سينما چشم از عرفان
سينما چشم از دين انديشي هم سومين برگزاري مناسبت به
تالار در گذشته هفته سينما چشم از دين همانديشي سومين
هنري حوزه همت به كه انديشي هم اين در.شد برگزار انديشه
بود ، برپا روز مدت 3 به اسلامي تبليغات سازمان
،"رسانه -سينما" محور بر 3 صاحبنظران و انديشمندان
.پرداختند گفتوگو و بحث به "هنر -سينما" و "صنعت -سينما"
حجتالاسلام -حسيننژاد دكتر -نورمحمدي دكتر حجتالاسلام
محمدرضان -باغستاني حجتالاسلام -رفيعا بزرگمهر -ايلام
دكتر -احمدي محمدحسن دكتر -مددپور محمود دكتر -اصلاني
-ناصري حجتالاسلام -ماركاريان روبرت -اشيدري جهانگير
.و ابراهيمي نادر -مصطفوي حجتالاسلام -عبيري حجتالاسلام
مسايلي درباره كه بودند همانديشي اين سخنرانان از.
"است ممكن ديني سينماي آيا" -"سينما و دين در اسطوره" چون
در ديالوگنويسي" -"سينما در دين" -سينما در زمان
در.گفتند سخن تفصيل به..و "مذهبي -تاريخي فيلمهاي
برنامه پايان در و خارجي فيلم يك روز هر برنامهها آغاز
و فاني -گردباد.درآمد نمايش به ايراني فيلم يك نيز
مرد و كلاغ -چشمه -ماه خواهر -خورشيد برادر -الكساندر
.بود فيلمها اين عنوان عوضي
از هنر قالب در معاني گنجاندن و محتوا دغدغه هنر و ادب
خود ، عام شكل در تعهد) متعهد هنرمندان توجه مورد ديرباز
مسئولين و هنرپژوهان و (دين خواه و فلسفي مكتب يك خواه
و هنري فرمهاي از كردن معني طلب همواره.بوده جوامع هنري
بسياري سرفصل خود عواطف جولان براي هنرمند نهادن آزاد يا
دولتهاي و سرمايه صاحبان هنرمندان ، بين مشاجرات از
اين راه ، اين در بيشك ليكن.است داشته قرار متمركز
خود هنري حسن ميكوشيدند همه از بيش كه بودند هنرمندان
دستهاي و بياميزند خود احساسات و ادراكات نابترين با را
شايد.بگمارند والاتر احساساتي خدمت در را خود هنرساز
-هنري آثار اولين كه شد باعث هنرمند وجود در انگيزه همين
تا گرفته تنديسسازي و نقاشي از مختلف گرايشهاي در
از كهن شكلهاي اين و كند جلوه مذهبي هنر قالب در -معماري
تمثالها ، صورت به بودند ، مذهب خدمت در "اكثرا كه را هنر
نوع اين كه جايي تا بگذارند ، يادگار به زيگوراتها و بتها
قرون و روزگاران بسط و قبض مقدس هنر نام با هنر از
حيات به مختلف شكلهاي در نيز امروز و كرده طي را متمادي
جديد جهان به آدمي گذاردن پا با ليكن.ميدهد ادامه خود
يا و نبود مكشوف كل بطور يا تاكنون كه عرصههايي ايجاد و
و هنر رابطه سو دو از نميرسيد ، نظر به امروز فراخي به
معرفت رشد سويي از.است گشته عميق تغييراتي دستخوش معني
معرفت سطح فرهنگها ، بين ديالوگ و ارتباط ايجاد و بشري
اين از جزئي عنوان به آن مخاطب و هنرمند و -بشري جوامع
سويي از و داده سوق جديدي ديدگاههاي سوي به را -جوامع
راههاي نوين هنرهاي و هنري جديد قالبهاي فرمها ، ديگر ،
بشر.است گشوده آراء و عقايد اين بروز براي را تازهاي
عرصههاي به يافتن دست و نوآوري حال در همواره كه نيز
سطح و زده تجربياتي به دست هم راستا اين در.بود نوين
و داده گسترش مردمان بين در را عميق انديشههاي فراگيري
هنر لذت به بيشتر هرچه را معرفت به دستيابي و ادراك لذت
رودررو است ، مدنظر اينجا در آنچه.است آميخته هم در
عرفان) معرفت از بخشي و (سينما)هنر از شاخهاي نهادن
.است دو اين دادوستد و تعامل امكان بررسي و (مقايسهاي
بررسي ، براي مقوله دو اين دادن جاي هم كنار و بحث اين طرح
.ميآيد نظر به دسترس از دور حال عين در و جسورانه بسيار
حال عين در و يافته تولد تازه هنر مثابه به سينما
و فراز پر سده اين طول تمام قوت با كه بيستم قرن قدرتمند
در -هنرها همه از بيش اقتداري با درنورديده ، را نشيب
را آدميان انديشه و احساس بلكه فنآوري تنها نه كه حالي
به سويي از.دارد ديگر قرن در روي -گرفته خدمت به نيز
و ژرف انديشههاي براي را جاي اقتدار همين ميآيد نظر
به را -اوست جنس از نه كه -چيزي هر و كرده تنگ عميق
و پيشداوري اينگونه ليكن.است رانده توجه ميدان از بيرون
كه است چشميهايي شور محصول بيشك عجولانه قضاوتهاي
حال همه در و دوختهاند چشم ليوان خالي نيمه به همواره
انكار ديده به ابعادش همه در را نوگرايي و فنآوري
به راند خواهيم سخن آن گرد بر پس اين از آنچه.مينگرند
حوصلهاي و دقيقتر پژوهشي با و نظرات اينگونه از دور
را سينما مبحث ، اين در ما كه آنجا از.است همراه فراختر
كه است لازم ابتدا پس ميگيريم ، نظر در هنر يك مثابه به
بعد واسطه به عميق معاني با سينما رابطه پيرامون اندكي
اينكه و هنر تعريف سر بر جدالنماييم طرح نكاتي آن هنري
داده بها هنر شكل و ظاهري جنبههاي به تعريف اين در آيا
بين در كه مدتهاست آن ، حسي و شهودي جنبههاي به يا و شود
و صاف شهود را هنر.است برقرار راي صاحبان و هنر فلاسفه
يا و كردن قلمداد هماهنگي فقط آنرا يا و دانستن ساده
از جستن توسل انسان زيباييشناسي حس به آن تعريف براي
.ميشود طرح تعريف اين پيرامون كه پردامنهايست مباحث
عاطفي عوامل جاي نميتواند نيز هنر تعريف خشكترين ليكن
كه داشت اذعان بايد.بگيرد ناديده هنر در را احساسي و
عوامل هم كه است مركب موضوع يك هنر زيباشناسانه درك
در چنانكه عقلي ، عوامل هم و دارند دخالت آن در عاطفي
نقش يكديگر كنار در عوامل اين دو هر هنري اثر يك ايجاد
در شهودي و عاطفي عنصر بنيادين جنبه ليكن.ميكنند ايفا
از را لذت احساس كه است جنبه همين و است بيشتر هنري اثر
در عرفاني و روحي حالات شديدترين تا آن انواع سادهترين
است ضروري نكته اين به اشاره اينجا در.برميانگيزد فرد
زيبايي سازنده و نمايشگر كه -را هنر همچنين و زيبايي كه
مسائل به مربوط مرحله دو در و سو دو از ميتوان -است
در هنر ابتدا.دانست عرفاني اشراقات جمله آن از و روحي
هنوز حاليكه در هنر ميگذاريم ، بهبررسي را ايجاد مرحله
حالت اين در است ، نرسيده بروز به و است هنرمند مخيله در
اين و كرده ايجاد هنرمند درون در را هنري انديشه چيز چه
نيست شكي است؟ گرفته سرچشمه كجا از آفريدن به نياز احساس
فهم قابل و عقلي فرمي قالب در بروز از پس احساس اين كه
را اثر جوهر كه است عقل اين آيا ليكن ميشود ، ارائه
كه عاطفي و مردمي عناصر كه ميدانيم بيشك ميدهد؟ تشكيل
اينها امثال و درد دل ، قلب ، مختلف نامهاي به را آنها ما
عناصر اين هرچه پس.غالبند عقلي برانگيزههاي ميناميم
و بود خواهد بيشتر نيز اثر عمق باشند ، واقعيتر و موءثرتر
.است عرفاني و ديني انگيزه انگيزهها ، اين نوع واقعيترين
.دارد سروكار بشر نيازهاي زيربناييترين با زيرا
براي را ديگري بررسي شكلپذيري و تكوين از پس هنر اما
بايد مرحله اين در.دارد لازم عرفان با رابطهاش پيجويي
خود حيات به بيروح و جامد عنصري مانند هنري اثر گفت
حال در خود مخاطب با پيوسته بطور بلكه نميدهد ادامه
عقلي آنكه از بيش آن مداوم اثر و پيام اين و گفتگوست
مولودي مانند هنري اثر حقيقت در.است عاطفي و روحي باشد ،
حياتش به "مستقلا خود آن ، از پس و ميشود زاده هنرمند از
.ميپردازد گو و گفت به خود مخاطب با و ميدهد ادامه
آن ساختن از را هنرمند غرض هيچوجه به شايد كه گفتگويي
مستقل زندگيهاي و آفرينشها اين نمونه.نكند برآورده اثر
كه كنيم مشاهده ميتوانيم سينما در هنري هر از بيش ما را
بايد ليكن.كرد خواهيم ذكر آينده در آنرا از نمونههايي
پيوندي ميتواند هنر در زيبايي آفريدن نفس كه داشت اذعان
-بشر روح جلوههاي عميقترين يعني -عرفان و هنر بين
و روشنگر انديشههاي سوي به را آدمي و نمايد ايجاد
خود ، خودي به زيبايي كه چرا.دهد سوق دروني اشراقات
بر عشق قالب در را خود پيام رفت ، فراتر حدي از كه هنگامي
حسن) برادر دو اين اشراق شيخ قول به.ميكند القا مخاطب
بدنبال همواره و ندارند را هم دوري طاقت لحظهاي (عشق و
ميشود زاده زيبايي سرچشمه از كه عشق اين.يكديگرند
از مختلفي مراتب ميتواند زيبايي آن خلوص برحسب
بودن هنري جهت به سينما پس.برساند ظهور به را روشنشدگي
روحي بلند معاني بتواند آن توسط به كه است قوتي آن واجد
قالب در معاني اين گنجاندن مكانيسم اما.نمايد القاء را
سينما.دارد هنرها ساير با امتيازاتي و اشتراكات فيلم ،
عبارتي به شده ، بنا ديگر هنرهاي برپايه كه است هنري
هنري عنوان به هركدام ميدهند شكل را سينما كه عناصري
خود نوين شكل در كه هنگامي اكنون و بودهاند مطرح مستقل
ادبيات ، نقاشي ، .ندارند را استقلال آن ديگر شدهاند عرضه
قرار نويني هنر خدمت در همه موسيقي و مجسمهسازي
خود نقش ميتوانند عناصر اين حال عين در ليكن گرفتهاند ،
القا مخاطب به روحي پيام ارائه در هنر يك عنوان به را
كه عناصر اين از كدام هر از ميتواند سينماگر و بنمايند
خود عميق پيام ارائه براي ميگيرد ، بكار خود فيلم در
ديالوگها ، فضاسازيها ، صحنهپردازيها ، .نمايد استفاده
ميتوانند كدام هر عوامل ساير و موسيقي و نور سكوتها ،
آن وراي از و كنند برقرار مخاطب با را خود مستقل ديالوگ
موءثر ميتوانند فيلم سنفوني عمومي پيام ارائه در نيز ،
پراهميت آنقدر عناصر اين از يكي اثرگذاري گاهي.باشند
دگرگون را فيلم مفهوم ميتواند كلي به آن فقدان كه است
اين بر علاوه سينما شد ، گفته كه همانطور ليكن.نمايد
آنها وراي از كه است ويژهاي قابليتهاي واجد مشترك عناصر
مخاطب به را خود پيامهاي ميتواند جديد و خاص طريقي به
.نمايد القا
و عميق پيامهاي رساندن براي همواره انديشه تاريخ طول در
ارائه به واژگان با و ميجستند ، ياري ادبيات از غامض گاه
و عرفان مورد در روند اين.ميپرداختند خود پيامهاي
و روحي معاني عميقترينبود صادق نيز عرفاني انديشههاي
يا دهد تعميم را خود مخاطبان ميخواست كه هنگامي عرفاني
شكل به يا و ميشد بازگويي تمثيلي و داستاني قالبهاي در
اين از مملو جهان ادبيات و ميكرد خودنمايي شعر
ساير بر راه كه هرچند معاصر جهان در اما.نمونههاست
قدرت بهواسطه كه سينماست اين ليكن نيست ، مسدود وسائط
طمع به را انديشهاي و ذوق صاحب هر پيام ، ارائه در خود
منظور القاي براي وسيله اين از بهنوعي كه مياندازد
شكلي در را خود پيام بتواند هم تاجويد بهره خويش
مخاطباني براي پيام از خاص همسطوحي دارد ، بيان فراگيرتر
دست معنا القاء براي نوين روشهايي به وهم كند تعيين خاص
سينمايي نوع چه و هستند چه نوين روشهاي اين اما.يابد
بهنمايش را بشر تفكر تاريخ معناهاي عميقترين ميتواند
و است آمده پديد عكاسي از سينما كه آنجا از درآورد؟
است واقعيات ضبط در آن قدرت عكاسي دستاورد بزرگترين
ضبط در كوششي حقيقت در نيز توليدشده فيلمهاي اولين
كوششي درحقيقت نيز توليدشده فيلمهاي اولين.است واقعيات
آن در كه فيزيكي محيط از همه و داشتند واقعيات ضبط در
حركت اين بهسرعت اما.ميگرفتند مايه داشتند حضور
و شد خيالپردازي هجوم دستخوش سينما در واقعنگارانه
.كرد تعريف آن براي را جديدي تواناييهاي آليس ژرژمه
صف به حقيقت در فضايي سفينههاي ارواح ، هيولاها ،
بي جدال يك و شدند هجومآور لومير برادران واقعنگاريهاي
و سو يك از اكسپرسيونيسم و خيالپردازي ميان پايان
.آمد پديد عرصه اين در ديگر سوي از وناتوراليسم رئاليسم
در را نيرومند جريان دو واقعگرا و شكلگرا حركت دو اين
منتقدان و فيلمسازان جريان ، هر و كرد ايجاد سينما عرصه
پيرو منتقدان ساير و آرنهايم.گردآوردند را خود خاص
آن به دادن شكل گرو در را سينما هنر شكلگرايي ، نظريه
در سقوط خطر با را واقعگرا سينماي و ميدانستند واقعيت
جنبههاي به باتوجه.ميديدند مواجه بيمحتوايي ورطه
با سينما اينگونه ميآيد بهنظر عرفاني مسائل فرامادي
ارتباط ميتواند عرفاني يا مذهبي خاص مفاهيم القاي
كه فيلمسازي دوم جريان ليكن.باشد داشته را نزديكتري
آن سخنگوي زيگفريدكراكوئر و بازن آندره نظير منتقداني
بهصورت را قدسي مفاهيم ميتوان كه شدند مدعي بودند ،
واقعگرا فيلمسازان درحقيقت.درآورد نمايش به ژرفتري
نمايش حاصل غايي واقعيت به دستيابي كه داشتند اعتقاد
خيالپردازي زاده نه آناست ، ژرفاي به دستيابي و واقعيت
معناي دغدغه كه فيلمسازاني ميان از.واقعيت از دوري و
برگمان ، اينگمار نظير) داشتند خود آثار در را قدسي و عميق
(روبربرسون و دارير كارل فليني ، فدريكو بونوئل ، لوئي
قالب در بهخوبي كه است فيلمسازاني ازجمله برسون
در واقعيت لايههاي ژرفترين به است توانسته واقعگرايي
در روح وجود.كند نفوذ فيلمهايش حقيقي شخصيتهاي
سطح و است مشهود بهخوبي برسون فيلمهاي فيزيكي واقعيتهاي
اين در.ميشود درك روشني به شخصيتها در تعمق از خاصي
را چيزي تا ندارد سعي واقعگرا سينماي ميبينيم ما آثار
.برميدارد گام واقعيت به باتوجه بلكه كند تحميل طبيعت بر
ارائه براي سينما توانايي هستيم آن بررسي پي در ما آنچه
كه مفهوم اين بهاست خود اشكال همه در عرفاني مفاهيم
و درآورد بهنمايش را تصوراتي چنين ميتواند سينما آيا
مخاطب در را قلبي تصديقي ميتواند تصاوير ارائه با يا
به بايد مفاهيم اين رساندن براي آيا كند؟ ايجاد خود
براي مناسبتري روش شكلگرايي يا جست تمسك واقعگرايي
تاثير طريق دو اين از كداميك است؟ تصورات اين دادن نشان
مسائل اين بررسي داشت؟ خواهند خود مخاطب بر عميقتري
قالب اين در كه است مفهومي عمق و جوانب بررسي به مسبوق
جامعتر و عامتر تعريف اين هرچه.گردد ارائه ميخواهد
جهت از هم و خواهدكرد فراهم بيشتر را بررسي مجال باشد
جهت از هم و ارائه امكان براي سينما قابليت پيرامون بحث
فراهم بيشتري توان فيلمها اينگونه فرضي نمونههاي احصاء
اين توسعه كه داشت توجه بايد يكسو از ليكن.آمد خواهد
را ديني سينماي بحث نظير ديگر مباحث است ممكن تعريف
بررسي يك بهعنوان نتايج قوت از و كند خلط موضوع بااين
بهخاطر جهتي از و سبب اين بهبكاهد خاص و موضوعي
عرفان ، تعريف پيرامون نظري مباحث به درافتادن از اجتناب
ازمجموع را بيروني يا دروني عامل و نشانه چند بايستي
امكان به و كرده انتخاب است مشهور عرفان نام با آنچه
عوامل اين تبيين در و بپردازيم سينما قالب در آنها نمود
را -عرفاني نحلههاي تمام بين در -مقايسهاي روش نيز
اين در كليگوييها عوارض از "اولا زيرا ، .گذاريم بهاجرا
سوق كاربردي روشهاي و بحثها بهسوي و يابيم رهايي زمينه
سطحي در را خود پيام بتوانيم ديگر سويي از و شويم داده
به و نماييم القا مخاطب به فراگيرتر و عامتر
است ، خاص عرفاني تفكر به درافتادن نتيجه كه محدوديتهايي
به نوشتار اين انتهاي در آنچه مثال بهطور.نشويم گرفتار
عرفاني تجربه بحث.كرد اشاره آن به ميتوان بررسي جهت
در آن نمود امكان و اديان بين مقايسهاي بحث يك بهعنوان
گستردگي به باتوجه نيز عرفاني عشق بحث همچنينسينماست
راهگشا و كاربردي بحثهاي از دارد ، عاشقانه سينماي كه
كه داشت اذعان بايد بحثها اين تمام وراي در و خواهدبود
غيرمستقيم روشهاي واجد چندجانبهاش وجود بهواسطه سينما
زيركي به آنها كشف كه است مفهوم ارائه براي ويژهاي و
.دارد نياز عارفانه و هنرمندانه هاي
رزازيفر عليرضا
|