|
|
مفاهيم ظهور و اسلامي انقلاب
جديد (دوم بخش)اعتقادي هاي واژه برخي در معنايي تحول پناهنده هومن از پيش كه "علم" معنايي ساخت زير نمودار در مثال باب از مشخص گرديد تحول دچار آن از پس و جاهليت عصر در اسلام .است شده جاهليت عصر در "علم" شناختي معني محتواي قرآني زباني در جديد معنايي محتواي است معرفت زمينه در "ايزوتسو هيكو توشي" قول به بنابراين ظاهر قرآني تصور و "علم" از جاهلي عصر تصور بين تفاوت كه الهي وحي بر مبتني كه است آن "علم" قرآن زبان در.ميشود حق از و بماند دور است ، هوي از برخاسته كه ظن از و باشد ديگري منبع هر كه معرفت منبع آن يعني باشد ، گرفته سرچشمه .نشايد را اعتماد و است بياعتبار آن با مقايسه مقام در عصر در و بود شخصي تجربه نتيجه كه معرفتي آن قرار اين بر مقام تا قرآن تصوري نظام در ميشد ، شمرده "علم" جاهليت .ميكند پيدا تنزل "ظن" و پژواك سال 1357 ، در اسلامي انقلاب پيروزي پي در فارسي زبان در جمله از ميتوان را فرهنگي دگرگونيهاي .شنيد فارسي زبان معنايي نظام به تازهاي بعد نو مفاهيم ورود .شدند ظاهر ديگري زباني ارزشهاي و بخشيد مستكبر ، استضعاف ، استكبار ، "يافتند رواج نويي تعابير جامه ديرين ، مانوس تعابير گاه "...و طاغوت مستضعف ، پدر ، برادر ، خواهر ، امام ، ".كردند تن به تازهاي معنايي .مقولهاند اين از "..و منافق قبيل از.گذاشتند عرصه پابه تازه تركيباتي نيز گاه جهادگر ، گروهك ، بدحجاب ، شهيدپرور ، صحنه ، در هميشه" "...و حزباللهي ساخت تحليل به كه آنيم پي در نوشته اين در پس اين از تحليل.بپردازيم وارد تازه مفاهيم اين از برخي معنايي يك در.است پديدارشناسانه تحليلي خويش طبع بنابر معنايي و رخدادها به معطوف همواره توجه پديدارشناسانه ، نگاه چون و چند با و ميدهد روي فرد درون كه است واقعياتي در پسنيست كاري چندان يا نيست ، كاري خارجيش عيني شيئي فيالمثل ، تطبيق آيا كه نيستيم آن پي در ما مقاله اين .نه يا گرفته صورت درستي به آن مصاديق بر "بدحجاب" مفهوم "بدحجابي" مفهوم خود تحليل تنها اينجا در ما بار و كار خارج عالم در فيالواقع اينكه به توجه بيعطف است ، مناقشهاي اگر مقام اين در ديگر تعبير به كيست "بدحجاب" سر بر نه و باشد الفاظ معناي سر بر ميبايد درگيرد ، .خود كار سراغ به برويم.اعيان عالم در آنها مصداق مستضعف فراهم آن براي ويژه حوزهاي لفظ ، اين معنايي مشخصات نميتوانند قرين الفاظ از يك هيچ كه طوري به ميكند ، آگاهي" ،"بينوا" مفهوم در "مثلا.شوند آن جايگزين كه "اسارتآور نيروهاي عليه ستيز روحيه" يا "انقلابي شد گفته آنچه برطبق.ندارد وجود است ، مستضعف لفظ ويژه و ميكند برپا تلاطم تصوري ، دستگاه كل در مفهوم يك ورود هويت ديگري پرتو در دستگاه اعضاء از هريك كه آنجا از از الفاظي مفهوم ، اين ورود پي در بنابراين مييابند ، .مييابند تازهاي معنايي ارزش "...و فقير بينوا ، " قبيل اين پيشين ، معنايي مشخصات بر علاوه آنها از هريك ديگر هم نبودن "مستضعف" فروغ در كه دارند خود با هم را خصيصه .شوند تعريف "مستضعف" معنايي مختصات سياسي بوي و رنگ - اسلامي انقلاب طرفدار - آن به خوراكدهنده و انقلاب از برآمده نيروي - جانب از شده تحميل ظالمانه روابط وجود خاطر به محروم - مستكبران مستكبران عليه رزمنده - در بايد را "مستضعف" مفهوم كه است آن فوق نمودار معناي .كرد درك (بزرگتر مربع) مخالف و موافق مفاهيم پرتو مستكبر .ميگيرد قرار "مستكبر" قبلي ، مفهوم مقابل نقطه در درست است ، مستضعفان محروميت اصلي مسئول كه است جبههاي يا فرد اينك.زورگو و شيطان دستاموز است ، نفساني اهواء تابع كه است مفهومي منتقلكننده "مستكبر" زبان فارسي هر براي ...و "ستمگر" ،"ظالم" قبيل از شبيه واژههاي از يك هيچ انقلاب با ،"مستكبر".نيست انتقالي و القاء چنين توان را و است مستضعفان دشمن دارد ، سرستيز جهان جاي هر در اسلامي حقوق حداقل از مستضعفان محروميت گرو در شيطانياش رفاه اقتصادي روابط حيطه در و ميكند استثمار.است انساني ايمانش كه يا نيست موءمن دين ، به.دغلباز و است بيرحم .است سرسري "مستكبر" معنايي مختصات سياسي بوي و رنگ - اسلامي انقلاب مخالف - غيرانساني و ظالمانه روابط برقراري عامل - مستضعفان دشمن - گفتني نكته اين "مستكبر" و "مستضعف" واژه دو هر درباره كه گيريم باشند ، مسلمان ميتوانند "مستكبران" كه است عجين جانشان عمق با و است ظاهري "احتمالا آنها اسلام اگرچه نباشد مسلمان ميتواند هم "مستضعف"نيست خود اين كه است ، اسلام با نبودن آشنا از ناشي نامسلمانيش را مستكبران جرم بار و است استضعاف شرايط در زندگي محصول .ميكند افزونتر امام مذهب دوازدهگانه امامان "عمدتا ايرانيان براي پيشتر كبير رهبر براي لفظ اين كاربرد با.بودند "امام" تشيع به بازگشتي (ره)خميني العظمي آيتالله اسلامي انقلاب بين فرقگرفت صورت است ، پيشوا همان كه لفظ عام معناي و "رهبر" مانند حوزه هم الفاظ و نو معنايي رنگ با "امام" انقلاب تداعيكننده اخير واژههاي كه است آن در "پيشوا" .نيستند اسلام و اسلامي معصوم جانشين گرچه نيست ، معصوم ديگر نو معناي در "امام" .ميكند اخذ انتساب همين از هم را خويش مشروعيت و است كانوني جايگاهي از اسلامي نهضت در و است مستضعفان رهبر مرجعيت شرعي ، مرجعيت بر علاوه بنابراين و برخوردار ، .است دارا هم را سياسي "امام" معنايي مختصات سياسي مرجعيت اسلامي ، انقلاب رهبر - معصوم جانشين - جهان مستضعفان رهبر - حجاب بد مفهوم ، .زنان پوشاك نحوه حوزه به است متعلق واژه اين چادري ، " واژهها حوزه اين در انقلاب از پيش.است نو يكسره به را يك هر "طبعا و ميآمدند كار به "بيحجاب محجب ، كه بود كسي معناي به بيحجاب.كرد تعريف ميشد ديگري كمك حوزه و ندارد شرعي پوشش و نميكند سر به روسري يا چادر ميشود ناميده "بدحجاب" امروزه كه آنچه شامل آن معنايي پوشاك ، مقوله به توجه عطف با انقلاب از پس.ميشد نيز پوشاك مسلمانان براي.شد زمينهمعطوف اين در دقتبيشتر .باشد داشته خود بر را اسلام رنگ و انگ بايد اسلامي مقولاتي از همه "نظافت تقوي ، ايمان ، قرآني ، حكم اسلام ، " پوشاك انتخاب در مسلمان (مرد نيز و) زن يك كه هستند يك در توجهي چنين همواره باشد ، داشته نظر در ميبايد اقتضاء به عربها ميشود ، نو مفاهيم ظهور اسباب حوزه ، و دقت دارند ، "شتر" براي نام سي از بيش معيشتشان نحوه به.دهند تشخيص شتر نوع سي از بيش است شده موجب توجهشان نامگذاري را يخ نوع ده از بيش هم اسكيموها دليل همين از حيطههايي به كه اهميتي بر بنا اقوام.كردهاند برش متفاوت صورتهاي به را واقعيت ميدهند ، واقعيت ايرانيان ما كه را واقعيت از حوزهاي عربها.ميزنند اسكيموها و سيبرش از بيش ميبينيم ، يكپارچه و يگانه ده از بيش ميبينيم ، يكدست ما باز كه را ديگر حوزهاي .ميزنند برش پيش كه واقع جهان از عرصهاي خودمان ، مورد به گرديم باز برش دو اينك ميشد ، ديده بيتمايز و يكپارچه انقلاب از :صورت بدين است ، خورده پيشازانقلاب پسازانقلاب دامنه كه دريافت ميتوان آساني به بالا نمودار رهگذر از ايرانيان.است شده تنگتر اينك بيحجاب مفهوم اطلاق بيحجابي) وضع دو بين و شده ريزبينتر باب اين در اكنون صورت بر بنا كه گفتيم پيشتر ميگذارند ، فرق (بدحجابي و .ميگذارد اثر انديشه بر زبان "ورف -ساپير" فرضيه خفيف اين از كه ايرانياني.ست ما روي پيش اكنون گيرايي نمونه تحت انديشهشان مييابند ، پرورش فارسي زبان دامن در پس ميگيرد ، قرار "بيحجابي" و "بدحجابي" مفهوم دو تاثير "بيحجابي" مفهوم حسب بر تنها ايشان پيشينيان آنكه حال بگويم درستتر يا ميكردند التفات واقعيت از حوزهاي به معنايي گاه پوشش ، نحو اين اينكه ديگر نكته.ميانديشيدند تعبير انقلاب عليه ضديت به و ميگيرد خود به هم سياسي .ميشود "بيحجاب" معنايي مختصات اسلامي غير - هوسبازانه - حقوقي قوانين عليه - اسلامي انقلاب با تقابل در - برادر و خواهر و خوني روابط معنايي حوزه به متعلقاند كه واژه دو اين محور.يافتهاند بيشتري اطلاق دامنه اكنون خويشاوندي ، موارد بيشتر در انقلاب از پيش تا خواهري -برادر رابطه مادر و پدر يك نسل از خواهران و برادران.بود خوني نسبت بر علاوه اينك.بودهاند مادر يك يا پدر يك كم دست يا -ديني قرابت آن كه است شده افزوده هم ديگري بعد قبلي محور گسترش اجتماع حيطه تا خانواده حوزه از و است مذهبي كار به ندرت به انقلاب از پيش اخير اطلاق.است يافته تعهد به ايراني مسلمانان توجه انقلاب بروز با.ميآمد انماالموءمنون" مصداق به و شد جلب اسلام قبال در خويش .بيابد بيشتري جلاي و جلوه اسلامي اخوت كه شد بنا "اخوه بسي كم دست يا شدند زاده اخير معنايي واحدهاي كه است اين .يافتند رواج بيشتر "برادر خواهر ، " معنايي مختصات ديني قرابت و اخوت - اسلامي اجتماع قبال در مشترك تعهد - |
|