و جامعه چشمانداز در عرفان
تاريخ
(نخست بخش) فضايي يوسف دكتر با گفتگويي در
و بشري شناخت روشهاي از يكي عنوان به عرفان :جستارگشايي
كهنترين از انساني ، موجود جهانبينيهاي از يكي نيز
امروزينه به تا خاكي سراچه اين بر بشر زندگي روزگاران
و يگانه حقيقت شناخت عرفاني بيني جهان هدف.است بوده
.است هستي جوهره در حاكم بنيادين
چونان گوناگونش ، نمودهاي و جلوهها عليرغم كه حقيقتي
است برعارف گشتهو نهان پديدارها پس در بكر و ناب گوهري
شناخت بر خويش عملي ويژه به و نظري كوششهاي با كه
.آيد نايل واقعيات راستين خاستگاه به دستيابي
بسيار گذشتههاي از اگرچه عرفاني بينشهاي رو اين از
ولي بوده متفاوتي شكلهاي و گونهها در تاكنون دور
ديدگاههاي اين همه مشترك و يكسان نقطه و پيوندگاه
حقيقت يك سيلان و هستي وحدت به باور عرفاني ، گونهگون
.است وجود همه بر واحد
و اجتماعي ويژه شرايط تاثير زير عرفاني ديدگاه البته
كه مييابد آشكار مجال خاصي وجودي و رواني ايستارهاي
اين در وپژوهش شناخت در را ما عوامل اين به توجه بيگمان
.ميسازد تواناتر انديشه
يوسف دكتر با است گفتگويي ميآيد ، پي از كه جستاري
درباره دانشگاه استاد و پژوه عرفان شناس ، دين فضايي
و پيدايي چگونگي و عرفاني جهانبيني و عرفاني شناخت
به را گرامي خوانندگان توجه جهان ، و ايران در آن گسترش
.ميكنيم جلب گفتگو اين
معارف گروه
جايي در "منطق و عرفان"كتاب در برتراندراسل :معارف
سيستم يك عنوان به عرفاني بينش يا عرفان كه ميكند اشاره
فردي و بشري احساسات و عاطفي خواستهاي بنياد بر فكري
آگاهي چون و يافته استواري هستي كل حقيقت به نيل درباره
اندك انسان روان بر حاكم ساختار و قانونها به نسبت ما
داراي عرفاني بينش شناسايي و بيان پايه اين بر ميباشد ،
يك عنوان به عرفان شما نظر به حال.است فراواني مشكلات
شناساييپذير(Weltanschauung) جهانبيني يك و فكري سيستم
داد؟ دست به آن از ميتوان تعريفي آيا است؟ تبيينكردني و
بينش بگوييم است بهتر يا انديشه از:فضايي يوسف دكتر -
آنها از هيچكدام البته.است شده زيادي تعريفات عرفاني
يكسان كاركردهاي و ساختارها برخي به توجه با.نيست قطعي
سراسر در رايج عرفاني گوناگون بينشهاي ميان در مشترك و
تعريف اين -داشت خواهيم اشاره آن به "بعدا كه -جهان
كه است بينشي ;عرفان كه داشت بيان نسبي طور به راميتوان
باحقيقت مستقيم ارتباط بر مبني عارف ميل و خواست اساس بر
الله ، :گذاشت توان برآن نامي جا هر در كه -راستين و يگانه
عارف.است گرفته شكل...واكانتانگاو يهوه ، اهورامزدا ،
گرديده ، نزديك بيواسطه راستين و كل حقيقت آن با ميخواهد
او بر وجود عالم حقايق طريق اين از تا كند نياز و راز
نه است ذوقي و قلبي اشراق مبناي بر عرفان شود مكشوف
كه است جهت اين از و فلسفي بحثهاي و استدلالات برمبناي
.ميرود شمار به فلسفي استدلالات و تعقل سرسخت مخالف
:ميگويد مولوي چنانكه
بود چوبين استدلاليان پاي
بود بيتمكين سخت چوبين پاي
بدي تمكين با عقل از گركسي
بدي دين رازدار رازي ، فخر
و طبيعت ميان يعني ;است گرايي يگانه به معتقد عرفان
هيچگونه ممكن و مخلوق ، واجب و خالق ميان فراطبيعت ،
وجود يك جهان كه است باور اين بر.نيست قائل فاصلهاي
ظاهر مقيد موجودات صورت به كه مطلق وجود نام به است عامي
"كنزا كنت:هستند مطلق وجود آن تجليات موجودات.ميشود
گنجي من:اعرف لكي فخلقتالخلق.اعرف فاحببتان "مخفيا
بنابراين شوم ، شناخته كه ميداشتم دوست پس بودم ، نهان
پايه بر عارف بنابراينشوم شناخته تا آفريدم را انسان
به سلوك در و ميگردد خداوند وجود شناساي قدسي ، حديث اين
اناالحق ;ميشود او همه كه ميرسد جايي به او سوي
نظر به داشتيد ، اشاره آفرينش به اينجا در شما:معارف *
تفاوتهاييبا داراي عرفاني بينش در آفرينش كه ميرسد
عدم و نيستي از دين در آفرينش كه چرا است ، دينياش معناي
عرفاني ديدگاه چيست؟ باره اين در شما نظر.ميگيرد صورت
چيست؟ باره اين در
بينش در خلقت گفتيد ، همچنانكه:فضايي يوسف دكتر -
از خلقت عرفان در چراكهنيست ديني خلقت معناي در عرفاني
است ، ريزش و فيضان عرفان در آفرينش بلكه.نداريم عدم
ادامه هميشه كه خداوندگار يگانه ذات از است موجودات صدور
بنابراين.هست صدور اين هميشهشانه هوفي يوم كل ;دارد
بلكه نيستند خدايي مطلق ذات و الوهيت ذات مغاير موجودات
عربي ابن حتي.ميآيند حساب به او تجليات و مظاهر
كتاب درهستند خداوند صفات و اسماء موجودات كه ميگويد
دارد ظاهري جهان.است آمده معنا اين عربي ابن الحكم فصوص
و آفرينهها جهان ظاهر و اوست جهان باطن.باطني و
گرايي يگانه گفتيم كه همانگونه عرفان ديدگاه درموجودات
وجود كيفي و كمي فاصله مخلوق و خالق ميان.است حاكم
.ندارد
تشكيك ;است وجود در تشكيك به قائل عارف ملاصدرا ، قول به
مطلب ، شدن روشن براي ميزنيم مثالي.وجود بودن ذومراتب در
از ;است ضعف و شدت داراي كه بگيريد نظر در را نور شما
ولي...و شمع و آتش ماه ، نور تا گرفته درخشان خورشيد نور
عارف.هستند واحد نور آنها همه كه است آن بنيادين حقيقت
مراتب پس در يگانه و راستين حقايق اين كشف و يافتن پي در
.دارد وجود واحد حقيقت گوناگون
خاستگاههاي آغازين شما نظر به كه بفرماييد حال:معارف *
است؟ بوده چه آن پيدايي چگونگي و عرفاني بينش
ظهور اديان بيشتر در عرفان اگرچه:فضايي يوسف دكتر -
مكتب يك حال عين در ولي شده ، افزوده آنها به يا كرده
در.است آمده پديد باستان جهان در كه بوده مستقلي "ذاتا
.است گرفته شكل بينالنهرين و ايران و هند يونان ، در آغاز
پيش ، سال هزار تا 7 حدود 6 تمدن ، آغاز در اوليه بشر
خويش معبود يا و راستين حقيقت با بيواسطه تماس خواستار
;است ميشده قائل مقدماتي تماس ، و رابطه اين براي و بوده
عرفاني مقامات عنوان تحت بعدها كه تجربي و عملي مقدمات
پس.شدند خوانده طريقت و عرفاني سلوك و سير مقامات يا
مبنا برآن كه بوده مستقلي باوري جهان و ديدگاه عرفان
خدايان يا خداوند با مستقيم ارتباط به تمايل انسانها
ميتوان اساطيري دوره آغاز همان از پس.داشتهاند خويش
.كرد رديابي را عرفاني انديشه
نام به مكتبي ميلاد ، از پيش هشتم سده در يونان ، در
كه بود شاعر مردي اورفهئوس.كرد ظهور اورفهايسم
بسياري درونمايه كه سرود مختلف زمينههاي در سرودههايي
مكتب اين پيرو فيثاغورث ميگويند.است عرفاني آنها از
"غالبا و نميخوردند گوشت فيثاغورث پيروان.است بوده
عرفاني انديشههاي و مكاتب هندباستان در.ميگرفتند روزه
باور اين بر هندو ، آيين.شدهاند ظاهر خالصتر و ژرفتر
بدن در همچنانكه.دارد وجود كلي روح يك جهان در كه است
تمام در هم جهان كلي روح آن است ، جاري روح يك انسان
كلي روح ازآن انساني روح.است روان جهان عنصرهاي و اجزاء
تن زندان در و دورافتاده آن از و جداگشته و آمده پديد
.است شده محبوس
دچار دورافتاده ، خويش بنيادين اصل از كه انساني روح اين
از كه است آن هندو يك سعادت و گرديده جسم و ماده كدورت
روح به خود صعودي قوس در و بكوشد سلوك و سير طريقت در نو
:ميگويد مولوي.شود متصل كلي
خويش اصل از ماند كودور هركسي
خويش وصل روزگار بازجويد
ديده نوعي به هندي مذاهب و اديان تمامي در ديدگاه اين
.ميشود
نو مكتب در ميلاد از پس سوم قرن در عرفاني ، بينش
پيشواي فلوطين درواقع شده پرورده مصر اسكندريه افلاطوني
فلسفه به كه داد سروسامان مكتب اين به نوافلاطونيان
واحد اصل به قائل هنديها مانند فلوطين.است معروف فلوطين
قوس در جزيي ارواح و دارد روحانيت جنبه جهان.بود جهان
در تا بكوشد بايد شخص هر و گرديدهاند جدا آن از نزولي
تاريخ در البتهگردد نزديك خويشتن اصل به صعودي قوس
اين شايد است ، داشته ايران به سفري فلوطين كه آمده
.باشند گذاشته تاثير وي عرفاني افكار پرورش در ارتباطات
در.است داشته وجود عرفاني بينش اسلام ، از پيش ايران در
بيش آن مانوي و مهرپرستي يا ميترائيسم مانند آيينهايي
.ميشود ديده
و تعبيرات از بسياري اشراق ، فلسفه پايهگذار سهروردي
زردشتي ، اساطير از را فلسفي -عرفاني انديشههاي و مفاهيم
آثار بيشتر چون البته.است برگرفته مانوي و مهري
نميتوانيم رفته ، ميان از اسلام از پيش ونوشتههاي
همين روي از ولي نماييم مشخص آن براي معيني شكل و چارچوب
.كنيم اشاره نمونههايي به ميتوانيم مانده برجاي كه اندك
خداي مهر ، خداي به اعتقاد كه ميترا ، آيين در نمونه براي
در پيمانشكنان دشمن و نظاميان پشتيبان و پيمان و عهد
و مناسك از بسياري كه ميبينيم داشت ، قرار آن محور
جاهاي و غارها در يا زيرزمين در و مخفيانه عباداتشان ،
از پيش ايران در مهرپرستي.است ميشده انجام پوشيده
اشكانيان دوره سراسر و هخامنشيان دوره پايان از اسلام
نيمههاي تا اروپا به گسترش دليل به و داشته بسزايي رواج
آيين -سده سه به نزديك چيزي -اروپا در ميلادي سوم سده
ديدگاه نيز مانويت در.است بوده اروپا مردمان رسمي
و نور نبرد اساس بر مانويتاست داشته وجود عرفاني
شكل تاريكي از پالايش و شدن جدا در نور كوشش و تاريكي
از گذر هنگام در مرگ ، از پس انسان روح.مييابد
عرش سپس و خورشيد ماه ، ستاره ، ;نور گوناگون جايگاههاي
به اينگونه و ميگردد مطلق نور و رسيده پالايش به نوراني
يكي آن با و بوده ساكن آن در آغاز در كه ميرسد خويش اصل
.است بوده
فرهنگ عرصه اخبار
|
ايمان پويائي
كه است غرب نوانديش متفكران جمله از (تيليخ) تيليش پل *
اخلاق ميان رابطه و ديني كلام درباره كه مسائلي و مباحث
ديگر انديشمندان اقبال و توجه مورد كرده ، طرح ايمان و
با وي "فرهنگ و الهيات" كتاب.است گرفته قرار جهان نقاط
بازار به نو طرح انتشارات سوي از فرهادپور مراد ترجمه
از نيز "مسيحي الهيات" عنوان با كتابي و بود شده عرضه
.بود شده سپرده چاپ دست به فرهنگي و علمي انتشارات سوي
حوزه فضلاي از "ثقفي محمد سيد" دكتر مساعي با و تازگي به
در و است دين جامعهشناسي در وي عمده تخصص كه دانشگاه و
رشتهها اين دكتراي اخذ به موفق امريكا معتبر دانشگاههاي
منتشر تيليش پل از "ايمان پويايي" كتاب ترجمه است ، شده
كه كتاب اين مقالات از بخشهايي ترجمه اين از پيش.ميشود
است ، در ديني كلام حوزه در تيليش اثر مهمترين ميشود گفته
به صادق امام تحقيقاتي موءسسه از "اسلام كلام" تخصصي مجله
.ميشود منتشر زودي به نيز آن كامل صورت و بود رسيده چاپ
عرفان حوزه در فرد شدهترين شناخته عربي محيالدين *
معتبرترين جمله از نيز وي فصوصالحكم كتاب و است اسلامي
نوشته گوناگوني شرحهاي كتاب اين بر.عرصه اين در آثار
شرح به ميتوان شروح اين مهمترين جمله از كه است شده
توسط آنها دوي هر كه كرد اشاره قونيوي شرح نيز و قيصري
توضيح و مقدمه و شرح آشتياني سيدجلالالدين علامه استاد
و فرهنگ وزارت سوي از قيصري مقدمه شرح "اخيرا كه شدهاند
و گرديد انتخاب سال برگزيده كتاب عنوان به اسلامي ارشاد
به لاهوتي استاد به جمهوري رياست توسط نيز آن جايزه
اين بر علاوه.شد اهداء آشتياني علامه نماينده عنوان
از كه شده نگاشته فصوص بر نيز ديگري فارسي شرح شروح
و تصحيح را آن مسگرنژاد آقاي و است پارسا محمد خواجه
تفسير.است رسانده چاپ به را آن دانشگاهي نشر مركز
دانشگاه كه است دست در نيكلسون از نيز فصوص بر كوتاهي
را آن "آوانسيان آوانس" مرحوم و رسانده چاپ به تهران
.بود كرده ترجمه
شرحي تنقيح و تصحيح صدد در آشتياني استاد كه شديم خبر با
اثر عربي ، بن محيالدين فصوصالحكم شرح عنوان با ديگر
تصحيح اين كار.برآمدهاند (متوفي 736) كاشاني عبدالرزاق
نظارت و است خرمشاهي بهاءالدين دانشپژوه فاضل عهده به
از است قرار كه كردهاند تقبل آشتياني استاد نيز را آن
.برسد چاپ به روز فرزان پژوهش و نشر دفتر سوي
|
|