پايدار اسطورهاي
تدوين
ضرورت و فجر جشنواره
جديد سياستهاي
پايدار اسطورهاي
ارسطويي معيارهاي با "شهريار اديپوس" نمايش بررسي
و برد بالا نفر سه به را بازيگران شماره سوفوكل ،
.بنمايند نقاشي را نمايش صحنه تا بفرمود
"ارسطو"
كسي اولين روانشناسي جديد نظريات و روانكاوي پدر فرويد
آزمايشگاهي ، تجربيات زاويه از و مدون صورت به كه است
حتي و عقده نوعي عنوان به افراطي ، حالت در را اديپ مسئله
انسان انگاره و عقده اصليترين پيروانش و او ديدگاه از
مادر به پسر علاقه از آن تعميم با و مينمايد مطرح را
مذكر و موءنث اعضاي همه وميان خانوادگي مسئلهاي آنرا خود
به را انسان ذهن واقع در كه ميداند بزرگ خانواده يك
.ميگرداند نزديك قابيل دوران
و برتولوچي و آوانس آن كازانتزاكيس ، پروست ، ماركز ،
ديگر ، ايراني و جهاني فيلمسازان و نويسندگان از بسياري
.داشتهاند زيادي تكيه مسئله اين بر گوناگون انواع به
كامل ، و مركب تراژدي يك كلام يك در "شهريار اديپوس"
تاثيرگذار و دردناك بسيار و لازم ويژگيهاي تمام با همراه
.است
افلاطون باور مورد كلاسيك تفكر از داستان اين در حتي ما
نميشويم خارج داستان اين در او شخصيت و زن نقش مورد در
ميبينيم ، احساساتي و پنهان و ويران صورت همان به را او و
در زن همان را داستان طرح اول نقش حتي شايد واقع در كه
به اوج از را شهريار اديپوس تا ميكند بازي پرده پشت
خود بند به را او هستياش ابتداي واز بكشاند پستي و فرود
.باشد كشانيده
به شهريار اديپوس نمايشنامه در كه اسطورهايست اديپ
و بلنديها واز ضعف به قدرت از ترحمانگيز "كاملا صورتي
نمونه يعني.ميشود كشيده پستي به آمده ، فرود خود اوج
.ارسطويي تمام تراژدي يك كلاسيك
"كاملا صورت به كامل تقديرگرايي و سرنوشت به اعتقاد
نظر مورد مسائل مهمترين از يكي با آميخته كلاسيك ،
بيشترين از ذاتي ، علاقه واين اديپ عقده يعني روانشناسان ،
نظر مورد همواره روانشناسيك تراژدي اين از كه است مسائلي
.بود خواهد و بوده
"تراژدي اين اجزاي" *
:افعال *
يا خوشبختي و نادرستي يا درستي مورد در كه زماني "اصولا
است اعمالي به راجع "يقينا ميكنيم ، صحبت افراد بدبختي
شقاوت و سعادت موجبات آنها ، از مانده جاي به آثار كه
.ميآورند پديد ماده عالم در حتي را افراد
خطرات خود ، خداگونه انديشه و قهرماني با كه زماني اديپوس
و سعادت اوج در ميكند ، ياري را مردم و دفع را
:ميكند سير خود بلندپروازي
قوي دل پيكي هيچ به نخواستم چون نامآور ، اديپوس من ، "
...برانم خود تن به تا جايم اين در اكنون دارم ،
نخواهم دريغ خاطرتان به كاري هيچ از خود اراده بر من
...داشت
بار ما مرد بسيار و بزرگوار اديپوس اي اكنون...:كاهن
آدمي و خداي كه راهي هر به.توايم ياري طلب در ديگر
تجربه كه ميدانيم.بخش رهائي را ما نمود ، ميتواند
اي آه.ميآيد كار به را كنوني انجمن پيشين ، آزمايشهاي
!آدميان برتر
...باش خود آوازه تيماردار و بازگردان زندگي به را ما شهر
(1)"
محض به كه آن حال ;است بوده همهگير واقع در باور اين و
و گذشته اعمال حقايق مشاهده و زورگويي سمت به او گرايش
برميگيرد در باز آغوشي با را ، شقاوت و شده دگرگون حال ،
اينها همه البته كه ;ميشود پذيرا را فلاكت خود دست با و
حادث ناگهان ، و گذشته از است سالياني نتيجه حقيقت در
.است نشده
را برادرتان دستهاي بياييد كجاييد؟ فرزندان...اديپوس"
.بگيريد
زماني كه چشمها همان پدرتان ، چشمهاي بر كه همينهاست كار
را شما نميتوانند آنها...كشيد ظلمت حجاب ميشناختيد ،
يك حتي يا و مرداني آيا..ميگريند شما با ولي بنگرند ،
كه را ننگي تا باشد داشته آن دل كه يافت ميتوان مرد ،
پس...گيرد؟ هيچ به آنهاست فرزندان و من فرزندان همزاد
"...مينهند ننگ داغ شما بر
يادآوري را خودمان شاه جمشيد حالات دوگانگي اين حتي كه
.را آن از پس خواري و خدايي داستان و ميكند
:سيرت *
را انسان مشكلات در كه امريست آن سيرت ارسطو ديدگاه از
همان نظير چيزي.ميسازد رهنمون درست راه انتخاب سوي به
واردشدن با كه است اديپوس اين واقع در.دروني هدايت
واقع در معضل اين از او اطلاع و ماجرا در دردناك مسئله
عواقب و نادرست راه از و نميباشد مثبتي خصلت هيچ داراي
پيش از را كار تعجيل و تندرويي با و نكرده جلوگيري آن
از جلوگيري براي سلوكي و سير هيچ واقع در و ميسازد بدتر
:نميكند يافت خود آينده حوادث
هر دل در خشم آتش تو !فرومايه گستاخ اي هيچ؟:اديپوس"
آني بر و نميگويي؟ هيچ راستي به !افروخت ميتواني سنگ
باشي؟ خودكامه چنين اين سرانجام تا كه
.بساماندار را خويشتن خانه.مكن نكوهش مرا:تيرزياس
شهر ، به دشنامهايي چنين سخناني ، چنين !بشنويد:اديپوس
...كرد نخواهد غضبناك را آرامي مرد كدام
باشد؟ سودمند را تو ميتواند لجاج اين كه برآني آيا:كرئن
فتنه خود خاندان ضد به ميتواني كه برآني تو آيا:اديپوس
"...بماني؟ امان در و برانگيزي
:گفتار *
يا و قصه در كه نقشي مهمترين امروزي ، و مدرن ادبيات در
واقع در.است ديالوگگذاري ميخورد ، چشم به نمايشنامه
اشخاص توسط مصروف واژههاي و تكلم و بيان طرز و زبان نوع
ارسطو ديدگاه از.ميسازد را آنها شخصيت كه است ، بازي
اهميت داراي بجا و كامل گفتار و زبان و لغت و لفظ نيز ،
.است بالايي
ميگشايد سخن به لب شهريار اديپوس كه زماني در حقيقت در
لفظ از يا و است شهريار همان او ميفهميم ما كه است
:مييابيم در شهريار برابر در را او حالت و شخصيت پيشگو
اين كارموس ، كهنسال دودمان نورسيدگان !فرزندان:اديپوس"
...است ، آن از مالامال شهر كه بخوري و بساكها و شاخهها
به كاري هيچ از خود اراده به من..نامآور ، اديپوس من ،
"...داشت نخواهم دريغ خاطرتان
كه باشد يافته ساختار نحوي به بايد گفتار كلام واقع در
و نحو خود از شود واقع ممنوع آن زبان نحو اگر تنها
:گردند متصور شخصيتها لحن ، و واژگان ساختار
از ما ميبيني چنانكه آن من ، شهريار و خداوند اي كاهن ، "
و خميدهاندام سالخوردگان تا نورس كودكان از جوان ، و پير
جا اين جوانان برگزيده و -زئوسم آن از كه من و -كاهنان
"...آمدهايم گرد
:منظره و آواز *
كارگيري به ايدهآل نمايشنامه يك محاسن جمله از گذشته در
اشعار اين تناسب و نمايشنامه در همخواني و سرود و آواز
.است بوده موضوع با
كه همسرا گروهي "شهريار اديپوس" جايجاي در كه ميبينيم
نظير.ميآورند فرود شهريار براديپوس سهمناك ضرباتي گاهي
چوپان ، دانا ، تيزيريس ابتدا از كه آگاهيهايي
يا و ميدهند او به گذشته از كرئن و پيكهمسرايان
.تراژدي اين در افراد مرگ و كورشدن وقايعيچون
:او ويژگيهاي و قهرمان *
است فردي داستان داخل در هم و خارج در هم اديپوس واقع در
شخصيت اينپايدار اسطورهاي به نزديك حتي و شده شناخته
و مثبت مرحله دو در) ثبات داراي خود سيرت و رفتار در
مشابهت عناصر واقع در.است خاصي استواري و تناسب.(منفي
نهفته ، عشق در مادر:همچون اشخاص تمام در تقريبا تناسب و
كرئن و صراحت در پيشگو مسائل ، بازگويي از احتياط در كاهن
.ميآيد چشم به بارزي صورت به صداقت ، در
دست فجايعي به كلاسيك صورتي به دقيقا داستان اصلي عنصر
آگاهي عدم روي از يعني ممكن نوع بهترين در همه كه ميزند
كه است تعرف از پس واقع در و يافته صورت تقديرگونه و
و ناخواسته ضربه نوع اين كامل تاثير تحت نيز خواننده
اول شخص بزرگ غم و بودن تراژدي و گرفته قرار تقديروار
.ميكند احساس بيشتر را داستان
:آن حل و عقده ايجاد *
يكديگر كه داريم عقدههايي واقع در نمايشنامه اين در ما
قحطي بروز و بيچارگي اخبار كه زماني از.ميكنند كامل را
غريبه قاتل دنبال به اديپوس كه بدانجا تا ميگردد ، مطرح
ظاهر در و گره يا عقده اين اوج در نهايتا و ميگردد
اوج واقع در است ، بوده قاتل خود ، كه ميفهمد آن گشايش
ميپذيرد صورت هم با و هماهنگ صورتي به آن گشايش و گره
مرگ و قتل از اطمينان يعني ديگر گره نوعي به تا
از اول شخص جز به اشخاص تمام رفتن طفره نيز و پدرخوانده
كوري با نهايتا و يابيم دست حقيقت بازگويي يا قبول و درك
و گشوده انتهايي گره واقع در مادر ، مرگ و اديپوس تبعيد و
و ايجاد و تاثير نهايت و خود اوج در نمايشنامه شود سبب
به تماشاگر ذهن در مسائل چرايي گره ، و تالم حس انتقال
:برسد خود پايان
بزرگتر اديپوس ، اين قباي ، فرزندان بنگريد ، :سرآهنگ"
تابناكش ، بهروزي و بود معماها ژرفترين رازگشاي و مردان
غوطهور تيرهبختي گرداب در چگونه كه بنگريد همگان محسود
.است
و بنگرد را فرجام هميشه بايد فاني انسان كه بدانيد پس
قرين كه آنگاه مگر دانست سعادتمند نميتوان را كس هيچ
"...بيارمد درگور سعادت ،
پينويس *
سوفوكلس ، نوشته تباي افسانههاي كتاب از همه نقلقولها -1
.است "مسكوب شاهرخ" ترجمه
حسيني روزبه
تدوين
ضرورت و فجر جشنواره
جديد سياستهاي
قابليت همواره ديگر هرچيز همانند نيز سينمايي جشنواره
درگيرشدن و نقادي طريق از امر اين و دارد را شدن بهتر
فلسفه.مييابد تحقق متنوع نظرات گردآوري و جمعي خود
عوامل و فيلمها بين رقابت در ميتواند جشنواره برگزاري
از سينما كليت براي تبليغاتي انگيزه و يكسو از سينما
منابع جلب عمومي ، افكار و اذهان مجدد جذب و جلب قبيل
مجموعه و سينما اهالي همانديشي براي مجالي و جديد
در فجر جشنواره برگزاري نحوه.ميشود خلاصه علاقهمندان
خاص شرايط با بايد ديگري اجتماعي پديده هر همچون ما كشور
به جشنواره برگزاري فعلي شكل.يابد تعديل و تطبيق كشور ،
محروم فصل يك از "تقريبا را سينما كه است گونهاي
و آمده عمل به برنامهريزيهاي به توسل با.ميسازد
سالهاي در كه زمستان و پائيز فصول مناسب تدابيري اتخاذ
و مرده "تقريبا تماشاچيان استقبال لحاظ به انقلاب از پس
قابل توفيق امر اين و شدهاند احيا "مجددا بودند ، راكد
برگزاري.ميشود محسوب كشور سينماي براي ملاحظهاي
اكران روند كه ميشود موجب فعلي شكل به فجر جشنواره
كمبود ما كشور سينماي ويژگيهاي از.ميشود مختل فيلمها
حدود 15 جشنواره برگزاري حين در كه سينماست سالنهاي
خارج نمايش مدار از كشور سينماهاي برجستهترين از سينما
طي در كه فيلمها از بسياري انتظار به توجه با و ميشوند
فرصت تنها سال پايان و نشدهاند اكران دليلي هر به سال
در ديگر نكتهمييابد را جديدتري ابعاد مشكل است ، ممكن
خام مواد و تجهيزات عوامل ، انواع براي تقاضا فشار ايجاد
برگزاري به نزديك ايام در فيلم توليد براي نياز مورد
.است جشنواره
و كشور ، در فيلم توليد براي تجهيزات محدوديت به توجه با
سبب جشنواره در حضور براي فيلمها آمادهسازي براي تعجيل
در فيلمها نمايش گستردگيميشود كارآيي و كيفيت تنزل
منطقي توجيه فاقد كه ميرسد نظر به نيز جشنواره هنگام
و جشنواره در فيلمها نمايش براي سينما اختصاص 15باشد
كه دولتي مسئولين و مردم براي فيلم نمايش نوبت الي 25 20
قابل سادگي به ندارند سينما با سنخيتي و ارتباط هيچگونه
توليد كه است مردم براي نمايش جهت فيلم "اصولا.نيست درك
و ضرورت سينمايي جشنواره قالب در عمومي نمايش و ميشود
به محدود كه فيلمها داوري نحوه از گذشتهندارد توجيه
نظرات از و است ويژه سلايقي به منحصر "طبعا و خاص گروهي
خطاهاي كاهش به خودكار بطور كه بالقوهاي گسترده جمع
"عمدتا شد ذكر كه نكاتي.است بيبهره ميشود منجر داوري
قابل "احيانا و يافت اختصاص جشنواره برگزاري نحوه به
.ميباشد برگزاري روشهاي بهبود براي تفكر و تامل
تاكنون كه تدبيري حسن با سينمايي معاونت محترم مسئولين
گردآوري با "مسلما دادهاند خرج به امور اداره در
كه تهديدهايي جشنواره رسالت تحليل و تجزيه و پيشنهادات
بوجود جشنواره ناحيه از مختلف ابعاد در كشور سينماي براي
هزينههاي حداقل با كه كنند تدوين را سياستهايي ميآيد
.كند سينما نصيب را فوايد بيشترين اجتماعي
هاشمي ضياء سيد
|