مدرن فرهنگ در پول
آدمي و معين ارزشهاي به رسيدن براي است پلي پول"
زيمل گئورگ ".كند زندگي پل روي نميتواند
نهادهاي و اجتماعي زندگي بررسي و شناخت علم جامعهشناسي ،
جامعهشناختي مطالعات حيطه و حوزه واقع دراست آن
جامعهشناسانه فهم و اجتماعي زندگي پديدههاي و واقعيات
نگراني جاي فوق تعاريف وجود با.است اجتماعي رفتارهاي
يگانه در جامعهشناسان دوورژه موريس قول به چه ، نيست ،
تعريف در توافق عدم دارند توافق هم با كه نكتهاي
!است جامعهشناسي
كه است اجتماعي -اقتصادي پديده يك پول كه نيست ترديدي
نقشي و اساسي اهميتي از كه است ويژهاي كاركردهاي داراي
فرهنگ و معاصر جامعه در اجتماعي زندگي و اقتصاد در مهم
و اجتماعي رفتار در مهمي تاثيرات پول.است برخوردار مدرن
سوي و سمت قالب اجتماعي رفتارهاي به كه دارد آن مناسبات
پول و شخصيت تطابق حد سر تا گاه كه ميبخشد مشخصي جهت و
گروههاي و افراد از بعضي اجتماعي هويت تعيين و فرد در
به تبديل خود حالات مزمنترين در و است اثرگذار اجتماعي
"اليناسيون" مضحك گاه و غمانگيز و دهشتناك بيماري
براي را لازم زمينه پيش اينكه براي.ميشود (Alienation)
يك ميبايست باشيم ، داشته موضوع اين نهايي نتيجه دريافت
پول بيگانگي خود از يا پولي اليناسيون از مقدماتي تعريف
باره اين در شريعتي علي دكتر شادروان.دهيم ارائه
:ميگويد
خويش زمان اجتماعي مسائل به كه هگل شاگردان از گروهي"
غرب بر بورژوازي كه نوزدهم قرن در بودند ، كرده توجه
و معنويتگرايي اخلاق ، مذهب ، و بود يافته مطلق حكومت
و اقتصادي رقابت و مادي افزونطلبي جنون در انساني كرامت
تنها آن در كه بورژوازي نظام ويژه اخلاقي انديويدوآليسم
ميگشت ، متزلزل و ضعيف شدت ميگيردبه قرار بحث مورد پول
و كردند عنوان پول برابر در را انسان اليناسيون مساله
و امكانات همه كه ميشمردند بيماري را بورژوا انسان
است نهاده پول در را خود انساني وجود در موجود ارزشهاي
"خود موجودي" و است كرده حلول وي ماهيت در جن همچون پول و
(1).مييابد "خود وجود" را
"وسيله" يا "ابزار" "صرفا كه را آنچه ديگر تعبير به يعني
وجودي استحاله نهايت در و ميكردهاند تلقي "هدف" است ،
معادل را خود بانكي موجودي كه رسيدهاند مرحلهاي به خود
كه جايي تا شدهاند منطبق هم بر و يافتهاند "خويش خود"
گرديده "پول من" به تبديل و ندانسته "من" خدمت در را پول
تواناييهاي و ارزشها و استعداد و قابليتها تمامي و
منصه به براي محلي و نموده تعطيل يكسره را خود وجودي
وجود در خداوند كه بالقوهاي استعداد هيچ رسيدن ظهور
لازم كه ديگري نكته.نگذاشتند است نهاده وديعه به انسان
به تا نيست آن بر نوشتار اين كه است اين.شود مطرح است
اقتصادي روابط در آن مكانيسم و پول اقتصادي تعريف
هدف "ثانيا نيست ، نگارنده صلاحيت در "اولا زيرا بپردازد ،
در پول نقش جامعهشناختي تحليل نوشتار اين موضوعي
در آن منفي و مثبت تاثيرات بررسي و اجتماعي مناسبات
انساني افراد شخصيت شكلدهي و اجتماعي مناسبات مجموعه
اين به كه است جامعهشناسي نخستين زيمل گئورگ.ميباشد
يوسف و مرتضويان علي آقايان چنانكه و است پرداخته مقوله
:مينويسند "زيمل و وبر درباره يادداشتي" طي اباذري
-در 1896 "مدرن فرهنگ در پول" عنوان تحت زيمل مقاله"
پول فلسفه نام به معروفش كتاب انتشار از قبل سال چهار
به شده ياد كتاب عمده مباحث مقاله اين در.يافت انتشار
پول سلطه عصر را مدرن عصر زيمل.است شده بيان اختصار
اخلاقي نتيجه امر اين از نبايد وجه هيچ به اما.ميداند
تا است معرفتشناختي مقولهاي زيمل نظر از پول.گرفت
پولي اقتصاد اثر بر كه را كيفيت بر كميت سلطه وي.اخلاق
بر درست كه علمي ميداند ، جديد علم تحول علت آمد وجود به
(2)".است استوار مبنا همين
نخستين زيمل گئورگ شديم ، متذكر كه همانگونه واقع در
معرفتشناختي رويكردي با پيش قرن يك كه است جامعهشناسي
مدرن فرهنگ در پول تحليل به جامعهشناسانه نگاهي با و
دادهاند توضيح محترم مترجمان چنانكه و.است پرداخته
گرفت ، اخلاقي نتايج زيمل انديشههاي و تفكرات از نبايستي
نظر امعان آن معرفتشناسانه جنبههاي به ميبايست بلكه
.داشت
مدرن دوران جامعهشناسانه تفاوت ابتدا خود مقاله در زيمل
دارايي و فرد رابطه به سپس و داده توضيح را وسطي قرون و
-اجتماعي كاركردهاي به آنگاه و نموده اشاره دوره دو در
با نوشتار اين.ميپردازد آن تاثيرات و پول اقتصادي
فلسفه جامعهشناسي تحليل به زيمل معروف مقاله به نگاهي
.داشت خواهد نظر پول
تغيير با كالا ارزيابي و سنجش ابزار يك عنوان به پول
مناسبات وارد بازرگاني و تجارت عصر آغاز و توليد نظام
و مداوم تغييرات جريان در و گرديد اجتماعي و اقتصادي
به تكنيكي و فرهنگي و اقتصادي اجتماعي ، جانبه همه پيچيده
بود عبارت كه آن آشكار كاركرد و داد ماهيت تغيير تدريج
به دستيابي جهت در واسطه ابزار يا وسيله يا مشي يك از
در كه گونهاي به گرديد ، هدف و غايت به تبديل خود هدف ،
.پذيرفت تبديل مناسبات محور به مدرن صنعتي جامعه مناسبات
كشاورزي توليد و زمينداري نظام نفي با سوداگرايي
ما دوران اقتصادي -اجتماعي فرماسيون صورت به اندكاندك
عرصهها تمام به آن نهايي حد تا را پولي روابط و آمد در
امروزه چنانكه.داد تعميم و گسترش انساني زمينههاي و
خلاقيت" از آميزهاي كه را نفيس و ناب هنري اثر يك ارزش
احساس و انساني رنجهاي و انديشه و "تاريخي نقش" و "فردي
ارزيابي مورد و ميسنجد پول با است دروني عواطف و ناب
عقلاني و منطقي طور به كه است حالي در اين و ميدهد قرار
هنري و انساني ارزشهاي ميبايست طبيعي "كاملا صورت به و
قرار سنجش مورد اجتماعي زندگي و فرامادي معيارهاي با را
و معاني روي هيچ به كه پولي و مادي معيارهاي با نه داد ،
زيبا و عميق اثر -يك نهفته و پنهاني وارزش قدر و مفاهيم
براي.نميسازد نمايانگر را متعالي جذاب و شگفتانگيز و
"حافظ" يا "مولوي" مادي و پولي ارزش است قادر كسي چه مثال
سنجش چنين كند؟ تعيين و بسنجد را..يا و "گوته" يا
و پست و عفن بينش و نگاه محصول بيمقداري ، و سخيف
را انساني وجود موجوديت تمام كه است بورژوازي كوتهنگر
كفه دو را آن محتويات و جهان و ميسنجد "سود" و "نفع" با
.ميكند وزن و ميبيند خويش دكان ترازوي زيان و ضرر
را چيز همه كه منفعتطلبي و سودجويي عصر در بورژوازي
به را خود سودگرايانه معيار ميبيند ، فروش و خريد قابل
تعميم هنري و اخلاقي و انساني عرصههاي و زمينهها تمامي
عالي قرارداد يك كه ازدواج.ميگذارد نرخ آن بر و ميدهد
سنجش مبناي بر ميبايست و است انساني و اجتماعي
عشق در انسان تواناييهاي و استعدادها و خلاقيتها
پيوند يك صورت به ايثار توانايي و داشتن دوست و ورزيدن
تعالي آن كاركرد كه شود طرح فكري و احساسي و اخلاقي
است ، جامعه مباني پيوند استحكام و اجتماعي تكامل و اخلاق
و مادي چهره بوروژوازي تملكي و تصرفي و تصاحبي بينش با
سوداگر عنصر "اساسا ميگيرد ، خود به نفرتانگيزي و زشت
جهانبيني داراي "دقيقا است ، "نفعطلبانه" بينش داراي كه
كامل تعبير يك در و منفعتگرا و محدودنگر و ماديانديش
ماشين يا چرتكه سوداگرا منطق.است "دنيگرا" و "دنيايي"
ارزشهاي تا ندارد دست در فراتري معيار وي چه ، .است حساب
پيشتر و بسنجد خويش شان و جايگاه در و دقت به را هستي
و حالت و شكل هر در منفعتطلب."ببيند" بتواند آن ، از
اين "بگيرد" تا "ميدهد" منطقي طور به "اصولا موقعيت ،
.است او زندگي فلسفه
در "دائما و ميانديشد مصرف و توليد به بورژوازي عليهذا ،
و چيز همه و ميكشد نقشه بدان وصول راههاي تدارك جستجوي
توليد ابزار -متخصص سرمايه ، كار ، نيروي از اعم را كس همه
كسب از است عبارت كه خود بنيادي اهداف جهت در را غيره و
و استخدام واسطه به وي.ميكند بسيج اضافي ارزش و سود
انسانشناس ، مردمشناس ، روانشناس ، جامعهشناس ، خريداري
و فرهنگ روي بر مطالعه با..و اديب اقتصاددان ، مورخ ،
و اجتماعي ويژگيهاي تمامي و ذائقه و سنن و رسوم و آداب
توليدي كالاهاي مصرف براي آنان ذائقه تغيير به انساني
توليد همايش اين در را مهمي نقش "پول" و ميپردازد خويش
با غربي سرمايهداري چنانكهرابطه.دارد برعهده مصرف
رابطهها دست اين از آن زبده عناصر و غرب دانشگاههاي
فهمرابطه براي گذريم ، در كه فوق كليات از.است
"الزاما آن تاثيرات و دارايي و فرد پول ، جامعهشناختي
:مينويسد وي كنيم رجعت زيمل نظرگاه به ميبايست
و مدرن دوره ميان تفاوت بخواهند جامعهشناسي در اگر"
بيان چنين ميتوانند كنند بيان ايجاز به را وسطا قرون
شهر يا اجتماع به كه بود معنوي شخص وسطي قرون در:كنند
با او شخصيت.داشت تعلق صنعتي يا فئودالي انجمن يا
اين سرشت و بود خورده گره واقعي يا محلي ذينفع گروههاي
آنها از كه ميكردند تعيين مردمي نيز را گروهها
را همشكلي اين مدرنيته.ميكردند پشتيباني "مستقيما
خود حال به را شخصيت سو يك از مدرنيته.كرد نابود
بيسابقهاي جسماني و ذهني حركت آزادي آن به و واگذاشت
زندگي عملي محتواي به بيمانند عينيتي ديگر سوي از و داد
(3)".بخشد
بود رودررو و چهره به چهره رابطه يك وسطي قرون در روابط
امپراطوري يك به حقيقت در جامعه ، يك به متعلق فرد و
آن سنتهاي و ضوابط و قواعد تحت كه داشت وابستگي فئودالي
مربوطه جمع اجتماعي سرشت تكفير يا حمايت مورد و ميزيست
آغاز بورژوازي و تجارت عصر با كه مدرنيسم.ميگرفت قرار
اين خود توليدي و اقتصادي مناسبات نوع سبب به ميشود
جامعه و كرد رو و زير و ريخت هم در را اجتماعي يكساني
را متحجر و انجماد و ثبوت حال در و تنگ و فشرده و قالبي
قيود از آزاد متحرك ، باز ، نگرش و بينش داراي جامعه يك به
"صرفا تغيير اين داد ، تغيير اروپايي فئودالي سنتهاي
تمام تغيير يك بالعكس ، بلكه.نميشد منحصر را مادي ابعاد
و اقتصادي و فرهنگي اجتماعي ، سياسي ، جانبه همه و عيار
اين در آن مفصل بحث كه بود اجزاء و ابعاد تمام در حقوقي
.نميگنجد مقاله
:ميافزايد وي
صورت دو داراييش و شخص رابطه آلمان در وسطي قرون از قبل"
مقام و اقتدار منشاء زمين مالكيت قديميتر ايام درداشت
به و شروع شخصي ميثاقهاي عرصه از اقتدار اين بود ، شخص
آن در شخص كه ميشد ختم (Market- community) محلي بازار
بين از شخصي مالكيت دهم قرن رسيدن با.ميكرد دادوستد
(Real- Property) مستغلات مالكيت به شخصي حقوق تمام و رفت
وابستگي صورت ، دو هر در تقدير هر به.گرديد وابسته
(4)".داشت وجود دارائي و شخص ميان شديدي محلي
فئودالي نظام در كه است اين برميآيد فوق متن از كه آنچه
از مستقيم طور به فرد نفوذ و اقتدار وسطي قرون عهد يا
و ميگرفت سرچشمه مستغلات و املاك يا زمين بر وي مالكيت
تاييد و شناسايي به دارائيهايش درخصوص شخص حقوق
عنوان تحت آن از زيمل كه داشت بستگي محلي گروههاي
مستقيم طور به فرد روي هر به.ميبرد نام شخصي ميثاقهاي
واسطهاي و داشت نظارت خود داراييهاي و اموال به نسبت
پولي اقتصاد ليكن.نميكرد هدايت را اقتصادي جريان
با را وي شديد و عميق و مستحكم روابط و شخص وابستگي
تهاتري اقتصاد بارز مشخصات از كه ثروتش و املاك و اموال
خاص شيء و شخص ميان واسطه نقش پول زيرا.زد هم بر است
.است كيفي مشخصه نوع هر فاقد كه مينمايد ايجاد
:ميگويد زيمل
فاصله دارايي ، و شخص ميان شدن واسطه با اقتصاد اين"
و شخصي عناصر و ميبخشد سرعت يكديگر از را آنها گرفتن
چنان -بودند وابسته يكديگر به "شديدا "قبلا كه را محلي
درآمد برلين در بتواند شخص كه ميكند جدا يكديگر از
نروژي رهنهاي و امريكايي راهآهن شركتهاي سود از حاصله
(5)".كند دريافت را آفريقايي طلاي معادن و
و شخص ميان فاصل خط يك پول شد ، داده توضيح چنانكه
پول ارزش و نفوذ واسطه به و مينمايد ايجاد دارايياش
افتاده دور منطقه يك در است قادر پولي اقتصاد يك در شخص
سود يا شود سهام صاحب و نموده سرمايهگذاري ناشناخته و
اقتصاد كه حالي در.نمايد دريافت را خويش سرمايه و پول
مبادله از درجه اين به اقتصادي مناسبات رشد تهاتري
زيرا.نداشت معنايي سرمايهگذاري "طبيعتا و بود نرسيده
غيرشخصي و عام جنبه يك پولي اقتصاد در پول
اقتصاد و وسطي قرون در كه نمود ايجاد (Impresonality)
در پول حقيقت در.نداشت مفهومي و معنا "اساسا پول ماقبل
از است عبارت آن كه كرد ايفا را ظريفي نقش يك اينجا
كه او به بخشيدن استقلال و املاك و اموال از فرد جدايي
.گرديد جامعه با فرد رابطه تغيير موجب
كه كرد خلق جامعه در جديدي اجتماعي سازمان پولي ، اقتصاد
نظير خدماتي توليدي ، سازمانهاي نداشت ، وجود آن از پيش
در فرد.ميشوند محسوب نوع اين از بانكها كارخانهها ،
منحصر و انحصاري رابطه يك داراي مناسبات و روابط نوع اين
يا كه است مالي مشاركت يا مالي رابطه آن و است فرد به
جنبه روي هيچ به رابطه محور و ميگيرد يا ميكند واريز
مشاركت و تقاضا مبنا بلكه ندارد ، احساسي انساني ، عاطفي ،
مناسبات نوع اين در افراد و است عالي روابط براساس مالي
حتي و ندارند يكديگر با حقوقي لحاظ به تفاوتي هيچ
سازمانهاي.نميگيرد قرار نظر مطمح ديگرشان شناسههاي
مجموعه در و دارند واقعي و عيني جنبه "كاملا جديد
دست از كلي به را خود فردي جنبههاي و خاصيت مناسبات ،
اين در.است نشده پيشبيني برايشان "ماهيتا يا ميدهند
مربوطه سازمان به پولي تعهد جز تعهدي نوع هيچ فرد وضعيت
.است آزاد سازمان كل به نسبت آن محدوديتهاي از و نداشته
:مينويسد پولي مبادله اجتنابناپذير ضرورت مورد در زيمل
جداكننده و بيگانهساز تاثير درباره كه كس هر بنابراين
كند ، فراموش را زير مطالب نبايد ميكند ناله پولي معاملات
مشخص "كاملا وارزشهاي كرد مبادله بايد "ضرورتا را پول
(6)".نمود دريافت آن برابر در را
دارد ادامه
|