بيعشقي و بيكاري از مردن
روءيا ببرهاي
سينماي انجمن فيلمهاي ارسال
"كن" جشنوارههاي به جوان
"پوسان"
و
درخانه عكاس چهل آثار نمايش
سينما
بيعشقي و بيكاري از مردن
گارسياماركز گابريل با گفتوگو
بازتاب سينمايي جشنواره در ماركز افتتاحيه سخنراني
سينما زمينه در بيشتر كه گفت ويبود اخيرش دلمشغوليهاي
در كارگاهي در "مخصوصا و ميكند كار تلويزيون و
تلويزيوني داستانهاي صرف را وقتش بيشتر مكزيكوسيتي
.ميكند
تدريجي نفوذ اثبات براي زيادي دلايل ماركز گارسيا گابريل
عده.دارد دست در آمريكا متحده ايالات در لاتين آمريكاي
تكلم اسپانيايي زبان به قبل به نسبت بيشتري بسيار
انتشار" است اين از مهمتر او براي كه چيزي اما ميكنند
در مرگ و عشقورزي در لاتينيها آمريكاي رسم و راه
".آمريكاست
رماننويس اين آثار در كه است مضاميني مرگ و عشق
بدون اينها از يك هيچ.دارد ذاتي پيوستگي هم با كلمبيايي
بيماريي عشق زيرا نيست فهم و درك قابل ديگري به اشاره
پدر.است محض تسليم همانا و مشخص نشانههاي با است
:ميگويد "وبا سالهاي عشق" رمان در آريزا فلورنتينو
".نباشد عشقي آن در كه است آن مرگ از من اندوه تنها"
شيوه كه گفتيد نيويورك در مصاحبهاي در ماركز آقاي *
آمريكاييها شما شيوه با لاتينيها آمريكاي عشقورزي ،
.دارد فرق
زندگي به زيادي هيجان و شور كه جهت آن از ما من نظر به -
.ميشويم متاثر ديگران از بيش مرگ از همواره داريم
برزيلي سراي ترانه گفته همان ما نظر در عشق تعريف بهترين
كه مادام است جاودانه عشق":است دومورايس وينيسيوس
".باشد پابرجا
نزديك حال در ما فرهنگهاي كه است اين اهميت حائز نكته
ميكند هزينه هنگفتي مبالغ متحده ايالات.است هم به شدن
ما اما.باشد داشته فرهنگي حضور لاتين آمريكاي در تا
با 30 ماميكنيم سادهاي خيلي طرز به را كار همين
را كشور اين هستند اينجا كه لاتيني آمريكاي نفر ميليون
.ميكنيم تصرف تدريجي طور به
و متحده ايالات بين عشقي هيچگونه امروز به تا حال اين با
كاسترو فيدل صميمي رفقاي از كه او.است نبوده ماركز شخص
خاك به ورود حق سالها كوباست انقلاب طرفداران از و
اين براي دليلي هيچ كه ميگويد ماركز.نداشت را آمريكا
مقامات از يكي گفته به اما.است نشده اقامه ممنوعيت
كه قانوني موجب به ماركز آقاي آمريكا خارجه امور وزارت
به احزاب اين وابستگان يا كمونيست احزاب اعضاي ورود
آمريكا ويزاي اخذ براي لازم شرط بود كرده قدغن را آمريكا
.نداشت را
ويزا درخواست اولينبار قبل سال سالهاي":ميگويد ماركز
را دليلش.هستم نامطلوب عنصر كه شد اعلام من به و كردم
اصراري هستم كافكا متخصص كه من اما.نگفتند "اصلا هم
در ممنوعيت اين دليل كه ميدانستمنكردم دليل كشف براي
".است نهفته خودش ذات
احساس از سرشار رمانهايش كه نويسندهاي دلتنگي با ماركز
انقلابهاي و پراكنده شورشهاي زمان ، لاينقطع گذر عيني
ظهرهاي از بعد شديد گرماي در آدميان ، زندگي در عجيب
بودم ناراحت منع اين از ابتدا در":ميگويد است كارائيب
و خشم ديگر بگذرد كاري از سال وقتي 33 ميدانيد اما
".نميماند اندوهي
در آمريكا متحده ايالات در مهاجرت جديد قانون اجراي با
ابراز كمتري حساسيت كمونيسم به آن در كه سال 1991 اواسط
در مصاحبه اين.كند سفر آمريكا به توانست ماركز شده
آمريكا به سفرش اولين در ماركز و شد برگزار نيويورك
كه بابت اين از علاوه به او شادماني.بود مسرور و سرحال
شركت نيز لاتين آمريكاي سينمايي جشنواره در ميتوانست
برگزار نيويورك در ايام همين در جشنواره.بود مضاعف كند
وي سخنراني.بود مراسم افتتاحيه سخنران ماركز و ميشد
.داشت را "است فيلم هر اسكلت قصه ، ":عنوان
گرين ، گراهام كه است آن از من تاسف تنها":گفت ماركز
در اينك بود ممنوعيت همين مشمول هم او كه ديگري نويسنده
همه ميان از من":كرد اضافه و ".نيست حيات قيد
گرفتهاند را ادبيات نوبل جايزه تاكنون كه نويسندگاني
نويس رمان و بزرگ دوست كه برميگزينم را گرين گراهام
".بود بزرگي
برتن مرتبي راه راه سفيد شلوار و كت مصاحبه اين در ماركز
اذعان او.داشت سفيدي صفحه ساعت حتي و سفيد كفشهاي داشت ،
ميكند فكر لباسش انتخاب براي آنقدر مواقع بعضي كه داشته
اين حال در.ميافتد تاخير به كارروزانهاش شروع كه
او گندمي جو موهاي و باز سياهش پيراهن يقه هم مصاحبه
.سازد نمايان را ژوليده هنرمندي بيقيدي تا بود نامرتب
لباس در پسندي مشكل كه كند ثابت تا بود برآن ماركز گويا
.است بيهوده
بازتاب سينمايي جشنواره در ماركز افتتاحيه سخنراني
سينما زمينه در بيشتر كه گفت ويبود اخيرش دلمشغوليهاي
در كارگاهي در "مخصوصا و ميكند كار تلويزيون و
تلويزيوني داستانهاي صرف را وقتش بيشتر مكزيكوسيتي
براي نامي هنوز كه دارد نگارش دست در جديدي رمان.ميكند
كارتاخناي بندر و مكزيك در آن ماجراهاي و برنگزيده آن
ادامه براي و ميافتد اتفاق هجدهم قرن پايان در كلمبيا
.ميگردد ديگري جغرافياي دنبال به آن
تصويري قصهگويي بوده تا":ميگويد سالخورده رماننويس
ژاپني كارگردان كوروساوا آكيرا از و ".داشتهام دوست را
.ميكند تعريف خيلي آلن وودي و
روزانهاي خبري برنامه كار به آغاز با حال عين در ماركز
.است برگشته روزنامهنگاريش حرفه به كلمبيا تلويزيون در
دارد ، جايگاهي و نقش چه برنامه اين در ميپرسم ماركز از
"هستم برنامه اين القدس روح من":ميدهد جواب افتادگي با
اين پيداست كه آنطور امانميگويد چيزي اين از بيش و
كارهاي انجام براي جذابي بسيار موقعيت او نظر از برنامه
اين ماركز عقيده شوروي فروپاشي درباره.است روزنامهنگاري
درطي ما همه.بود بيستم قرن در لحظه زيباترين":است
هر اينك اما.بوديم مخالف جزمي انديشه دو اسير دهه چندين
(آزادي) اين بايد.كند فكر خودش انديشه با ميتواند كس
".برود دست از كه نگذاريم و بدانيم قدر را
و نويسي ، رمان روزنامهنگاري ، ميان در ماركز آيا اما
عقيده.خير "مطلقا":او پاسخ نميشود؟ سردرگم فيلمسازي
كه هم من و است روايتگري انواع اينها همه كه است من شخصي
با روزنامهنگاري من عقيده به.گوييام داستان شيفته
تخيل بدون.است ادبيات نوعي و دارد سروكار تخيل
".باشيد خوبي روزنامهنگار نميتوانيد
در خوبي دانش داشتن از نميتواند خوب رماننويس البته
شاق امر ماركز گفته بهباشد بينياز هم جغرافيا و تاريخ
مدارك و اسناد كردن پيدا دشواريهاي و تاريخ در تحقيق
.ميشود او رمانهاي نوشتن روند كندشدن موجب نياز مورد
صدسال" خود كلاسيك اثر در جادويي رئاليسم خالق "مثلا
سرزمينش تاريخ دقيق جزئيات دانستن به پيش از بيش "تنهايي
.بود شده محتاج
پي بيشتر ميرود بالاتر سالم و سن هرچه":ميگويد ماركز
و است تخيلات از سرشار تصور حد از بيش تاريخ كه ميبرم
مطالعه و تحقيق در غرق را خودم پيش از بيش جهت اين به
دقايقي "تنهايي صدسال" نگارش در او ".ميبينم تاريخ
را سال 1927 در كلمبيا موزكاران اعتصاب قبيل از تاريخي
"تويش هزار در ژنرال" رمان اما.قرارداد استفاده مورد
كتاب اين.است شده بنا جانفرسايي تاريخي مطالعات براساس
را جنوبي آمريكاي عاليمقام و بزرگ بوليوارمنجي سيمون كه
سروصداي ميكند تصوير بيشتر ضعفهايي با و عياش مردي
بيش ماركز بوليوار.كرد پا به كلمبيا در "مخصوصا زيادي
اوصاف و خصال با دهد نشان را گونه رومي سواركاري آنكه از
در و بود قاره آزادي براي نبرد در او.آفريقاييهاست
هر و نيست اداره قابل آمريكا":رسيد تلخي نتيجه به پايان
نقش آب بر باشد قاره اين در كردن انقلاب دنبال كه آنكس
او از و ميشود كشيده ادبيات به بحث دوباره "است زده
.ميپرسم آمريكا ادبيات درباره
و دارد متحده ايالات معاصر ادبيات به اندكي علاقه وي
كه داشتم دوست زماني را متحده ايالات ادبيات":ميگويد
از جديدي چيز كه است زيادي مدت الانداشت را فاكنر
".نخواندهام اينها
كار اوندارد مطالعه براي هم زيادي وقت او كه نيست شكي
هم شكي و ".نكنم كار كه است روزي آن من مرگ روز":ميكند
.ندارد نظر اين جز نيز عشق درباره كه نيست
بيرجندي فاضلي:ترجمه
روءيا ببرهاي
يوزپلنگ ، با:ميپرستيدم شيفتهوار را ببر خردسالي در
پوش سبز جزاير يا و آمازون انبوه جنگلهاي خالدار ببر
ببر آن دنبال بلكه نداشتم كاري پارانا رودخانه در شناور
از تا بايد جنگاور مردي كه بودم آسيايي خطي خط شاهوار
ساعتهاي وحش باغ دربرود نظارهاش به فيل يك پشت بر دژي
و ;ميكردم سپري ببرها قفس برابر در را بيپاياني
به نظرم در طبيعي تاريخ كتابهاي و بزرگ دايرتالمعارفهاي
شكل كه من).داشت ارزش ببرهايشان عكسهاي جلاي و جلوه قدر
را عكسها آن نميماند خاطرم در كسي eخنده حالت يا ابرو
(.دارم نظر در هم هنوز
روزگاري آنها به من علاقه و ببرها واز گذشت خردسالي
آن در را خود غلبه و نشدند محو روءياهايم از اما برآمد
تا شده كه هم هنوز.كردند حفظ بيانتظام و نهاني لايه
رادر خود يكباره به و ميربايد در مرا روءيايي ميخوابم
و روءياست اين:ميانديشم پس.مييابم ديدن خواب حال
دارم بيكران قدرت كه حال پس ;من اراده از بازتابي
يكتا ، قادر اي خدايا ، بار اوه ، گردم ببري كه ميخواهم
هستم آرزويش در كه را وحشي جانوري نميتواند روءياهايم
خيالي ، يا واقعي ليكن ميآيد چشم به آينه هر ببر.كند خلق
وشمايلي شكل در يا ظاهرش در پياپي تغييراتي با يا
يا و سگي هيات به يا ناپايدار ، "شديدا يا يكنواخت ،
.پرندهاي
بورخس لوييس خورخه
سينماي انجمن فيلمهاي ارسال
"كن" جشنوارههاي به جوان
"پوسان"
و
سينماي انجمن توليدات از فيلم هشت :هنر و ادب گروه
كره كشور در "پوسان" جشنواره به ارسال براي ايران جوانان
.است شده انتخاب
و من /شيردل فريدون:آب صداي:از عبارتند فيلمها اين
زنده كه دادي انجام سختي كار تو /نظريه پريوش:عروسكم
:سنگر /شيخالاسلامي مهوش:يوفك /احمد آل مصطفي:شدي
و سيپي /قنبري رهبر:ايراني بازار يك در /ثاني محمودرضا
.بخشي مسعود:كوتاه گزارش يك /رضايي سليمان:سفيد اسب
در انجمن اين توليدات ميان از كوتاه فيلم دوازده همچنين
كن جهاني جشنواره منتقدين بخش براي و انتخاب جاري سال
.است شده ارسال 1999
/شيرواني محمد:دايره:از عبارتند نيز فيلمها اين اسامي
زنده كه دادي انجام سختي كار تو /شيردل فريدون:آب صداي
من /عرب محمدرضا:آفتاب ديار كندوان /احمد آل مصطفي:شدي
:نگاه راز /سبحاني رضا:راهبان /نظريه پريوش:عروسكم و
فيما:مدل /اميني عليرضا:سبز قاب /حقيقي زندي مونا
رهبر:گلي نوروز /قنبري رهبر:ايراني بازار يك در /امامي
نجفي محمدرضا.خيال ثانيه چهار /قنبري
درخانه عكاس چهل آثار نمايش
سينما
از تن چهل عكس آثار از نمايشگاهي :هنر و ادب گروه
برپا سينما خانه نگارخانه در اسفند دهم تا دوم از عكاسان
از آن ، در شركتكننده عكاسان كه نمايشگاه اين در.است شده
بخش دو هستند ، آزاد عكاسان اعتبار تعاوني شركت اعضاي
.شدهاند گذاشته نمايش به رنگي و سفيد و سياه عكس آثار
آثار و دارند اجتماعي موضوعات اغلب سفيد و سياه عكسهاي
طبيعت از زيبائي گوشههاي نمايش به نمايشگاه اين رنگي
جلوه روحنواز عليرضا آثار ميان اين در كه پرداختهاند
و سياه آثار ميان دراست بخشيده مذكور نمايشگاه به خاصي
ميرسد نظر به كه انگشتشماري تعداد از غير به سفيد
آنها اكثر ميشود ، ديده آنها در نو فكري و ابداعي نگاهي
به ورود بدو در همواره كه را اجتماعي تكراري موضوعات
در.ميدهند نشان ميشود ، مشاهده عكس نمايشگاههاي بيشتر
حس نوعي برميآيد ، نمايشگاه اين مجموع از آنچه صورت ، هر
آيندهاي به اميدشان و عكاسان از گروه اين ميان همدلي
.است روشن
|