|
|
آزادي و تساهل
هيووز.ا :نوشته عليخواه فردين :ترجمه مقدمه آزادي قلمروهاي كه است نظرياتي و آراء اصلي محور تساهل ، و اعمال كجا تا ما.دادهاند قرار مطالعه مورد را فردي چه صورت اين در و كرد خواهيم تحمل را اطرافيانمان كردار تحميل آنها به را گفتار يا انديشه عمل ، داريم حق زماني عقايد رفتارها ، از نوعي چه جامعه در كاري ، چنين با كنيم؟ بود؟ خواهد رشد آماده باورها و از است ، اجتماعي اصل يك هم و اخلاقي آرمان يك هم تساهل مجموعه بيانگر ديگر طرف از و فردي استقلال بيانگر طرفي نشان را يكديگر بر انسانها تاثير چگونگي كه است قواعدي كه عملي هر بودن روا ابزار موردي هيچ در تساهل.ميدهد پيچيدهاي و مبهم اصل تساهلنيست سازد ، خشنود را افراد و آزادگذاري همچون واژگاني با اشتباه به اغلب كه است تساهل اينها همه با.ميشود تلقي معني هم بيتفاوتي يك از بيش موضوعي و ميشود قلمداد مسلم امري آزادي همچون توسعه براي فايدهاي چه چيست؟ تساهل علت.است "خوب چيز" كه داشت توجه بايد البته دارد؟ آن افراد يا جامعه يك نگريسته مرز بدون و مطلق ايدهاي عنوان به ندرت به تساهل و قبول مورد اعمال بين خطي بايد برداشت اين با.ميشود كجاست؟ تساهل مرز و حد.شود ترسيم تحمل قابل غير اعمال ميگيرد؟ قرار كجا در شود ترسيم بايد كه خطي آن آزادگذاري و تساهل به "معمولا بودن متساهل ويژگي يا تساهل روزمره ، زبان در اجازه" يا و "وانهادن خود حال به" خواست و تقاضا معناي انگيزههايي از اندكي انعكاس با است ، "دادن كاري هر به اين با واقع در.ميگيرند قرار حالتي چنين پس در كه تحمل يا و دخالت از خودداري واكنش ، عدم تساهل ، برداشت ، خاصي شكل به اشاره تساهل حال درعين.است امور بعضي كردن مجموعهاي و اخلاقي دلايل بر مبتني كه دارد واكنش عدم از آزادگذاري ، از بارز نحوي به بايد تساهل.است خاص شرايط از براي.شود جدا چرا و بيچون پرهيزكاري و محض بيتفاوتي ناديده را فرزندانشان بيادبانه رفتار كه والديني مثال در فرد توقيف در ميدهد ترجيح كه عابري يا و ميگيرند .نيستند متساهل افراد نكند ، دخالتي هيچ جيببري حال دارد اشاره اجتماعي نگرش به (Permissireness) آزادگذاري را آن كه طريقي به تا ميشوند نهاده آزاد افراد آن در كه ساده ، طور به گذاشتن آزاد.كنند عمل ميدانند شيوه بهترين اخلاقي لحاظ به توصيف اين با و است دادن اجازه معناي به نهاده آزاد كه رفتاري درباره قضاوتي هيچ كه چرا است خنثي خاص ، گفتار يك بيان آزادي مثال براي.ندارد وجود است شده يا و پذيرش معناي به تظاهرات يا سخنراني جلسه يك تشكيل اينجا درنيست ميشود ، عمل يا گفته كه آنچه پذيرش عدم يك.است بد نه و خوب نه تظاهرات يا سخنراني جلسه گفتار ، ميتواند موقعيت دو يا يك از آزادگذاري با توام وضعيت است ، اخلاقي نسبيگرايي با مرتبط عقيدهاي اول:شود ناشي اخلاق يعني ندارد ، وجود مطلقي معيار و ارزش هيچ اينكه طبق مثال براي.ميباشد شخصي قضاوت يك انساني هر براي افراد رفتار كه وقتي عمومي عفت منافي عمل يك ديدگاه اين طور به باشد ، شده انتخاب آزادانه شكل به آن در دخيل از بسياري منظر ، دومين.شود تلقي درست ميتواند اخلاقي .ميكند تلقي بيمعنا اخلاق جايگاه از را زندگي حيطههاي عمومي ، عفت منافي عمل به نسبت "آزادگذار" نگرش اينجا در قضاوت با عمل اين در كه نكتهاي كه است عقيده اين بيانگر منافي عمل يك "اصلا ندارد ، وجود برود سئوال زير اخلاقي ارايه اخلاقي قضاوتهاي آن مورد در كه نيست مسالهاي عفت اجتماعي اخلاقي بارز ويژگي كه ميشود بيان "معمولا.شود پيرامون نگرشها تغييراست آزادگذاري دهه 1960 غرب در عمومي عفت منافي اعمال از بعضي از رفتار ، متعدد اشكال .مدعاست براين شاهدي مخدر مواد استعمال تا گرفته تعديل و تسهيل پيرامون گفتگو و بحث موارد دربسياري براي.بود آزاد آشكار اخلاقي قواعد و اجتماعي هنجارهاي بيان عمومي عفت منافي اعمال حامي گروههاي بعضي مثال بوده ، فرد اختيار تحت "كاملا اعمالي چنين كه ميداشتند اعتباري از اعمال اين به گرايش عدم يا گرايش نهايت در آن خواستار دوره آن جوانان فرهنگ.است برخوردار يكسان به خصوصي اخلاق و فردي ظاهر لباس ، نظير مسائلي كه بود و اخلاقي قواعد حاكميت رد با.شود واگذار افراد خود از شكلي به ميتواند آزادگذاري اخلاق موجود ، مذهبي آنارشيستها فقط اما.شود بدل اخلاقي (مرج و هرج) آنارشي كه چرا هستند آزادگذاري از حمايت آماده مستمر طور به افراد به اخلاقي تصميمات تمام سپردن خواستار آنها تنها آرمان بيانگر آزادگذاري آنارشيستها براي.ميباشند ارتباط در انديشمندان ساير.است شخصي و اخلاقي استقلال مينهد اثر جامعه كل يا افراد ساير بر كه رفتارهايي با محافظه.ميباشند آزادگذاري بر نهادن صحه خواهان كمتر را افراد اخلاقي آنارشي كه ميترسند بهويژه كاران بدون را جامعه و كند محروم ضروري اخلاقي ازهدايتهاي رها خود حال به مشترك اخلاقي عقايد براي بنيادي ايجاد .سازد از بعضي و سوسياليستها ميان در چه اگر تساهل ليبرالي سنت به اما است داشته حامياني محافظهكاران و كردن دخالت كه آنجا از تساهل.است بوده نزديكتر بسيار به مينمايد رد را ديگران عقايد يا رفتار ياكنترل تحميل فرق آزادگذاري با تساهل اما.است شبيه بسيار آزادگذاري واقعيت اين عليرغم مداخله عدم تساهل كه صورت بدين.دارد يا نشده پذيرفته ديگران نظر مورد عقايد و رفتار كه است آزادگذاري همانند تساهل ديگر بيان به.است انزجار مورد يا اخلاقي بيتفاوتي وبيانگر نيست خنثي اخلاقي لحاظ به وقتي.مداراست از شكلي تساهل.نيست هم اخلاقي نسبيگرايي متساهل فرد آراء تحميل براي صريح توانايي كه دارد وجود .ميكند صرفنظر آن از آگاهانه او ولي دارد وجود ديگري بر متساهل اربابش به نسبت را بردهاي است مسخره مثال براي .نكند شورش اربابش عليه كرده انتخاب كه وقتي كنيم توصيف گويش دشنام و بيادب شوهر با كه پيري زن مشابهي طور به نسبت گفت ميتوان سختي به ميكند سر رنجشي هيچگونه بدون .ميورزد تساهل شوهرش رفتار به يكي خواست تحميل از اجتناب معناي به تساهل چه اگر اين.نيست مداخله عدم معناي به اين ولي است برديگري فرصت دارد ، وجود اخلاقي قضاوت يك قبل از كه واقعيت اما ميسازد مهيا ديگران بر نهادن تاثير براي را آشكاري .ميشود انجام آن عقلاني شكل در فقط نهادني تاثير چنين فرد يك به كشيدن سيگار اجازه دادن بين شك بدون مثال براي مورد دردارد وجود فرق افراد سيگار دود كردن تحمل و باشد انزجار مورد شايد و نشده پذيرفته كشيدن سيگار دومي تساهل امابگذارد كنار آنرا فرد تا ميشود تلاش و از تشويقهايي و تلاشها چنين مختلف اشكال تا است نيازمند وقتي كه چرا شود اجراء عقلاني گفتارهاي و مباحثه طريق اجتماعي حقوق از محروميت شكل در حتي مجازاتي يا هزينه خود وي عمل دوباره انجام ميشود وارد كننده عمل برفرد به نسبت كه گفت نميتوان مثال براي.شد خواهد محدود بخود از به آن انجام وقتي ورزيدهايم تساهل كسي كشيدن سيگار ميانجامد فرد شغلي آينده به آسيب و دوستيها رفتن دست .ميگردد امكانپذير معيشتي محيطهاي در فقط آن انجام يا خوبي ، مثالهاي مجازات و هزينه تحمل يعني اينها واقع در گفتارهاي و مباحثه از خارج كه هستند تساهل عدم براي .ميروند پيش به عقلاني پذيرش از امتناع به نامتساهلانه رفتار روشن طور به در تنها نه.دارد اشاره ديگران عقايد يا نگرشها كنشها ، به بلكه دارد وجود انزجار يا اخلاقي پذيرش عدم اينجا صورت سايرين بر فشارهايي اعمال براي نيز تلاشهايي علاوه داراي ضمني طور به شك بدون نامتساهل واژه وليميگيرد قابل "معمولا "تساهل" كه حالي در.است تحقيرآميزي معني صبور ، متساهل فرد -ميشود ارزيابي روشنفكرانه حتي و تمجيد مخالفت نامتساهلانه ، رفتار -است فلسفي و گذشت با قرار تساهل مورد ميتواند كه است چيزي به نسبت غيرعقلاني رنگ ، نژاد ، برپايه آن در كه وضعيتي رو اين از.گيرد ميشوند قائل تفاوت افراد بين جنسي نقش ايفاي يا جنسيت آپارتايد نظام.ميگردد ارائه تساهل عدم عنوان به اغلب تساهل عدم از بارزي نمونه داشت وجود جنوبي آفريقاي در كه زنان محرومسازي و پوشش خاص قواعد تحميل. است بوده نژادي به ميتواند جهان ملل از بعضي در شغلي و عمومي حيات از وجود نيز برداشتي البته.شود توصيف جنسي تساهل عدم عنوان فقدان يا ضعف بر دلالت ميتواند تساهل آن در كه دارد است "اشتباه" چيزي اگر كه چرا.باشد داشته اخلاقي شهامت تساهل آن به اينكه نه و كرد متوقف آنرا بايد "مطمئنا عنوان تحمل غيرقابل واژه با تساهل از جنبه اين.ورزيد يا و نيست پذيرفتني ديگر موردي كه معني اين به.ميشود و علت اينجا در.باشد پذيرفتني نميتواند ديگر واقع در است تحمل غيرقابل كه آنچه به نسبت تساهل براي بهانهاي نه تساهل عدم خاص اوضاع و شرايط در بنابراين ندارد ، وجود اخلاقي وظيفه يك حتي بلكه باشد دفاع قابل است ممكن تنها .ميشود تساهل؟ چرا انساني پيشرفت كه است همگاني عقيدهاي اين غرب فرهنگ در نوعي تساهل عدم و است تساهل به وابسته اجتماعي و در را زنان اينكه ميشود ، بيان مثال براي.است "عقبگرد" لغو در سعي اينكه كردند ، وارد خاص اجتماعي نقشهاي و بيدارتر اجتماعي لحاظ از پس كردند نژادي تبعيضات حيات از تساهل جو اينكه ضمن جوامع اين در.شدند آگاهتر قلمرو به يافت گسترش سياسي و اخلاقي حيات به مذهبي احترام مورد مدني آزاديهايشد وارد نيز فردي آزاديهاي و مذهبي عبادات نشستها ، تشكيل آزادي بيان ، آزادي نظير - چه اگر علاوه به.شد تساهل براي ضمانتهايي -غيره هستي از را پيشداوري و تعصب قوانين ، وضع كه است غيرممكن جاي به فزايندهاي طور به قوانين همين ولي نمايد ساقط "مثلا.شدند آن توسعه مايه سازند محدود را تساهل اينكه جنسي تبعيض و جنسيت نژاد ، پايه بر تبعيض كه قوانيني وضع اين تساهل چرا كه است اين سوءال حال.ميساخت ممنوع را است؟ ارزشمند چنين مطرح هفدهم و شانزدهم قرون اصلاحات در ابتدا تساهل دليل و پاپ اقتدار پروتستان رشد حال در فرقههاي كه زماني شد ، اشاعه با.خواندند فرا چالش به را مستقر كاتوليك كليساي ،"فردي رستگاري" از جديد و راديكال اعتقادي اصول كه كرد ايجاد را مذهبي مخالفت از قوي سنتي پروتستانتيسم ، .J) لاك جان و (Milton.J) ميلتون جان چون كساني آثار در تساهل پيرامون آثارش از يكي در لاك.يافت انعكاس (Lock براي.كرد ايراد تساهل از دفاع در را مباحثاتي (1689) محافظت دولت شايسته كاركرد چون كه كرد پيشنهاد او مثال حيات در تا ندارد حق پس است مالكيت و آزادي زندگي ، از برپايه لاك مركزي بحث اما.كند دخالت افراد معنوي با فقط "حقيقت".داشت قرار انساني عقلانيت در عقيدهاي و ميآيد پديد عقايد و ايدهها بين آزاد رقابت وجود دستخوش يا و بجويد آنرا خودش فرد هر ميبايد بنابراين براي و افراد خود وسيله به فقط مذهبي حقيقتسازد تغيير دولت وسيله به نميتواند و يابد استقرار بايد خودشان حقايق اگر حتي كه ميكند اشاره او واقع در.شود تحميل تحميل مخالفان به نبايد باز شوند شناخته بتوانند مذهبي خصوصي زندگي براي شرايطي مجدد تكرار بيانگر لاك بحث.شود مورد ليبرال دموكراسيهاي در گستردهاي طور به و است و جمعي حيات بين تمايز آن در كه است شده واقع پذيرش بيان است ممكن عدهاي بنابراين.ميشود ضروري خصوصي شوند نهاده افراد عهده به بايد اخلاقي سوءالات كه دارند اگر حتي كند تعريف را حقيقت كه نيست مقامي در دولت چون در اما.نمايد تحميل شهروندانش به آنرا تا ندارد حق باشد روشني دلايل است خطر در جامعه منافع كه جايي عمومي ، امور مايل لاك مثال براي.دارد وجود تساهل كردن محدود براي چرا دهد گسترش رومي كاتوليكهاي به را تساهل اصل كه نبود و ميشود محسوب ملي حاكميت براي تهديدي اين او ديد از كه .ميبودند وفادار خارجي پاپ يك به آنها طريق اين به توسط و نوزدهم قرن در تساهل از دفاع مشهورترين شايد ميل ، براي.شد ارايه (1859) (Mill.S.J) ميل استوارت اساسي اهميت داراي جامعه براي هم و فرد براي هم تساهل داد ، ارايه تساهل براي روشن دليل يك لاك كه حالي در.است آزادي جنبههاي از يكي از بيشتر چيزي به را تساهل ميل تساهل ، دليل به نسبت ميل نگرش مركز در.داد تسري فردي ميشوند ، گرفته نظر در مستقل عاملين عنوان به افراد زندگيشان و اوضاع بر موثر كنترل اعمال در كه كساني از شكلي هر براي ضروري شرط استقلال نگرش اين طبق.آزادند دامنه تساهل عدم آن پيرو و است شخصي و اخلاقي توسعه مايه و ميكاهد او ارزش از و ساخته محدود را فرد انتخاب از خاصي گونه به ميل دليل همين به.ميگردد انحرافش (اكثريت حكومت) دموكراسي ترويج بخاطر فرد استقلال تهديد تهديد بزرگترين نامد "رسم حكومت" او كه آنچه بود ، نگران به كه نميگيرد قرار محدوديتهايي در فردي آزادي براي پذيرفتن تاثير در بلكه ميشود تحميل رسمي قوانين وسيله نگران ميلدارد قرار اكثريت سطح يك در عمومي افكار از خواهد رشد را ضعيف انسجام يك "رسمي خرد" ترويج كه بود خود عقلاني توانايي تا كرد خواهد تشويق را افراد و داد به.بنمايد خود عصر همگاني پيشداوريهاي به وابسته را را بودن معمول از دور حتي و فرديت فضايل او نتيجه ، عنوان .مينمايد تمجيد از بلكه است ضروري فرد براي تنها نه تساهل ميل نگرش در زيربناي تساهل.است پيشرفت و اجتماعي توازن حياتي شرايط ساير همانند.ميآورد فراهم را متوازن و سالم جامعه يك داد ارايه دانش از تجربهگرايانه نظريه يك ميل ليبرالها .مييابد ظهور متداوم مباحثه و گفتگو با حقيقت آن طبق كه بد نوع جايگزين بايد خوب ايدههاي كند پيشرفت جامعه اگر .يابد غلبه نادرستي بر بايد حقيقت شوند ، آن كه ميكند تضمين است ، سياسي و فرهنگي كثرت فضيلت اين و عقايد مقابل در آزاد رقابت يك در نظريهها تمامي اين علاوه به.ميشوند واقع آزمون مورد رقيب ايدههاي مطلق حقيقت چون باشد استمرار و شدت داراي بايد فرايند قابل ابزار دمكراتيك انتخابات حتي.نميشود حاكم وقت هيچ اكثريت كه چرا نميسازد مهيا حقيقت استقرار براي تكيه .كند اشتباه است ممكن نيز همه حفاظت نيازمند جامعه اخلاقي سلامت و فكري توسعه بيان روشن بسيار را مورد اين ميل.است تساهل از جانبه فرد ، از نظر صرف جامعه كل اگر كه اينگونه.است كرده به را خود نگرشهاي ندارند حق باشد داشته مشابهي عقيده بر را خود نظر تا است مجاز بيشتر فرد ;كنند تحميل فرد .كند تحميل جامعه دارد ادامه |
|