!شرق برابر در غرب
آزاد جامعه
!شرق برابر در غرب
(پاياني بخش) انديشد؟ مي ها تمدن برخورد به غرب چرا
يك سمبل اسلام هانتينگتون ، ديدگاههاي از مهمي بخش در *
اروپاست انساني تمدن وخصم شرقي مذهبي انديشه
قانون به اعتقاد تكثرگرايي ، مدني ، جامعه آزادي ، منتسكيو ،
و طبيعت از جزئي را رشد و تعالي مسير در حركت "نهايتا و
استبداد ، مقابل در و ميداند اروپا جامعه و تمدن ذات
و فرهنگ ثمره را جنگ و ستم بردگي ، بيقانوني ، اختناق ،
يك ساخت منتسكيو ، مهم اقدام.ميكند تلقي آسيايي تمدن
با بايد بشر است ، معتقد كه است تفكري براي نظري ظرفيت
به سنن ، و باآداب آن ساختن جايگزين و تفكر و عقل به اتكا
تحول و ميكند تغيير كه آيندهاي كند ، فكر آينده
اين قابليت كه اروپاست تنها منتسكيو اعتقاد به.ميپذيرد
جامعهاي انساني عقل كمك به و خود فرهنگ با تا دارد را
آسيا.ندارد وجود امكاني چنين درآسيا".بسازد آرماني
اما دارد تغيير قابليت اروپا.فرهنگ اروپا و است طبيعت
".است قدرت اين فاقد آسيا
به غرب تمدن محوريت دادن نشان هانتينگتون ، نظريه روح
جز ديدگاه اين.است بشري تمدن مطلوب و آرماني نوع عنوان
دارد ، منتسكيو و كندرسه ولتر ، تاريخي تفكر در ريشه آنكه
كه است قدرتمندي و قوي سياسي فكري جريانهاي تاثير تحت
هانتينگتون آمريكايي ، تفكر انديشه در حضورش طولاني سابقه
يافته تكامل نماد.است كشانده ارزيابيهايي چنين به را
توسعه ، اقتصاد و جامعهشناسي در فكري حوزههاي اين از يكي
تن دو اين نظريات برآيند.هستند روستو و پارسونز تالكوت
آرماني سيستم تاييد هانتينگتون ، نظري چارچوبهاي ساخت در
نگاه اين در.آمريكاست محوريت به غرب تمدن در موجود مسلط
-فرهنگي نظامهاي دروني نشيب و فراز و تحول تغيير ،
تلقي انحطاطي غير و تكاملي را غرب اجتماعي و اقتصادي
شكلي هر به را نظامها اين از بيروني فضاي و ميكنند
مقاومت ، صورت در و جذب هدايت ، نيازمند كه ميدانند ناقص
اروپا فكري نظام سياسي ، فكري ديگر جريان اما.است نابودي
سرنوشت و تاريخ والرستين ، عقيده بهاست والرستين محور ،
نظرهانتينگتون از.است جهان تاريخ مركزي هسته اروپائيان ،
تمدن تجربيات بازتاب جهاننو ، تاريخ" والرستين ، همانند
ميتواند تنها شمول جهان تمدن و است غربي انسان و غرب
".باشد شمول جهان قدرت يك محصول
همان سرمايه به مربوط قوانين يافتن":ميگويد والرستين
نظام يك جهاني ، نظام يك.است جهاني نظام دقيق شناخت
و قواعد اعضا ، ساختارها ، ارزشها ، باورها ، اجتماعي ،
ملي ، دولتهاي و جوامع قبايل ، .است خاص پيوندهاي
فراگير ، جهاني ، نظامهاي.نيستند كاملي و فراگير نظامهاي
ساخت زيربناي كه وابستهاند هم به ساختارهاي با و كامل
حاصل جهاني ، نظام.است سرمايه محوريت به اقتصاد آنها
ندارد معني ديگر جهاني قدرت.است سرمايهداري شدن جهاني
و همگرايي براي تلاش...نيست بيش خيالي جهاني جامعه و
نميشد ، محسوب ايدهآل يك اين از پيش اقتصاد كردن جهاني
تجارت و اقتصاد eزمينه در موفقيت كه دانست بايد اما
تنشهاي و گسيختگي هم از تضادها ، بر آنها تفوق به منوط
".است فرهنگي
تغيير يك حاصل قدرت و هويت منابع و نخبگان بين ارتباط
با ساختاري ارتباطي با غرب قرن ، دو الي يك طياست اساسي
اشاعه را خود سلطه و تمدن فرهنگ ، ديگر ، كشورهاي نخبگان
ارتباط اين كه ميرسد نظر به بيستم قرن اواخر از اما داد
اين.است يافته دگرگون مسيري "كاملا يا است شده قطع يا
فكري زايش فقدان و بنبست از ناشي تغيير و دگرگوني
غرب.است انسان نياز به پاسخگويي براي نو انديشههاي
نيازهاي به پاسخگويي براي انديشه و تفكر زايش منبع زماني
انديشههاي دريافت وسطي قرون اواخر در كه شد انسان طبيعي
پاسخگويي به قادر آن كهنه و دگم ساختار و مذهب شده تحريف
بعد.بود نياز اين به پاسخي رنسانس.است انسان نياز به
رسيد بنبست به مادي نيازهاي اشباع با انسان قرن ، دو از
به وجودش در دروني خلاء كه است كرده درك امروز و
تكامل و تحول والا ، امكان دارد نياز تازهاي پاسخهاي
بنبست ، همان به مادي تمدن امروزه.داشت نخواهد وجود
وسطي قرون در مذهب كه است شده دچار دگماتيسمي و ارتجاع
درذهن تازهاي رنسانس بيستم قرن اواخر از.بود آن دچار
بشر كه نيازياست مذهب حيات تجديد كه گرفته شكل انسان
تمدن مقاومت.است افتاده تكاپو به آن پاسخ يافتن براي
كليسا مقاومت همانند نياز ، احساس اين برابر در غرب مادي
ارائه بگويد ميخواهد هانتينگتون آنچه.است وسطي قرون در
يافته پايان ماديت بين معارضه است ، معارضه اين از تصويري
معارضهاي چنين تبديل پويا ، معنويت و رسيده بنبست به و
و اقتصادي -سياسي ساختارهاي در يافته تظاهر نزاع يك به
كه است تلاش نوعي برآن تمدن و فرهنگ زرورق كشيدن
آن به را خود غرب مادي تمدن سنتگرايان و محافظهكاران
طور به هانتينگتون سياسي تفسيرهاي.كردهاند دلخوش
اين ميرسد نظر به كه است سادهانگارانه آشكاري ، "كاملا
.است آگاهانه و عامدانه پنداري ، ساده
يك سمبل اسلام هانتينگتون ، ديدگاههاي از مهمي بخش در
.اروپاست انساني تمدن خصم و شرقي مذهبي انديشه
جهاننو ، بيثباتي عوامل از يكي":ميگويد هانتينگتون
واكنشي غرب با اسلام جهان كنش و است اسلام جهان پويايي
به را استبداد منتسكيو كه همانطور ".است غرب قدرت ضد بر
اروپا آگاهي و انسانيت برابر در شرق فرهنگ روح عنوان
اسلام محور ايران هانتينگتون ، درنگاه ميدهد ، قرار
منتسكيو نظريه در كه همانگونه.است غرب تمدن با متعارض
تلقي اروپا مقابل در شرق تمدن محور (ايراني نامههاي)
به خاصي توجه خود نظريه تاريخي تبيين در منتسكيو.ميشد
قدرت ايران زمان آن.دارد باستان يونان در جهان حوادث
.بود تحولات تمام محور غرب در يونان تمدن و بود جهان برتر
و آزادي نبرد را يونانيها و ايرانيها نبرد منتسكيو
نبردهاي بار اولين براي كه است اينگونه و ميداند اختناق
نبرد عنوان به يونان و ايران بين گذشته دورانهاي نظامي
.ميگردد تلقي تمدنها و فرهنگها
ميگويد تاريخ ، آغاز و انجام كتاب در ياسپرس ، كاران
ابدي تضادي عنوان به هردوت زمان از خاور و باختر تضاد"
گوناگون صور و اشكال به همواره و رسيد خودآگاهي به
در تضادها اين زيربناي هست آنچه "است گرديده نمايان
غربي متفكران ميان در كه است اقتصادي و سياسي رقابتهاي
.است شده نمايان نظري و علمي انديشههاي صورت به
اين اوجگيري با همزمان كه ميدهد نشان تاريخي تجربههاي
.است كرده بروز تعصبآلودي نظريات و تفكرات رقابتها ،
در يا وسيع جنگ يك بروز از قبل علمي پديده اين اغلب
".است يافته بيشتري نمود آن از بعد دوراني
در آن رواج و مسلمانان از نفرت بروز موجب صليبي جنگهاي
فرهنگ يك صورت به بعدها كه نفرتي شد ، اروپائيان ميان
كندرسه ، و منتسكيو ولتر ، چون كساني توسط و آمد در رايج
غرب ظاهرعلمي به فرهنگ از جزيي به ديگران و فرگوسن آدام
نظريههاي و تفكر درون در انسانها ذهنيت در و شد تبديل
با.گرديد اتكاتبديل قابل و كليدي نقطه يك به سياسي ،
كنار به منجر كه رنسانس دوره از بعد و پوزيتويسيم حاكميت
توانست غرب شد ، غرب در سياسي معادلات از مذهب شدن گذاشته
بخصوص جهان بر وسيعي سلطه اقتصادي ، و علمي رشد اتكاي به
.كند پيدا ديرينه رقيب اين آسيا
اين از.كرد تفاوت آسيا -اسلام به نگاه كه بود گونه بدين
و سلطهجويانه شرق و اسلام به غرب نگاه كه است زمان
براي زمينه اين در خطري احساس گونه هيچ و است تحقيرآميز
.ندارد وجود غرب
آغاز مذهب به غرب تمدن در دروني گرايش كه زماني از اما
و ندارد بقاء امكان مذهب بدون كرد ، احساس غرب تمدن شد
دروني پاشيدگي هم از عوامل از يكي گسيخته عنان سكولاريسم
كرد تغيير مختلف مذاهب سپس و مذهب به نگاه.است تمدن اين
جامعهشناسان تاريخ ، فلاسفه ميان از كه نگاه تغيير اين و
تئوريپردازان ذهنيت است ، برخاسته سياسي فيلسوفان و
تاريخي همزماني.است داده قرار تاثير تحت نيز را سياسي
-اجتماعي زندگي از نويني حيات تدريجي احياي با دوران اين
رشد موضوع آسيايي ، كشورهاي و اسلامي كشورهاي در سياسي
از تحول كه منطقهاي به خاورميانه و آسيا تبديل و مذاهب
از.نمود جلب خود به را ويژهاي توجه است ، شده آغاز آن
و مسائل شاهد ميتوان مختلف ، ابعاد در كه است زمان اين
و مذهب به غرب نگاه تغيير به نوعي به كه بود حوادثي
سياسي ، و علمي تفكر حوزه در.ميشود تعبير اسلام بخصوص
آن ميتوان بهتر امروزه كه است حقايقي گوياي مساله اين
باتجديد صليبي جنگهاي خاطرات كردن زنده -كرد1 درك را
آثار و كتب انتشار -جديد2 آثار نوشتن و گذشته آثار چاپ
رسوم و سنن و آداب مذهبي ، تعصبات پيرامون علمي و ويژه
پروژههاي گسترش -توتاليتاريسم ، 30000 آسيا ، در قومي
.آسيايي فرهنگ و اسلام شرق ، شناخت پيرامون تحقيقاتي
از وجه يافتهترين تكامل زيادي حدود تا هانتينگتون نظريه
سياسي دكترين يك صورت به كه است پيچيده نظري ساختار يك
.ميشود تلقي سياسي دستورالعمل يك عنوان به و يافته نمود
از فكر اين تاريخي ريشههاي و نظريه اين ابعاد به توجه
داشته وجود تصور اين هرگز نبايد اما است ، مهم لحاظ اين
برخوردار غرب در كاملي پشتيباني از نظريه اين كه باشد
.است
آزاد جامعه
متعين نيازهاي از آدمي رهايي به را آزادي بتوان اگر
غيرمادي امور به پرداختن جهت اجتماعي و زيستي فيزيكي ،
بهينه شرايط ايجاد و انساني نفس عزت تامين نظير
نقصان ميتوان راحتي به كرد ، تعبير وي انديشهورزي
اومانيسم ايدئولوژي سوسياليستي ، و دارانه سرمايه مصاديق
.دريافت راستا اين در را آنان وابسته اقمار و
واقع نگرش ضمن تاريخي لحاظ از سرمايهداري مترقي نظام
حيطه در تنها را انساني رفاه هستي ، امكانات به بينانه
آزادي و صلح زمينههاي ساير و داشته مدنظر اقتصادي مصالح
افزايش سو يك از جوامع اين در.مينمايد سركوب را بشريت
مصرفي آسايشي به توليد افزايش واسطه به زندگي سطح
رشد براي مصرفي نيازهاي برانگيختگي طرفي از و ميانجامد
تغيير از ترس به مصرفي نيازهاي كردن دروني طريق از توليد
.ميشود منتهي
تاريخي نظامهاي جميع همچون سرمايهداري مترقي نظام
ثروت تعارض و بيرفاهي طبقاتي ، بيعدالتي از يكسره
در هرچند شرايطي چنين.نيست مبرا آن تقسيم و اجتماعي
اقمار در ليكن ميگردد ، مواجه مماشات با نظام اين داخل
نظر به رو اين از.ميكند ايجاد ژرف معضلاتي سرمايهداري
مبذرانه ، مصرفگرايي هستي ، به جزءنگري گسترش ميرسد
عقلانيت نفي به سوم جهان انهدام و خودكار توليد بيهدفي
سرمايهداري نظام منطق اما.است انجاميده نظام اين
دادن جلوه ناكامل و خويش قوت نقاط برشمردن با ميكوشد
همواره اجتماعي ، زندگي خطاي و آزمون رهيافتهاي
ديدگاههاي مقابل در را اصلاح مسالمتآميز چشمانداز
.كند ارائه بنيادين تنشزاي تغييرات طراح
نظام ايناست ناسازگار انساني آزادي با نيز سوسياليسم
ميداند ، آزادي رسيدن فرا طليعه را طبقاتي نبرد تشديد
توليدي پايگاههاي تعارضات ، اين برمبناي سرمايهداري اما
حاكم سوسياليسم كه هم آنگاه و ميكند مستحكم را خود
طبق و ميكند نيل سرمايهدارانه خصايصي به خود ميشود ،
محاق به را آزادي "مجددا گرايانه كاركرد مقتضيات
نميتواند نظامي چنين.ميافكند انساني نفسانيت سودگرايي
مفاهيمي حاكميت انگارش با زيرا گردد انساني عدالت موجد
فراگير تساوي و جمعي مالكيت انسانيت ، چون انتزاعي
آن عيني مصاديق بر را انسان از ذهني ناقص قوالب برانسان ،
قرباني تصوراتي چنين مسلخ در را انسان و ميكند تحميل
.مينمايد
چرا است ناممكن سوسياليستي و سرمايهداري نظامهاي اصلاح
ذات به اقتصادي تمركز و جنگ سركوب ، استثمار ، كه
واقع در.دارد تعلق آنها جهانبيني منطق و ايدئولوژيكي
غرايز سلطه تحت را زيستي غرايز آزادي نظامها اين
با شرايط اين اصلاح اين بنابر.كردهاند سركوب ويرانگر
لذا و دارد منافات مزبور نظامهاي سودگرايانه ايدئولوژي
بقا تا ميگرايند اصلاح برابر در دفاع به نظامهايي چنين
شدن برچيده گرو در آزاد جامعه تحقق تقدير هر به.يابند
.است سوسياليستي و سرمايهداري نظامهاي
سلسله به نسبت امكانات نابرابر تقسيم از آگاهي افزايش با
كيفي و كمي تغييرات لزوم گوناگون ، مناطق در نيازها مراتب
بازيابي هدف با زندگي شرايط نوسازي و بازسازي جهت در
بازيابي احياي سپس.مييابد ضرورت انساني راستين هستي
تكامل درجه برحسب فرهنگي خاص حوزههاي در تاريخي شخصيت
فراگرد در را تحول اين عوامل سياسي ، و اقتصادي اجتماعي ،
.ميپرورد تغيير
و سرمايهداري نظامهاي مهلكه از كه آزادي جامعه جوانه
جهت زندگي غرايز آزادي پرتو در سربرميآورد سوسياليستي
جامعه اين در.ميبالد ديگران با زيست از بهرهمندي
حامي نهادهاي وجود سياست ، بر موءثر و آزاد بحث امكان
پيش و ميكند تكميل را ناتوانان و استثمارشدگان آزادي
جامعه حاكمان پيوسته ارزيابي قالب در نيز وضعيت اين فرض
نهفته اجتماعي مخالف گروههاي عقايد آزادانه نشر طريق از
دانستن برتر و خود در شك به اعتقاد ديگر عبارت به.است
فرضيات در پذيرانه ابطال ترديد ذهنيت ، به نسبت واقعيت
براين و ميكند آنها حاملين محكوميت جايگزين را نادرست
اين.ميگردد انسانها تغيير جايگزين فرضيه ، تغيير سياق
كه است نقاد و معقول نوگرا ، انديشهورز ، نظامي نظام ،
.است كرده منكوب را خودخواهيها ديگرخواهي ، تكثر برپايه
|