چرا؟ داريد سليقهاي چه
شده تعطيل روزنامه مسئول مدير
ابتدا را توس روزنامه
:توس
گشتند دليلش دنبال بعد و بستند
چرا؟ داريد سليقهاي چه
ميزنند كسي ذوق توي بدسليقگي خاطر به كه اوقات گاهي
ملاكهاي سمت به كمكم او شود باعث كار اين است ممكن
و سليقه مقلد بعد به آن از هم شايد و شود كشيده مناسب
.شود ديگران نظر
كه حالي در.است چند ساعت بپرسم ميتوانم خانم ببخشيد
پنجره از تازه گزارش يك سوژه دنبال به افكارم در غرق
نگاهي و برگرداندم را سرم بودم شده خيره بيرون به اتوبوس
.است دقيقه ده و سه:گفتم و انداختم ساعتم به
نه يا شده حرفم متوجه ببينم تا كردم نگاه را او وقتي
را من متعجب نگاه وقتي و دوخته چشم مچيم ساعت به ديدم
نباشد فضولي اگر:گفت و كرد تشكر آمدو خودش به ديد
مدتي من چون.خريديد كجا از را ساعتتان بپرسم ميخواستم
باشد دلخواهم كه مدلي اما هستم ساعت خريد فكر در است
وقتي زيباست و ظريف خيلي شما ساعت ولي.نميكنم پيدا
كرد تعريفي آن انتخابكننده سليقه از است هديه اين گفتم
.نگفت چيزي ديگر و
حالي در راه در و شدم پياده من و رسيد ايستگاه به اتوبوس
اين كجاي آخه گفتم دلم توي ميكردم نگاه ساعتم به كه
بود نشده خراب چرميام بند ساعت اگر زيباست و ظريف ساعت
بدسليقه خانم اين من نظر به چقدر.نميبستم را اين "اصلا
.بود
نهاد ، طبيعت ، معناي به لغوي نظر از لغت فرهنگ در سليقه
از كه است امري اجتماعي نظر از اما است ذوق و رسم سرشت ،
عنوان به سپس و ميشود حاصل ديگران با فرد اجتماعي روابط
آورده بدست خود جمعي زندگي در فرد كه آموزشهايي از يكي
شخصي را اجتماعي آموزش اين نميتوان ولي.ميآيد حساب به
ديگران با خويش روابط از اينكه از پس فرد چون ندانست
پديده يك عنوان به را آنها برميگزيند را خود معيارهاي
كه اجتماعي پديدهاي را آن ديگر و كرده حفظ و تلقي شخصي
.نميداند رسيده او به ديگران از
و خوشسليقه شما نظر به و داريد سليقهاي چه شما راستي
معيارهاي و ميگيرد شكل اساس برچه افراد بودن بدسليقه
چه سليقه نوع و است چيزهايي چه بدسليقه و خوشسليقه فرد
سليقه كه افرادي ميدانيد آيا دارد؟ جامعه در ارزشي بار
روابط در را عكسالعملهايي چه ندارند ديگران نظر از خوبي
...و ميبينند ديگران با خود اجتماعي
صحبت گرم هم با كه شدم خانمي دو متوجه پاركها از يكي در
بود خانهدار و ساله عابدي ، 45 ليدا آنها از يكي.بودند
ديد نوع به سليقه:ميگويد و ميداند شخصي امري را سليقه
ديدي چه با خريد هنگام به فرد اينكه به برميگردد افراد
انتخاب دارد لازم را آنچه ملاكي و معيار چه به توجه با و
-رضوي مهيا.ميدهد قرار مدنظر را خصوصياتي چه و ميكنند
سليقه از نميتوان":ميگويد سليقه مورد در نيز -دانشجو
در ديگران كه قضاوتي به افراد سليقه چون كرد خاصي تعريف
".دارد بستگي ميكنند او مورد
صف در خردسالش دختر همراه به كه فرقاني مريم از وقتي
خوشسليقه كسي چه به شما پرسيدم بود ايستاده اتوبوس
من شوهر خوشسليقه":ميگويد و ميكند خندهاي ميگوييد
نظر به بگذريم كه شوخي از وليكرد انتخاب را من چون است
عده سوي از ميكند انتخاب آنچه كه است كسي خوشسليقه من
".شود پسنديده زيادي
اين در بود ايستاده كنارش در كه -ساله 22-احمدي شيوا
خوب سليقه نشانه را خاصي ملاكهاي هركسي":ميگويد مورد
نظر از و كنم انتخاب را كالايي من است ممكن.ميداند
.نباشد جالب زياد ديگري نظر از ولي باشد مناسب خيلي خودم
اينكه به برميگردد ديگران سوي از من دانستن خوشسليقه
آنها ملاكهاي با كردهام انتخاب من كه آنچه حد چه تا
خوشسليقه را من باشد داشته همخواني اگر.دارد همخواني
".ميگويند بدسليقه من به باشد نداشته اگر و ميدانند
ميكنند انتخاب كه آنچه افراد بعضي كه باشيد ديده شايد
جلب را خاصي توجه چنيني اين خصوصياتي و رنگ و شكل نظر از
احساسات ميكند برخورد آنها با كسي هم وقتي و نميكند
قبال در فقط تنها شايد و نميدهد بروز خود از را خاصي
نظر هيچ ولي است "مبارك":بگويد او به خريده كه آنچه
با كه هستند هم افرادي اماندهد آن مورد در ديگري
و ميكنند جلب خريدهاند آنچه به را همگان نظر انتخابشان
آنچه از آنها با برخورد هنگام به ديگران تا ميشوند باعث
نشاني حتي بلكه كنند تمجيد و تعريف تنها نه خريدهاند كه
.بگيرند او از كرده خريد آنجا از كه را جايي
اجتماعي پديدهاي را سليقه ميتوان كه است اساس همين بر
براساس را انتخابيش ملاكهاي و معيارها فرد كه دانست
از اگر كه طوري بهبرميگزيند ديگران با اجتماعيش روابط
لباس و كفش كيف ، مانند اجناس خريد در ديگران انتخاب نوع
آن داشتن دست در با نيز خودش ميكند سعي بيايد خوشش...و
دارد دوست زيرا برود ، نيازش مورد اجناس دنبال به معيارها
.بپسندند همه ميكند انتخاب را آنچه
مانتو خريد براي دوستش همراه كه مرادخاني خانم از وقتي
خوشسليقه را كسي چه شما كه پرسيدم بود آمده فروشگاهي به
را ، او":ميگويد و ميكند دوستش به اشارهاي ميدانيد؟
و دارد هماهنگي همه ملاكهاي با ميپسندد او كه هرچه چون
را او دليل همين به هم من.ميكنند تعريف او خريد از همه
نظر ميكنم كه انتخابهايي مورد در تا آوردهام همراه
اگر ولي ميخرم را آن بداند مناسب را انتخابم اگر.بدهد
.نميخرم نداند
خوشسليقه علت او دوست از و ميكنم استفاده فرصت از
تربيت نوع خاطر به شايد":ميگويد او و ميپرسم را بودنش
خانهداري و غذا پخت از امور همه در چون باشد مادرم
با زن "واقعا...و پوشاك و خانه وسايل خريد تا گرفته
مادرم نظر مطيع لحاظها اين از هم پدرم حتي است سليقهاي
نظر هر از كند انتخاب او كه آنچه ميداند چون است
تربيت نوع اين خاطر به ميكنم فكر نتيجه در.است برازنده
خاطر به هم دوستان و شدند نيز من معيارهاي او معيارهاي
".ميپذيرند را من سليقه دارند كه لطفي
روي بر ميتواند افراد اقتصادي وضعيت و درآمد آيا ولي
براساس را آنها معيارهاي و بگذارد تاثير آنها سليقه
چيز هر براي افراد از بعضي.دهد تغيير دارند كه درآمدي
ميدانند برازنده نظر هر از را آن بدهند زيادي پول وقتي
كه قيمتي با اجناس از بعضي كه معتقدند ديگر گروهي اما
.ميآيند گرانتر نظر به نداشته همخواني دارند
يك دخترش تولد براي كه بانك بازنشسته كارمند كيهاني
و اجتماع":ميگويد مورد اين در بود كرده انتخاب روسري
روي بر خانوادهها اقتصادي وضعيت "مخصوصا زندگي محيط
مالي امكانات وقتي چون ميگذارند ، تاثير آنها انتخاب
.دهد نشان را خويش سليقه ميتواند بهتر فرد باشد فراهم
همگي...و ساختمان يك ساخت تا گرفته كالايي خريد از حال
سرذوق را افراد جامعه اگر.دارد مادي وضعيت به بستگي
اگر چون ميگذارد مثبت تاثير هم آنها سليقه روي بياورد
سويي از اما داشت نخواهي هم خوبي سليقه باشي نداشته ذوق
پول اگر كه طوري به دانست ، هنر يك ميتوان را خوشسليقگي
هم اگر ولي ميدهي نشان بيشتر را خلاقيت باشي داشته
تنها نه ميكني كه انتخابي با ميتواني باز باشي نداشته
نيز ساده پذيرايي با مهماني يك در حتي بلكه خريد در
".دهي بروز را خودت سليقه
در بود روسري كردن كادو مشغول كه فروشگاه فروشنده صفايي
شكل را سليقه آنچه":ميگويد سليقه شكلدهنده عامل مورد
ارتباط با هم ديد اين كه است ، باز ديد داشتن ميدهد
".ميآيد بدست مردم با بيشتر
در طباطبايي علامه دانشگاه روانشناسي استاد سخاوت دكتر
خود سليقه عنوان به را چيزي افراد":ميگويد سليقه مورد
آن و هست هم ديگري عده قبول مورد بدانند كه دارند قبول
كه كسي كلي طور به.باشند او اعتقاد مورد بايد عده
به ميگيرد قرار آدمها بيشتر تاييد مورد انتخابش
انتخاب براي ملاكهايي همه چون.ميشود معروف خوشسليقگي
".است ديگران ملاكهاي از موفقتر بعضي ملاكهاي ولي دارند
با برخوردهايي چه و ميشود؟ گفته كسي چه به بدسليقه
.ميشود آنها
خوبي سليقه كه هستند هم كساني خوشسليقه افراد كنار در
رنگ و شكل نظر از چه ميكنند انتخاب كه را آنچه و ندارند
را توجهي هيچ خصوصيات ديگر و مدل و ساخت نوع نظر از چه و
.نميكند جلب
بعضي.دارد ديگران معيارهاي و قضاوت به بستگي سليقگي بد
نظر ديگران مورد در خودشان كه همانطور انسانها از
.هستند خودشان به نسبت نيز ديگران نظرات بند در ميدهند ،
بد يكي نظر در سليقهاي است ممكن شد گفته كه همانطور ولي
و برداشت نوع به بستگي اين.باشد خوب ديگري نظر در ولي
.دارد ديگران معيارهاي
را خودش كه خانمي كتابخانهها از يكي محوطه بيرون در
طور به":ميگويد رابطه اين در ميكند معرفي ناصري فريبا
من سليقه با اگر ميكند انتخاب را چيزي كسي وقتي كلي
عمومي معيارهاي با اگر و ميگويم بدسليقه او به نخواند
".ميگويند بدسليقه او به باشد نداشته همخواني جامعه
بيشتر را ملاك كه است كسي بدسليقه":ميگويد سخاوت دكتر
فردي خوشايندي دنبال به و ميدهد قرار خودش خوشآمدن
نتيجه در نباشد مشترك گروه اعضاي با معيارهايش و باشد
".نميگيرد قرار تاييد مورد زياد
ديگران شماتت مورد چگونه بدسليقه افراد كه ديد بايد اما
.ميگيرند قرار
آقايي صحبتهاي متوجه طلافروشي مغازه يك ويترين كنار در
ويترين از نقطهاي به كه حالي در مرد.شدم همسرش با
قشنگ وسطي گردنبند آن":ميگفت همسرش به ميكرد اشاره
بابا ، نه":گفت و انداخت نقطه آن به نگاهي خانم "است
خودم به ".سليقهات اين با هم تو درشتي اين به چيه اين
كسي به شده حال به تا خانم ببخشيد":گفتم و دادم جرات
"؟!سليقه بد بگوييد
شد باخبر گزارش موضوع از وقتي و انداخت من به نگاهي خانم
چون نميزنم را حرف اين وقت هيچ من نه":گفت جديت با
انتخاب او كه چيزي است ممكن دارد عقيدهاي و ايده هركسي
".باشد خوب هم خيلي خودش نظر از باشد كرده
لب بر خاصي لبخند كه همسرش به نگاهي و كردم تشكر او از
.دادم ادامه راهم به و انداختم داشت
حوله مغازه از كه برخوردم دختري و مادر به طرفتر آن كمي
شده حال به تا كه پرسيدم دختر ازميشدند خارج فروشي
مادرش به نگاهي او.كنيد مسخره سليقهاش خاطر به را كسي
ديروز.گرفتهام ايراد ولي نه كه مسخره":گفت و انداخت
و نيامد خوشم رنگش از "اصلا كه بود خريده روتختي مادرم
آمديم امروز بالاخره تا گرفتم ايراد او سليقه از اينقدر
".كرديم عوض را آن و
تنها و انداختم بود نايلون داخل كه تختي رو به نگاهي
!است "مبارك" بگويم توانستم
با برخورد در كه كلماتي اوقات گاهي و نگاه و صحبت لحن
تفهيم را موضوع اين او به ميشود بدل و رد بدسليقه فرد
ممكن نتيجه در و نيست برخوردار خوبي سليقه از كه ميكند
سليقه در كه تفاوتي دنبال به موضوع اين درك براي است
تا بگردد ميدانند خوشسليقه را او همه كه فردي با خودش
به بسا چه.است خوشسليقه ديگري و بدسليقه او چرا بفهمد
كه آنچه مورد در نيز ديگران از نظرخواهي و كردن جو و پرس
بد و خوشسليقگي ملاكهاي تا بپردازد خريده خوشسليقه فرد
.كند پيدا را سليقگي
را ديگران ملاكهاي كه مواردي در است ممكن افرادي چنين
دچار كنند درك نميتوانند ولي ميشنوند و ميبينند
براي خاصي معيار ديگر و شوند معياري و شناختي ناهماهنگي
رو ديگران از تقليد به و باشند نداشته خود انتخاب
.ميآورند
كار مشغول گلفروشي مغازه در كه -ساله 32- سميعي احمد
به كه اوقات گاهي":ميگويد ديگران تمسخر مورد در بود
كار اين است ممكن ميزنند كسي ذوق توي بدسليقگي خاطر
و شود كشيده مناسب ملاكهاي سمت به كمكم او شود باعث
".شود ديگران نظر و سليقه مقلد بعد به آن از هم شايد
سليقه از من كه دارد امكان":ميگويد او شريك شفيعي حسن
چون بوده واقعي ايرادم ولي باشم گرفته ايراد ديگران
سليقهها بعضي ولي پسندند عامه كه هستند سليقههايي
".باشد عامهپسند كه است خوب سليقهايفردند منحصربه
دوست آدمها از بسياري كه است صفتي خوشسليقگي حال هر در
ارزش را خوشسليقگي مردم از بعضي ولي شوند آن صاحب دارند
.نيستند قائل خاصي ملاك آن براي و نميدانند
كسي سليقه بودن بد يا خوب ":ميگويد دانشجو -اميني خانم
اين مهم بلكه نيست مهم برايم زياد هستم همنشين او با كه
".باشيم نداشته سليقه اختلاف كه است
جامعه در خوب سليقه داشتن آيا اينكه مورد در سخاوت دكتر
در را فرد محبوبيت خوشسليقگي":ميگويد نه يا است ارزش
.است محبوبيت از متفاوت منزلت و ميبرد بالا اجتماع
زيرا ميكنند توجه محبوبيت به بيشتر جوانان و خانمها
آن هم مردم از بيشتري تعداد ميپسندند را آنچه ميخواهند
و گرمتر ارتباطات ميشود باعث محبوبيت اين و بپسندند را
".شود صميمانهتر
و ملاك و قضاوت براساس كه اجتماعي است امري سليقه پس
كه كند انتخاب را كالايي كسي اگر و ميگيرد شكل معيارها
به باشد داشته همخواني مردم از زيادي تعداد ملاكهاي با
ميل باب فقط او انتخاب اگر ولي ميشود معروف خوشسليقگي
فردي عنوان به نخواهند جامعه معيارهاي با و باشد خودش
بر مستقيم تاثير اجتماع واقع در.ميشود شناخته بيسليقه
جداي نميتواند هيچكس چون و دارد افراد سليقه نوع روي
.شود همرنگ جماعت با ميكند سعي كند زندگي جامعه و جمع از
محققي سپيده:تهيهكننده
شده تعطيل روزنامه مسئول مدير
ابتدا را توس روزنامه
:توس
گشتند دليلش دنبال بعد و بستند
امتياز لغو روزنامههاي مسئولان از تن سه:اجتماعي گروه
دانشجويان با نشستي در دوشنبه روز "توس" و "جامعه" شده
.كردند اميركبيرشركت صنعتي دانشگاه
كه "الواعظين شمس"اسلامي جمهوري خبرگزاري گزارش به
را "توس" و "جامعه" شده امتياز لغو روزنامههاي سردبيري
هر به بقاء ما استراتژي" گفت نشست اين بوددر دار عهده
دوم از پس كه فضايي و قانون چارچوب در ما "نبود قيمتي
.كرديم عملمي بود ، شده ايجاد خرداد
نوشتن و مطالعه براي طلايي فرصتي را بازداشتش دوران وي
.كرد توصيف
چهارم ركن در سكتهاي:گفت "توس" روزنامه سردبير
دوباره اما پيشآمده توس روزنامه تعطيلي با دمكراسي
.آورد سربرخواهد
امتياز لغو روزنامه مسئول مدير "پور جلايي رضا حميد"
كه مسئولاني:گفت دانشجويي نشست نيزدراين "جامعه" شده
شعار اين پاي يابايد سردادهاند را مدني جامعه شعار
.كردهاند "شوخي" كه بگويند مردم به اينكه يا و بايستند
در:گفت "جامعه" شده امتياز لغو روزنامه مسئول مدير
طرفدار كه جناحي نخست.دارد وجود جناح ايراندو جامعه
زينت يك تنها را فرآيندهايمدني و هستند اسلامي حكومت
هستندكه اسلامي جمهوري طرفداران دوم گروه و ميدانند
خط جبهه:گفت "پور جلايي".هستند فرآيندها اين به معتقد
كارگزاران عملكردجبهه اما است كرده كار خوب خيلي امام
دارد وجود سئوال اين "واقعا الاندارد بحث جاي سازندگي
يا و هستند مدرن سياسي گروه يك سازندگي كارگزاران كهآيا
سنتي كاران محافظه كنترل تحت سياسيو گروهي اينكه
.ميباشند
سياسي نخبگان كه است اين مدني جامعه ويژگي:افزود وي
"ژلاتيني" حركت و كنند "بازي" عمومي ، باافكار نميتوانند
.باشند داشته
امتياز صاحب و مسئول مدير "حصار جوادي صادق محمد"
همين اگر:گفت دانشجويي نشست دراين نيز "توس" روزنامه
بود خواهد اين آن نخست تيتر شود ، منتشر توس فرداروزنامه
توس روزنامه كه گفت وي ".است جامعه درخدمت بازهم توس" كه
"حصار جوادي".گشتند دليلش دنبال بعد و بستند ابتدا را
روزنامه بستن نحوه شودبا گفته كه است بد بسيار اين:گفت
.بود شده توافق توس
|