كردند دار بر را وثقهالاسلام...
ترس و مردم ، دولتها
كردند دار بر را وثقهالاسلام...
تبريز ماه 1290 دي نهم كشتار يادمان
تبريز...قمري محرم 1330 -شمسي ماه 1290 دي
سال 1330 عاشوراي در و تبريز در چه آن ما معاصر تاريخ در
:ماند خواهد همواره گزنده و تلخ خاطرهاي چون داد ، روي
گزنده و سخت سرماي در و عاشورا روز در روس ، سالداتهاي
از شجاع ، آزاديخواه تن تبريز ، 8 سربازخانه در ماه دي
تبريزي ثقتالاسلام روانشاد جلوداري با روحاني ، دو جمله
پس هفتههاي و روزها در اعدام و كشتاركشيدند دار به را
صمدخان آنان ، نوكر دست به و روسيان دست به نيز آن از
عاشورا هر سال ، سالهاي تا اما.يافت ادامه نظام شجاع
مظلوم كشتگان و شهيدان سالار مظلوميت بر تبريز مردم
.گريستند درد به سال 30 عاشوراي
***
كار سوم مجلس هجري ذيحجه 1329 روز 9 در كه آن محض به
به تمام شهامت با را روسيه اولتيماتوم با مخالفت تاريخي
مركز سمت به و جنوب سمت به روسي ، سپاهيان برد ، پايان
نام يك يك مجلس ، رييس موءتمنالملك.بردند يورش ايران
پا به -نفر دو يكي جز -همگي و خواند بلند را نمايندگان
روسيان.گفتند "نه" روسيه زورگويي به و خاستند
كشور ماليه سرپرستي از امريكايي شوستر مورگان ميخواستند
و بپردازد ايران را روسيه كشي لشكر غرامت نشود ، برداشته
ايران در روسيه نظر با خارجي مستشار هر اين از پس
ميخواست روسيه.بود بهانه همه اينها.شود استخدام
و روسيه ميان ايران تقسيم مورد در ميلادي قرارداد 1907
.كند اجرا زور به را انگلستان
گيلان و آذربايجان خاك قفقاز و ارمنستان مقيم روسيه لشكر
با تبريز انجمن.زدند اردو تبريز بيرون و كردند تصرف را
كه گرفت شاهد را ديگر كشورهاي كنسولگريهاي تمام درايت
تحريك به روسيانشوند جنگ درگير نميخواهند تبريز مردم
...كه آن تا افزودند
***
و جنگ درگير هنوز تبريز شمسي ، سال 1290 شوم پاييز در
افسانهاي غيرتمند گرد آن ستارخان اكنون ، .بود كشتار
درگيريهاي از هم آن كرده چرك و زخمي پاي با تبريز قيام
سرنوشت غمگين و خسته تهران ، در خانهاي در خودي قواي با
در مشروطه نبرد ديگر برومند باقرخان و ميكشيد انتظار را
.ميشد فراموش يادها از تهران از ديگر گوشهاي
تبريز ، چون ايران ، در شهري هيچ مردم كه نكنيم ترديد
بود هم ايستادگي اين تاوان به و نگرفتند جدي را مشروطه
سرد خاك دل به را خود فرزندان ديگري شهر هر از بيش كه
از دست مجاهد همه آن و باقر و ستار گرامي ميراث.سپردند
معاملهگراني و عافيتطلبان به حالا تهران ، در شسته ، جان
و ناصرالملك سعدالدوله ، مستشارالدوله ، تقيزاده ، چون
را نبرد دلهره ساعت يك حتي كه اينان.بود رسيده ديگران
خود براي را مشروطه خونين قباله همه اكنون نكردند ، تجربه
...ميخواستند
با جنگ از اندكي تبريز شمسي ، سال 1290 شوم پاييز در
اولتيماتوم ماجراي كه آن تا.ميآسود خودي ، اشغالگران
.گرفت جدي را تهديد و خطر تبريز باز و آمد پيش
***
نيروي عمده بخش.شدند سرازير ايران خاك به روسي سپاهيان
باغ در تبريز ، بيرون در تن هزار شامل 4 روسيه ، نظامي
.زدند لشكرگاه شمال ،
امير ثقتالاسلام ، چون تبريز انجمن سركردگان و مجاهدان
عباس مشهدي مسيو ، علي ضياءالدوله ، نايبالاياله ، حشمت ،
نبرد كه رسيدند نتيجه اين به...و عطار ميرزامحمد قناد ،
را مردم نظام ، شجاع صمدخان و عينالدوله با طولاني
هم آن تازه ، درگيري روي هيچ به و است كرده خسته و فرسوده
.نيست مردم صلاح به روسي ، آماده و مجهز نفس ، تازه قواي با
.كنند مدارا شد قرار
محرم اول شب.نميشناختند مدارا روسي سالداتهاي اما
مال و ناموس به و شدند درگير مردم با روسي مست سربازان
.نماند غيرتمندان براي صبر جاي ديگر.كردند دراز دست مردم
سنگر به سنگر و خانه به خانه مجاهدان.شد آغاز درگيري
را خانهها ديوارهاي راندند ، عقب را روسي نظاميان
تغيير را نبرد شكل و درآمدند آنان مقابل از و شكافتند
.دادند
.زدند دست نيرنگ به او معاون "ودنسكي" و كنسول "ميلر"
دادند قول بعد و بستند را تبريز به آذوقه رسيدن راه اول ،
امان در همه شود ، تسليم تبريز اگر كه خوردند قسم و
بحث مورد اين در مدتي تبريز ، انجمن اعضاي.بود خواهند
محترم را خود پيمان روسيان ميدانستند همهكردند
در كه هر روسي نظاميان كه بود روشن روز مثلنميشمارند
بوده ، خانه در حتي كه آن و داشته دست به تفنگ ميدان اين
.نبود چارهاي سو آن از اما.كرد خواهند تعقيب ورود از پس
.بود عاجز خود حفظ از بيچاره و ذليل درمانده ، مركزي دولت
.برسد تبريز بيگناه مردم داد به كه آن رسد چه
***
خانه به روسيه كنسولگري از ثقتالاسلام وقتي تاسوعا ، غروب
وارد تازه سپاه "ودنسكي"بود غمگين و برافروخته برگشت ،
زبان نشده ، هيچ هنوز و بود كشيده او رخ به را ايروان
.بود گشوده تهديد
و يكاني آقا اسماعيل بلوري ، حشمت ، امير آوردند كه را شام
ضربدري ، را فشنگ رديف دو حشمت امير.سررسيدند هم ميرزاآقا
شب همان بودند ، آماده هم بقيه بود كرده فراخ سينه حمايل
.گيرند سر از را جنگ
و يكاني حشمت ، نوبري ، امير:گفت و سربرداشت ثقتالاسلام
درست.كردهاند چه جنگ در ميشناسند همه را ديگر تن چند
روزهاي شايد.روند بيرون تبريز از اينان كه است اين
مدتي.گذاشت ذخيره بدون را شهر نبايد.باشد پيش در بدتري
.شد پذيرفته پيشنهاد اين تا كردند بحث
ميكنيد؟ چه شما ميرزا ، -
(واگذاشتم خدا به را خود كار) الله الي امري افوض -
مستقيم بعد ، سال دو يكي تا رفتند او ياران و حشمت امير
كنسولگريهاي.فشانند جان و كنند جنگ اشغالگران روي رودر
پيشنهاد ثقتالاسلام به عثماني و فرانسه و انگلستان
.نپذيرفت ;كردند پناهندگي
***
:قمري عاشوراي 30 در زده ، يخ تبريز
قهوهاي و سفيد يابوي دو را باز رو چرخ چهار گاري
در بوركه و كلفت سبيلهاي با روس ، گاريچيميكشيدند
دست به افسار ميزد ، قهوهاي به سيگار دود از لب ، بالاي
در.ميكرد زمزمه را "ولگا غروب" آواز خميده پشت با و
تكيه (نان) "خلپ" كلمه روي آواز ، بندهاي برگردان
.ميگذاشت
بر اخمو ، سربازان چهره بر گاريچي ، صورت بر سردي باد نرمه
درنگ محكومان راه سر بر توك و تك كه تماشاگراني روي
بدرقه آخرين نگاه با را شهر مردان بهترين تا ميكردند
.ميكشيد ناخن كنند ،
قدير ، صورت به را خود حالت با و سبز چشمان ثقتالاسلام
اين به نگاه با كوشيد و دوخت "عليمسيو" ساله پسر 16
در وقتي.دهد دل بود ، نديده زندگي از چيزي هنوز كه جوان
زمزمه آرام و آمد زبان به بخواند ، چيزي نتوانست قدير چشم
:كرد
با اجنبي مردم اين.بود ما تكليف كه كرديم ، كاري ما -
سالي چند كن فرض.ندارد عيبي.كردند معامله ما با دروغ
.رفت بايد كه است راهي اين چه؟ عاقبت.كردي زندگي هم ديگر
:افزود گرفته ، بغض گلوي با و
(نترس بنازم ، را سرت) ما گورخ شوادولانم ، با -
***
در سربازخانه ، محوطه حاشيه تمام خانه ، سرباز بام تمام
را دار تيرهاي كه جايي نزديكي در و فرماندهي اتاق مقابل
پالتوي با روسي دست به تفنگ سالداتهاي بودند ، كرده علم
.بودند بسته صف سرخ ، كلاه و بلند طوسي
از خانم چند و ديگر افسر چند باراتف ، ودنسكي ، ميلر ،
چهره به و بودند نشسته صندليها روي آنان ، همسران
سن قرن نيم آنان بزرگترين و كوچكترين ميان كه محكومان
چهار در (تير شصت) مسلسل چهارميكردند نگاه بود ، فاصله
.بودند شليك آماده سربازخانه سوي
(سليم شيخ برادر) كريم ، آقا سليم ، شيخ ثقتالاسلام ، از غير
،(ضياءالعماء دايي) محمدقليخان ضياءالعلما ، ،
پسران 18) قدير و حسن قفقازچي ، ابراهيم محمد صادقالملك ،
سرما از لباس ، كمترين با ،(مسيو علي ساله و 16
دغل اين مقابل در كه ده مهلت سرما اي:...ميلرزيدند
.ميترسيم كنند خيال نكند ;نلرزد ما تن اجنبيان ،
***
گشايد ، ما تن به آتش اگر بيگانه.است چنين روزگار هميشه
از كه طعنهاي و زخم از امان اما.نيست انتظاري و غمي
.ميخوريم خودي
اشاره به مسگر اسماعيل و سرخابي كريم علاف ، مختار
عتاب ، و خشونت با.آمدند پيش اجراكننده افسر "ماشينكوف"
هر بهدريدند !نه...درآوردند به محكومان تن از پيراهن
و زبان زخم از و زدند مشت و لگد و سيلي فراخور به يك
سطر چهار سه در را حكم ماشينكوف ، .نكردند دريغ فحاشي
را مرگ زهر ميخواستند خدمتان خوشايستاد عقب و خواند
.بريزند محكومان كام در رنج نهايت در و قطرهقطره
دارد ادامه
زاده قاضي اكبر علي
ترس و مردم ، دولتها
(پاياني بخش)
سياسي جانشيني براي مشخصي روش هيچ كه دولتهايي در
و گسترده گير همه بيماري يك داخلي تهديدات وجودندارد
بخشي منزله به تهديداتي چنين آيا امااست ملاحظه قابل
آنها آيا ميگيرند؟ قرار موردتوجه ملي امنيت مسئله از
كه آن يا را ، ملت يا ميكنند تهديد را دولت "واقعا
متصدي گروه محدودتر منافع عليه هستند تهديداتي بدرستي
فرايند از شكلي مثابه به بايستي "صرفا آنها آيا حكمراني؟
طرق مقابل در آميز مرج هرج و خونين جانشيني نوعي -سياسي
حاكمه حق از نمودي بيشتر اين بنابر و -جانشيني منظمتر
حق عليه است تهديدي بهعنوان يا شوند تلقي خودمختاري
مذكور؟
معماهاي طرح طريق هر به سوءالات اين قبال در قاطع پاسخهاي
يك منزله به داخلي تهديدات چنانچه دارد پي در را دشواري
رابه حكومت امر اين شوند ، پذيرفته ملي امنيت مسئله
زور از استفاده به بخشيدن مشروعيت جهت نيرومندتري مستمسك
كه است موضوعي اين.ميكند مجهز سياسياش مخالفان عليه
به ملي امنيت شمول دامنه بسط.ميافتد اتفاق عمل در اغلب
را مشهودي اخلاقي مسائل كه ميزان همان به داخلي ، تهديدات
تفكيك خصوص در نيز را منطقي انتقادات ميكشد ، ميان به
.ياملتمطرحميسازد دولت امنيت و حكومت امنيت ميان
حكومتي سيستم از درحمايت قوي كهدولتهاي اينواقعيت
ميدهد نشان خوبي به شدهاند بزرگي جنگهاي درگير خويش
.دارد وجود اهميتي حائز پيوستگي مذكور دوگانه مسائل بين
سياسي بناي زير بودن محدود دليل به ضعيف دولتهاي در اما
پيوستگي كليت ، يك عنوان به وملت دولت با ارتباط در حكومت
صحيح "واقعا آيا.است آفرين مسئله و مشكلزا بسيار مذكور
و سوموزا نظير مردمي غير ديكتاتورهاي با مخالفت كه است
كشورهاي ملي امنيت مسائل از بخشي بهعنوان را دواليه
مواردي چنين در نمائيم؟ تصور هائيتي و نيكاراگوئه
ابهامات از تا ميشود باعث دولت امنيت مفهوم بكارگيري
ملي امنيت اجتماعي -سياسي گستردهتر محتواي از ناشي
.گردد اجتناب
ملي امنيت مسئله از بخشي عنوان به داخلي تهديدات اگر اما
موازات همان به ديگري جدي مشكلات همچنان نشود ، پذيرفته
سرنوشت نميتوان نيز ضعيف دولت يك در حتي.مينمايد بروز
حكومتهم كرد ، جدا ملي امنيت مسئله از "كاملا را حكومت
.است دولت اصلي و خارجي جلوه هم و اهميت حائز نمادي
يك عنوان به دولت براي است ممكن خاصي حكومتهاي سرنوشت
درچارچوب حكومت ذاتي ضعف اما نشود ، گرفته جدي چندان كليت
و شده مطرح كه است دولت موجوديت حتي و يكپارچگي مسئله
قرار ملاحظه مورد ملي امنيت مسئله يك منزله به بنابراين
محدود منافع ميان چگونهميتواند شخص يك اما.ميگيرد
ملي امنيت موضوع يك خودش امنيت دارد ادعا كه خاصي حكومت
ضعف فراگير واقعيت از كه ملي امنيت گستردهتر سند با است
لبنان نمونه شود؟ قائل تمايز ميگيرد نشات سياسي انسجام
.ميدهد نشان وضوح به را مسئله اين دهه 1970 اواسط از
در استثنائي بگونهاي را دولت همچنين داخلي سياسي تجزيه
در.ميسازد آسيبپذير خارجي سياسي منافع رخنه برابر
را حكومت عليه داخلي تهديدات نميتوان هرگز ضعيف دولتهاي
جهت ، اين از و نمود تفكيك خارجي قدرتهاي نفوذ از "كاملا
با اسفباري طرز به اغلب ضعيف دول داخلي امنيت مسئله
به استدلالي ، سير خط اين.ميخورد گره آنها خارجي روابط
.ميدهد سوق بحث بعدي بخش اصلي موضوع بسوي را ما هرحال
كشورهاي در ملي امنيت مسئله با مطالب اين همه ارتباط
مذكور گروه دولتهاي اغلب كه است حيث آن از سوم جهان
زبوني.ميگيرند قرار طيف انتهاي ضعيف دولتهاي درسويه
جهان كشورهاي از بسياري برگيرنده در كه اينگونه دولتهائي
فرايند خود از ميباشد آسيا و آفريقا در بالاخص سوم
بر دولتهائي مذكور فرايند.ميگيرد نشات استعمارزدائي
هم ملتهائي آنكه بدون نمود ايجاد غربي پندارههاي مبناي
ملازم ناسيوناليسم.آورد پديد آنها با اندازه هم و شان
نبود ، منسجم فرهنگي گروه يك ايجابي وحدت استعمارزدائي با
عليه مشترك مخالفتهاي در كه بود سلبي يكانگي نوعي بلكه
بيگانه بر مبتني وحدت.مييافت تحقق خارجي اشغالگران
هم از زودي به استقلال نشاط و شور نمودن فروكش با ترسي
دولتهاي كه شدهاي تعريف دلبخواهانه جمعيتهاي شد ، گسسته
داراي آنكه بدون داشتند اشغال در را استعماري مابعد
وجودي واقعيت از غير به ديگري مستحكم سياسي بنياد هرگونه
اغلب سياسي ميراثشدند رها خويش حال به باشند ، خود
يك آن از بدتر يا ملت بدون دولتي سوم ، جهان حكومتهاي
مسئله كه است ميراث اين در.بود متعدد ملتهاي با دولت
آنها زيرا.ميشود هويدا سوم جهان دولتهاي از بسياري ضعف
عنوان به خود تثبيت جهت تكاپو نخستين مراحل در هنوز
داخلي خشونت دولتهائي چنين در دارند ، قرار ملي دولتهاي
خشونت شرايط اين در.است همهگير و شايع بيماري يك
ميتواند مركزي دولت قدرت انباشت از نشانهاي همچنانكه
نيز سياسي زوال از علامتي ميتواند همچنين شود ، محسوب
.باشد
اهميت بواسطه كه است پرواضح فوقالذكر ، استدلالهاي طبق
مفهوم بكارگيري سوم ، جهان دول در داخلي فاكتورهاي بالاتر
شده ياد دولتهاي خصوص در آن اصلي معناي به ملي امنيت
در داخلي عنصر اينكه بهدرستي.بود خواهد ناچيز بسيار
مشخص گيرد قرار بحث مورد بايستي چگونه ملي امنيت چارچوب
زمينههائي طيف ضعيف خيلي انتهايي سويه در چه اگر نيست ،
مفهوم آيا كه دارد وجود زمينه اين در شگفتي ابراز براي
مفيد آن عيني مرجع مورد در شديد ابهام عليرغم مذكور
نظاره بايستي اينك ما كه همانگونه و هست هم فايدهاي
جهان دولتهاي در داخلي سياسي امنيت زياد برجستگي كنيم ،
امنيتي محيط با دولتها اين كه شيوهاي با ارتباط در سوم
.است ملاحظهاي قابل اهميت حائز مييابند اتصال خويش
|