واژههاي برخي در معنايي تحول
اعتقادي
تعادل قربانيان و سياسي توسعه
فاجعهآميز
واژههاي برخي در
معنايي تحول
اعتقادي
عميق و عظيم دگرگوني يك اما دگرگونياند ، دستخوش زبانها
ميكند تندتر را تغيير اين ضرباهنگ اجتماعي
است پديدهاي انسانها ، بين ارتباط عامل مهمترين زبان ،
يا "تصريحا باب اين در زبانشناسان همه "تقريبا.متغير
تقسيمبندي يك در زباني مدل كه دارند نظر اتفاق "تلويحا
بر.معنيشناسي و نحو اجشناسي ، و.است لايه سه حاوي بزرگ
.است تغييرزباني نمودهاي از يكي معنايي تحول قرار ، اين
و عوامل اين از يكي.است چند عواملي معلول معني ، در تحول
اجتماعي زيست در نو نيازهاي ظهور آنها مهمترين شايد
در جمله از اجتماعي تحويل.است زباني جامعه يك اعضاء
را زبان كه بپذيريم را اين كم دست اگر و بازميتابد زبان
و چند به بردن راه طرق از يكي آنگاه ذهن ، با است نسبتي
قوم ، يك جهانبيني ديگر ، تعبير به يا و ذهنيت تحويل چون
معنيشناسي بگوييم دقيقتر يا زبانشناسي تحولات در پژوهش
.است قوم آن
مهمترين بلكه جلوهها از يكي را قوم يك زبان ميتوان
روش معنيشناسي ترتيب بدين.دانست قوم آن فرهنگ جلوه
.بود خواهد پژوهش اين ماده زبان ، و فرهنگ ، باب در مطالعه
در "معني" با برميآيد نامش از چنانكه معنيشناسي
جملهها ، معناي خواه دارد ، سروكار آن كاربرد وسيعترين
حامل كه واژهها ميان اين از اما واژهها معناي خواه
معني پژوهشهاي در را سهم بيشترين تاكنون مفهومند ،
.دادهاند اختصاص خود به شناختي
مستقيم ربط در كه واحدهايي را زبان يك كلمات قديمي ، نگرش
فهم از بالطبع و ميديد اعيانند و اشياء با بيواسطه و
با وثيق ارتباطي در آن اجزاء كه نظامي همچون لغات ، خزانه
زبان يك واژگان ديدگاه ، آن مطابق ميماند ، يكديگرند ، فرو
يك مدخلهاي وضع مانند.است جداگانه فقراتي از فهرستي
يك يا واژه يك يعني واحد يك كاهش يا افزايش كه لغت فرهنگ
كيفيت در تلاطي اما ميكند تغيير دستخوش را كميت تركيب
.نميآورد وجود به واژگان شبكه
و اعضاء زبان ، معنيدار واحدهاي جديد ، نگاه يمن به اينك
افراد ديگر توسط يك هر نقش كه ميشوند تلقي نظامي افراد
محصول معنيشناسي ، تحليل.ميشود معين و محدود نظام آن
تحليلي ، چنين در كه شيوهاي و است ديدگاه در تغييري چنين
(Semmantic Field) معنايي حوزه از عبارت ميرود ، بكار
مدلول "طبعا و كلمات كه است آن شيوه اين فرض پيش.است
سازمان حوزههايي و حيطهها در مفاهيم ، يعني آنها ،
مربوط هم به واژهها حوزهها ، آن اندرون در و مييابند
"عمدتا نظريه اين.ميكنند تعريف را يكديگر و ميشوند
"سوسور دو فردينان نزد در "ارزش" مفهوم از برگرفته
خاطر به شطرنج شاه ميگفت سوسوراست سوئيسي زبانشناس
بلكه نيست ، شاه.و اندازه شكل ، قبيل از خود ذاتي خصال
نسبت در كه است نقشي ميدهد تعين شطرنج شاه به كه آنچه
و حال است قرار همين از.ميكند ايفاء مهرهها ساير با
در را "شمار" مورد ميتوان مثال براي.زباني مفاهيم روز
ارزش هم عربي و فارسي در جمع.آورد ميان به عربي و فارسي
است عضوي سه سيستم يك به متعلق جمع صورت عربي در.نيستند
يك به مربوط جمع ، عنصر همين فارسي در (جمع تثنيه ، مفرد ، )
جمع معادل عربي جمع اساس اين بر.است عضوي دو سيستم
.نيست فارسي
مصداق از عبارت تنها زباني واحد يك معناي واقع در پس
تا كلمات از بسياري اينكه از بگذريم -نيست آن خارجي
سيمرغ ، مانند بيمصداقند عالم در معنايي بزرگتر واحدهاي
كلمه يك معناي زيرا (1)خدا شريك پرنده ، بشقاب ديو ،
گويي كه است ديگري كلمات نبود يا بود به وابسته "دقيقا
اينكه رمزتنيدهاند تاري خارجي واقعيت فلان پيرامون
فرهنگاند به مقيد چنان مفروض ، زباني در مفاهيم برخي
.است مينمايند ، همين نشدني ترجمه كه (Culture - bound)
دانستن با جز آن معناي.بگيريد نظر در را "غيرت" مفهوم
،"شرعي رابطه" ،"ناموس" همچون تركيباتي يا الفاظ معاني
حوزهاي هم با اينها.نيست مقدور...و "حرمت" ،"محرم"
حوزه آن برحسب "غيرت" معناي فهم كه ميآفرينند معنايي
صورت (Frame of reference) ارجاع چارچوب آن در و معنايي
خارج جهان در چيزي و "غيرت" مفهوم بين اگر.ميبندد
مفهوم انتقال ميبود ، برقرار حائل بدون و بيواسطه رابطه
.نميداشت دشواري انگليسي زبان "مثلا به فارسي زبان از
.رفت ذكرش كه خاص معنايي حوزه همان جز نيست چيزي حائل اين
شبكهاي "غيرت" مفهوم اطراف در كه معنايي حوزه اين
ديگر حوزهاي با و نيست بسته نظامي البته است ، ساخته
در و مربوط فارسي زبان نظام كل به بنابراين و است مرتبط
زبان يك اجزاء از يك هيچ اساس اين بر.است دادوستد حال
حدود تعيين كه انگاشت مستقل جزيرهاي همچون نميتوان را
.باشد ممكن كاري ديگر اجزاء بيملاحظه آن معنايي
فرضيه يا "ورف" فرضيه عنوان تحت زباني مطالعات در آنچه
مفاد.ميدهد وفق فوق بحث با ميشود مطرح (2)"ورف-ساپير"
توسط خارج جهان مفهومي مقولهبندي كه است آن فرضيه اين
زبانهاي كه آنجا از و ميشود محدود مادري زبان ساختار
و ميدهند برش را اعيان عالم متفاوتي صور به متفاوت
نسبيت اين پس ميكنند ، برقرار آن با متفاوت نسبتهاي
پرونده -خفيف صورت به خواه شديد ، صورت به خواه -زباني
در فاصله وجود بخش مايه و بود خواهد فرهنگي نسبيت
.مختلف اقوام جهانبينيهاي
x x x
در را معنايي مجموعههاي ميتوان معنايي حوزه شيوه با
متفاوت زمانهاي در اما زبان يك در يا متفاوت زبانهاي
.كرد بررسي
معناي يكي گونه ، دو به زبانيش ، جلوه در را معني پيشتر
نوشته اين در اماشناسانديم واژه معناي ديگري و جمله
آن محمل آمد ، ميان به معني تغيير يا معني از سخن هرجا
توجه مركز نيز سنتي صورت به.بس و است واژه همانا
به عنايت.است بوده زبان واژگان شناختي ، معني مطالعات
.است متاخر رويدادي زباني ، مطالعات عالم در جمله معني
و ميشود همراه نو واژهاي ورود با گاه نو ، معاني ظهور
ورود قديمي ، واژهاي دوش بر نو معني نهادن با گاه
...و كولر تلويزيون ، راديو ، قبيل از فرنگي واژههاي
"ماهواره" مانند واژهاي كاربرد و است شيوه نخستين نمونه
صورت شيوه دومين به است ، رايج اينك كه معنايي در (3)
.است گرفته
يك امادگرگونياند دستخوش زبانها ، شد ذكر چنانچه
تندتر را تغيير اين ضرباهنگ اجتماعي عميق و عظيم دگرگوني
چشمگير و ژرف تحولي موجب وسيع مقياسي در نيز و ميكند
را زبان در انقلابي عطف نقطه يك ميتوان چنانكه ميگردد ،
سخن به.داد تشخيص است ، اجتماعي انقلاب زباني لنگه كه
و ارزشها دگرگوني نمايش براي اصيل شاخص يك ديگر
آن زبان معاني نظام شدن زيروزبر همين قوم ، يك انديشههاي
.است قوم
ژرف يا بودن سطحي براي ميتوان شناختي ، معني پژوهش يك با
تاريخ به نگاه با مثال ، براي.انگيخت حجت دگرگونيها بودن
كرد ملاحظه ميتوان اسلام ، ظهور از پس و پيش عربي زبان
و شگفتانگيز تحولي جاهليت عصر انديشگي نظام در چگونه كه
تقوي ، ملك ، الله ، " قبيل از كلماتي و كرد بروز ريشهاي
"دهر جهنم ، جنت ، علم ، شهادت ، غيب ، كفر ، شكر ، كريم ، كتاب ،
شناختي معني رنگ اسلامي ، تصوري نظام به ورود با چگونه
و ژرف دگرگوني يك براي اينكه خلاصه.گرفتند خود به جديدي
.شد پيدا هم زباني همتاي اجتماعي ، ساخت در گسترده
پناهنده هومن
دارد ادامه
فارسي |
|
عربي |
مرد |
رجل |
مفرد |
- |
رجلين |
تثنيه |
مردان |
رجال |
جمع |
تعادل قربانيان و سياسي توسعه
فاجعهآميز
توسعه با ما جامعه كه داد نشان اخير يكماهه رويدادهاي
سياسي توسعه.دارد طولاني فاصلهاي نهادمند سياسي
و سازماني اجتماعي ، فرهنگي ، شرطهاي پيش تحقق نيازمند
شكافهاي افزايش براي را زمينه آن فقدان كه است رفتاري
را مركز از گريز رفتارهاي و خشونت ظهور آن تداوم و سياسي
.ميآورد فراهم
نوعي تبليغاتي تهاجم دارد متفاوتي جلوههاي سياسي خشونت
خشونتها انواع ديگر با مقايسه در كه است ، سياسي خشونت
در آنچه.است برخوردار خود خاص ابزارهاي و نشانهها از
و جامعه امنيتي و سياسي نهادهاي متوجه اخير ماه يك طي
خشونت اعمال نوعي شد ، اطلاعات وزارت گريبانگير بويژه
نمودار سياسي تبليغ و جمعي ارتباط ابزار با كه بود سياسي
فزاينده فعاليت و سياسي توسعه شرايطي چنين درگشت
.بود خواهد روبرو جدي چالشهاي با اجتماعي ، گروههاي
نوسازي و توسعه تحقق براي تلاش كه است مسلم نكته اين
مدت كوتاه تهييج با و بوده مدت طولاني امري سياسي
جامعه دروني تضادهاي تشديد يا و اجتماعي گروههاي
.آورد بهمراه را مطلوبي و موءثر نتايج نميتواند
هنجارهاي" به نسبت توجه عطف سياسي ، نوسازي از مقصود اگر
در كه را نيروهايي از بخشي ناخواه خواه است ، "اجتماعي
دست از گريزي سنت بدليل ميگيرند قرار نوسازي ، روند
بيشتر چه هر كاهش از منظورجلوگيري به لذا.داد خواهيم
بهينهسازي مفهوم به را سياسي نوسازي بايد اجتماعي افت
بخاطر و نموده تلقي اجتماعي روابط و هنجارها نهادها ،
تمامي همكاري و مشاركت انتظار ، مورد هدف جانبه همه تحقق
نهادهاي موءثر حضور ترتيب بدين.سازيم فراهم را نيروها
تا كرد خواهد فراهم را معقولي فرصت مشاركت ، اين در سياسي
.نمايند تعديل و هماهنگ جديد دوران ضرورتهاي با را خود
همكاري الگو از بهرهگيري طريق از امر اين كه است طبيعي
.يافت خواهد تحقق اجتماعي گروههاي و نهادها همه با
توجه تغيير رهيافتهاي به سازماني نوسازي روند در اگر
دگرگونيهاي از ناشي عوارض درك به قادر باشيم نداشته
ابعاد داراي نوسازي براي تغيير اگر.بود نخواهيم شتابزده
به مربوط ضرورتهاي به بايد شرايط آن در باشد ساختي درون
روند اين در كه است بديهي.باشيم واقف تدريجي دگرگوني
مقاومت دولت ابتكارات برابر در ساختاري نهادهاي نبايد
حكومتي ساختهاي كه شود ايجاد شرايطي اينكه يا و نموده
توسعه ، زيرا.گردد تضعيف دامنهدار و ممتد گونهاي به
شرايط در صرفا قانونمند روابط و نهادمندي عقلگرايي ،
.گرفت خواهد شكل همكاريجويانه رفتار
به بيتوجهي معلول كه اجتماعي عناصر گروهي مقاومت
شكاف ايجاد باعث است جامعه ساختي درون نيازهاي و ضرورتها
رفتار در تعادلبخش نيروهاي و عناصر ميان ستيز افزايش و
خوردن بهم براي را زمينه نتيجه ، در كه بوده اجتماعي
.مينمايد فراهم سياسي تعادل
و دهه 1950 در شرقي آسياي و لاتين آمريكاي كشورهاي در
جهتگيري با نظامي رژيمهاي ظهور براي محيطي شرايط 1960
دوراني در امر اين.گرديد فراهم حزبي تك و استبدادي
از دموكراتيك نوسازي طرفدار گروههاي كه پذيرفت انجام
اما.بودند برخوردار مطلوبي اجتماعي موقعيت و جايگاه
عملي از را آنان مرحلهاي ، عمل به معطوف استراتژي فقدان
.ساخت محروم خود گرايانه مردم و دموكراتيك اهداف ساختن
انجام مسالمتجويانه ابزارهاي با دموكراتيك نوسازي اگر
تلاش بر پاياني نقطه "قيصرگرايي" كه است طبيعي نگيرد ،
خواهد سياسي توسعه ظهور و دموكراتيك نهادهاي ايجاد براي
فاشيسم ظهور كه است اعتقاد اين بر "آنتونيوگرامشي".بود
تعادل" نوعي كه است امكانپذير شرايطي در "صرفا
جوليوس" شود ايجاد سياسي مختلف گروههاي بين "فاجعهآميز
بين كه رسيدند قدرت به دورانهايي در "موسوليني" و "قيصر
دو از هيچيك.داشت وجود چالش اجتماعي قدرت اصلي مراكز
انجام اختلاف مسالمتآميز حل براي تلاشي نيز طرف
خلاء شكلگيري در بايد را فرآيند اين نتيجه.نميدادند
تعادل" به "فاجعهآميز تعادل" بايد بنابراين.دانست قدرت
تعادلگرا نهادهاي تا.دهد وضعيت تغيير "همكاريجويانه
راستاي در و جناحي دغدغههاي بدون را خود وظايف بتوانند
.دهند انجام قدرت توازن
"فاجعهآميز تعادل" قرباني اطلاعات وزارت موجود شرايط در
و خشونت از نمادي عنوان به وزارت زيرا است گرديده
سابقه با امر اين.گرديد معرفي غيرقانوني رفتارهاي
.است نداشته شباهتي هيچگونه آن قانونمند هويت و تاريخي
ميورزند ، تاكيد توسعه ضرورتهاي به نسبت امروز كه كساني
وزارت.يافت نخواهد تحقق امنيت بدون توسعه كه ميدانند
وابسته گروههاي با مبارزه در و گذشته ادوار در اطلاعات
ايجاد و امنيت تحقق براي را بسزائي سهم خود محارب ، و
.است كرده ايفا توسعهگرا زمينههاي
ميكند ، منطقي را سياسي اقتدار كه همانگونهاي به نوسازي
گروههاي توسط عقلايي اجتماعي و سياسي رفتار نيازمند
در.ميباشد حكومتي درون دموكراتيك عناصر و توسعه طرفدار
خواهد آسيب دچار اجتماعي يكپارچگي و ملي وحدت غيراينصورت
.شد
در كه آنهائي و توسعهگرا نيروهاي بين سياسي شكاف اگر
مشاركت يابد افزايش نگرفتهاند قرار توسعهگرايي مدار
فرآيند اين اجتنابناپذير نتيجه.يافت نخواهد تحقق سياسي
خواهد بروز بيگانگي خود از و ناهنجاري از جلوههايي در
بسياري بلكه اجتماعي ، گروههاي تنها نه اساس براين.كرد
تعادل" جز نتيجهاي نيز درونساختي مجموعههاي از
اين از گريز براي ديد نخواهند خود فراروي را "فاجعهآميز
وجود جامعه در قانوني نهادهاي تقويت جز چارهاي مشكل ،
قانونمند اقتدار از بهرهگيري با نوسازي زيرا ندارد
.است امكانپذير
تا بود خواهند قادر اطلاعاتي سازمانهاي شرايط اين در
با كارساز و موءثر مقابله تعادلآفرين ، كنش بر علاوه
بيانيه.رسانند انجام به را داخلي مركز از گريز عناصر
فريبخورده عناصر مورد در اطلاعات وزارت عمومي روابط
بيانگر است گرفته پيش در نفره سه هيات كه روندي و داخلي
تحقق جهت وزارتخانه اين موجود قابليتهاي از جلوههايي
عقلگرايي ، يعني سياسي توسعه جلوههاي همهجانبه
.ميباشد ساختاري بهينهسازي و قانونمندي
ناصحي دكتر
|