فلسفه و دين اخلاق ،
(بخش واپسين) اخلاق توحيدي و فلسفي مفاهيم
مفاهيم بايستگي به نويسنده پيشين بخش دو در:گشايي جستار
كه داشت اشاره و پرداخته اجتماعي آگاهي چارچوب در اخلاقي
در تام بهرهاي انساني ، مناسبات بنيان سان به اخلاق
چشماندازهاي از را اخلاق نيزدارد اجتماعي تكامل
كه داشتيم.گذرانديم نظر از فلسفي و عرفاني اجتماعي ،
كه چرا يافته ، استواري اخلاقيات بنياد بر عملي ، عرفان
از درون زدودن به بايد عارفان ، نزد در كامل انسان
عرفاني ، ديد در.بپردازد نيكيها به آن آراستگي و پليديها
گم خويشتن ، راستين اصل از نخستين ، گناه دليل به انسان
از بايد بودگي گم اين از رهايي براي اينرو از و گشته
روشنگاه به تا گردد پالوده دروني ناراستيهاي و ديوها
.برسد است ، يزداني ذات پرتو از نمودي كه معرفت و دانايي
محمل تاكنون ، آغاز از غربي فيلسوفان نزد در اخلاق
فرجام از يونانيان جمله از.است ازبررسيهابوده بسياري
اينك.ميكردند ياد نيكبختي به رهسپاري و فضيلت به اخلاق
بخش واپسين به را گرامي خوانندگان توجه بحث ، دنباله در
.مينماييم جلب جستار اين
معارف گروه
مدرسي كاظم سيد:نوشته
آريستيپ ، وسيله به كه لذت بر مبتني اخلاق بر كه ايرادي
و آني لذت بسا چه "اولا كه است اين است وارد گرديده مطرح
افراد چنانكه گردد ، آني زياد بلاياي و آلام منشا زودگذر ،
رواني و جسماني بيماريهاي انواع موجب ميگساري ، در
مولد موقتي ، فعلي رنجهاي و آلام بسا ، چه "ثانيا.ميشوند
كه امروز جراحي عمل يك چنانكه.گردد آينده راحتي و آسايش
.است فرد سعادت و راحتي موجب است ، فعلي درد همراه به
و آورد پديد را سعادت بر مبتني اخلاق ابيقور ، رو اين از
ابتدا ابيقور ، .دانست مرجح لذت بر مبتني اخلاق بر را آن
:گفت و نهاد لذت برپايه را اخلاق بناي آريستيپ ، مانند
وسيعتر مفهومي و معنا لذت ، از مراد ولي است لذت در خير
ابيقور كه مفهومي از بهتر فهم براي.بود آريستيپ راي از
تقسيمبندي ذكر به.است سزاوار داشته نظر مد در لذت از
ميشود حاصل آنها تبع به كه لذتهاي و انساني اميال
خوبي به لذت از را ابيقور قصد و مراد آنگاه و بپردازيم
.نمود خواهيم درك
لذت آريستيپ مانند ابيقور نظر در خير شد گفته كه همانطور
تقسيمميكند بخش سه به را انسان اميال ابيقور اما است
.ميسازد مربوط اميال سهگانه انواع به را لذت نوع سه و
يا است طبيعي يا اميال ابيقور ، تقسيمبندي بنابر
و غيرضروري يا است ضروري يا طبيعي ميل هر و غيرطبيعي
:است نحو همين به اميال تبع به هم لذائذ تقسيمبندي
آشاميدن و خوردن مانند -ضروري و طبيعي لذتهاي و خواستها
.خوابيدن و
.جنسي غريزه مانند -غيرضروري و طبيعي لذتهاي و خواستها
و جاهطلبي مانند -غيرضروري و غيرطبيعي لذتهاي و خواستها
.غرور
ديگران ، بر تسلط به ميل و ثروتاندوزي چون جديدي تمايلات
.ميشوند ناشي سوم نوع اميال از
بايد گردد ، سعادتمند بخواهد انسان اگر ابيقور ، قول بنابر
اميال و كند ارضا را (خواب و خورد) ضروري و طبيعي اميال
نفس كف و ميانهروي با را (ميلجنسي) غيرضروري و طبيعي
به را روح كه را غيرضروري و غيرطبيعي اميال و بخشد تشفي
.سازد سركوب و ترك ميفرسايد را جان و ميآورد ستوه
:ابيقور نظر به
به.داشت نظر در را هميشگي سعادت و رفاه بايد درالتذاذ"
لذائذ از ميدهد دستور.شر الم و است خير لذت او ، عقيده
هوس و دايم ميل صورت به كه لذاتي و رنجاند مولد كه شديد
جستجوي به آن جاي به و كرد پرهيز بايد ميآيند در پايدار
نفس و رنجي آن از را بدن كه ثابت و آرام و ملايم لذتهاي
".پرداخت نميشود حاصل عذابي آن از را
از كه ميدانست لذت و حقيقي زهد و رياضت در را خير او
تفكر و تعقل ابيقور ، اخلاق در.ميشود حاصل الم فقدان
تاثير حيات ، ساختن موزون و هماهنگ و لذات انتخاب براي
و سعادت اصالت بر مبتني كه ابيقور ، اخلاق.دارد زيادي
بر است نقدي بهترين خود است ، لذت عقلاني انتخاب متضمن
آني و ناپايدار لذات اصالت بر مبتني كه آريستيپ ، اخلاق
(10).بود
اصالت بر مبتني را اخلاق 18541888 ،-(Guyau) گويو ،
برپايه را خود اخلاق ويژه به و فلسفه تمام و دانسته حيات
ملحوظ آن معني كاملترين و وسيع اعتبار به "حيات" مفهوم
.است داشته
و رشد به كه نيازي از است عبارت لحاظ ، بدين حيات مفهوم
علم گويو ، راي برحسب.ميشود احساس ارتقاء و نشو و تكامل
و منقح مردمان رفتار حسن براي را قواعدي نبايد اخلاق
ميكند امر كسي هر بر اخلاق برعكس بلكه آورد ، فراهم منظم
و شكوفايي حيات تا دهد رشد جهات همه در را خود حيات كه
منجر كرامت و منشي بزرگ و ديگرخواهي به و يافته باروري
بزرگ از است فضيلت ، عبارت عاليترين:او بهنظر.گردد
باروري ، "متقابلا و باروري يعني حيات ، و كرامت و منشي
منشي بزرگ و كرامت نوعي حقيقي ، وجود و حيات.حيات يعني
هستي آن بدون است ، نشدني منفك وجود از حيات اين و است
از انسان وجود و هستي و ميرسد فرا مرگ و ندارد معني
.شود شكوفا كه است انسان بر و ميشود خشك درون و باطن
.است انساني حيات گل و غنچه بيغرضي ، معني به اخلاقيت ،
(11)
بر مبتني را اخلاق فلسفه كه است كساني جمله از نيز ژكس ،
اصل بر مبتني اخلاق" او ، نظر در.است حياتپذيرفته اصل
را خود كه ميبخشد را لذتبخش احساس اين انسان به "حيات
مرحله تا را او است ممكن حتي و بيندازد وجدان خطر به
اطمينان مولد و حيات ويژه كه اضافي قوايبكشاند فداكاري
مخاطرات با را خود تا ميدهد اجازه انسان به است اميد و
دستوري علم را اخلاق علم ژكس ، .سازد روبهرو و مواجه
:ميگويد و ميداند
گونه بدان آدمي رفتار در تحقيق از است عبارت اخلاق ، علم"
مطالعه علم با نبايد را اخلاق علم.باشد بايد كه
بر اخلاقيات علم زيرا.كرد اشتباه آداب و اخلاقيات
چون علم اين.ميپردازد هست چنانكه آدمي رفتار مطالعه
و منطق مانند ميدارد مقرر عمل براي دستورهايي و قواعد
(12).است دستوري علم زيباييشناسي ،
خلاصه بطور را خود نظر اخلاق علم موضوع با رابطه در ژكس ،
:ميدارد بيان چنين
و مينهد ارج را مقاصد و عمر غايات اخلاق ، آنكه ، خلاصه"
غايات آن به حصول و وصول براي كه روشهايي و وسايل علم ،
نهايي تحليل در اخلاق ، علم ".ميآورد فراهم است لازم
سروكار اخلاق در شيء ، ارزش و شان اختلاف بر است مبتني
چيست؟ شخص و شيء بين فرق ببينيم حالاست انسان و شخص با
رفتار بر تسلطي است ، احساس فاقد است ، بيخبر خود از شيء
از چون و است خودآگاه شيء برعكس شخص اما ندارد ، خود
تصميم بشخصه كارها در است برخوردار آزاد اراده و اختيار
اشخاص ديگر با برخورد در و اشخاص براي اخلاق.ميگيرد
هيچگونه اشياء ، با برخورد و مواجهه در.است آمده پديد
سرقت اخلاق اگر ترتيب بدين ندارد ، وجود اخلاقي الزام
از ممانعت براي دستور اين ميكند ، منع را بيجان اشياء
روست آن از ممانعت اين بلكه نيست ، اشياء به رسانيدن آسيب
وارد خسارتي و زيان دارند اشياء آن در حقي كه اشخاصي به
.نيايد
فلسفه و دين مبادله
از بيش غربي ، جوامع در ويژه به اخلاقي ، اصالتهاي تغيير
بر تحول اين و است فلسفه و دين مبادله به مربوط امر هر
بنيادي مسائل اساس همين بر.گذاشت اثر حياتي شئون تمام
حريم از همه يكباره فرهنگ ، و اقتصاد سياست ، نظير جامعه
و فرهنگ اقتصاد ، سياست ، در خدا ديگرشدند دور اخلاقي
مطرح هم گاهي اگر و نبود مطرح اجتماعي نهادهاي ساير
.بود هم از جداي ميشد
فلسفي افكار بوسيله روابط اينگونه قطع بار اولين براي
جمله از دوركهيم و فرويد ماركس ، فلاسفه ، بين در.شد مشخص
اصولي روابط گونه اين قطع در نظرياتشان كه هستند كساني
مادي تفسير نظرياتش بيشتر در كه ماركس.است بوده موءثر
به فضايل جزء جنسي مسايل در پاكدامني":ميگويد دارد
كه است تيول پوسيده اجتماع در موضوع اين اما ميرود شمار
در "موقتا و است اخلاقي ارزش يك جنسي عفت آن در
ظاهر نيز است اقتصادي رژيم گونه اين داراي كه اجتماعاتي
اگر كه معني اين به نداشته ، ذاتي ارزش هرگز ولي ميگردد
و بدانيم مرتبط انسان وجودي سازمان با "مستقيما آنرا
در ".نگيريم نظر در باره اين در را اقتصادي شرايط
با طرف يك از زيرا.دارد وجود فاحشي تناقض ماركسيسم ،
ميگيرد ، قرار ماده اصالت به اعتقاد ماترياليست ، به اتكا
اجتماعي آرمان و اعتقادي تعهد يك بر متكي ديگر سوي از و
.ميشود
و آورد بوجود مقدسي ارزشهاي و ايمان ميخواهد ماركسيسم ،
نقص ولي سازد ارزش همين فداي را خود مكتب به معتقد افراد
سخن در است شده ايجاد ماده اصالت بر كه مكتبي جاست ، همين
فرويد ، اما.ميگيرد خود به اخلاقي زبان انسانها با گفتن
به جنسي تمايلات اشباع بدون انسان كه است معتقد او
باشد دين چه قيود ، تمام و است نبخشيده تحقق خويش موجوديت
نيروهاي و باطلند همه اجتماعي سنن ساير يا و اخلاق يا
اين نبايد هرگز حاليكه در ميكنند ، ويران و سركوب را بشر
.باشد چنين
را آن شدن جمعي علماخلاق ، فرديت توجيه با هم دوركهيم ،
اخلاق ، علم دانشمندان":است چنين او نظر.ميكند رد
ميدهند ، قرار علم اين اساس است فرد متوجه كه را وظايفي
ميپندارند مردم.ميباشد دين به مربوط كه آنچه همچنين
برخي يا طبيعي بزرگ نيروهاي كه است افكاري مولود دين كه
بر نميتوان را اين كه حالي در برميانگيزند ، بشري نوابغ
طبيعت بخواهيم آنكه مگر نمود ، تطبيق اجتماعي پديدههاي
".نمائيم مسخ و دگرگون را آنها
و شدهاند ديني عاطفه به قايل فلاسفه ، از ديگر برخي
وجود "فطرتا عاطفه اين انسان نهاد در:داشتهاند اظهار
احسان حتي و جنسي غرور از كمي مقدار همچنين انساندارد
در را عواطف اينگونه نظاير و نوعدوستي و مادر و پدر به
دارند ، اعتقادي چنين كه گروه همين.دارد خويش نهاد
تاريخي ، تكامل روند در را خانواده و زناشوئي دين ، پيدايش
.نميدانند بشر فطري
داراي اخلاقي و قانوني اصول جزئيات كه اينست آنان نظر
"مجموعا كه نيست ممكن هرگز و نبوده ذاتي و اصيل وجودي
چه گيرند ، قرار اخلاق علم موضوع بتوانند اخلاقي اصول
.ندارند وجودي اقتضاي "ذاتا آنها
از را اخلاق اصالت تا دارند تلاش فلاسفه ، از ديگر عدهاي
ساير و اخلاق فيمابين رابطه و سازند جدا شئون تمام
در ميبينيم چنانچهنمايند قطع را اجتماعي نهادهاي
"كاملا موضوعي سياست فلاسفه ، از عده اين افكار از بسياري
جنسي ، مسائل اساس برهمين و است اخلاق با بيارتباط
نتيجه در و شدهاند جدا اخلاق از "كلا سياست و اقتصاد
.گرديدهاند انحراف و كنترل عدم و اجتماعي بحرانهاي موجب
اخلاقي غير معيارهايي اكثر جامعه در سنجش معيارهاي امروز
شده مطرح اخلاق زمينه در امروز كه ديگر مقايسهاي.هستند
ارزشهاي همه آن براساس كه است ، انسان انگيختگي خود است ،
.ميشوند نفي و ميريزند فرو اخلاقي
نفي ازاء در روانكاو ، فروم ، اريك را انگيختگي ، خود طرح
خود كه بدانجا تا ميكند مطرح نفس انضباط و تقوي اخلاق ،
روي كه تاكيدي با و ميداند آنها از بينياز را انگيختگي
براي انسان تلاش و كار همچنين و اسارت از خروج عشق ،
نشان تناقض نظرياتش ساير با مينمايد آزادي و يگانگي
را ورزيدن عشق تمرينهاي از يكي خود فروم ، اريك.ميدهد
:ميگويد ورزيدن عشق براي و ميشمارد انضباط
دروني اجبار پايه بر چيز هيچ تاثير انرژيها ، تجهيز در"
(15)"...نميباشد
:پانوشتها
ص 38 /جلالي اخلاق -ص 60 /ناصري اخلاق -1
ص 11119 /(ج -آ) /اسلامي معارف فرهنگ -2
(اختيار) مسلسل 6 شماره -دهخدا لغتنامه -3
ص 703232 /اجتماعي علوم دايرتالمعارف بر درآمدي -4
ص 78 /تعرف شرح -5
ص 2619 (ايهام -اخبار) /ج 2 /تشيع دايرتالمعارف -6
ص 14 /اسلام در اخلاقي سيستم -7
ص 105 /ج 1 / خس نيكو ، اخلاق -8
ص 107 /اخلاق فلسفه -9
ص 4645/(عملي حكمت) اخلاق فلسفه -10
ص 101 /مجازات و الزام از صرفنظر اخلاق طرح -11
ص 9 /(عملي حكمت) اخلاق فلسفه -12
ص 126 /قبلي مدرك -13
ص 225 /انديشهها آخرين -14
ص 113 /فروم اريك نظريه بررسي -15
فرهنگ عرصه اخبار
|
قرآنپژوهي و قرآن دانشنامه
نيمي كه مقاله مشتملبر 300 مرجعي كتاب نخستينبار براي
و الفاظ و اعلام و اصطلاحات و قرآن خود از آنها از
همكاري با است قرآن درباره ديگر نيمي و آن كليدي مفاهيم
اديب و مترجم و پژوه قرآن كوشش به قرآنپژوهان از تن 17
دوستان انتشاراتي دو سوي از خرمشاهي ، بهاءالدين پرتلاش ،
و قرآن eدانشنامه" كه اثر اين.ميرسد بهچاپ ناهيد و
دو وزيري ، قطع در ناشر گفته داردبه نام "قرآنپژوهي
دانشنامه محتواي.رسيد خواهد بهچاپ حروف 11 با و ستوني
احكام قرآن ، اعلام:عبارتنداز كه است كلي مقوله در 19
و اصطلاحات نامدار ، آيههاي قرآني ، سورههاي قرآن ،
اخلاق يا حميده اخلاق از اعم قرآني اخلاق ادبي ، تلميحات
طوايف ، و اقوام غيبي ، و قدسي موجودات كليدي ، كلمات رذيله ،
فنون و علوم تاريخي ، وقايع مكاتب ، و مذاهب و اديان
قرآنپژوهان ، قرآنپژوهي ، قرآن ، فرهنگآفريني قرآني ،
نحو قرآني ، نهادهاي هنر ، و قرآن معروف ، عبارتهاي و قواعد
دو در "قرآنپژوهي و قرآن eدانشنامه"...قرآن بلاغت و
به آينده ماه در ظريف كاغذ با و صفحه به 2000 قريب و جلد
.آمد خواهد بازار
از و سوئد اوپسالار دانشگاه نامدار استاد گئوويدنگرن*
مكتب عمر سال طي 89 توانست كه بود جهان دانشمندان معدود
خاورميانه دينهاي تاريخ در بلندآوازهاي پژوهشي و فكري
اسلام گسترش و پيدايش تا سامي دوره اوايل و آكدي از
وي ايران دينهاي كتاب هماكنون كه بزرگ استاد اين.بگشايد
ايده آگاهان نشر سوي از و فرهنگ منوچهر دكتر ترجمه با
تركي ، ارمني ، اوستايي ، ايراني ، زبانهاي به رسيده ، بهچاپ
نوشته بالغبر 300 وي.بود آشنا...و سامي سانسكريت ،
پيش ايران اديان "ايران اديان "ايران دينهاي" در و دارد
.است داده قرار كندوكاو مورد را اسلام از
|
|