غرضورزيها و نفعطلبي ;جمل
رمضان ماه بركات از غفلت
غرضورزيها و نفعطلبي ;جمل
(2) ناكثين و (ع)علي
كه موضوعاتي و مقدمات به نوشته اين اول بخش :جستارگشايي
قاتلان درباره بحث بخش اين درگذشت انجاميد جمل جنگ به
نيز و عايشه و زبير طلحه ، اجتماعي پايگاه نيز و عثمان
.پيميگيريم را جمل نبرد ميدان
معارف گروه
:عثمان قاتلان
در عايشه و مدينه در زبير و طلحه عثمان ، قتل واقعه در
و دادهاند نشان رغبت خود از ديگري ، هركس از بيش مكه ،
-قضيه اين نيزبه خود ايشان ، البته.ريختهاند آتش به هيمه
ندامت و توبه اظهار هربار اما ;كردهاند اعتراف -بارها
.دانستهاند مقصر را السلام عليه اميرالموءمنين و نموده
بيعت و وي قتل تا عثمان حكومت زبيراز و طلحه حركت "اصولا
و زيگزاگ آنقدر آن ، از بعد حوادث و اميرالموءمنين با
ترديد نامبردگان روان سلامت در انسان كه دارد ، انحراف
آتش و ;است زبير از بدتر البته طلحه ، وضعيت ميكند ،
...و تندتر ايشان دو هر از عايشه
قتل در زبير و طلحه مستقيم شركت ازاثبات پس مفيد شيخ
ابو همچون سنت ، اهل راويان قول استناد به هم آن -عثمان
;حماني يزيد بن ثعلبه از ثابت بن حبيب از ;قرشي حذيفه
(عثمان قتل) باره اين در اخبار اين از":كه ميگيرد نتيجه
دغل مورد در كه است چيزي ازهمان كاشف و است آمده بسيار
خونخواهي مدعي ظاهر به اگرچه كه گفتيم قوم اين بازي
همواره و داده انجام را كار آن خود ، ولي ;بودند عثمان
علي با مردم كه همين اما ;بودند كرده نكوهش را عثمان
پشيماني اظهار خويش كردار از كردند ، بيعت السلام عليه
باره در آنچه از و برانگيختند فتنه و زدند تهمت و كردند
در كه آن حال ;كردند آشكار ندامت ميكردند ، آرزو عثمان
(8)."ميگفتند ظاهر به كه بودند آن جز باطن ،
زبير و طلحه حكايت به بيش ، و كم نيز عايشه داستان
اخبار به استناد با عليه ، رحمتالله مفيد شيخ.ميماند
تحريك ، از حذيفه ، و مدائني اسحق محمدبن چون راوياني
سخن عثمان ، به نسبت را مردم عايشه شوراندن و ناسپاسي
سنت در عثمان بدعتهاي از "ظاهرا كه عايشه.ميگويد
بهمحض -مدينه به مكه راه در -است ناراضي (ص)رسولالله
غرق -ميسوخت انتظارش در كه -عثمان قتل يحتمل خبر شنيدن
و مردم بيعت از كه آنگاه اما ;ميشود شادماني و سرور
ميگردد ، آگاه عليهالسلام اميرالموءمنين با زبير و طلحه
دوست را (علي)مرد اين !سوگند خدا به":ميگويد ماتمزده
و كرد غصب (زبير و طلحه) را دو آن حق علي ، و نميدارم
را باروبنه و استرها ;است شده كشته خدا خليفه عثمان ،
."برگردانيد
سخاوتمند ، و توانگر صحابي) منبه يعليبن قول از مفيد شيخ
شدن كشته از پس كه ميكند نقل (عثمان روزگار در يمن حاكم
مردم كه خليفهات آن":(گفت يعلي) گفت عايشه به خليفه ،
از:گفت عايشه.شده كشته ميكردي تشويق او كشتن به را
."ميجويم تبري خدا به او قاتل
خوش خلافت به دل عثمان ، قتل حادثه در زبير و طلحه
:كردهاند
عثمان قتل از زبير و طلحه واقعي هدف و نيت كه ببينيم حال
پيش چيست؟ حضرت آن با جنگ و اميرالموءمنين با بيعت نقض و
نگاهي نخست كه است ضروري شويم ، بحث اين وارد كه آن از
.باشيم داشته زبير و طلحه اجتماعي سياسي موقعيت به گذرا
:زبير و طلحه موقعيت
و اسلام صدر فداكار و برجسته شخصيتهاي از زبير و طلحه
از كه مهاجرانهستند و بدر مجاهدان و رسولالله صحابه از
كنار در سلم ، و وآله عليه صليالله پيامبر بعثت ابتداي
از اسلام ، سياسي اجتماعي تحولات تمام بر و بودند او
دستگاه فساد ديگري ، كس هر از بهتر و داشتند آشنايي نزديك
فضيلت ، شايستگي ، و سو ، يك از عثمان شخصيت ضعف و خلافت
عليهالسلام علي اميرالموءمنين عدالت و شجاعت تقوي ، زهد ،
.ميشناختند و ميدانستند ديگر سوي از را
اوليه ، مراحل در عثمان ، حكومت عليه زبير و طلحه مبارزه
در دو اين كه اين اما ;پسنديده و مثبت است مبارزهاي
دنبال را سياستي چه خود ، آشتيناپذير مبارزه خفاي
زماني حتينيست دانسته كسي بر امر ابتداي در ميكنند ،
را مردم و كرده بيعت (اميرالموءمنين) جديد خليفه با كه
خود واقعي نيات هنوز مينمايند ، ترغيب كار ، اين به نيز
دو اين زبير ، و طلحه بهراستي آيا.نكردهاند آشكار را
در زحمت و مرارت همه آن تحمل از پس فيسبيلالله ، مجاهد
مصالح و منافع عثمان ، قتل ماجراي در اينك اسلام ، راه
دنبال -مرگ آستانه در و پيري در هم آن -را خود شخصي
كمي موضوع ، اين درك.عليم شيء بكل هو و ميكردهاند؟
.دارد واقعيت سوگمندانه ، اما.دشوارتر باورش و ;است دشوار
نه مگر و ميدهند؟ بيعت دست اميرالموءمنين ، با چرا پس
و طلحه و مردم مشتاقانه و داوطلبانه بيعت هنگام به اينكه
امتناع ، بارها از پس حضرت عليهالسلام ، علي با زبير
دو اين از يكي با است حاضر كه ميكند ، پيشنهاد درضمن
از كه شناختي با زبير و طلحه ديگر ، سوي از كند؟ بيعت
عليهالسلام علي كه ميدانستند نيك داشتند ، اميرالموءمنين
و پست درخواست امام از چرا پس ;داد نخواهد باج كسي به
اين همه پاسخ و توضيح گفتار ، اين اگرچه ميكنند؟ مقام
و بيعتشكني سبب بيان در اما ;برنميتابد را مسائل
كه ميكنيم بسنده ميزان همين به جمل ، ياران فتنهانگيزي
و قومي سخاوتمنديهاي سايه در كه زبيري و طلحه آن
يكي و زدهاند ، بههم كلاني سرمايه عثمان ، مالي اليگارشي
ديگري و ميشود افزوده ثروتش بر دينار هزار روزي (طلحه)
و طلحه آن با ;ميرسد يكهزار به غلامانش شماره (زبير)
آله و عليه صليالله رسولالله سپاه رزمنده و مجاهد زبير
.دارند تفاوت آسمان تا زمين از سلم ، و
فاصله و شيخين بدعتهاي لحاظ به كه است اين واقعيت
نوعي دچار اسلامي جامعه "اساسا رسولالله ، سنت از گرفتن
انحراف ، اين و ;است شده اشرافيتزدگي و رفاهطلبي رخوت ،
سرايت نيز زبير و طلحه به و رسيده اوج به عثمان حكومت در
اعتبار به زبير ، و طلحه شرايطي ، چنين در باري ، .است كرده
و كرده مراجعه جديد خليفه به سرانگشتي ، محاسبات يكسري
با زبير ، و طلحه ذهن چرتكه "احتمالا.ميخواهند را حقشان
و اسلام راه در نظامي سياسي ، مبارزه سال پنجاه حساب
علي از حمايت و عثمان قتل در شركت همه ، از مهمتر
استان دو ولايت كه است رسيده نتيجه اين به عليهالسلام ،
و طلحه.است ايشان طبيعي حق دنيا ، امپراطوري بزرگترين
چه مگر كه كردهاند حساب خود ذهن در بارها "قطعا زبير ،
و محاسبات همين بههرحال ، دارند؟ كمتر مالكاشتر از چيزي
اميرالموءمنين قاطع عدالت ازجمله همهچيز ، كه است معاملات
است چنين و ;است برده جنابان آن ياد از را عليهالسلام
كه كردهاند القاء خود به حقبهجانب ، و يكطرفه وقتي كه
را خود دعاوي رد تحمل ديگر ;است مسلمشان حق استانداري ،
جنگهاي دردناكترين و تلخترين از يكي و نياورده
.زدهاند دامن را صدراسلام
زبير و طلحه پيشينه و سوابق كه است اين توجه قابل نكته
خود جاي در بايد كه آن ضمن اسلام ، راه در فداكاري و
توضيح و تحليل بر نبايد اما ;شود نهاده ارج و محترم
خودخواهي ، باري.افكند سايه ايشان ، انحرافي و غلط مواضع
نفعطلبي ، حسادت ، شخصيت ، ضعف خودبزرگبيني ، تعصب ، غرور ،
درك شخصي ، و قومي غرضورزيهاي شهرتطلبي ، حقارت ، احساس
دست به كار ديگر ، رواني مسائل از بسياري و سياسي ضعيف
.ميكشد سقوط به را ايشان و ميدهد زبير و طلحه
:فتنه مركزيت عايشه ،
ميكردند ، مشاهده "عملا زبير ، و طلحه كارگزارانش و عايشه
عثمان سوزاندن براي زحمت همه آن با كه را آتشي
علي اميرالموءمنين خلافت به نهايت در برافروختهاند ،
مهاجران بيعت آنكه حيرتانگيزتر و انجاميده عليهالسلام
به عايشه خصومت.است داشته خود پشتوانه نيز را انصار و
و بازميگردد و سلم و آله و عليه صليالله پيامبر زمان
خونخواهي و افزوده آن ژرفاي بر مختلف ، حوادث و زمان گذشت
.است داده دست به حساب ، تصفيه براي خوبي فرصت عثمان ،
آيات 11 به استناد با عليه تعالي الله رضوان مفيد شيخ
داده قرار خطاب را پيامبر زنان] (24) نور سوره از الي 20
نقد را اميرالموءمنين عليه عايشه خصمانه عملكرد ،[است
و عثمان قتل در عايشه انگيزههاي از يكي و ;ميكند
طلحه رسيدن خلافت به را عليهالسلام علي با مخالفت
ضديت براي الشريف ، سره قدس مفيد شيخ همچنين.ميداند
دليل هفت حضرت ، زبان از اميرالموءمنين ، با عايشه
پيامبر چون":ميفرمايند اميرالموءمنين ازجمله برميشمرد ،
و (ابوبكر) پدرش ميان بست ، برادري عقد خود اصحاب ميان
مخصوص خود برادري به مرا و داد ، قرار برادري خطاب عمربن
سعادت اين و آمد دشوار (عايشه) او بر موضوع ، اين و كرد
اين همه حال هر به..."ساخت خشمگين را او شد ، من نصيب كه
شود كشيده جمل مهلكه به نيز عايشه كه ميشود باعث عوامل ،
دركنار و شده خارج خانه از قرآن ، صريح نص دستور برخلاف و
...برود بصره به مردان ،
دارد ادامه
رمضان ماه بركات از غفلت
راستين روزه
(3) خاتمي الله روح سيد الله آيت از گفتاري
لبركات فيه نبهني اللهم":ميخوانيم هيجدهم روز دعاي در
الي اغضائي وخذبكل انواره بضياء قلبي فيه نور و اسحاره
"العارفين قلوب منور يا بنورك اثاره اتباع
كه بخواهيم خدا از كه است اين مقصود عمده دعا اين در
كه را نورانيتهايي و است رمضان ماه در كه فراواني بركات
عبادات ، واسطه به صالحه ، اعمال واسطه به است ، ماه اين در
در و گردانده حالمان شامل خدا ، سوي به توجهات واسطه به
بايد من !خدايا كه ميگوييم باز نيز و كند وارد ما قلب
جوارح و اعضاء تمام !خدايا.رمضان ماه از بكنم استفاده
ماه در انسان است ممكن كه را خيري آثار تا كن مسخر مرا
آماده وجود تمام با يعني برگيرم ، هم من برگيرد ، رمضان
.باشم رمضان ماه خيرات نمودن درك دنبال به و بشوم
هست ، رمضان ماه در كه فيوضاتي اين از كه ميخواهيم همه
ماه ، اين بركات ادراك براي كه باشد طوري نشويم ، محروم
تعبير اينجا در چرا.بيفتد كار به جوارحمان و اعضاء همه
چيزي يك ما كه است وقت يك ببينيد ميكند؟ "نبهني" به
اما.هستيم بيخبر چيز آن از كه است وقت يك و ميدانيم
آن كه نيستيم متوجه ولي ميدانيم را چيزي كه است وقت يك
از كه نيست كسي مسلمانان ميان در "مسلماميدانيم را
خبر است ، شده بيان رمضان ماه براي كه بركاتي و فضائل
كتابها ، در و روايت در كريم ، قرآن درباشد نداشته
خواندهاند ، بودهاند ، مطالعه و كتاب اهل كه آنهايي
و وعاظ از نخواندهاند ، كتابها در كه هم آنهايي
ماه اين كه ميدانند مسلمانان همه شنيدهاند ، گويندگان
ماه است ، عزت ماه است ، رحمت ماه است ، بركت پر فوقالعاده
بكند ، استفاده بركاتش از بايد انسان كه است ماهي است ، شرف
اين از وجود تمام با بايد و است افكنده خدا ضيافت سفره
از ولي ميدانند افراد همه را اين بشود ، استفاده بركات
كم خيلي ولي ميدانيم ، را اينها ما همهدارند غفلت آن
كه كسيكنيم استفاده رمضان ماه از درست كه ميآيد پيش
ميگويند نميكند ، رعايت را آن ولي ميداند را چيزي يك
داشته علومي اگر شما كه خواب نظير.دارد غفلت چيز اين از
"اصلا علومتان اين ديگر ميرويد خواب به كه وقتي باشيد ،
علم كه حالي در ميكنيد ، عمل آن به نه و است يادتان نه
شما اينكه مجرد به زيرا است ، باقي علم است ، نرفته جايي
.ميدانيد را دانستنيهايتان همان دوباره بشويد بيدار
آدم مغز اگر وقت يك !بله.نميبرد بين از را علم خواب ،
علم كه است ممكن بخورد ضربهاي يك "مثلا بيفتد ، كار از
الان گرچه خواب ، آدم ولي برود ، بين از يا بشود ناقص او
خواب ، اين هست ، كه چيزي اما نميداند ، چيزي هيچ بالفعل
شده افكنده او معلومات روي بر كه است پردهاي منزله به
مجرد به لذا.است نشده خارج او ذهن از معلوماتش والا است
همان به و دارد را معلومات همان بشود ، بيدار اينكه
ماه ميدانيم اينكه با همه حالاميكند عمل هم معلومات
چقدر ماه اين در خداوند و دارد خيرات و بركات چقدر رمضان
يا و ميدهد آنها به جايزه چقدر و ميآمرزد را بندگانش
بجا كرده معين ماه اين در خداوند كه را عباداتي كسي اگر
كه كسي مثال براي).ميشود داده او به ثواب چقدر بياورد ،
را قرآن تمام كه است اين بخواند ، مثل را قرآن از آيه يك
دارد ، برپا ماه اين در نماز ركعت يك كه كسي:است كرده ختم
اين (است داشته برپا نماز ركعت هفتاد كه است اين مثل
آنها از هست كه چيزي ولي ميدانيم ما همه را بركات
.نميرويم آن دنبال به لذا و خوابيم ;غافليم
رمضان ماه بركات
خيراته الي سبيلي سهل و بركاته من حظي فرفيه و اللهم)
الي هاديا يا حسناته قبول مني قبول ولاتحرمني
(الحقالمبين
كه ميخواهيم خدا از رمضان مبارك ماه نوزدهم روز دعاي در
كه است اين آن ، و بشود ما حال شامل ماه اين بركات
فراوان رمضان ماه از را ما بهره و حظ !خدايا":ميگوييم
رمضان ماه بركات از وافر حد به را ما يعني "بده قرار
را صالحه اعمال و خيرات سوي به راه پيمودن و كن بهرهمند
در كه نيكي كارهاي و حسنات از و ساز آسان و هموار ما بر
.نكن محروممان ميدهيم ، انجام ماه اين
دارد ادامه
|