شايعه روانشناسي
روانشناسي مباحث از يكي آن موضوعيت لحاظ به شايعه:اشاره
روانشناسي كتابهاي در آن بحث جاي اغلب ولي است اجتماعي
و نظامي روانشناسي حوزه در عوض در.است خالي اجتماعي
ميگيرد قرار توجه مورد اساسي مسئله يك عنوان به تبليغات
اجتماعي روانشناسي به آن بررسي و وبحث مطالعه چارچوب كه
زمينههاي از يكي ميتواند همچنين شايعه بحث.است وابسته
شرايط در زيرا گيرد ، قرار اجتماعي آسيبشناسي در مطالعه
اندام به فعال ويروس يك همچون زمان از ويژهاي مقاطع و
خطر به را جامعه يك اجتماعي سلامت و ميكند حمله جامعه
.مياندازد
بخش واقع در.دارد وجود فرهنگها همه در بحثشايعه
.ميدهد تشكيل را جامعه يك افراد عادي محاورات از بزرگي
آن فرهنگي ويژگيهاي به توجه با جامعهاي هر در ليكن
آن انتشار و نقل براي را خاصي بستر شايعات ، برخي جامعه
به مربوط شايعات براي ما جامعه در "مثلادارد لازم
.ندارد وجود مناسبي بستر هيچگونه سياهپوستان
تاريخ درازاي به كه است رواني و اجتماعي پديده يك شايعه
باستان ، روم امپراتورهاي.دارد سابقه انسان زيستن اجتماعي
عنوان به را عدهاي كه بودند شده شايعه بلاي دچار چنان
"خبرچين" آنان به و بودند گمارده كار به شايعه قراولان
شنيدن و مردم ميان به رفتن افراد اين وظيفه.ميگفتند
از آنان.بود امپراتور قصر به آن گزارشهاي ارائه و اقوال
در و بپردازند عمومي افكار سنجش به ميتوانستند طريق اين
.نمايند اقدام آن كردن خنثي به لزوم صورت
كه هستند عاطفي مقاصد و محتوا داراي شايعات بيشتر
آنان.ناآگاهند مقاصد اين از شنونده و گوينده "معمولا
داراي و است جالب برايشان شايعه موضوع كه ميدانند فقط
ناشناخته صورتي به كه ميرسد نظر به وچنين ميباشد اهميت
.ميدهد تسكين را آنان سردرگمي و نگراني
جامعه افراد كه جنگ مانند خاصي زمانهاي در شايعه
پيدا زهرآگين حالتي ميكنند تجربه را فراواني استرسهاي
خطر به مردم ، روحيه تخريب و تضعيف موجب جمله از.ميكند
و.ميگردد نظامي قواي تهديد و تضعيف و ملي امنيت افتادن
افراد به نسبت را تنفر و دشمني ويروس اينكه همه از بدتر
.ميدهد نشر جامعه در وطن به موءمن و صادق
زماني خاص شرايط و اهميت به توجه با شايعه يك شيوع ميزان
زياد گاهي و كم گاهي نيست ثابت هميشه جامعه يك در آن ،
در آن كاركرد است ، مدت طولاني زماني و زودگذر گاهي است ،
گاهي.است متفاوت آن موضوعيت و مقاصد به توجه با دوره هر
خواهشهاي و تمايلات با نوعي به و دارد فردي تاثيرات
جامعه كل به آن تاثيرات زماني و است مرتبط افراد نفساني
گاهي كه جنگ زمان به مربوط شايعات قبيل از.ميشود مربوط
از يكي.دهد تغيير را جنگ يك سرنوشت است توانسته
است احد جنگ اسلام صدر جنگهاي تاريخ در مشخص نمونههاي
به منجر (شد كشته محمد) "محمد قتل" شايعه انتشار كه
.گرديد جنگ اين در مسلمانان شكست
(Rumour) شايعه تعريف
واژه.ميباشد "شيع" ريشه از و است عربي واژهاي شايعه
آن از شيعه به.است چيزي انتشار و تقويت معناي به شيع
به و ميگردد ، رهبر تقويت باعث كه ميگويند شيعه جهت
و گردد نقل زياد خبري كه ميگويند شايعه جهت آن از شايعه
.شود تقويت
معلوم آن سقم و صحت ولي شود فاش كه است خبري شايعه"
دهخدا نامه لغت "نباشد
موثق غير اخبار و حكايتها دهان به دهان انتقال شايعه"
Robert Knapp ناپ رابرت "است
ملاكهاي كه است گماني خاص موضوع يا گزاره يك شايعه"
به "معمولا و ندارد وجود آن رسيدگي براي بخشي اطمينان
Allport.W.G آلپورت "ميشود منتقل افراد بين شفاهي صورت
شايعه كه است اين شايعه از آلپورت تعريف در اصلي ويژگي
.ميگيرد شكل "رسيدگي بخش اطمينان ملاكهاي" غياب در
منبع شايعه در.است واقعيت از شايعه تمايز وجه معيار اين
.. كه ميگويند" مانند جملهاي با "غالبا و است كمرنگ سند
"غالبا ضمير مرجع و ميشود آغاز "...كه شنيدهام" ".
فرمول مانند است اغفالكننده ضمير مرجع گاهي.است نامشخص
گاهي."...كه شنيدهام اندركار دست فردي از من" آشناي
مطمئن "تقريبا ملاكي و است گوينده خود در رسيدگي مرجع
دانشمندي باشيم مطمئن ميتوانيم "مثلا است رسيدگي براي
مشغول ميكند صحبت اوست تخصص درحيطه كه موضوعي درباره كه
.نيست پراكني شايعه
مييابند؟ رواج چگونه شايعات
يك "اهميت" ميزان شايعه يك رواج و ايجاد عامل اولين -1
حوادثي درباره شايعه پيدايش احتمال.است جامعه در مسئله
.است ضعيف برخوردارند ، ناچيزي خبري اهميت از كه
هرگاه.است "ابهام" شايعه ، يك نشر و ايجاد عامل دومين -2
شده دريافت اخبار ولي افتد اتفاق اجتماع در مهمي حوادث
از هالهاي در موضوعيت لحاظ از يا و ناقص آنها به مربوط
ممكن ابهام.مييابد رواج شايعه باشند ، داشته قرار ابهام
توسط متناقض خبر دريافت خبر ، مبهم گزارش از ناشي است
.باشد خبر فهم از شنونده ناتواني يا شنونده ،
.است شخصي هيجانهاي و عواطف شايعه ترويج در عامل سومين -3
و عاطفي نيازهاي از برخي اينكه دليل به شايعه يك گاه
حتي.مييابد رواج و تكرار ميكند ارضا را فرد هيجاني
زيرا ميكند تكرار را آن ندارد شايعه به اعتقاد كه فردي
پيدا خود هيجانهاي بروز براي امكاني وسيله بدين
(.شود سركوب بايد صورت اين غير در چه)ميكند
.ميشوند منتشر مردم بودن مضطرب علت به شايعات برخي -4
وجود خاصي مسئله به راجع نگراني و ترس كه زماني يعني
موضوع آن به مربوط شايعات ترويج و پذيرش آمادگي دارد ،
.مييابد افزايش
شايعه قانون
انتقال در "ابهام" و "اهميت" شرط دو كه ميرسد نظر به
آلپورت.باشد برخوردار كمي رابطهاي از بيش و كم شايعه
iaR:ميكند معرفي زير فرمول صورت به را رابطه اين
ابهام) (R) شايعه رواج ميزان كه معناست اين به فرمول اين
(شايعه اهميتx
در (i) اهميت ضرب حاصل () با است برابر "تقريبا
يا ابهام آينه هر.شايعه آن در مطروحه موضوع (a) ابهام
براي.داشت نخواهد وجود شايعهاي باشد ، صفر موضوعي اهميت
در را شايعاتي آمريكايي فرد يك نميرود احتمال نمونه
اين در زيرا.كند پخش افغانستان بازار در شتر قيمت مورد
ميزان از موضوع است ممكن گرچه ندارد ، وجود اهميتي موضوع
.باشد برخوردار ابهام از بالايي
است ، اطمينان قابل بالايي بسيار حد در فوق قانون چند هر
:"مثلا شود تضعيف آن عملكرد خاصي شرايط تحت است ممكن گاهي
و باشد داشته قرار پليسي شديد كنترل تحت جمعيتي اگر -
مردم صورت آن در باشد ، داشته سنگيني جرايم شايعه انتشار
.شد خواهند خوددار بيش و كم
غيرهمفكرند كه نامتجانس گروههاي و افراد بين در شايعه -
محدودي رواج دارد ، وجود آنها بين ناچيزي ارتباطات و
.داشت خواهد
منجر است ممكن شايعه قانون درباره آگاهي و شناخت خود -
از يك هر است ممكن دليل همين به.گردد آن پخش بازداري به
"ابهام" و "اهميت" شرايط تحت را شايعهاي اينكه عليرغم ما
.نماييم خودداري آن انتشار مقابل در ميپذيريم ،
شايعه پخش وانگيزههاي علل
كه كساني ميان در اغلب شايعه.گروهها بودن متجانس -1
.مييابد گسترش دارند مشتركي احساسات
همه از بيش كه موضوعاتي درباره مردم.اطلاعات فقدان -2
قدر هر و هستند اطلاعات خواهان ميكند نگران را آنها
.ميكنند طلب را بيشتري اطلاعات باشد بيشتر آنها نگراني
كمياب مهم موضوعات به مربوط اخبار دليل هر به كه هنگامي
.مييابد گسترش سادگي به استشايعه
به نياز طبيعي طور به انسانهابيكاري و نارضايتي -3
شايعه.ميكند ايجاد تنش آنها در بيكاري و دارند فعاليت
در شايعه گسترش دليل.ميكند فراهم را تنش اين دفع امكان
.است همين اردوگاهها و بيمارستانها زندانها ،
مهمي خبر دريافت انتظار در انسان كه زماني.انتظار -4
نيمه اخبار نميگويد پاسخ او انتظار به نيز مرجعي و است
.ميدهد ترجيح هيچ بر را واقعي
يك در فرد كه زماني.برانگيختگي مطلوب سطح به رسيدن -5
محركهايي جستجوي در است گرفته قرار يكنواختي حالت
چنين در.دهد افزايش را خود برانگيختگي تا برميآيد
حالت از شدن رها براي مستمسكي ميتواند شايعه وضعيتي
.باشد يكنواختي
هر "اصولا.است پيچيده "معمولا شايعه پخش انگيزههاي
از برخي بدهد ، تحرك توان شايعه به ميتواند انساني نياز
:از عبارتند انگيزهها اين
و توجه جلب براي "صرفا است ممكن فردخودنمايي -1
اين.كند بازگو را شايعه ديگران نزد خود پرستيژ افزايش
زندگيشان كه كساني براي است ممكن تمايلات ارضاي نوع
.باشد داشته بسيار جذابيت است ، وحادثه هيجان از خالي
كند بازگو را سببشايعه بدين است ممكن فردفرافكني -2
از "احتمالا كه را خصومتهايي و آرزوها ترسها ، بخواهد كه
.دهد نسبت ديگران به نيست آگاه خود در آنها وجود
زدن ، تهمت قصد طريق اين از است ممكن فرد.پرخاشگري -3
.باشد داشته را ديگران بيآبروساختن و كردن غيبت
شايعه ، نقل در شخص يك انگيزه است ممكن.خواهي حمايت -4
سوي از شايعه بودن غلط درباره اطمينان نوعي به رسيدن
خود تنش طريق ، اين از بخواهد است ممكن يا و.باشد شنونده
اين در.دهد كاهش آن تحمل در ديگران كردن شريك با را
جلب پي در شايعه تكذيب انتظار جاي به است ممكن فرد مورد
.باشد شنونده همدردي
شايعات انواع
را شايعات شخصي علايق و سليقه به توجه با پژوهشگران
انتشار سرعت اساس بر گروهيميكنند طبقهبندي و تنظيم
براساس عدهاي شايعه ، موضوع براساس برخي شايعه ،
اجتماعي آثار براساس ديگر گروهي و شايعه پخش انگيزههاي
.ميپردازند شايعات طبقهبندي به شايعه
:زماني معيار براساس (Bysow) بايساو طبقهبندي
يافته گسترش آرامي به شايعات نوع اين -خزنده شايعات -الف
به تا مييابد رواج رازداري ، از مملو احساسي همراه به و
كه غيبگويانه شايعات مانند.شوند باخبر آن از همه مرور
.ميكنند پيشبيني را مصيبتبار حوادث انواع
و ميشوند منتشر سرعت به شايعات اين -آتشي شايعات -ب
.برميگيرند در كوتاه بينهايت مدتي طي در را جامعه
.جنگ زمان به مربوط شايعات مانند
رواج مدتي براي شايعات ، نوع اين -غواص شايعات -ج
ظهور هنگام به "مجددا و رفته آب زير بعد و مييابند
كه شايعاتي.ميگردند شايع و برآورده سر مناسب ، شرايط
نمودن سمي موضوع ميگردند شايع جنگها همه در "تقريبا
داستانهاي همينطور.است دشمن توسط مردم آشاميدني آبهاي
دست كردن قطع مثل جنگ زمان در دشمن جنايتهاي به مربوط
.زنان پستان بريدن و كودكان و زنان
معيار يك) انگيزشي معيار براساس شايعات طبقهبندي
:(روانشناختي
انگيزشي شالوده -تفرقهافكنانه يا خصمانه شايعات -الف
تنفر دهنده نشان ميشود منعكس شايعات نوع اين در كه مسلط
.است شايعه پخشكننده خصومت و
شايعات هستند مبتني ترس بر كه شايعاتي -شيطاني شايعات -ب
افراد از گروهي يا شخص كه زماني.ميشوند خوانده شيطاني
مورد در را شايعات پذيرش آمادگي ميترسند ، چيزي يك از
.دارند خود ترس مورد موضوع
هستند ، اميد بر مبتني كه شايعاتي -روءيايي شايعات -ج
در را فرد شايعات اينگونه.ميشوند خوانده روءيايي شايعات
و كردن باور از و فروميبرد آرزومندانه تفكرات و تخيلات
لذت باشد داشته حقيقت است اميدوار كه چيزهايي تكرار
.ميبرد
ترس و تخيلات بر شايعات اينگونه -هراسآور شايعات -د
گونه اينميباشند هشداردهنده "ماهيتا و هستند مبتني
لاجرم شده اشخاص نفس به اعتماد دادن دست از موجب شايعات
شايعات اينگونه خطر ميانجامند بيجهت نگرانيهاي به
باور را شايعه كه كسي چون.است فوري و ملموس واقعي ،
انجام خشونتآميز و ناگهاني رفتارهايي "معمولا ميكند
.ميدهد
شايعه در تحريف اساسي الگوي
در تحريف الگوهاي مشابه "دقيقا شايعه در تحريف الگوهاي
:از عبارتند الگوها اين.است انساني ارتباط اشكال بيشتر
.شخصي عواطف با (3)همانندسازي و (2)برجستگي (1)تسطيح ،
خود ، حركت مسير در شايعه يك آن طي كه است فرايندي تسطيح ،
در كه طوري به ميشود ، فشردهتر و مختصرتر كوتاهتر ،
.ميشود ذكر كمتري جزئيات شايعه متاخر روايات
بعضي كه زماني ميكند ، عمل تسطيح مقابل درست برجستگي ،
مورد "الزاما شده ، نگهداري جزئيات ميشوند ، رها جزئيات
دو برجستگي و تسطيح.مييابند اهميت و گرفته قرار تاكيد
هيچيك و ميكنند عمل يكديگر موازات به كه است فرايندي
.نمييابد موجوديت هرگز ديگري وجود بدون دو اين از
تمايلات مطابق شخص آن طي كه است فرايندي همانندسازي
.ميپردازد شايعه يك تحريف به خود فرهنگي و ذهني و عاطفي
از باشد گوناگوني زمينههاي در ميتواند همانندسازي اين
عادات با همانندسازي توقعات ، با همانندسازي:جمله
،(زمان در) لباس به علاقه با همانندسازي زبانشناسي ،
و تبعيض با همانندسازي شغلي ، علاقه با همانندسازي
....و تعصب
دارد ادامه
|