تغيير به گرايان كاركرد رويكرد
شگرف تحولات و تغيير اصل بر همواره جهان تاريخ:اشاره *
كافي دهنده توضيح را امري چنين كارشناساندارد تاكيد
اين از.علميميدانند و اقتصادي هاي شكوفايي براي
انقلابات و تغييرات تا دارد مسئوليت شناسي زاويهجامعه
نويسنده.نمايد تفسير دارد ، وجود آنچه به توجه با را
تغيير پيرامون يكي تفسير دو به رويكرد ، اين با زير مقاله
تضاد شناسي جامعه مكتب دو در انقلاب پيرامون ديگري و
حتي نموده سعي و است كرده توجه كاركردگرايان و گرايان
بر تاكيد با عليالخصوص را واضحي تصوير المقدور
.دهد ارائه تحول و تغيير از كاركردگرايان تئوريهاي
مقالات گروه *
"انقلاب تعاريف"
انقلاب پديده براي مترادفي "تقريبا تعاريف شناسان جامعه
به كه دادهاند ارائه خود نظر مورد مشخصات به توجه با
.ميشود اشاره آن مورد چند
جنبش.ويژگي 1 سه به توجه با را انقلاب گيدنز ، آنتوني
.دگرگوني 3 يا اصلاح عمده فراينده.تودهاي 2 اجتماعي
.ميكند تعريف ذيل صورت به خشونت كاربرد و تهديد
خشن وسايل طريق از دولتي قدرت تصرف از است عبارت انقلاب
از بعدي استفاده منظور به تودهاي جنبش يك رهبران بوسيله
گيدنز ، آنتوني) اجتماعي عمده اصلاحات ايجاد براي آن
(ص 652 جامعهشناسي ،
ساختي.بودن 2 جمعي.خصوصيت 1 چهار به توجه با روشه گي
بودن استوار و مداوم.بودن 4 شناخته زمان طول در.بودن 3
طول در رويت قابل تغييري:را اجتماعي تغيير زودگذر ، نه
ساخت روي بر نباشد ، كمدوام يا و موقتي كه صورتي به زمان
جريان و گذارد اثر جامعه يك اجتماعي سازمان وظايف يا
ص اجتماعي ، تغييرات روشه ، گي) نمايد ، دگرگون را آن تاريخ
.ميكند تعريف (26
تام دگرگوني توصيف براي انقلاب اصطلاح آبراكرامبي نيكلاس
از يكي فقط حكومت سياسي تغييرات كه اجتماعي ساختار در
،...و آبراكرامبي نيكلاس).ميبرند بكار است آن تجليات
(ص 321 شناسي ، جامعه فرهنگ
:را انقلاب سوروكين
رسمي قانون در خشن و سريع غيرمترقبه ، بالنسبه دگرگونيهاي
نمايانگر كه ارزشهايي نظام و نهادها يا گروهها ناكاراي و
غير اعتقادات و گروه رسمي قانون بين ناسازگاري است ، آن
تخاصم همچنين و قوانين مورد در آن اعضاي از برخي رسمي
انقلاب.ميداند گروه اساسي ارزشهاي مورد در ناپذير آشتي
سياسي انقلاب سوركيناست مردم از وسيعي جمع شركت متضمن
را سياسي انقلاب و ميداند متمايز اقتصادي انقلاب از را
علوم دايرتالمعارف ساروخاني ، ).ميداند تمام و تام
(ص 642 اجتماعي ،
در گروه يك بنيادي و ناگهاني جانشيني را انقلاب:برينتون
ديگر گروه جاي به سرزميني يك در و سياسي مجموعه يك اداره
.ميداند
كليه كه است استوار واقعيت اين بر گرائي كاركرد بنياد
كار به بقايشان و دوام اجتماعي نهادهاي و مناسبات و سنن
بر كل يعني اجتماعي نظام در كه دارد بستگي وظيفهاي يا
كل در آنها سودمندي و فايده است مطرح آنچه دارند ، عهده
گروههاي كليه تا ميكنند تسهيل را مبادله زيرا است ، نظام
لحاظ از اگر موجود نهادهاي حتي و بهرهجويند آن از درگير
سودمندند اقتصادي غير جهات از نباشند سودمند اقتصادي
توسلي ، )وظيفهاند و كار داراي نظام كل در يعني
(ص 212 شناسي ، جامعه نظريههاي
.دارد وجود بينش دو گرايان كاركرد در تعادل مورد در
طريق از كه ميكنند استدلال چنين عدهاي:اول بينش.1
جهت در اجتماعي نهادهاي با سازگاري و متوالي دگرگونيهاي
اجتماعي روابط در "تعادلها" پارهاي"نهايي وضعيتهاي"
و متوالي دگرگونيهاي يعني فرايند ، اينميشود ايجاد
بينش ، اين در.ناميدهاند اجتماعي تطور را مجدد سازگاري
ايجاد كنشهايي اجتماعي نظام در خود تعادل ، نهايي مرحله
برعكس.ميسازد نزديكتر نظر مورد هدف به را آن كه ميكند
عين در و نگيرد قرار تاكيد مورد تعادل نهايي مرحله اگر
جهتش اجتماعي تطور شود ، حفظ و يابد ادامه پويا تعادل حال
به بلكه نميرود پيش هدف سوي به راست يك و ميكند گم را
توسلي ، )انجاميد خواهد متناوب و بيهدف و موقت سازگاري يك
(ص 227 شناسي ، جامعه نظريههاي
تطور با "اساسا كه گرايان كاركرد از عدهاي:دوم بينش.2
ندارند ، كاري سرو آن با "اختصاصا يا ندارند توافق اجتماعي
بر تاكيدشان و داخلي انفعالات و فعل بحثشان محور
نهايي مرحله به كه بيآن.است نظام دروني كاركردهاي
"اساسا تاكيد صورت اين در.كنند توجه محيط به يا تعادل
بر تاكيد اول مورد در كه حالي در است سازگاري انطباق بر
ديدگاه ، اين در.است پويا تعادل و محيطي وضعيت يا هدف
كلي جهتگيريهاي با رابطه در معيني لحظه در نظام وضعيت
توسلي ، )ميگيرد قرار بررسي مورد اجتماعي نظام
(ص 227 شناسي ، جامعه نظريههاي
"دوركيم اميل"
نداشته وجود تمايلات كردن محدود براي اخلاقي اقتدار اگر
.بود خواهند ناخشنود ابد تا آدميان باشد ،
بود ناخشنود آن عواقب و فرانسه انقلاب از كه دوركيم
اينگونه وقوع شاهد كه ميكرد آرزو جامعه براي را شرايطي
.نباشد حوادث
فكري تاريخ در ريشه بيشتر دوركيم افكار پارسونز نظر به"
بويژه فرانسه فكري تاريخ انديشي روشن سنت.داشت فرانسه
عميقي تاثير تحت را دوركيم افكار منتسكيو ، و روسو آثار
بيشتر همه از روسو عمومي اراده مفهوم.بودند گذاشته
اين طبقبود داده قرار تاثير تحت را دوركيم انديشه
نظر برخلاف و است اجتماعي همبستگي تجلي همان جامعه مفهوم
خلاف بر و نيست اقتصادي شخصي نفع بر مبتني گرايان فايده
استوار سياسي فرمانروايي از شهروندان اطاعت پايه بر هابز
جامعه بزرگان انديشه و زندگي كوزر ، لوئيس) "نيست است ،
(ص 212 شناسي ،
جامعه تعادل حفظ طرفدار كاركردگرايان تمام همانند دوركيم
نداشت ، مساعدي نظر خشونت كاربرد و انقلاب به وهيچگاه بود
:مينويسد آرون ريمون
و ندارد اعتقاد آميز خشونت وسائل بخشي نتيجه به دوركيم"
از را كارفرمايان و كارگران تعارض"خصوصا طبقاتي نبرد
تاريخي جنبش محرك نيرو يا جديد جامعه اساسي عناصر
جامعه در انديشه اساسي مراحل آرون ، ريمون) "نميداند
(ص 405 شناسي ،
و ميانديشد اجتماعي معضلات حل به چيز هر از بيش دوركيم
اجتماعي معضلات حل به شناسي جامعه اگر":ميگويد
داراي را علم هماره و "نميارزد تفكر ساعتي به نيانجامد
و كند دخالت اجتماعي مسائل كهدر ميداند قدرت اين
:ميگويد و نماند بيتفاوت
نيست عملي پارسامنشي اين از سترونتر و بيهودهتر چيزي"
است نيافتاده جا درستي به هنوز علم كه اين بهانه به كه
در و گيرد كناره ديگر امور از بايد عالم كه ميگويند
.بايستد بيتفاوت نظارهگر همچون عمومي رويدادهاي برابر
(ص 239 شناسي ، جامعه در نظري تفكر اسكيدمور ، )
اجتماعي تعادل خوردن بههم باعث كه عواملي دوركيم
همانند را عوامل اين ريشه او است نموده ذكر ميشوند
علت و ميداند ديگر اجتماعي واقعيتهاي در نظراتش تمامي
.ميداند ديگر اجتماعي پديده را اجتماعي پديده هر
"اجتماعي ارزشهاي"
براي اجتماعي ارزشهاي محوريت به "عموما كاركردگرايان
شكل را جامعه اينان.دارند اعتقاد جامعه بقاي و دوام
ميزان و ميدانند جامعه آن موجود ارزشهاي براساس گرفته
افراد وجود در ارزشها اين ريشه عمق به را جامعه قوام
ميكنند تصور حالتي را اجتماعي همنوايي.ميدانند جامعه
جامعه بر حاكم ارزشهاي پذيرفتن سر بر جامعه افراد كل كه
نظامي و باشند داشته توافق شده پذيرفته هنجارهاي و
خود نظر مورد اهداف به رسيدن جهت در متعادل و هماهنگ
به "خصوصا دوركيم و "عموما كاركردگرايانآورند بهوجود
دوگانگي اينان.دارند ويژهاي تاكيد اجتماعي اجماع مساله
ارزش دو بين جامعه افراد كه ميدانند حالتي را ارزش
را يكي اختيار به نتوانند و بمانند سرگردان شده ارائه
اجتماعي زندگي دستورالعمل كه است حالت اين در.برگزينند
اما و.شوند عمل وارد جامعه متوليان بايد و ميشود كم
و بقاء براي خطرناك را آن كاركردگرايان كل كه وضعيتي
حالت اين در است ، جامعه از بيگانگي ميدانند جامعه دوام
و نپذيرفته را اجتماعي نظام بر حاكم ارزشهاي جامعه افراد
.ميشود پاشيده هم از نيز عمل قواعد هنجار
نگراني ابراز خطري از خود سياسي نوشتههاي در دوركيم
مهم را اجتماعي هنجارهاي كه افرادي ناحيه از كه ميكند
جامعه ميبرند سر به پريشاني حالت نوعي در و نميدانند
جامعه فرهنگ... و ابراكرمبي نيكلاس).ميكنند تهديد را
(ص 133 شناسي ،
برابر در را جامعه افراد واكنش دوركيم بالا نوشته در
مورد مطلوبشان هنجارهاي و ارزشها كه ميداند وضعيتي
:ميگويد ديگر جاي در دوركيم.شدهاند واقع تهديد
بلكه نيست ، اقتصادي مشكل اول درجه در اجتماعي مشكل"
تعارضها كه افراد احساسات يعني است ، اجماع مشكل "خصوصا
گذاشته كنار خودخواهيها مييابند تخفيف آنها پرتوي در
اجتماعي مشكل.ميشود مربوط ميگردد حفظ آرامش و ميشوند
تبديل فرد كه است آن سر بر سخن.است "شدن اجتماعي" مشكل
ممنوعيتها ، اجتماعي ، فرامين به واحترام شود جامعه عضو به
وي وجود در است ناممكن جمعي زندگي آنها بدون كه تكاليف ،
جامعه در انديشه اساسي مراحل آرون ، ريمون).بندد نقش
(ص 403 شناسي ،
و كرد بررسي را جامعه مرضي حالت خود تحليلهاي در دوركيم
.است پرداخته آن بيمارگون ويژگيهاي به
پاشيدگي هم از يا فقدان يعني نابساماني از دوركيم"
بررسي در كه است مفهومي اين و ميگويد سخن هنجارها
از بعضي سپس دوركيم.كرد خواهد بازي مهمي نقش خودكشي
نارساي تطبيق اقتصادي ، بحرانهاي مانند ديگر نمودهاي
برابر در افراد عدول و خشونت خويش ، كار شرايط با كارگران
.ميگذراند نظر از را اجتماع
از و جامعه هر بقاي براي را بنياني ارزشهاي وجود دوركيم
عنوان به را ارزشها اين نبود و دانسته لازم نوعي هر
جدي خطري و تهديد كند حفظ را جامعه قوام كه اساسي محوري
:ميگويد و ميداند
معادل چيزي فردي ، تمايزپذيريهاي بر مبتني جوامع در حتي"
آنها بر ساختگي يا مكانيكي همبستگي كه جوامعي جمعي وجدان
وجود همگاني مشترك ارزشهاي باورها ، يعني بود حكمفرما
حد به باورها و شوند ، تضعيف مشترك ارزشهاي اين اگر.دارد
.ميگيرد قرار پاشيدگي هم از خطر در جامعه گردد تنگ افراط
(ص 357 جامعهشناسي ، در انديشه اساسي مراحل آرون ، ريمون)
"فردگرايي"
فرد سازنده را جامعه و جامعه محصول را فرد كاركردگرايان
بقا در كننده تعيين جايگاهي فرد مكتب اين در پس ميدانند
را اجتماعي ساختهاي هرچند داشت نخواهد جامعه دوام و
.ميداند افراد از شده تشكيل
جمع به و نميگيرد نظر در را افراد جمع حاصل مكتب اين
اقتداري داراي را جامعه بلكه ندارد عنايت افراد عددي
كه ميسازد را ، كيفيتي جمع ميداند ، اجزاء اين وراي
فرد خاطر همين به است ، آنها عددي جمع از قدرتمندتر بسيار
كه ميبيند سالم را جامعهاي و ميداند جامعه مقهور را
بيان به باشند آن تعادل خدمت در متجانس كليتي در افراد
.شود برآورده جمع منافع تا گذشته خود از فرد بهتر
استقلال و باشد جمعي وجدان مقهور بايد دوركيم نظر در فرد
باعث اجتماعي تغييرات و ميگيرد قرار چارچوب همين در وي
.شود خارج محدوده اين از فردي آزاديهاي كه نميشود
از حاصل فردگرايي ايجاد را مركزگريز عوامل از يكي دوركيم
كه ميداند جديد جوامع در جمعي وجدان كامل كنترل عدم
.بيانجامد جامعه تلاشي و تجزيه به است ممكن
شرايط جديد ، جوامع خاص نمود اجتماعي ، تمايزپذيري"
آن در كه جامعهاي در فقط فرد است فردي آزادي آفريننده
دست از را خويش چيرهكننده صلابت از بخشي جمعي وجدان
.باشد داشته عمل و راي استقلال نوعي ميتواند است داده
حفظ از عبارتست عمده مشكل فردگردايي ، جامعه چنين در
همبستگي برود بين از كلي به اگر كه جمعي وجدان حداقل
ريمون)".انجاميد خواهد اجتماعي تلاشي و تجزيه به اندامي
(ص 356 جامعهشناسي ، در انديشه اساسي مراحل آرون ،
فرد رابطه در را جامعه دوام و بقاء ديگر جايي در دوركيم
در را فرد كاركردگرايان كل كه گفتيم.ميداند گروه و
به مشخص هدف سوي به پيشرونده و متعادل و هماهنگ نظامي
افراد اين است ممكن گاهي اما ميشناسد اجتماعي فرد عنوان
سطح در و نكنند اطاعت خويش گروه هنجارهاي از راحتي به
نپذيرند را جامعه در موجود هنجارهاي و ارزشها گستردهتر
خواستههايي و نمايند طرح را سئوالاتي قواعد براي و
اين در باشد عاجز آنها جواب از جامعه كه باشند داشته
:ميگويد دوركيم.شد خواهد متزلزل گروه با فرد رابطه صورت
ديگر ، جامعهاي نوع هر مانند جديد جوامع مركزي مشكل"
جهت آن از رابطه اين گروه ، با فرد رابطه از عبارتست
است ، كرده پيدا آگاهي لزوم حد از بيش فرد كه شده دگرگون
فرمان نوع هر وي كه است آن از مانع او آگاهي چندانكه
گونه اين ديگر سوي از اما ، .بپذيرد كوركورانه را اجتماعي
خود با را خطرهايي است مطلوب خود ، خودي به كه طلبي فرديت
كه باشد داشته مطالباتي جامعه از است ممكن فرد زيرا دارد
انضباطي كه اينجاست در باشد عاجز آنها برآوردن از جامعه
".شد خواهد آن تحميل به قادر جامعه فقط كه ميشود لازم
(ص 358 جامعهشناسي ، در انديشه اساسي مراحل آرون ، ريمون)
گراوند اردشير
دارد ادامه
|