزي پيشرفته معيارهاي و ابزارها از استفاده
صحت دليل بههمينباشند كلاسيك متون محتواي تحليل و اجتماعي سياسي روانشناسي
تاملبرانگيز و غيرعلمي توجهي قابل تاحد ايران سياسي فرهنگ درخصوص آنان گفتههاي
موضوع نيز ايران سياسي فرهنگ از جدي آسيبشناسي يك فقدان ازطرفي.ميرسد بهنظر
دو به را موضوع اين.است زده صدمه تحقيقات اين بودن علمي بهاعتبار كه است ديگري
كه است كرده ثابت امروزي توسعهيافته جوامع تجارب اينكه نخست گرفت پي ميتوان شكل
باشند ، داشته نقش سياسي توسعه موانع بهعنوان نميتوانند گذشته سياسي سنتهاي همه
مناسب بستري بتوان نو ارزشهاي با سنتها برخي كردن همسو با كه بسا چه بنابراين
يك با سنتها همه نوشتهها اين اكثر در اما ساخت ، فراهم سياسي فرهنگ توسعه براي
عواملي چه "واقعا كه نساختهاند مشخص فوق محققين اينكه دوم.شدهاند رانده تيغ
از پس حتي طولاني "نسبتا زماني گذشت از پس ايران سياسي فرهنگ كه است شده باعث
اين آيا اينكه و است؟ مانده باقي پويايي و تحول بدون نوگرايي و مدرنيسم ظهور دوران
يا و ساختاري موانع برخي يا ميشود مربوط فرهنگ محتوايي و دروني عناصر به مشكل
فرهنگ جامع و جدي مطالعه كه نيست شكي حال اين با است؟ زده رقم را معضل اين خارجي
.است غامض و پيچيده امري بودن ضروري عين در ايران سياسي
و جامعهشناختي پارامترهاي برخي براساس كه رسد مي نظر به گفتار اين پايان در
نوگرايي و مدرنيسم بعداز و قبل دوره دو به را ايران سياسي فرهنگ ميتوان تاريخي
يك دربرگيرنده هم تقسيمبندي اين.كرد تقسيم "مدرن" و "سنتي" سياسي فرهنگ باعنوان
براي سپساست ايران سياسي فرهنگ در دروني و محتوايي تحول شامل هم و تاريخي تمايز
سياسي شهروندان سياسي رفتارهاي و نگرشها شكلدهي بر سياسي فرهنگ نقش تحليل و بررسي
را سياسي فرهنگ كليت ميتوان (دموكراسي نهادهاي ناكارآمدي و كارآمدي بحث در بويژه)
و اجرايي نخبگان شامل سياسي نخبگان و شاهزادگان شاه ، شامل حكومتگران سطح سه در
مذكور سطوح از يك هر در.داد تعميم مردم بيقدرت تودههاي سطح در "نهايتا و فكري
ايران سياسي شهروندان سياسي رفتار در هم و نگرش در هم متمايزي و خاص ويژگيهاي
سياسي نهادهاي از بسياري كارآمدي فقدان ريشههاي "قطعا كه است بررسي و مطالعه قابل
.ساخت خواهد برملا را مشاركتي و
خرمي قاسم
سرويس در كه معذوريم پانوشتها درج از مقاله بودن طولاني دليل به پوزش ، عرض ضمن
.است موجود مقالات
|