!ميمون هيبت در گوريلي
شود مي خانه صاحب تئاتر
شهر تئاتر در رهبانو
مبارك تالار در "مادر" نمايش
!ميمون هيبت در گوريلي
اكبر كارگرداني به "پشمالو گوريل" نمايش به نگاهي
زنجانپور
صداي قوي ، اندام سبب به بخار كشتيهاي آتشكار Yank "ينك"
متمايز آتشكاران ديگر از دارد كه خاصي روحيه و نعرهآسا
چرا ميداند كس همه و چيز همه از بالاتر را خود اواست
.دارد "تعلق" آن به و ميورزد عشق كارش به كه
زندان محيط در كه آتشكاران ميان در نيز ديگر شخصيت دو
پرزحمت وظيفه موتورخانه گرفته دود و سياه و مانند
دارند ، عهده بر را بخار كشتي كورههاي به رساني زغال
باقيمانده پيرمردي Paddy "پدي".هستند بقيه از برجستهتر
روزهاي حسرت در هنوز كه بادي كشتيهاي ملوانان نسل از
به وابسته كارگري "لانگ" ديگري و است گذشته آفتابي و خوش
نارضايتي از ميخواهد فرصت هر در كه سوسياليستي گروههاي
به آن در كه وضعيتي عليه را آنها كرده ، استفاده آتشكاران
Yank ينك مقابل در شخصيت دو اين.بشوراند ميبرند سر
شاخصي نمونه و ماشين عصر مظهر نوعي به كه ميگيرند قرار
دختر "ميلدرد" ديگر طرف ازخستگيناپذير كارگري از است
فولاد كارخانه بزرگترين صاحب پدرش كه پولداري و جوان
"ميلدرد".است كشتي اين مسافر عمهاش همراه به است جهان
درخواست سركنجكاوي از شده خسته پرتجملش زندگي از كه
"ينك" ديدن با آنجا در اما ميكند ، را موتورخانه از ديدار
شبيه غبار و دود و كار شدت از كه تنومند هيكل آن با
.ميكند وحشت شده پشمالو گوريلي
و ميريزد فرو درون از ناگهان صحنه اين ديدن با "ينك"
بين از ميكند افتخار آن به همه آن كه "تعلقي" تمام
او كه چرا.ميشود آغاز تراژدي جا همين از و ميرود
به بزرگ دنياي اين در اوليهاش تصور برخلاف درمييابد
نميتواند انساني هيچ با و ندارد "تعلق" كجا هيچ و هيچكس
سوي به همدلي دست نهايت در.كند برقرار درست ارتباط
به اينكه قضيه تلخ طنز اما ميكند دراز وحش باغ گوريلهاي
.ميشود كشته آنها دست
نوشته پشمالو گوريل نمايشنامه از است خلاصهاي اين
برنده و آمريكايي برجسته نمايشنامهنويس "اونيل يوجين"
اكبر" كارگرداني به اينك كه نوبل 1936 ادبي جايزه
با نمايش.است صحنه بر شهر تئاتر اصلي سالن در "زنجانپور
بايد كه صحنهاي و ميشود آغاز آتشكاران استراحتگاه صحنه
شيوه به بگذارد نمايش به را آتشكاران مردانه و خشن محيط
از زائدي حركات از ميشود پر سالها اين نمايشهاي بيشتر
دسته عكسالعملهاي و خنديدنها بيجا گشتنها ، دور قبيل
براي است مشخص كه حركاتي تاييد ، يا تعجب نشانه به جمعي
نمايشي منطق نيست معلوم آنچه اما شده ، تمرين هماهنگيشان
اگر صحنه اين در.اجراست حال در متن با ارتباطشان و
اينها آيا نيست معلوم بگيريم ، نشنيده را ديالوگها
كنار را شبي "مثلا كه قديمي رفقاي يا و كشتياند كارگران
.ميكنند سپري دريا
آن ميكند صحبت به شروع "ينك" كه است هنگامي آن از بدتر
خواندن هنگام حتي كه پرقدرت شخصيتي !زبان لكنت با هم
حس را رعدآسايش صداي و پولادين عضلات ميشود نمايشنامه
درب ميده كهنگي بوي چي هر كه نوظهورم آدم اون من":كرد
و روغن زغالسنگه ، آتيش همون من وجود.ميكنه داغون و
تو كه چيزي اون ميشنفين ، صدايي اگر منم ، موتور بخار
همشون كارخانهها سوت و بخار كشتي و قطار دود.منم صداس
خودش كه فولادي.ميكنه فولاد آهنو كه چيزيم اون من.منم
و "!فولاد فولاد ، فولاد ، فولادم ، خودم من آره چيزه ، همه
دلسوز پدري هيئت به زنجانپور اجراي در شخصيت اين حالا
!دارد نيز زبان لكنت كه درآمده
يا و دروني بازي در كه مهارتي با زنجانپور "اصولا
جمله از بدني ويژگيهاي و دارد پوستي زير بهاصطلاح
نامناسبترين بالا سن و طاس سر افتاده شانه قدكوتاه ،
كه "پدي" كه طوري ميآيد ، حساب به "ينك" نقش براي انتخاب
مقايسه در باشد گذشته نسل نماينده ضعيف پيرمردي است قرار
ترتيب اين به و ميآيد نظر به قويتر و چابكتر بسيار
.ميگيرد شكل نمايش ضعف بزرگترين
عدم برميگردد كارگردان زنجانپور به كه ديگري ضعف اما
در موسيقي و لباس طراحي گريم ، نورپردازي ، درست كاركرد
شخصيتي وجه كه خاصي گريم واقع دراست نمايش پيشبرد
جز نيز لباس طراحي و نگرفته صورت كند برجسته را نقشها
كه هم موسيقيندارد نمايشي گويايي زادهها اشراف براي
نميشود داده تماشاگر به آن از اطلاعاتي بروشور ، در
تا است رمانتيك گداز و پرسوز نمايشهاي پايان مناسب بيشتر
اكسپرسيونيستي قوي مايههاي با پشمالو گوريل مثل نمايشي
صحنههاي نماياندن در خورشيدي خسرو كار صحنه طراحي اما و
است ، ناموفق "شديدا كشتي عرشه و موتورخانه به مربوط اوليه
كار محل خشن و تيره فضاي آن نه كه شلوغ صحنهاي
عمهاش با ميلدرد گفتگوي صحنه نه و ميرساند را آتشكاران
"كاملا بايد كه صحنه دو اين.ميكند پيدا مناسبي فضاي
پيدا خاصي تفاوت ارتفاع اختلاف در جز باشند متضاد
دارد مشابه وضعيتي نيز صحنهها ضرباهنگ البتهنميكنند
نمايش آخر تا "تقريبا اول صحنه كند ضرباهنگ همان و
.ميكند پيدا امتداد
و مسلط بازي كوتاهش نقش در جوهري تانيا بازيگران ميان
و كشتي كاركنان آمدن با كه چند هر.دارد توجهي قابل
عبدالهي مصطفي اما.ميشود كمرنگ نيز او بازي آنها حركات
ريتم خاطر به دارند كه كوششي تمام با ابراهيمي بهرام و
خلق به قادر نمايشنامه ، بيمنطق جرحهاي و حذف و نامناسب
.نيستند "لانگ" و "پدي" شخصيتهاي
حد در -گذرا و كوتاه خيلي اشارهاي اونيل نمايشنامه در
چنين اما ميشود ميلدرد و "ينك" ميان عشق به -شوخي يك
در اما.نميگذارد تاثير نمايشنامه روند در هيچگاه چيزي
ترتيب اين به و ميكند برجسته آنرا زنجانپور اجرا ،
به قوي صورتي به اونيل كه ماشين عصر انسان تنهايي تراژدي
غمنامه از بيحالي نمايش به تبديل اجرا در پرداخته آن
.ميشود معاصر "مجنون و ليلي"
از يكي متن از خارج ايدههاي ابداع تئاتر ، در البته
با بايد ايدهها اين اما است كارگردان خلاقيت نشانههاي
كمرنگ باعث اينكه نه و باشد جور نمايش سراسري خط و منطق
پنجم صحنه جز زنجانپور ابداعات بيشتر اما.گردد آن شدن
;ندارد هماهنگي است آن اجراي حال در كه نمايشنامهاي با
نيويورك پنجم خيابان در "لانگ" و "ينك" پنجم صحنه در
سياسيش آرمانهاي با را "ينك" دارد سعي "لانگ" و هستند
عمل نمايش خدمت در صحنه طراحي بار اين.سازد همراه
را ديگر بازيگران بزرگ قابي مثل كه ساده چارچوبي.ميكند
"لانگ" صحبتهاي با هماهنگ قاب درون آنهاميگيرد دربر
سپس و ميسازند را كليسا داخل اول.ميدهند وضعيت تغيير
اين به و ميشوند مغازهها ويترين مانكنهاي به تبديل
ايده.ميشود ساخته مختلف فضاي چند زيبا ايجازي با ترتيب
ديگر و ميكند پيدا را استثناء حكم متاسفانه كه زيبايي
.نميشود تكرار
سال 1998 در اكنون و است سال 1922 نوشته پشمالو گوريل
فضاي به كه را آن ديالوگهاي و ارجاعات از خيلي ميتواند
آنها جاي به و حذف برميگردد آمريكاي 1922 اجتماعي
البته كه كاري.كرد برجستهتر را نمايشش درونمايه
مربوط صحبتهاي:ميدهد انجام را آن عكس "دقيقا زنجانپور
سناتور مفصل نطق يا و كارگران بينالمللي اتحاديه به
و نامفهوم نيز آمريكايي معاصر مخاطب براي شايد كه كويين
نقشها ، تيزي و برندگي اما هست همه باشد خستهكننده
سقوط سير كه شده ساييده حد آن تا صحنهها و ديالوگها
باور در هيچگاه ميشود مرگش به منتهي آخر در كه "ينك"
از بگذارد بايد كه را تاثيري نمايش و نمينشيند تماشاگر
.ميدهد دست
گرفته انجام تماشاگر جذب براي كه است تمهيداتي آخر نكته
امراض جمله از متاسفانه و نيست نمايش اين مختص البته و
را ما نمايشهاي بيشتر سالها اين در كه است واگيرداري
-صحنه بر ساز يك جاي بي و حتمي حضور.است كرده آلوده
گونه تقليد حركات -گيتار حالا و دف و تار سه پيش سالها
و قهر يا كارگران اتحاديه منشي كشتي ، اول مهندس بازي
جاي به ما بازيگران اينكه حاصل و -اشرافزادهها آشتي
بالا و فيزيكي و بياني امكانات شناخت براي مستمر تمرين
بازي كه نقشي مورد در مدام تحقيق و خود تواناييهاي بردن
پي در فقط آن با متناسب رفتار و حركات ابداع و ميكنند
آنكه نتيجه و كنند خنده به وادار را مخاطبين تا باشند آن
باشد نداشته نمايشها ديدن به رغبتي تئاتر واقعي تماشاگر
مثال براي كه بيايند سالنها به جمعيتي آن جاي به و
نمايش سالن معتبرترين در پشمالو گوريل نمايش اجراي هنگام
سالن داخل به خود با آبميوه و ساندويچ و چيپس پايتخت ،
!كنند تفريح ساعتي براي شايد تا بياورند
محسني علاء
:عكس شرح
هماوندي راهب از عكس
شود مي خانه صاحب تئاتر
تئاتر خانه عمومي مجمع نخستين و تئاتر هنرمندان گردهمايي
والمسلمين حجتالاسلام حضور با آبان سهشنبه 15 روز
مهاجراني عطاءالله دكتر و جمهوري رئيس خاتمي سيدمحمد
تئاتر در هنرمندان از جمعي و اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير
.شد برگزار شهر
و رفيعي علي دكتر عزيزي ، محمود دكتر مراسم اين آغاز در
سمندريان.گفتند سخن تئاتر مشكلات درباره سمندريان استاد
سهگانه ، تقسيمبندي يك در را تئاتر مشكلات عمدهترين
و نمايشي فضاي كمبود تئاتر ، عظيم انساني نيروي نابساماني
تئاتر براي اعتبارات فقدان و اجرا جهت مناسب تالارهاي
.كرد ذكر
ساختن ملزم با ميتواند مسكن وزارت:گفت رفيعي دكتر
نظر در به بزرگ شهركهاي و مسكوني مجتمعهاي سازندگان
دراختيار با شهرداريها يا و نمايش سالنهاي گرفتن
امر در سرمايهگذاري علاقهمندان به رايگان زمين گذاردن
.كنند كمك هنر اين به تئاتر
در تئاتر كرد اعتراف بايد:گفت سخناني طي نيز عزيزي دكتر
در را خود رسالت بايد كه آنطور است نتوانسته گذشته
جامعه روي بر تاثيرگذاري و هنر و فرهنگ زمينههاي
مردان سياست و عملكرد به مربوط اين و شود عهدهدار
ما امروز تئاتر اما.بود خود دوره در هنري و فرهنگي
مسئولان همت به بتواند تا فرصت انتظار در است تئاتري
رسالت و گردد نهادينه دوست بشر دولتمردان و فرهنگي
حافظ ، نام شكوهمندي برابر رسالتي.زند رقم را خود تاريخي
...و عطار فردوسي ،
كشور تاريخ است ممكن بپرسيد ، بازار و كوچه مردم از اگر
را عطار و فردوسي و حافظ نام اما نداند ، درستي به را
با.قوماند اين فرهنگ پايگاه آنان چون.ميشناسد
و مولير شكسپير ، نام اما ندارد ارتباط جهان سياستمداران
بنابراين.ميشناسد را جهان فرهنگسازان از ديگر بسياري
در بتواند تا است هنري ابداء و كشف درانتظار ايران تئاتر
.گيرد قرار نامآوران رديف در جهان اذهان
مختلف عرصههاي در كه همانطور تئاتر ، هنرمندان ما
با اقتصادي سخت دوران در تحميلي جنگ هنگام به اجتماعي
بماند ، روشن تئاتر چراغ تا كردهايم سعي امكانات كمترين
دوستداران و فرهنگي مسئولين كه فرصت اين در داريم آرزو
نهادينه را ، تولد جشن اين هديه هستند ، ما جمع در تئاتر
-"تئاتر خانه" راهاندازي براي فرصت ايجاد و تئاتر كردن
تئاتري عمل در ميتوانيم كه دهيم نشان و كنيم درخواست را
.باشيم داشته خود به متكي و قانونگرا قدرتمند ، فضيلت ، با
.باشند انساني والاي كرامت داراي كه هنرمنداني همچنين و
بتوانيم جمهوري ، رئيس حمايت با اميدواريم راه اين در
و معيشتي و رفاهي امور جمله از را ، هنرمندان اين مشكلات
.نماييم تضمين آنان شغلي امنيت
گچي دايره نمايش از 4 بخشهايي مراسم اين ادامه در
به عزيزمايي و محبت با دوستان نورنبرگ ، دادگاه قفقازي ،
.درآمد اجرا
شهر تئاتر در رهبانو
در "صبري زهرا" كار و نوشته "رهبانو" عروسكي نمايش
است پيرزني رهبانواست برصحنه شهر تئاتر قشقايي تالار
و ميكند نذري او.است عذاب در سخت خود قوز داشتن از كه
...ناگهان كه ميكند خود قوز در عجيبي احساس شب چهلمين در
سارا و ميشود اجرا زنده صورت به نمايش اين سنتي موسيقي
و عروسكگردانان بوربور مجيد و شرافتي سميرا بنيصدر ،
.هستند آن بازيگر مهديخواه بهناز
تالار در بعدازظهر ساعت 6 شنبهها جز روز هر رهبانو
.ميشود اجرا شهر تئاتر قشقايي
مبارك تالار در "مادر" نمايش
به تشكري سعيد نوشته "مادر" موزيكال و شاد نمايش
بهمن فرهنگسراي مبارك تالار در حجتگذار حسن كارگرداني
.است درآمده اجرا به
به بعدازظهر ساعت 6 از روزه همه ميتوانند علاقهمندان
.كنند مراجعه بهمن فرهنگسراي
|