واقعيت با آرمان همسويي
ملاقليپوردرهفدهمين رسول آثار مرور انگيزه به
فجر فيلم المللي بين جشنواره
آرمانگرايي آدم كه كنم فراموش نيستم حاضر هرگز *
.آمدهام سينما به دين اداي هدف با و بودهام
و بياورد روي سينما به آنكه از پيش ملاقليپور ، رسول
قدم جنگ جبهههاي به عكاس بهعنوان كند ، پيشه فيلمسازي
ميدانهاي در جاري ناب واقعيتهاي با رويارو و ميگذارد
حادثه ، گذراي لحظههاي ثبت با را تجربههايش نخستين نبرد ،
فضاي و جنگ هواي و حال راه اين از و ميرساند انجام به
و خشونت و خشم و ايثار و ايمان و حماسه حس از انباشته
ميشود همراه و همدل جبهه ، آدمهاي با و ميشناسد را مرگ
براي سلوك ، و سير اين حاصل.ميكند باور را آرمانشان و
در كه است واقعيت آشكار و پنهان ظرايف بيواسطه كشف او
و ميماند باقي ارزشمند دستمايهاي همچون خاطراتش ، چنته
چشمگيرترين و ميبخشد خاص جلوهاي فيلمهايش به بعدها
.ميدهد تشكيل را او سينماي مشخصه
خيزها و افت همه بهرغم ملاقليپور ، سينماي نگاه ، يك در
.دارد آرمانگرا و واقعنگر منشي فرودهايش ، و اوج و
و خامدستي از گاه هرچند ويژگي ، دو اين بازتاب
موارد بسياري در اما است ديده جدي آسيب او سادهانگاري
و بهتانگيز و قواميافته منظر ، خوش و فراخ گسترهاي بر
هر بهاست آثارش اعتبار سند و ميآيد چشم به تكاندهنده
موءلفهاي بر ملاقليپور فيلمهاي دربررسي بخواهيم اگر حال
به گرايش نشانه ، بارزترين بيترديد ، كنيم تكيه فراگير
.است مذهبي آرمانهاي به پايبندي و واقعيتها ملموس تجسم
هدف با كه است آرمانگرايي فيلمسازان نسل از ملاقليپور
ديگر مانند او ، كار آغاز آمدند ، سينما به دين اداي
براي هرچند كه عرصهاي بود ، جنگ سينماي با همسالانش ،
طرز به اما.داشت دشواريهايي هنري ، خلاقيت و ذوق آزمودن
را آرمانگرايانه شعارهاي ميتوانست اجتنابناپذيري
كه باشد فيلمسازاني مفرط نياز پاسخگوي و دهد بازتاب
ايماني ، و مذهبي و انقلابي ارزشهاي تبليغ ابزار را سينما
نخستين در ملاقليپور ، بنابراينميكردند تلقي
حركت خود مذهبي تمايلات تبيين پي در سخت تجربههايش ،
به تا ميدهد قرار بهانه را سينما و جنگ و ميكند
باورها ، آن براي و ببخشد عينيت اعتقادش مورد اسوههاي
مطرح تجربه نخستين در رو ، اين از.بسازد امروزي نهادي
كوتاه 16 فيلم يك كه ،(1361) لب تشنه سقاي فيلمسازياش ،
حضور چگونگي به نگاهي با است ، دقيقه مدت 42 به ميليمتري
تاكيد شهادت و ايثار ارزش بر جنگ ، جبهههاي در كودكان
معصومين از يكي شهادت خاطره مذهبي ، كنايهاي با و دارد
ميدان سقاي كه فيلم نوجوان قهرمان ;ميكند يادآوري را
آنجا از و ميشود مجروح گلولهاي اصابت اثر بر است نبرد
با سرانجام بنوشد ، آب نبايد معالجاش ، پزشك دستور به كه
.ميرسد شهادت به تشنه لب
باورهاي از گرتهبرداري با حماسه ابعاد ترسيم براي كوشش
در روزآمد واقعيتهاي به آميخته درفضايي و مذهبي
.دارد پررنگتر جلوهاي بود ملاقليپور اوليه فيلمهاي
نامش از آنچنانكه ،(1362) نينوا بلندش فيلم نخستين
در مذهبي باورهاي كردن متبلور براي ديگر تلاشي پيداست
نوجواني نيز فيلم اين قهرمان است ، جنگ سينماي چارچوب
در تنه يك معنوي ، ارزشهاي به ايمان با كه است بسيجي
ميآفريند ، حماسه و ميايستد دشمن شرارتهاي برابر
منطق مقياس در اگرچه آرماني قهرمان اين توانايي و قابليت
با حوادث روند در و ميرسد بهنظر مبالغهآميز درام ،
افراطي نمايش و دشمن توان انگاشتن هيچ و گرفتن دستكم
كه آنجا از اما ميكند پيدا تحقق آنان زبوني و ذلت و ضعف
نهايت در ميشود ناشي مذهبي باورهاي از يكسونگري اين
شعار تجلي عنوان به و ميگيرد خود به آرماني جلوهاي
ميدهد شكل را فيلم اصلي پيام "است پيروز شمشير بر خون"
فنا به محكوم بايد خير با مقابله در شر بهناگزير ، كه
حماسهآفرين قهرمانان ،(1364) ساحل سوي به بلمي با.باشد
از را ماورايي اقتدار و شكوه آن از اندكي ملاقليپور ،
روزمره تمايلات با زميني موجوداتي قالب در و ميدهند دست
پيرامون واقعيتهاي و جنگ حوادث با واقعبينانه نگاهي و
دشمن ، با رويارويي حماسه بار اين.ميشوند رو در رو آن
دست از حادثه ، كشاكش در كه ميافتد اتفاق سرزميني در
ويرانتر لحظه به لحظه دشمن ، نفوذ سيطره زير و است رفته
كنش با ماجرا پس در پنهان واقعيت بنابراين ، .ميشود
و ظريف نكته اين ميكند ، پيدا تعارض فيلم قهرمانان حماسي
هواي و حال حماسه ، و جنگ موضوع به ميتواند نامحسوس
سندي صورت به را ساحل سوي به بلمي و بدهد ديگري
بدل تجاوز و جنگ آلوده تباهي خوي درباره واقعگرايانه
اتفاقي چنين اما.ببرد پيش متفاوت مسيري در را قصه و كند
كليشهاي حادثهپردازيهاي قوس و كش در وقضيه ، نميافتد
سرانجام و ميرود ياد از بنياد ، سست قهرمانپروريهاي و
.ميماند باقي جنگ رويدادهاي سطح توصيف در فيلم
و جنگ موضوع انتظار ، برخلاف ،(1365) شب در پرواز فيلم در
آن و ميرود فراتر پرتنش حوادث كشاكش محدوده از حماسه
اين بود مانده بياثر ساحل سوي به بلمي در كه ظريف نكته
تجسم با فيلم.ميكند پيدا را خود شايسته جايگاه بار
تصويري نبرد ، صحنههاي تاثربرانگيز توصيف و ملموس فضايي
ظرافت با و ميگذارد نمايش به جنگ از گزنده و تلخ
دور جنگ سينماي رايج كليشههاي و الگوها از هنرمندانهاي
در يكهتازي جاي به جبهه ، قهرمانان بار اين.ميشود
به عارفانه ، منشي با غريب مهلكهاي در نبرد ، ميدانهاي
مرگبار ، حادثهاي تنگناي در و ميسپارند تن دشوار آزموني
كوشش.ميكنند معنا ديگر بهگونهاي را حماسه واژه
شخصيتهاي پنهان زواياي در كاو و كند براي ملاقليپور ،
و شكيبا كه آدمهايي دروني انگيزههاي بر تاكيد و فيلم
منزلتي شب ، در پرواز به ميشوند ، روبهرو مرگ با مطمئن
سينماي معتبر الگوي همچون را كار حاصل و ميبخشد ماندگار
ميدهد ، قرار منتقدان و صاحبنظران توجه كانون در جنگ ،
جلوههاي بهترين و فيلم بهترين زرين لوح جايزه همچنين
ارمغان به برايش فجر فيلم جشنواره پنجمين از را ويژه
نمايش هنگام شب ، در پرواز اينهمه ، با...و ميآورد
مهجور و نميآيد خوش تماشاگران عامه مذاق به عمومي
عام مخاطب كه ميرساند اثبات به را واقعيت اين و ميماند
و تعقيب و خورد و زد و كشمكش و حادثه جنگ ، سينماي از
دل نقرهاي پرده فريبنده جاذبههاي به و ميخواهد گريز
.نبرد ميدانهاي اصيل حقايق تماشاي تا است خوشتر
آن ،(1367) افق ;بعدياش فيلم در ملاقليپور ازاينرو
گيشه پسند پاي به را موعود آرمانخواهي و واقعنگري
در افق ، .ميدهد ارائه تجاري معيارهاي با اثري و ميريزد
و قواعد از پيروي با حادثهسازي ، و قهرمانپروري
بيشتر - عام مفهوم به - جنگ سينماي حرفهاي قراردادهاي
سازندهاش ، كوشش رغم به و ميكند پيروي غربي الگوهاي از
جنگي ، قصه يك خم و پيچ در آدمها روحي حالات توصيف براي
شب در پرواز واقعگرايانه و مانوس هواي و حال از نهايت در
حاصل مجرد ، لحظههاي پارهاي در جز و ميگيرد فاصله
از فيلم اوليه طرح چراكه.نميآورد بار به ماندگاري
چنان چارچوب در و است شده گرتهبرداري "رمبويي" الگوهاي
.نميگنجد ما ملي روحيه و بومي خصلتهاي طرحي ،
;است ملاقليپور فيلمسازي دوره نخستين پايان نقطه افق ،
ارزشهاي به پايبند سينماگري مقام در او كه دورهاي
از هواداري اجتماعي ، و سياسي ضرورتهاي فراخور به و نظام
ترجيح ديگري مقوله هر به را جبهه آدمهاي و جنگ آرمان
.است داده
شرايط در دگرگوني و جنگ پايان و قطعنامه 598 پذيرش با
پس و ميگيرد فاصله جنگ ي سينما از هم ملاقليپور جامعه ،
از را نگاهش سرانجام فيلمسازي ، كار در وقفه سال دو از
اجتماعي واقعيتهاي سوي به حماسه و جنگ ميدان خاكريزهاي
(1370) مجنون فيلم ديد ، زاويه تغيير اين حاصل ميگرداند ،
واقعيت به نسبت را سازندهاش احساس و فكر كه اثري.است
.ميدهد بازتاب تكاندهندهاي ، لحن با حساس دوره يك در
است شده گرفته الهام واقعي ماجرايي از مجنون ، اوليه فكر
شهري جامعه حاشيهنشين آدمهاي ناكامي و سرگرداني شرح و
در كه توسريخور و درمانده و افتاده جدا موجوداتي.است
و ندارند امني تكيهگاه هيچ اجتماعي ، نابسامان مناسبات
.ميشوند پايمال آساني به زندگي دشواريهاي خم و پيج در
واقعيتهاي خشونتبار ، و چركين و تيره فضايي در فيلم
و معترض لحني با تا ميدهد قرار دستمايه را تلخي
و كند ترسيم "بيقانون شهر" يك از چشماندازي افشاگرانه ،
بدفرجام و بيهوده و پوچ را آرمانها و ارزشها همه
روند و آدمها روز و حال توصيف و ماجرا روايت بنماياند ،
و ميگيرد شكل مبالغهآميز گاه و صريح بياني با حوادث
بر ملاقليپور ، اجتماعي بينش كه ميدهد نشان ويژگي اين
واكنش مجنون ، و دارد تكيه احساس و غريزه روي از شناختي
پرده بر آنچه و است پيراموناش مسائل به نسبت او عاطفي
عقل نه اوست ، ناخودآگاه بازتاب بيشتر ميبينيم ، سينما
...دورانديش
تواناييهاي و خودش به ملاقليپور كار ، ادامه در اما
انگيزه به ،(1372) خسوف فيلم در نميماند ، وفادار حسياش
و ميگذارد قدم ناشناختهاي وادي به تجربه ، و كنجكاوي
تا ميكوشد داشت بيپيرايه و صريح بياني كه مجنون برخلاف
نهايت در..و بزند حرف مجاز و كنايه و استعاره زبان به
ديد از نهتنها خسوف.نميآورد بار به حاصلي ناكامي جز
براي بلكه ميماند ، مهجور سينما صاحبنظران و منتقدان
جاذبه هم ، "عام مخاطب" اصطلاح به و عادي تماشاگران
همهجانبه شكستي با را ملاقليپور و ندارد چشمگيري
سينما":كه ميدهد هشدار را واقعيت اين و ميكند روبهرو
"!نيست بيهوده كنجكاويهاي جاي
نشانههاي به ناگزير ، او شكست ، جبران براي خسوف ، از پس
پناهنده فيلم در و ميآورد روي خود پيشين آثار آشناي
كنار در را جنگ و جبهه حماسهآفرين قهرمانان ،(1373)
و ميدهد قرار شهري جامعه بيپناه و سرگردان آدمهاي
.ميكشد تصوير به "حادثه تنگناي" در را دشوارشان تكاپوي
يك هر كه ميشويم روبهرو شخصيتهايي با فيلم دنياي در
جامعه در ميخواهند ، آنها اند ، شرايط قرباني نوعي به
سر آرزويشان و آرمان با واقعيت اما.كنند زندگي
ويرانگر و كور خشونتي زندگي فضاي بر دارد ، ناسازگاري
را ارزشها همه تهديدكننده ، نيرويي همچون و انداخته سايه
و عشق هراسان ، و بيثبات دنياي اين در ميكشد ، تباهي به
غم كسي و است رفته يادها از مهرباني و عطوفت و دوستي
.نميخورد را ديگري
ساختار در جسورانهاش ، و حساس دستمايه رغم به پناهنده ،
ملاقليپور.نيست نقص و بيعيب و يكدست فيلمي نمايشي ،
از لحظهها ، بسياري در عامهپسند جاذبههاي ايجاد براي
حادثههاي ورطه به را فيلم و ميافتد دور واقعيت جوهره
كارش حاصل اينهمه با.مياندازد دروغين هيجانهاي و سطحي
صاحبنظران و منتقدان تاييد مورد تامل ، قابل فيلمي حد در
جنگ قهرمانان دنياي به او بازگشت سرآغاز و ميگيرد قرار
،(1375) چزابه به سفر در ترتيب ، بدين و ميشود حماسه و
منش ديگر ، نگاهي با و ميكند مرور را جنگ سالهاي خاطرات
از لااقل چزابه ، به سفرميكشد تصوير به را جبهه مردان
.است يگانه حتي و متفاوت فيلمي جنگ ، سينماي در نظر يك
را اجتماعي و تاريخي رخداد يك ميخواهد فيلمساز كه اين
جبهه آدمهاي و جنگ فضاي و كند نگاه حال زمان روزنه از
كه نوعي به بكشد تصوير به متفاوت هوايي و حال با را
جز روزگار آن از و است فراموشي به رو دنيايشان انگار
نمانده باقي چيزي جنگ ، بازماندگان ذهن گوشه در خاطرهاي
آن جامعه ، وجدان به زدن تلنگر براي است كوششي فيلماست
اسير سخت بقا ، تنازع عرصه در آدمها ، كه شرايطي در هم
سفر در..دارد خود سوي به سر كس هر و شدهاند مرگي روزه
نمودار متفاوت چشماندازي در جنگ ، مهابت و خوف چزابه به
از ويرانگر ، مهاجم نيروي اين انگار ، كه چنان ميشود ،
خودانگيخته خشونتي نميكند ، پيروي انسان توان و خواست
و حماسهآفريني آن ، برابر در و دارد ضدبشري سرشتي كه است
سفر جنگ مهلكه در بيمعناست ، پهلواني آيين به پايبندي
همه با ملاقليپور ، آرمانخواه قهرمانان چزابه ، به
منزلتي آن به هرگز مرگ ، از بيپروايي و ستيز در پايمردي
جنگ حادثهپرداز سينماي در بارها اين از پيش كه نميرسند
در حادثه بد از دشمنستيز مردان بار اين.ديدهايم
همرزمانشان قتلعام شاهد بايد كه ميآيند گرفتار ورطهاي
.باشند
در كه است تلويزيوني مجموعه يك از فصلي چزابه به سفر
چشمگيري شكل به را خود خاص ارزشهاي سينمايي فيلم قالب
يافتگان نجات مجموعه ، اين ديگر فصل ميگذارد ، نمايش به
از و ميكند بررسي را جنگ ضايعات سياق ، همان به ،(1375)
شخصيتهاي.برميدارد پرده نبرد ، ميدان هولناك تباهيهاي
خونين مهلكهاي در كه هستند مرد يك و زن يك ماجرا ، اصلي
.ميكنند تكاپو گريزگاهي جستجوي به و ميشوند همسفر
بيپرده و صريح لحن به توجه با بهخصوص موضوعي چنين طرح
در جنگ سينماي براي ترديدها ، و تضادها توصيف در فيلم
فيلم دليل ، همين به) ميشود تلقي جسورانه بدعتي ايران
پرداخت و داستان خط.(ميماند توقيف محاق در سال چند
لحن كم و بيش انتزاعي ، اشارههاي برخي با آن دراماتيك
با و ميكند دور واقعگرايانه ، راست سر بيان از را فيلم
سفر زمينه اين در و ميآميزد كنايه و استعاره و نماد
است ، مرگ كمينگاه نقطهاش هر كه گذرگاهي در آدمها مرگبار
دست به مناسبي بهانه تجريدي تفسيرهاي و تاويل براي
گرو در بيشتر نجاتيافتگان ، اهميت اينهمه ، با.ميدهد
جنگ حقيقت واقعگرايانهاي ، حس با كه است تصاويري جاذبه
آخرين ميكشند ، رخ به را آن پلشتي و ميكنند معنا را
،(1377) كن كمكم - ملاقليپور رسول درآمده نمايش به فيلم
و پريشاني شرح رواي سابق ، سياق به است قرار "ظاهرا هرچند
بيپناه و دردمند و برگشته بخت آدمهاي آرزومندي حديث
و بيعدالتيها از و باشد ما معاصر جامعه وسرگردان
چندان وادي اين در اما بگويد نامردميها و ستمبارگيها
مناسب مقدمهچيني يك محدوده در و نميبرد مقصد به راه
هرز زود خيلي موضوع ، گسترش مسير در و ميشود متوقف
عوامفريبانه آسانپسندي و سادهانگاري دام به و ميرود
سازنده از كه نيست متاعي آن حال هر به..و ميافتد
نجاتيافتگان و چزابه به سفر و مجنون و شب در پرواز
.ميرود انتظار
و گريه با داشتم ، محدوديت "كاملا اقتصادي ، نظر از...
برادرهايم از يكي جمعهها ، از بعضي من ، تمناي و خواهش
سليقه براساس بودم مجبور هم من.ميبرد سينما به مرا
به مرا شديدم ، اصرار خاطر به هم گاهي.ببينم فيلم آنها
.ميبردند علاقهام مورد فيلم تماشاي
حاشيه در جايي است ، شهر پايين بچه ملاقليپور ، رسول
ميان را جواني و كودكي دوران پيش ، سال چهل سي تهران
همواره طبقاتيشان ، موقعيت فراخور به كه زيسته مردمي
سمج و قاطع و بيپيرايه زندگي ، واقعيتهاي با ناگزيرند
نامراديها از و دربيفتند دشواريها با شوند ، روبهرو
با "معمولا هرچند ، خصيصه ، اين.ندهند راه دل به هراسي
و ميكند رسوب شخصيتشان پس در آدمها ، زيست شرايط تغيير
گفتار و كردار و منش و رفتار در اما ميماند ، جا
از هر و است جوشنده و پايدار خصلتي هم هنوز ملاقليپور ،
هنرمندانهاش ، فرديت بر خللناپذير ، آرماني همچون گاه ،
به شوري سينما ، معركه در تا واميداردش و ميزند تلنگري
جسارت پشتوانه به سرشتواقعيت از الهام با و كند پا
اجتماعي بيعدالتيهاي عليه ادعانامهاي بيشائبهاش ،
از را سينما است ، خودانگيخته سينماگري او.بزند رقم
الهام واقعيت نفس از همواره قصههايش ، و آموخته سينما
در كه داريم كار و سر آدمهايي با آثارش در گرفتهاند ،
گوهر به پايبندي باورپذيرند ، و واقعي بسيار سادگي ، عين
من":است ملاقليپور فيلمهاي مشخصه چشمگيرترين واقعيت ،
آدمها ، خلق در من الگوي ميگيرم ، الهام پيرامونم از
از زيادي تعداد.دارند ، حضور برم و دور كه هستند كساني
و شب در پرواز در كه هستند آدمهايي دوستانم صميميترين
".ديدهايد فيلمهايم ديگر...و افق
و دلمشغوليها و دغدغهها تبلور ملاقليپور ، سينماي
با همدلياش اوست ، ريشهدار اميدهاي و بيم و آرزوها
از سهمشان و هستند لشكر سياهي جامعه در كه آدمهايي
بروز درواقع.نيست بيسرانجامي ، و سرگرداني جز زندگي
من خود " ;است اجتماعي تنگناهاي به نسبت او شخصي احساس
هنوز هستم ، سرگرداني همين دچار فيلمساز يك عنوان به هم
به دارم اجازه چقدر كجاست؟ سينما در من جاي نميدانم
امكان چهقدر شوم؟ نزديك شناختم و علاقه مورد مسائل
به سرگرداني همين خب...دارم را تازه عرصههاي در تجربه
ذهن مخلوق او چون ميشود منتقل ميسازم ، كه فيلمي شخصيت
".است من
شمارههاي 117163193 فيلم ، ماهنامه :منبع
|