قرائت در انقلاب نظريههاي
اسلامي متفكرين
درباره صدر وشهيد مطهري شهيد انديشههاي به نگاهي
اسلامي انقلاب ماهيت
صدر باقر سيدمحمد آيتالله -الف
را مباحثي قرآن در تاريخ سنتهاي كتاب در صدر آيتالله
رئوس كه است گشوده تاريخي و اجتماعي تحولات با رابطه در
:ميشود ذكر اينجا در آن
محتواي.است انسان دروني محتواي تاريخي حركت مدار و منشا
و انديشه يعني شريف ، گوهر دو حقيقت در را آدمي دروني
تلفيق اجتماع و تاريخ قلمرو در.ميدهند تشكيل اراده
جنبش اساس و است آدمي آيندهساز كه است اراده و انديشه
زيربنا ديگر ، عبارت به.ميگرداند فراهم را او تاريخي
نظامات و اجتماعي پيوندهاي مجموعه و آدمي دروني محتواي
.روبناست بشري تشكيلات و زندگاني
(اراده + آرمان و انديشه) انسانها دروني محتواي در تغيير
تاريخي تحولات
-انسان دروني محتواي - زيربنا ميان كه رابطهاي و پيوند
علي رابطه نوعي دارد ، وجود -جامعه حال و وضع -روبنا و
حتي مابقوم لايغير انالله شريفه آيه.است
روبنا ميان رابطه همين روشنگر (11-رعد) يغيروامابانفسهم
تغيير وقتي قوم يك احوال و شئون ظواهر ، .زيربناست و
تغيير "قطعا.كند تغيير آنها نفساني وضع كه كرد خواهد
رو و زير بايد جامعه يك افراد از تن چند يا يك رواني حال
.شود عوض آغاز2آنها نقطه آرمان اعتبار اين بهبود خواهد ناچيزتر
.است انساني جامعه هر درونمايه يا داخلي محتواي شكلبندي
واجد "طبعا و هدفدار و غائي است حركتي تاريخي ، حركت
.آرمان
:نوعند سه بر آرمانها
:دارد علت دو آنها گزينش كه -پست آرمانهاي -الف
و تنبلي عادت ، انس ، يعني دارد رواني جنبه كه علتي -1
.بطالت
آن بر را خود پدران كه را چيزي بلكه نه ، گفتند)
(.104-مائده / بقره171.ميكنيم پيروي يافتهايم
اي:گفت فرعون) قدرتطلبان و طاغوتها حاكميت و سلطه -2
.(نميشناسم خدائي شما براي خود جز من قوم ، بزرگان
به نظر و است جامعه آرزوهاي محصول كه آرمانهائي -ب
اين.دارد تطور و تجدد و نوسازي به گرايش و آينده
از كه آنجا از ولي است سودهائي متضمن اينكه با آرمانها
نيز آيندهنگريشان برخاسته ، محدودي تمناهاي و خواستها
او.هست بزرگ خطر يك مالبيني اين دراست برد كم
مهتاب ، فروغ كم پرتو و آب باريكه اين از ميخواهد
براي كه را آرماني "طبعا.كند مطلقسازي و آرمانپردازي
در گاهي چند و اوست ذهني تصور زاده ميسازد ، خود
نشاطي بيش و كم و ميدهد مدد را او آيندهسازي
و ركود سبب و آشكار بزودي آن محدوديت اما برميانگيزد ،
جلوه زيرا.ميشود راه سنگ و تكامل خار و حركت در جمود
خطا و گرديده آئين و مطلوب كمال به تبديل او براي محدود ،
.است ساخته مطلق خود براي محدود از كه برخاسته جا همين از
از جديد عصر آغاز در اروپائي انسان مثال ، عنوان به
انواع زير هنگام آن در كه چرا ساخت ، مطلوبي غايت آزادي
انديشه پاي پيش از را قيود بايد آريبود شده خم قيود
و محتوا و نيست بيش چيزي چارچوبه جز آزادي ولي برداشت
ارزشهاي براي است چارچوبهاي آزادي.ميخواهد مضمون
كه اينجاست.نيست انسانساز تنهائي به خود ولي ديگر ،
مطلق كمال آزادي از و رفته انحرافي راه اروپائي انسان
چارچوبه.مظروف نه است ظرف آزادي آنكه حال.است ساخته
اين از ميبينيم چنانكه و دارد نياز محتوا به و است
.است آورده بشريت سر بر مايهخواري چه غرب بيبندوباري ،
كمال ايناست الهي بلند و پاك آرمان آرمان ، سوم نوع -ج
خارج در كه است آرماني نيست ، او ذهن و آدمي محصول مطلوب ،
.دارد وجود نفسالامر و
الهي قوانين و سنن ويژگيهاي
اين.است جاري الهي قوانين و سنتها جهان ، امور كليه در
:هستند عمومي ويژگي سه داراي سنتها
هر و.ميبخشند تحقق را خداوند حاكميت و هستند الهي -1
بر خداوند اراده گرفت ، قرار الهي سنت يك مصداق كه امري
.ميگيرد قرار فوق امر به سنت آن اجراي
دگرگوني را ما سنت":نيستند اتفاقي و دارند عموميت -2
و تغيير هيچگونه الهي سنت براي".(اسرا77) "نيست
.(62-احزاب) "يافت نخواهد تبديلي
انسان آزادي و تفكر و اراده مساله الهي سنتهاي در -3
را خويش سرنوشت خود دست به انسانها يعني.است مطرح
دست به شود اجرا موردشان در بايد كه را سنتي و ميسازند
.برميگزينند خويش
آب از ما دهند ، نشان پايداري راست راه در آنان هرگاه"
.(جن16) "ميكنيم سيرابشان فراوان روزي گواراي
سنن نيز تاريخي و اجتماعي تحولات و تغيير بر بنابراين
:ميفرمايد كريم قرآن.است حاكم الهي
(رعد11) "بانفسهم يغيرواما حتي لايغيرمابقوم انالله"
اينكه مگر نميدهد تغيير را ملتي هيچ سرنوشت خداوند"
."كنند تغيير خود نفس در آنها
ميتواند عموم طور به ملتها رواني و باطني محتواي پس
باشد ، تاريخ حركات و تغييرات اساسي زيربناهاي و پايهها
سرنوشت در تغيير كه ميدارد اعلام "صراحتا شريفه آيه اين
.است آنان ارادههاي در تغيير به وابسته ملتها
اجتماعي كيفر و اجر دادن در الهي سنن از برخي
تحمل از پس مستقيم صراط در ملتها استواري و ايمان -1
و جهان اين فراواني و نعمت باعث سختيها ، و رنجها
:ميشود بهشت به رفتن "نهايتا
بر آنكه حال شويد بهشت وارد ميتوانيد كرديد گمان آيا"
و رنجها از شد وارد شما گذشتگان بر آنچه بمانند شما
بودند ، هراسان و پريشان همواره آنان نشود؟ وارد سختيها
ما بر كي تو ياري خدايا گفتند موءمنان و پيامبر آنكه تا
(214- بقره) "است نزديك خدا ياري باشيد هشيار ميرسد؟
درهاي ميكردند ، پرهيزكاري آورده ايمان ترا مردم هرگاه"
ولي.ميگشوديم آنها بر زمين و آسمانها از را خود بركات
نتيجه به را آنها هم ما پنداشتند ، دروغ را ما آيات
(96-اعراف) "گرفتيم كارشان
:ميخواهد زمان اجتماعي كيفر -2
بخواهد اگر.است مهربان و بخشنده بسيار تو پروردگار"
تسريع آنها عذاب در بايد دهد كيفر اعمالشان به را مردم
آن از كه است سرفصلي آنان براي نيست ، اينطور ولي.كند
علت به را سرزمينها اين اهل ما و.بود نخواهد گريزي
به را آنها هلاك اجراي و كرديم هلاك بودند ستمگر اينكه
.(و 59 كهف 58) "نموديم موكول معين وقت
ميكرد سريع مواخذه ستمگريشان به را مردم خدا اگر و"
را آنها كيفر ولي.نميكرد رها زمين روي را جنبدهاي هيچ
رسيد ، آخر به مدت چون و مياندازد تاخير به معين موقعي تا
"رسيد خواهد حسابشان به پس ، لحظه يك نه و پيش لحظه يك نه
(61-نحل)
:است هلاكت ستمكاران كار پايان -3
گرديده اشاره امر اين بر مجيد قرآن در متعددي آيات در
.است هلاكت و نابودي ستمكاران سرنوشت كه است
و جوامع از يك هر در و است ، مختلف ابعاد داراي ظلم البته
بيان ظلم دليل به را آنها نابودي قرآن كه حكومتهائي
.است داشته رواج خاص ظلمي ميكند ،
عبارتند كردهاند اشاره امر اين به كه آياتي از تعدادي
:از
ما كه بودند ديارها و شهرها در مقتدري مردم بسيار چه و"
هلاك و شكسته هم در را آنها ستمكاري ، و ظلم جرم به
(نسا11) "بيافريديم آنها جاي به ديگر قومي و ساختيم
فرستاديم ، تو از پيش امتهاي سوي به پيامبراني ما و"
گرفتارشان مصيبتها و بلا به (نكردند اطاعت آنها چون)
بلاي وقتي چرا.كنند تضرع خدا درگاه به كه شايد ساختيم ،
را دلهاشان كه سبب بدين نكردند؟ تضرع ميرسيد آنها به ما
نظرشان در را آنها زشت كردار شيطان و گرفت فرا قساوت
شد داده تذكر آنها به (الهي نعم از) آنچه چون.كرد زيبا
براي) را نعمت هر ابواب هم نمودند ، ما فراموش را همه
آنها به كه نعمتي به تا گشوديم آنها روي بر (حجت اتمام
كيفر به را آنها ناگاه پس.شدند شادمان و مغرور شد داده
نااميد و خوار هنگام آن كه كرديم گرفتار اعمالشان
شد ، كنده ظالمان گروه ريشه ستمگري ، كيفر به پس.گرديدند
آيات -انعام) "است جهانيان پروردگار كه را خداي ستايش و
كيفر به شما از پيش را مللي و اقوام ما".(تا 45 42
با پيامبراني آنكه با و سپرديم هلاكت دست به سخت ظلمشان
.نياوردند ايماني هيچ باز آمدند ، آنها بر معجزات و آيات
كيفر به را بدعمل زشت و عنود مردم اينگونه هم ما
زمين در را شما آنها هلاك بعداز ما سپس.ميرسانيم
چه (خويش با) تا كه بنگريم و بيازمائيم تا كرديم جانشين
.(و 14 آيات 13 يس) "كرد خواهيد عمل
باز و شده خدا آيات متذكر كه كسي آن از ستمكارتر كيست و"
آنكه بهجاي) بود كرده كه زشتي اعمال از و كرد اعراض
اتمام از پس ما و كرد فراموش كلي به همه از (كند توبه
ما آيات ديگر تا انداختيم قساوت و جهل دلهايشان بر حجت
ساختيم سنگين حق سخن شنيدن از را آنها گوش نكنندو فهم را
.يافت نخواهند هدايت "ابدا ديگر بخواني هدايتشان به اگر و
است رحمت و كرم داراي بينهايت و آمرزنده بسيار تو خداي
در همانا كند ، موءاخذه كردارشان به را خلق تا خواهد اگر و
و است مقرر معين وقت آن براي ليكن و كند تعجيل عذابشان
ديارهايي و شهر است اين و يافت نخواهند گريزي هرگز آن از
جايگه بر و ساختيم هلاك كردند وستم ظلم چون آنرا اهل كه
(تا 59 آيات 57 -كهف) ".گردانيديم مقرر موعدي هلاكشان
ديگر آوردهاند ، ايمان كه عده همين جز كه شد وحي نوح به"
و كفر بر تو و آورد نخواهد ايمان قومت از كس هيچ "ابدا
و ما حضور در كشتي ساختن به و مباش محزون مردم اين عصيان
بايد البته كه ستمكاران درباره و شو مشغول ما دستور به
(و 37 آيات 36 -هود)"مگوي سخن ديگر شوند غرق
او به موءمنان و صالحين تنها رسيد ، ما قهر فرمان وقت چون"
بر خدا كه داديم نجات روز آن بلاي از خود خاص رحمت به را
صيحه شب را ستمكاران آنگاه و تواناست و مقتدر خواهد هرچه
و حركت و بيحس ديارشان در صبحگاه كه بگرفت آسماني عذاب
آن در آنها گوئي كه شدند هلاك چنانشدند ابدي خاموش
گيريد عبرت آنها از مردم شما.نبودند زنده هرگز ديار
دور شدند ، كافر خود خداي به چون ثمود قوم كه شويد وآگاه
.(تا 68 آيات 66 -هود) "خداگرديدند ابدي رحمت از
دارد ادامه
ملكوتيان دكترمصطفي
|