زندگي سياه و سپيد لحظههاي
خود نمايشگاههاي دوره سيوهشتمين در ايران عكاسان خانه
نادر" ،"ملاعباسي مجيد" ،"بيگلو محمد مرتضي" از آثاري
شهرتي مجيد" ،"سميع سهيلا" ،"خداداداش محمد" ،"پيرزاده
گذارده تماشا بهمعرض را فرانسوي عكاس "ژيلپرس" و "اصل
تا سفيد و سياه و رنگي عكس قطعه با 109 مجموعه اين.است
.است بازديدكنندگان پذيراي تا 19 ساعت 9 از آذرماه 12
استقبال ما از "پيرزاده نادر" عكسهاي ورود ابتداي در
سخن شعر زبان به ساله عكاس 27 پيرزاده ، عكسهاي.ميكند
آثار در پيرزاده.نقش زبان به موسيقي ، زبان به ميگويد ،
ظاهر در آنچه تا ميكوشد شده ثبت سوررئال سبك به كه خود
و واقعيت من":ميگويد.بنماياند را نيست قابلرويت
و نهفته هرچيز ذات در حقيقت.ميدانم هم از جدا را حقيقت
".متفاوت ميكنيم ، درك ما كه است آني واقعيت
ثبت را لحظاتي شخصي درك با اگرچه خود عكسهاي در پيرزاده
در كه حقيقتي.است گذارده ما فراروي را حقيقت ولي كرده
در كه حقيقتي است ، نهفته گلولاي درميان برگ يك روييدن
...نهفته ، راز يك بهسان صخره يك استواري
موج همهچيز.وسياه سفيد است تصويري "صبحدم روياي"
نوري شعاع حتي و زمين هموار سطح درختي ، تنه.است برداشته
صبحدم.ميتابد ما روبه بهبيرون ، درختان تنه ازميان كه
.طلوعي و افقي ميشي ، و گرگ ميبينيم؟ چگونه را
.باشد چنين صبح فرارسيدن خفتهايم كه زمان درآن شايد
شاخ انبوه ميانه از ،"درخت و آفتاب" سفيد و سياه عكس در
گردي روزنه ، آن از و پيداست روزنهاي درختان برگ و
چشم به است گسترده شاخهها بر را خود نور كه خورشيد
.ميآيد
شده عكاس شخص ادراك قرباني مفهوم گاه پيرزاده عكسهاي در
عادت بنابه كه آنچه با متفاوت و شده وارون مفاهيم.است
درك ميبايد ميدانيم و ميخوانيم ميشنويم ، ميبينيم ،
.كنيم
آب آلوده گل سطح بر بيبر ، ازدرخت نمايي "مرگ" عكس در
نبود و نيستي با متضاد معنايي درخت استواري.است افتاده
.دارد را
كمك بيننده به تصاوير بودن سفيد و سياه حال اين با
عكاس با فراواقعي درك در تصاوير از بعضي در تا ميكند
اين در سفيد و سياه عكس قطعه پيرزاده 14 از.شود همراه
.ميبينيم مجموعه
درمعرض نمايشگاه اين در عكس قطعه 12"خداداداش محمد"
متفاوت ، زباني با خود عكسهاي در وياست گذارده تماشا
يا و هميشه كه پرتره.ميگويد سخن انساني چهرههاي از
با نقاش يا عكاس كه است انساني چهره ما نظر در "غالبا
اين در نقشپردازي و تصوير ثبت تكنيكهاي از استفاده
يك آن از همچنان چهره و كنند بسيار شعبده ميتوانند چهره
در.دارد متفاوت دنيايي خداداداش عكسهاي در باشد ، انسان
تماشاگر و شده گرفته تمسخر به واژهاي ،"روشنفكري" تصوير
.كند معنا را واژه اين عكاس نگاه از كه ميشود وادار نيز
كتابي را او سر جاي و پوشيده شلوار و كت بيسر ، اندامي
و مرده نگاهي با چشمهايي كتاب ، جلد بر كه دادهاند قرار
زماني عكاس ، نگاه از.مينگرد..او تو ، من ، به بيروح
كه دارد گمان او و ميكند محاصره را انسان كبر كه
را ،"چهاربخشي واژه" ،"روشنفكري" نسبت خود به ميتواند
در ديگر كه است پس آن از ميكشد ، خود در را نگاه بدهد
دايرهاي تنها او نگاه و نيست حيات نيست ، زندگي او نگاه
.ميگردد آنسو و اينسو كه است رنگي
ميانه مردانهاي كلاه "حاضر و گذشته پرتره" تصوير در
عكس ، درون عكس در.قديم از است عكسي آن لبه بر و است كادر
برسر تصوير تكيهگاه مانند كلاهي و نشسته صندلي بر مردي
او از كلاهي تنها و پيوسته تاريخ به اكنون مرد.دارد
.است پرتره خداداداش نظر از نيز عكس اين.است مانده
فرد ظاهري معرفينماي عام تعريف در شايد پرتره":ميگويد
درون گوياي زبان ميبايد پرتره من نگاه از ولي.است
".باشد انسان
نهالي رستن سفيد ، و سياه و بيعنوان عكس در خداداداش
نگاه پيش رويش اين.است كشانده تصوير به زمين از را نازك
حتي شايد برداريم را كاغذي كادر اگر و دارد ادامه بيننده
.كرد دنبال بتوان را نهالك اين رستن ادامه
عكاسي رشته دانشجوي و سال 1354 متولد "بيگلو محمد مرتضي"
طبيعت به متفاوت نگاهي بيگلو.است اسلامي آزاد دانشگاه
و رفتن و ماندن از لحظاتي مشاهده كه نهفراواقعي.دارد
.يافت ميتوان فراوان لحظات ميان اين از طبيعت در
"غروب" نام ميتواند بيننده كه عنوان بدون و رنگي عكسي در
.پيشروست بينور و تاريك زمينهاي نهد ، آن بر را
بوتهزارهاي و درختانميرود غروب به باختر در خورشيد
و فرورفتهاند درهم تنگ شفق چشمانداز در دشت بر روييده
شعله در بوتهزار و درختان سربرگهاي
.ميسوزد شفق فام سرخ
پيش را طبيعت تضاد سفيد ، و سياه ديگر ، عكسي در بيگلو
ناميده "طلوع" را تصور اين خود ، .ميگذارد بيننده چشمان
كوير بر را خود شعاع و خاسته بستر از خورشيد.است
خاستگاه و است افق در تصوير اين در نيز زندگي.ميتاباند
.شرق در نيز درختان
رشته دانشآموختگان از و است آمل زاده "ملاعباسي مجيد"
ساده بسيار را زندگي ملاعباسي.آزاد دانشگاه عكاسي
از زني كه است لحظهاي او عكسهاي در زندگي.ميبيند
است لحظهاي ميگذرد ، ساختماني درهاي و پنجرهها مقابل
سه كه است لحظهاي ميشود ، خارج سينما در از مردي كه
ميكنند ، عبور پياده عابر سپيد خطوط ازروي جامه سياه دختر
سنگين گلدانهاي بلندي و پستي و باغ طارمي انحناي حتي
ثبت و ميبيند ملاعباسي كه است زندگي از لحظهاي نيز
.ميكند
پيرمردي و است نيمكتي تصوير چپ گوشه عنوان ، بدون عكسي در
چمن سبز را نيمكت پشت فضاي قرينه ، به.خفته آن بر
نسل فاصله عكاس ، .هستند بازي مشغول كودك است40 پوشانده
است زندگي كوران در غرق نسلي كه است كشانده بهتصوير را
خواب به اكنون وظايف ، از فارغ نسلي و جواني تكاپوي در و
.تحرك تا است نيازمند بيشتر
كوير بر ردپاهايي.است آنسوتر سفيد و سياه ديگر ، عكسي
.ايستادهاند دورها آن در كه انسان آن 4 از افتاده ،
فراخ زمين دل در جادهاي كه شكل هر و نوع هر از ردپاهايي
محو باد دست به ديگر چندي ردپا.كشيدهاند بيدارودرخت و
از.بيدوام و گذراست كه زندگي لحظات همچون ميشود
بهچشم مجموعه اين در سفيد و سياه عكس قطعه ملاعباسي 15
.ميخورد
عكسهاي.دارد عكاسي در اي سابقه سال 10"سميع سهيلا"
فراوان اشيايي از استفاده با او.است لوكس تصاويري سميع
ميوه ، نوشيدني ، گيلاسي مرواريد ، رشته همچون دسترس در
خلق تصاوير نور و رنگ گرفتن بازي به و ماهي گوش بادبزن ،
ثبت از هدف وي.ميآيند تبليغات مناسب نظر به كه كرده
چيزي خواستم":ميكند عنوان اينگونه را تصاويري چنين
اين به.ببرد لذت آن ديدن از بيننده كه بياورم بهوجود
ساده اشياي و فرم و نور از بهره با كه رسيدم نتيجه
".بخشم عينيت را هدفي چنين ميتوانم
فرمهاي سفيد ، و زرد صورتي ، فيروزهاي ، ملايم رنگهاي
ميآيد چشم به سميع عكسهاي در كه نامنظم مربع و دايره
.نامردمي هياهوي اين در است صلح و آرامش از نمودي
زمين ميانه در يخ از ساخته مجسمهاي عكسها ، از يكي در
بلورين شفافيت از نگاه.ميآيد چشم به پارك برفآلوده
خود اثر سميع 14.ميرسد برف سپيدي به و ميگذرد مجسمه
.است آويخته ديوار به مجموعه اين در را
و ساله تبريزي ، 35 عكاس "شهرتياصل مجيد" از
زيباي هنرهاي دانشكده از عكاسي رشته فارغالتحصيل
تصاوير.ميآيد چشم به رنگي عكس قطعه تهران 14 دانشگاه
خود شهرتي عكسهاي در.است كرده جاودانه را كهنگي شهرتي ،
شنود به گوش او با و ميكنيم رها زمان جريان در را
كتيبههاي و سفالينهها دل در كه ميسپاريم حرفهايي
.است نهفته ديوارنوشتهها و ديوار پاي فروريخته
ديواري و شده برجسته تصوير جلوي در نسترن شاخه عكسي در
عكسهاي است ، شدن محو روبه مه در دورها آن در ويرانه
از استفاده با شهرتي.هستند دست اين از همه شهرتي
و هويت به كه آنچه تا كوشيده مدرن ابزار و تكنولوژي
.نگاهدارد زنده را دارد تعلق ما فرهنگ
ميانه در كه مسجد بارگاه و گنبد از نمايي ديگر عكسي در
ميرود هم آسمان و است تيره مسجد پيكره و شده ثبت غروب
.تيرگي به
عكاس ،"پرس ژيل" عكسهاي نمايشگاه ، از ديگري بخش در
و پاريس در سال 1946 متولد وي.ميبينيم را فرانسوي
به سال 1971 از.است فلسفه و سياسي علوم فارغالتحصيل
پرس.است مگنوم آژانس عكاسان از اكنون و آورده روي عكاسي
ميدهد ، قرار خود آثار دستمايه را انساني فرهنگ "عموما كه
ترك مهاجر كارگران زندگي خود تصويري مجموعه نخستين در
در كه سفيد و سياه عكس قطعه است170 كرده ثبت را آلمان
پيشرو ايران عكاسان خانه نمايشگاههاي دوره هشتمين و سي
پرس بوسني عكسهاي مجموعه از است برگرفتهاي دارد ، قرار
،"توزلا" مناطق در شهريور 1373 تا فروردين ماههاي در كه
.است شده تهيه "سارايوو" و "موستار" ،"مركزي بوسني"
و حيرت ترس ، از آكنده است نگاهي پرس ، ژيل اثر نخستين
به كولهاي با و كشيده سر بر ژاكت پسركي.مرگ از دهشت
او پي در و دارد دوربين دريچه به رو نگاه.ميگريزد دست
.ميگريزند نيز آنان.است روان انساني توده
نگاهي.ميكند ميخكوب خود جاي بر را بيننده پسرك نگاه
."چرا؟" ميپرسد تنها كه پرسوءال
و نشسته داغدار انسانهاي بيعنوان ، ديگر ، عكسي در
كه آنچه از متحير و زخمي مبهوت ، گريان ، ايستادهاند ،
باشد ، مادري كه شايد زني ، .است آورده سرشان بر همنوع
ويراني و جنگ ميانه دراست گرفته آغوش در را كودكي
.ميدهد نشان را خود انساني عواطف خالصترين و لطيفترين
سامان و كوله مرداني جنگ ، و ويراني آوارگان اردوگاه در
و بماند يا.منتظر و مضطربند و گرفته بغل و دست به زندگي
....بميرند گناه بيهيچ يا
اتومبيل پنجره سوي دو از دستهايي پرس ، آثار از يكي در
دستهايي تنهانميبيني چهرهاي.هستند خداحافظي حال در
و كند حس را آشنا حرارت آخرين تا چسبيده شيشه به كه است
نگاه.باشد ديدار آخرين اين كه شايدبسپارد ياد به
او عكسهاي.است مسئول پرس ژيل تصاوير مقابل در بيننده
است نيشتري همچون تصوير هر.است انساني وجدان بيداركننده
پرسشي و ميآيد فرود انسان وجدان صيقلي سطح بر كه
چنين؟ چرا و چگونهايم ما كه دارد پي در بيجواب
سنخيتي هيچ كه است نمايشگاه از بخشي تنها پرس ژيل آثار
.ندارد آثار ديگر با
چشم به تصاويري موضوع ، دست هر از كه نمايشگاه اين در
تجمل ، و شكوه زندگي ، لحظاتگذراي طبيعت ، انسان ، ميآيد ،
به ديگر سطري چند در كه عكاسي نوپايان آثار حتي و كهنگي
آن صاحبان نخست ، آنكه و دارند اشتراكي پرداخت خواهيم آن
مطلوب مضامين كه دوم و هستند بوم و مليت يك از تصاوير
و است طبيعي كه آنچه.است شده كشانده تصوير به زندگي
.روز گذران چارچوب با مطابق
از نمايشگاه برگزاري مسئول گفته به كه پرس ژيل آثار
نمايشگاه در ارائه ويژه و شده برداشت او آثار مجموعه
انسانيت مرگ و ويراني جنگ ، از است ، گذرانده را چاپ مراحل
جبري و گذرا لحظات از نيز جنگ كه اگرچه.ميگويد سخن
و پرس عكسهاي ميان ارتباطي هيچ حال اين با است حيات
.يافت نميتوان نوجوانان آثار بخش سواي ديگر بخشهاي
پرترههاي پيرزاده ، سوررئال تصاوير مشاهده از پس بيننده
ملاعباسي ، اجتماعي مضامين بيگلو ، طبيعت خداداداش ،
با اصل ، شهرتي جاودانههاي و سميع سهيلا لوكس عكسهاي
دندان خشم به و اجبار به ناگاه ، پرس عكسهاي به نگاه
را تبسمش جاي زهرخندي انسان دنائت از و ميفشارد برهم
آثار كه است آن بر تصور.ميآيد ناباوري از كه ميگيرد
چرا.گيرد قرار خود سنخ و جنس از آثاري كنار ميبايد پرس
خود احساس ناگاه به دروني آرامش يك كسب از پس بيننده كه
به پرس عكسهاي مشاهده از كه مييابد شكسته و شده له را
.است شده دچار چنين ،
ارتباط كه آنجا از ميگويد نمايشگاه برگزاري مسئول
عكاسان شناخت و كم بسيار خارجي عكاسان با ايراني عكاسان
ما است ، عكاسي حرفه در ضروريات از ايشان آثار و خارجي
آثار از بخشي عكاسي ديگر مجموعههاي كنار در وقت هرچند
نمايش به و ميكنيم انتخاب عكس مجموعههاي از را آنان
اين براي پرس آثار انتخاب ميشود تصور كهميگذاريم
.است گرفته صورت تعمق و بررسي بدون نمايشگاه
آثار از نمايشگاه برگزاري از عكاسان اين آيا كه ميپرسيم
آنان از برخي كه ميگويد وي خير؟ يا ميشوند مطلع خود
نيست ميسر هم ما براي ديگرند ، دنيايي در اكنون و درگذشته
.بدهيم اطلاع هستند حيات قيد در كه آنان به كه
به ايران ، عكاسان خانه نمايشگاه هشتمين و سي جنبي بخش
"فردا عكاسان انجمن" هنرجويان كه نوجوان عكاسان آثار
نوجوانان ويژه تشكل انجمن ، اين.است يافته اختصاص هستند
دفتر مجموعه در كه است مدتي و است عكاسي به علاقهمند
آغاز را خود فعاليت ايران عكاسان خانه نوجوانان و كودكان
.است كرده
سامگيس بنفشه
|