خوشبخت ميخواهند همه
اما...باشند
بپذيريم را خود بودن يگانه
در بورقاني متواضعانه سخنان
يك گزارش روزنامهنگاران جمع
...ناتمام كارنامه
خوشبخت ميخواهند همه
اما...باشند
(خبرنگاري) كوچك صوتي ضبط با ;نشستهام نياوران پارك توي
تهيه براي پدرم همراه به كه نيست باري اولين اين.دست در
با.دارم اضطراب راستش.ميروم جمعي محيط يك به گزارش
.ندارند رانگاه پدرم حرمت بچهها نكند ميانديشم خودم
.بكشد ريشخند به كار نكند
ماهر ، شكارچي يك مثل مصمم و قرص.ميكنم نگاه پدرم به
يك از همه ، از اول گزارش ، هر كه ميدانم.است سوژه دنبال
.ميشود شروع جرقه
!بدهيد اجازه
موضوع من.كرد پيشنهاد جالب موضوع چند پدرم ديشب ،
مهمترين خوشبختي ، ميكنم ، فكر چون.پسنديدم را خوشبختي
.است انسان يك هدف
پشت ماه مثل خوشبختي اما.ميگردند خوشبختي دنبال همه
شب.ميكنند جستجو را آن بيصبرانه همه است ، پنهان ابرها
روءياها پرنده مثل خوشبختي اما.ميانديشند آن به روز و
آيا ميكنيم؟ اشتباه كجا.ميگريزد ما ملتهب دستهاي از
روءياست؟ يك خوشبختي
خوشبختي يا موفقيت
خودنمايي موفقيت قالب در گاهي.دارد جلوه هزار خوشبختي
و پول مناسب ، شغل عالي ، تحصيلات شكل به گاهي و ميكند
.ميدهد نشان را خود آن نظاير و ماشين و خانه ثروت ،
:(محصل) ساله مهدي 18
براي كس هيچ راستش.بود گنگ چيزي هميشه من براي خوشبختي
هميشه هم خودم !نداده دست به خوشبختي از درستي تعريف من
!ميافتد اتفاق آينده در كه است چيزي خوشبختي كردهام فكر
كنيم درنگ كمي
گنگ مفهوم يك خوشبختي بايد چرا !است دردناكي اعتراف
دولتمردان و روانشناسها ، معلمها مادرها ، و پدر باشد؟چرا
بايد چرا چيست؟ خوشبختي كه نياموختهاند ما به ذيربط
باشد؟ گنگ حد بدين تا زندگي مهم هدف اين
:(وظيفه سرباز) ساله خشايار 19
گوش جوانها ما حرفهاي به كس هيچ ;همه از !شاكيام من
روز را شب و ميكنم شب را روز !ويجم و گيج من.نميدهد
را ما هم كس هيچ.بكنم بايد كار چه نميدانم راستش ولي
ميزنيم ، حرف نيازهايمان از تا.نميكند راهنمايي
فكر همه انگار !بخوان را درست برو !ساكت:ميگويند
تعطيل ثانوي ، اطلاع تا را خوشبختي دكان بايد ميكنند ،
كه خواندن درس ولي.بخوانند را درسشان بروند و كنند
.نميآورد خوشبختي "الزاما
!نرويم دور
بايد خوشبختي تعريف براي ميگويد ، (روانپزشك) شاملو دكتر
گشتالت مكتب روانشناسهاي "مخصوصا.برويد روانشناسها سراغ
به معروف روانشناسان مكتب بخصوص و درماني شناخت و
اريك راجزر ، كارل آلپورت ، گوردون مانند "كمال روانشناسي"
اريك اواخر ، اين و فرانكل و يونگ مزلو ، آبراهام فروم ،
.كردهاند توجه هم سالم شخصيت الگوهاي به كدام هر كه برن
سروكار رواني و عصبي بيماريهاي با بيشتر روانپزشكان ،
دكتر سراغ است بهتر خوشبختي ، مقوله شناخت براي پس.دارند
:گويد مي او. برويم روانشناس كريمي زند پريچهر
درباره تحقيق به روانشناسان از گروهي كه سالهاست"
روشهاي با را ما و پرداختهاند رواني سلامت الگوهاي
قرنهاست تحقيقات اين البته.كردهاند آشنا زيستن خوشبخت
نگاه علمي شكل به مساله ، اين به امروزه امادارد ادامه
.ميشود
زندگي از تا كنيم چه كه است اين سوءال بنابراين
.ببريم بهرهبيشتري
ميتوانيم كه است ، كلي واژه يك خوشبختي من ، نظر به
كه شما كه است اين من سئوال.بگذاريم كنار را آن "عجالتا
وچطور داريد تواناييهايي چه داريد ، امكاناتي چه هستيد ،
قوه از را (استعدادها) امكانات و تواناييها اين ميتوان
".آورد در فعل به
بيخوشبختي؟ خوشبختي ، ميفرماييد يعني
ذهن ما كه نيست لازماست كلي چيز يك خوشبختي."ابدا"
;نه يا هستيم خوشبخت كه كنيم خسته مفهوم اين با را خود
امكانات چه لحظه ، اين در كه بپرسيم ميتوانيم آن جاي به
گرايي واقع به ذهنگرايي ، از يعني.داريم وتواناييهايي
".ميرسيم
چيست؟ خوشبختي
بهبود براي ما سنجيده تلاش و انديشيدن محصول خوشبختي ، "
به كه بگيريم ياد بايد پس.است اجتماعي و فردي زندگي
داريم كه وتواناييهايي امكانات از و كنيم نگاه اطرافمان
".شويم بهرهمند
ميكنيد؟ تاكيد امكانات تواناييهاو روي مدام ، شما
از پيش اما.ببريد لذت زندگي از داريد حق شما !ببينيد
از بايد.كنيد فكر خود امكانات و تواناييها به بايد آن
بر و كنيد كار خود ، با ميتوانيد چطور كه بپرسيد خود
ياد را خودتان كار طرز بايد بيفزاييد خود دروني نيروهاي
.بگيريد
زندگي هنر
ما از و ميزند حرف زندگي هنر از كريمي ، زند دكتر
.بگيريم ياد را آن كه ميخواهد
است آموختني خوشبختي
طريق در و بدهيم رشد را خودمان كه بگيريم ياد بايد اول
جستجو را موفقيت راههاي بكوشيم بعد و برويم پيش كمال
آرزوهايمان و اهداف تحقق مسير در ديگر عبارت به كنيم
خود بودن خوشبخت قبال در كه كنيم درك بايد.كنيم حركت
.مسئوليم
:بايد بودن خوشبخت براي
باشيم آزاد خود اعمال و كارها انتخاب در (1
سرنوشت مهار و باشيم خود زندگي هدايت مسئول خودمان (2
بگيريم دست به را خود
معلول و بگيريم دست به را خود زندگي عمل ابتكار (3
نباشيم خود از بيرون نيروهاي
باشيم داشته آگاهانه تسلط خود زندگي لحظه لحظه بر (4
بيابيم ارزشمند معنايي خود زندگي براي (5
باشيم داشته دوست را ديگر انسانهاي (6
نياز كه گونه آن نه ;ببينيم هست كه گونه آن را زندگي (7
باشد ميخواهيم و داريم
بپذيريم هستيم ، كه گونه آن را خود (8
باشيم طبيعي و ساده خودانگيخته ، (9
كنيم توجه خود از بيرون مسائل به (10
براي را تنهايي و خلوت گاهي و اتكاكنيم خود به (11
برگزينيم روحي استقلال و انديشيدن
باشيم ومسلط استوار سخت ، و دشوار شرايط برابر در (12
كنيم سرگرم را خود و برآييم تازه تجربههاي پي در (13
نحو به ديگر سالم امكانات و ورزش طبيعت ، هنر ، از (14
.برگيريم بهره احسن
براي و بداريم دوست را انسانها.باشيم مردمگرا (15
دهيم انجام آنهاكاري
كنيم استفاده احسن نحو به طنز و شوخي از (16
خلاقيت ، و شادي با و باشيم كوشا خود وظايف انجام در (17
كنيم كسب تازهاي مهارتهاي
جوانترها حرف پاي هم باز
تاريخ دانشجوي ساله ليلا 22
شاديها خوبيها ، همه به اينكه يعني !توجه يعني خوشبختي ،
از شادي ، به غم از بكوشيم و دهيم نشان توجه موفقيتها و
.بزنيم نقب سختكوشي و تلاش به تنبلي از و خوبي به بدي
بهيار ساله راحله 20
وگرنه.باشند خوشبخت همه يعني.باشد عمومي بايد خوشبختي"
خودخواهي ;نيست خوشبختي اين كنم ، فكر خودم به فقط من اگر
"است
دانشآموز ساله فاطمه 17
كه پسرها حال به خوش.است محدود خوشبختي دخترها ما براي"
به تنهايي و كنند بازي فوتبال.بروند كوه ميتوانند
براي چونميكنم دلتنگي احساس هميشه من.بروند مسافرت
".ندارد معنايي دختر ، آزادي يك
تهران هاشمي درميدان...حالا و
ميكانيك شاگرد ساله سهراب 17
ميرن گاز تخته كه اونايي مال !پولدارهاست مال خوشبختي ،
آسفالت رو لاستيكاشون جاي يهو و..ميكشن تيكاف و
جزء ماها.بكش قرمز خيط يه ما دور !عمو آره !ميمونه
!ميخيم آدمهاي
از چرا ولي:ميپرسم.اوست حسرتهاي گوياي تلخش ، لبخند و
نيستي؟ شاد و نميبري لذت امكاناتت
..داره مايه بابات "حتما !خوشه دلت بابا اي.ميزند لبخند
فاضل بود تو پدر گيرم:ميگه كه شاعر قول به.
حاصل؟ چه ترا پدر مرگ از
خودش ;سادهس كارمند يك بابامون ما باشه خودمون بين
!گنجشكيه مون روزي ميگهما
چندمي؟ كلاس -
!نپرس -
داري؟ توجيبي پول
!داداش بيخيال -
!محصل ساله ، 20 پدرام
رقمي كه ما ! بزن حرف بالا كلاس آدمهاي با برو آقا
!نيستيم
اهميت برايم تو حرفهاي يعني آمدهام ، تو سراغ:ميگويم
بري صوت سرعت با...پرررر يعني خوشبختي":ميگويد.دارد
!الافيم اينجا همگي ما.ببري لذت زندگيت از و دنيا ور اون
:ميگويد بستهاي؟ روءيا كدام به آنجادل در:ميگويم
با كس هيچ !كس همه از ! چي همه ازشدم خسته !نميدونم"
الاف ، آدماي ما واسه دنيا ، ور اون شايد !نيس همزبون ما
".باشه بهتر
هستي؟ ورزش اهل
!كارميكنيم تارعنكبوت باشگاه:ميخندد
رشتهاي؟ چه در !ميزنم راه آن به را خودم
با برو !داداش بيخيال:وميگويد خنده زير ميزند پقي
با و گرفته را دلش.ميرود ريسه خنده از و !نگرد ما
:ميخندند چيزي به دوستش
!هه هه هه هه ميبخشين
...نيستيمها شما با
.ميخندد دل ته از دوباره و...ه ه آ
...بعد اما و
و ونيروها باشيم داشته دوست را خودمان بگيريم ياد بايد
.بدهيم پرورش را خودمان قابليتهاي
:ميگويد شاملو دكتر
كه است آرماني هدف خوشبختي كه ميكنند فكر مردم چرا"
كه حالي در.بيفتد اتفاق نزديك چندان نه روزي بايد انگار
ما.بگيريم نظر در ملموستر و عينيتر بايد را خوشبختي
نميخواهيم چون ميكنيم تلقي دسترس از دور را خوشبختي
دست در هم را كليدش و ماست درون در خوشبختي كه كنيم باور
احساس را خوشبختي ميتوانيم كنيم اراده لحظه هر و داريم
يك خوشبختي كه كنيم باور بايد چيز هر از پيش اما.كنيم
مثل درست دهيم ، انجام بايد كه است كاري بلكه نيست ، اتفاق
يك خوشبختي:ميافزايد او "!ديگر متمركز فعاليتهاي همه
يا نقاشي يا هنركوزهگري كه طور همان ما و است هنر
ياد هم را بودن خوشبخت هنر بايد ميگيريم ياد را موسيقي
پشت كه روزي اولين مثل درست كنيم ، شروع بياييد پس بگيريم
بايد بار اين كه تفاوت اين با.نشستيم اتوموبيل فرمان
با را خودمان ومهار بنشينيم خود وجود اتوموبيل فرمان پشت
.بگيريم دست به واميد شهامت
بپذيريم را خود بودن يگانه
بسازيم خودمعجزه زندگي از
كس هيچفرد به منحصر و يگانه است موجودي ما از يك هر
هيچ.كرد نخواهد تجربه ديگري فرد همانند "دقيقا را زندگي
نياز كمك به لحظه همان در كه فردي به كمك براي ديگري كس
به ثانيه همان در كه كساني به دادن آموزش براي و دارد
برخوردار فرصت همان از هرگز دارند نياز چيزي آموختن
سراسر در فرصت بار يك اين كه خوشبختم چقدربود نخواهد
زندگي خود فرد به منحصر و يگانه شيوه به كه داريم را عمر
!است مهيج چقدر بودن زنده كنيم ،
يگانه و باشيم شكرگزار هستيم آنچه خاطر به ميتوانيم ما
به وابستگي شر از كه تدريج به.بداريم عزيز را خود بودن
به را خود زندگي سرعت و ضربآهنگ مييابيم ، رهايي ديگري
ديگر.ميدهيم كاهش ماست ، خود ويژه "منحصرا كه ميزاني
نميرقصيم كس هيچ ساز به.نيستيم ديگران خدمت بسته كمر
زندگي ديگران خاطر به كه نداريم نيازي خود ساز به جز
نيز آنها.دهيم در تن آنها تمايلات و انتظارات به.كنيم
.كنند پيروي ما انتظارات از ندارند نيازي
و فرديم به منحصر و يگانه خود خاص شيوه به كداممان هر
.برداريم گام خود ويژه مسير در تنها كه داريم نياز
يگانه و باشيم شكرگزار هستيم آنچه خاطر به ميتوانيم ما
بداريم عزيز را خود بودن
در بورقاني متواضعانه سخنان
يك روزنامهنگارانگزارش جمع
...ناتمام كارنامه
فرهنگوارشاد وزير سابق معاون از ديروز روزنامهنگاران
كردند قدرداني اسلامي
سابق معاون بورقاني احمد از تقدير مراسم:اجتماعي گروه
از كثيري جمع حضور با ديروز ارشاد وزارت مطبوعاتي
.شد برگزار مطبوعات تعاوني محل در روزنامهنگاران
روزنامهنگاران از سخناني طي بورقاني احمد مراسم اين در
عنوان آن بر ميتوان كه متواضعانه سخناني در و كرد تشكر
و مهرورزي همه اين از:گفت گذاشت "ناتمام كارنامه يك"
در كردهاند من مورد در كشور مطبوعات كه نوازش و محبت
را جوانمردي رسم و راه مطبوعات اينكه نه حيرتم ،
به را آن مختلف مراتب در و ميدانند خوب كه نميدانند ،
نالايق من چرا كه اين از حيرتم در رساندهاند ، اثبات
كاري نتوانستم بنده كه چرا شدم واقع محبت همه اين مورد
قول كه چيزهايي آن و دهم انجام مطبوعات حوزه در اساسي
بينالمللي مركز كه داشتم آرزو.كنم متحقق نتوانستم دادم
در زيادي شوق و ذوق.كنيم راهاندازي را ايران مطبوعات
با وزير مقام قائم مسجدجامعي آقاي.داشتيم رابطه اين
ميبرد ساختمان آن به ساختمان اين از مرا بسيار علاقه
اين اگر كه نشد كه نشد اما ميگرفت قول و ميداد قول
فرهنگي مشكلات از عمدهاي بخش بود گرفته شكل "خانه"
.نبود صورت اين به امروز ما جامعه اجتماعي
مسئول مديران برخي دهيم ، سامان را توزيع نظام خواستيم
فراهم كار مقدمات ساختند ، آماده را ، طرحي و كردند همكاري
باعث شهرداري مسايل اما آمد عمل به توافق شهرداري با شد ،
.بماند باقي كاغذ روي بر طرح شد
.درآمد اجرا به طراحيهايي ايران مطبوعات تاريخ ثبت براي
از ايران مطبوعات اوراق همه كه هدف اين با شد شروع كار
كار اين.شود ضبط نوري ديسكهاي روي بر امروز تا ابتدا
وصال ما به اما دهد ثمر آينده در اميدواريم و شده شروع
.نداد
كه مطبوعاتي مديريت دوره تا كردند كمك همه آموزش باب در
آن آموزشي كارگاه و بگيرد شكل است كشور مطبوعات مهم معضل
.نرسيد ثمر به اما شد برگزار آزمايشي طور به
كه بود قرار و شد انجام مطبوعات جامع طرح مقدماتي مطالعه
...اما شود آغاز جدي كار ديگر سال از
آزمايشي بطور توانستيم و داديم قول را خبري منابع تقويت
كثيرالانتشار روزنامههاي براي را اينترنت شبكه
آن از استفاده مقررات تدوين حال در و كنيم راهاندازي
.نشد هم باز و داد رخ پيشآمد اين كه بوديم
موءسسه يك از روزنامهنگاري ويديويي آموزشي نوار ساعت 15
حال در گرديده ترجمه و شد خريداري بينالمللي معتبر
...كه بوديم تكثير
قرار و بوديم مطبوعاتي بنگاههاي شكلگيري به كمك صدد در
مهم اين مطبوعاتبه يارانه از بخشي آينده سال بود
.نشد كه يابد اختصاص
با مطابق را نشريات متقاضيان درخواستهاي ميخواستيم
اول ماهه ده در كه كنيم رسيدگي ماهه سه مطبوعات قانون
و شد كند حركت اين اخير ماهه چهار در اما داشت خوبي سرعت
يك منفي نظارت هيات عملكرد ماه دو اين در ظريفي قول به
نشريه يك به و كرد امتياز لغو را نشريه دو چراكه بود
...داد مجوز
.كند صادر را مطبوعات قتل حكم نظارت هيات كه نبوديم مايل
نيز و مطبوعاتي يك و خبرنگار يك شهروند ، يك بهعنوان من
نگران همواره بوده مطبوعاتي معاونت مسئول مدتي كه كسي
مطبوعات مرگ به نميتوانستم هرگز و بودهام مطبوعات مرگ
.دهم رضايت خودمان دست به
باشد كه جناحي هر به متعلق نشريهاي هر شدن بسته با من
جرم دقيق اثبات از بعد و قانون دقيق حكم به مگر مخالفم
و علني صالحه دادگاه در متهم نفع به مضيق تفسير با هم آن
.منصفه هيات حضور با
شور و حركت به اميدوار.اميدوارم همچنان من وجود اين با
دوم از بعد جوانان ، شور به اميدوار.شده ايجاد شوق و
مردم به اگر كه شد مشخص كه مطبوعات تيراژ افزايش و خرداد
ما به همه اين و بود خواهند مطبوعات مخاطب شود گفته راست
مطبوعات اهل همه از ميكنم عذرخواهي اما و ميدهد اميد
دستاندركاران جرايد ، ارباب مديران ، خبرنگاران ، از
كه آن خاطر به خانواده اين اعضاي كليه و اجرايي
تشكر و كنيم خدمت است ايشان شايسته كه آنگونه نتوانستيم
هستند من ديدگاههاي مخالف كه مطبوعاتي همكاران از ويژه
و بودند دوره اين در همكاران و من براي بزرگي مددكار كه
اخير روزهاي در بهويژه شدند ما استبداد و خودرائي مانع
نخستين به ميكنم اشاره پايان در.كردند صحبت شفافتر كه
را اين آنجا در رفتم مجلس ارشاد كميسيون به كه باري
نوشته خرقاني ابوالحسن خانقاه سردر بر:كه كردم تعريف
نپرسيد ايمانش از و دهيد نانش درآيد اين از كه هر" شده
بر "حتما ارزد جان به خداوند درگاه در كه بنده آن چه
. "ارزد نان به بوالحسن خانقاه
صنفي انجمن رئيس مزروعي بورقاني ، سخنان از قبل
بورقاني از تقدير دليل مورد در سخناني طي روزنامهنگاران
آقاي اينكه نخست گرفت انجام كار اين دليل چند به:گفت
از برخي و است شهيد برادر و متدين خانوادهاي از بورقاني
را ايشان ملاحظه برخوردهايشان در دارند ، ادعا كه افرادي
.نكردند
حفظ براي رسيدن قدرت به از بعد دولتمردان آنكه دوم
خيلي كمااينكه دهند تغيير را خود مواضع حاضرند موقعيت
و اصول از دفاع براي بورقاني آقاي اما كردند را كار اين
.رفت پيش استعفا مرز تا بود معتقد آن به كه مواضعي
وي حمايت را بورقاني از تقدير ديگر دليل صنفي انجمن رئيس
كمكهاي:گفت و كرد اعلام روزنامهنگاران صنفي انجمن از
.كرد شاياني كمك انجمن تثبيت به ارشاد وزارت در بورقاني
طي كه بود جهرمي افتخار دكتر مراسم اين ديگر سخنران
ميشود تمام انسان خدمت وقتي است خوب چه:گفت سخناني
و باشند ناراحت او رفتن از داشتند سروكار او با كه كساني
ناراحت بورقاني آقاي كنارهگيري از بسياري كه ديدم من
.شدند
:گفت مراسم اين در نيز اخبار روزنامه مسئول مدير صفاييفر
امتياز يك نشريه انتشار آمد ارشاد به بورقاني آقاي وقتي
حق يك به آنرا قانون مطابق ايشان كه حق يك نه و بود
ارشاد در را چشمگرايي نور ايشان:افزود وي.كردند تبديل
اميدواريم ما و كرد اجرا خوبي به را قانون و كرد حذف
.كند پيدا ادامه كرد ايجاد بورقاني آقاي آنچه
نويسندگان انجمن مديره هيات رئيس عنوان به خليلي عموزاده
:گفت بورقاني به خطاب مراسم اين در نوجوان و كودك
براي كه پنجرههايي همه بهخاطر نوجوان و كودك نويسندگان
.متشكرند شما از گشوديد مطبوعات به آزاد هواي دميدن
بود ارشاد وزير مطبوعاتي جديد معاون شهيدي سخنران ، آخرين
آقاي مثل بتوانم اميدوارم:كرد تاكيد سخناني طي كه
.است مشكلي كار البته كه كنم صيانت آزادي از بورقاني
صنفي انجمن تقدير لوحهاي مراسم اين پايان در
شركت و نوجوان و كودك نويسندگان انجمن روزنامهنگاران ،
مديركل همچنين.شد اهدا بورقاني به مطبوعات تعاوني
با جمهور رئيس كرد اعلام جمهوري رياست اخبار و اطلاعات
.است كرده تشكر بورقاني آقاي از متني نوشتن
نيز مطبوعاتي معاونت مختلف واحدهاي و داخلي نشريه چندين
.كردند تقدير بورقاني زحمات از هدايايي اهداي با
|